مقاله ی حاضر به بررسی نسبت جامعه شناسی و تاریخ می پردازد و بر آشتی مجدد و پیوند بین آن دو پای می فشارد . مفهوم روایت در این جا حلقه ی مفقوده ای است که می تواند به بازنگری در تلقی از جامعه شناسی و تاریخ کمک کند . ابتدا بر مبنای هرمونوتیک روایت ریکور به رابطه ی داستان و تاریخ می پردازیم . سپس با تاکید بر نقش روایت ها در جامعه شناسی نشان می دهیم که گزاره های جامعه شناسی و تاریخی به لحاظ عینیت و قطعیت تفاوتی ندارند . برای استدلال این نکته از واسازی دریدا و بر سازنده گرایی جرجن استفاده می کنیم ...
"هدف اصلی این مقاله، آشنا کردن خواننده با کاربرد رگرسیون چندک در تحلیل داده هاست. رگرسیون چندک، رابطه چندک دلخواهی از توزیع متغیر وابسته را با متغیرهای تشریحی از طریق مدل آماری تبیین می کند. در این مقاله، مدل رگرسیون چندک معرفی و به شیوه برآورد پارامترها اشاره می شود؛ به قابلیت شناسایی شکل توزیع که مدل رگرسیون معمولی (میانگین شرطی) آن را دارا نیست، تاکید می شود؛ در پایان با یک مثال عددی از داده های رفاه که در آن براساس یک نمونه تصادفی 684 نفر از جوانان 18 تا 29 سال تهرانی انتخاب شده است، تلاش شده است کاربرد رگرسیون چندک برای رفاه تشریح شود و رابطه رفاه مطلوب جوانان (متغیر وابسته مدل) با تعداد سال های تحصیل آنان (متغیر تشریحی مدل) تحت بررسی قرار گیرد.
"
بن خلدون یکی از چهره های مهم و شاخص در تاریخ نظریه اجتماعی است. در دهه های اخیر علاقه فوق العاده ای به میراث فکری ابن خلدون یعنی مقدمه نشان داده شده است. از این جهت، مفاهیم و نظریه هایی که توسط او مطرح شده است توجه مفسرین مقدمه را به خود جلب کرده است. از میان مجموعه مفاهیمی که ابن خلدون ابداع کرده است، مفهوم عصبیت یکی از مهمترین میباشد. تاکنون این مفهوم از دیدگاههای متفاوت و گوناگون مورد توجیه و تفسیر قرار گرفته که این خود موجب ابهام در معنی و کاربرد آن است. هدف این مقاله نگریستن به موضوع از منظری متفاوت یعنی جامعه شناسی تاریخی و ا ستفاده از دو مفهوم مهم این حوزه یعنی ساخت اجتماعی و عامل انسانی در تفسیر اندیشه ابن خلدون درمورد عصبیت میباشد. درجهت تحقق این هدف، پس از بیان مقدمه ای کوتاه به بیان کارهای انجام شده در مورد عصبیت پرداخته شده است. در اینجا تمام آثار مکتوب حول دو مفهوم ساخت اجتماعی و عامل انسانی مقوله بندی شده و نشان داده شده است که مفسرین اندیشه ابن خلدون یا ریشه عصبیت را در عوامل ساختی جستجو کرده اند بدون توجه به عامل انسانی و یا در عامل انسانی جستجو کردهاند ولی در یک محدوده جغرافیایی خاص. این مقاله تلاش کرده که با استعانت از رویکرد جامعه شناسی تاریخی پس از بیان محدودیتهای هر دو رویکرد به بیان دقیق تری از عصبیت دست یابد
"در گفتار حاضر تلاش شده تا با توجه به رئوس کلی مسایل توسعه سیاسی-اقتصادی ایران از منظر جامعه شناسی سیاسی، ضمن ارائه تعریفی از پدیده موسوم به ""طبقه متوسط"" و بررسی آن در قالب نوعی سنخ شناسی، روند تغییر و تحولات ساختاری - کارکردی جامعه ایران در دوران انقلاب و پس از آن تشریح و ترسیم شود. در این راه به ترسیم روند کلی تحولات سیاسی اجتماعی و اقتصادی در سطح کلان (یعنی در حوزه پارادیم تحلیلی - کاربردی موسوم به جهان سوم) و تقلیل یافته ها و داده های حاصله به یک سطح خرد (ایران)، پرداخته و تاثیر این فرایند یا جریان را بر روند کلی تحولات اجتماعی دو دهه اخیر تجزیه و تحلیل کرده ایم .
در مقدمه گفتار حاضر نخست به زمینه ها، بسترهای نظری و چارچوب های متدولوژیک اشاره می کنیم و سپس به تعریف وتبیین یکی از متغیرهای اصلی بحث حاضر یعنی ""طبقه متوسط"" می پردازیم. در بخش بعدی ضمن معرفی اجمالی الگوهای توسعه در نزد این طبقه، به بررسی روند تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در سال های پس از انقلاب پرداخته و طی آن سه حوزه کلان ایدئولوژی، سیاست و اقتصاد را واکاوی و تحلیل کرده ایم. در پایان نیز به جمع بندی مباحث مطروحه در گفتار حاضر پرداخته ایم .
"