فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۶٬۲۹۹ مورد.
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال هشتم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۶
117 - 142
حوزه های تخصصی:
شناسایی انگیزه گردشگران جهت سفر به یک منطقه کمک ویژه ای به شناخت رفتار گردشگران می کند. هدف از انجام این پژوهش شناسایی، دسته بندی و اولویت بندی انگیزه گردشگران داخلی از سفر به شهر کرمان است. روش پژوهش ازنظر هدف کاربردی، از منظر ماهیت از نوع توصیفی و از حیث نوع داده از نوع ترکیبی است. از روش های کتابخانه ای و میدانی برای جمع آوری داده های پژوهش استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل آن دسته از گردشگران داخلی است که به شهر کرمان در فروردین 1401 سفر کرده اند و همچنین در دسترس پژوهشگر قرار دارند. روش نمونه گیری پژوهش، نمونه گیری غیراحتمالی و از نوع نمونه گیری آسان یا در دسترس است. جهت شناسایی و دسته بندی انگیزه گردشگران از روش تحلیل عاملی اکتشافی و جهت اولویت بندی انگیزه های شناسایی شده از روش تاپسیس استفاده شده است. نتایج تجزیه وتحلیل داده ها نشان داد انگیزه گردشگران داخلی جهت سفر به شهر کرمان به ترتیب شامل موارد زیر است: انگیزه بازدید از جاذبه های فرهنگی-تاریخی، انگیزه مذهبی، انگیزه کاری، بهره مندی از سفر اقتصادی، بهره مندی از سفر گروهی، دیدار دوستان و بستگان، خرید، تفریح و سرگرمی، انگیزه نوستالژیک، بهره مندی از محیط طبیعی، یادگیری.
تحلیل موانع و مشکلات توسعه کارآفرینی در نواحی روستایی (نمونه موردی: نواحی روستایی شهرستان تویسرکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه کارآفرینی و خوداشتغالی در نواحی روستایی نیازمند فراهم بