تحقق اهداف و برنامه های توسعه کشور در حوزه آموزش عالی مستلزم تأمین پیش نیازها و بسترهایی است که با بهره گیری از توان و ظرفیت موجود، مسیر تعالی در این عرصه را هموار کرده و شتاب فزاینده ای به آن بدهند. در این میان، تعیین مؤلفه ها و شاخص های توسعه آموزش عالی کشور به منظور تدوین الگویی برای برنامه ریزی در این حوزه از اهمیت به سزایی برخوردار است.
این مقاله با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران در سه حوزه آموزش، پژوهش و فناوری که سه کارکرد اصلی این نظام می باشند، ابتدا به مطالعه و شناسایی مؤلفه های اثرگذار بر این حوزه پرداخته و سپس با بررسی نحوه و میزان اثرگذاری و مشارکت هریک از این عوامل در توسعه آموزش عالی، به تعیین و تبیین اولویت بندی این عوامل در ارتباط با توسعه آموزش عالی می پردازد.
تحقیق حاضر از نوع توسعه ای بوده و روش آن توصیفی و پیمایشی می باشد و ناظر به زیرساخت های مفهومی و کلان در حوزه آموزش عالی است. در این تحقیق به منظور ارائه مدل اولیه از روش مطالعه کتابخانه ای، مطالعات میدانی به همراه مصاحبه با خبرگان بهره گرفته شده است. همچنین به منظور جمع آوری اطلاعات به وسیله پرسشنامه از خبرگان نظرسنجی شده است و با استفاده از روش های آماری بهینه سازی مقیاس[1] و تحلیل چند متغیره، داده های تحقیق تحلیل شده است. به واقع در ساختاری روشمند، سعی بر آن بوده است که نظرات خبرگان، اسناد بالادستی، منابع و مراجع موجود و همچنین رویکردها و رهیافت های جاری و محتمل مورد تحلیل و بررسی قرار گیرند تا در نهایت عوامل اثرگذار بر توسعه آموزش عالی ایران و اولویت بندی آنها در بخش های سه گانه (آموزش، پژوهش و فناوری) شناسایی و تبیین گردند.
جامعه شناسان روستایی را اعتقاد بر این است که ارزیابی اجتماعی و اقتصادی طرح های توسعه روستایی نظیر اصلاحات ارضی‘ مارکز خدمات کشاورزی و ... هنگامی میسر است که حداقل یک دهه از عمر آنها گذشته باشد. از آنجا که از اجرای طرح مراکز خدمات کشاورزی در ایران بیش از چند سالی نمی گذرد و از طرفی با توجه به مشکلات اقتصادی کشور که بر اثر انقلال‘ محاصره اتقصادی و جنگ تحمیلی به وجود آمده است و منجر به کاهش سهم سرمایه گذاری در بخشهای مختلف به ویژه در بخش کشاورزی و از جمله مراکز خدمات کشاورزی شده است‘ ارزیابی اجتماعی و اقتصادی ناشی از اجرای این طرح در تمامی زمینه ها دشوار به نظر می رسد. آنچه در این مقاله درباره نتایج اجتماعی و اقتصادی مراکز خدمات می آید نتیجه مطالعات متعددی است که اینجانب از سال 1362 تا 1367 انجام داده ام و طی آن مراکز خدمات دهستان شهرستانهای جیرفت‘ بلوچستان‘ بابل‘ بندرعباس‘ مغان‘ قزوین‘ گرمسار‘ همدان‘ فومن‘ بروجرد‘ خوانسار و گلپایگان مورد مطالعه قرار گرفته است. به منظور بررسی اثرات اجتماعی – اقتصادی مراکز خدمات روستایی تعداد 357 روستا در شهرستانهای مذکور به عنوان روستاهای تجربی و شاهد انتخاب شد. روستاهای تجربی به روستاهایی اطلاق شد که از امکانات مراکز خدمات بهره مند می شدند و پروژه هایی در آنها به مرحله اجرا درآمده بود و روستاهای شاهد را روستاهایی نامیدم که هنوز زیر پوشش مراکز خدمات قرار نگرفته و از امکانات مراکز خدمات برخوردار نشده بودند. در این مقاله جمعاً 75 مر کز خدمات‘ 1480 خانوا‘ 743 نفر از اعضای شورای اسلامی دهستان و دهات نمونه و مجموعاً نظرات 353 کادر فنی مراکز خدمات کشاورزی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته اند. اطلاعات مورد نیاز از طریق مشاهده‘ مصاحبه و تکمیل پرسشنامه و استفاده از اسناد و مدارک موجود جمع آوری شده است.
این نوشتار با هدف بررسی ابعاد و میزان مشارکت خانواده ها در مدارس استان خراسان رضوی در سال ۱۳۸۷ و عوامل مؤثر بر میزان مشارکت خانواده ها با روش پیمایش انجام شده است و از نوع توصیفی - تبیینی است. ابزار گرد آوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری والدین دانش آموزان استان خراسان رضوی است که با روش نمونه گیری طبقه ای ۶۰۲ نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد میزان مشارکت خانواده ها در مدارس در حد پایین است و متغیرهای مستقل توانسته اند 6/12 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین کنند. متغیرهای پایگاه اقتصادی والدین، اعتماد به فرزند و داشتن تصویر اجتماعی مناسب برای مشارکت با میزان مشارکت والدین رابطه مستقیم دارند . همچنین هر چه دانش آموز کمتر دوست داشته باشد والدینش در فعالیت های مدرسه مشارکت کنند، در عوض والدین بیش تر به مدرسه مراجعه می کنند؛ و هر چه والدین تجربه ی قبلی مثبت تری از مدرسه داشته باشند مشارکت آن ها در مدرسه کمتر شده است. در فضای کنونی مشارکت در مدرسه به عنوان فرصت پیشرفت آموزشی و پرورشی تلقی نمی شود و مهم ترین راهکار افزایش مشارکت در مدارس افزایش دانش و مهارت در زمینه مشارکت است.
تناقضات اجتماعی، تضادها و محرومیت ها منجر به بروز انحرافاتی در جامعه شده اند، مقاله ی حاضر با شناسایی این مؤلفه ها و عوامل مؤثر بر ویژگی های اجتماعی و تأثیر آن در پیشگیری از جرم (سرقت و مواد مخدر)، به بررسی آن در منطقه ی سه شهرساری در استان مازندران می پردازد. با توجه به واکاوی ادبیات نظری ارتباط مؤلفه های کالبدی (روابط اجتماعی، انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و تعلق مکانی) با پیشگیری از جرم (سرقت و مواد مخدر) به دستیابی به نتایج دقیق تری منتهی گردید. روش تحقیق به لحاظ هدف کاربردی و از نظر شیوه ی اجرا، کمّی و کیفی است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش به صورت کتابخانه ای، میدانی و توصیفی و تحلیلی بوده و برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss و روش آماری (آزمون T و ضریب پیرسون) استفاده شده است. واحد تحلیل این تحقیق مناطق 3 شهر ساری و حجم نمونه ی آن نیز 381 خانوار در سطح مناطق 3 شهر ساری هستند و مشخص شده است که در منطقه ی سه شهر ساری مؤلفه های اجتماعی چون روابط اجتماعی، انسجام اجتماعی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و تعلق مکانی، در پیشگیری از جرم در وضعیت مطلوبی قرار دارند اما مؤلفه ی آگاهی اجتماعی در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. همچنین بین مؤلفه های اجتماعی روابط اجتماعی، آگاهی اجتماعی، اعتماد اجتماعی، و انسجام اجتماعی، درکاهش نرخ بزهکاری و پیشگیری از وقوع جرم (مواد مخدر)، رابطه ی معناداری وجود دارد. نتیجه ی آماری در مورد مؤلفه ی آگاهی اجتماعی 87/2 است که در منطقه ی سه وضعیت نامطلوبی وجود دارد. در مورد پیشگیری از وقوع جرم (سرقت)، از بین مؤلفه های اجتماعی، مؤلفه های تعلق مکانی، آگاهی اجتماعی و انسجام اجتماعی، با پیشگیری از وقوع جرم (سرقت)، رابطه ی معناداری وجود دارد. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که در منطقه ی سه شهر ساری به علت وجود افراد مهاجر و تراکم جمعیت بویژه جمعیت بیسواد و عدم آگاهی اجتماعی، ارتکاب جرم برای افراد مجرم در این منطقه افزایش یافته است.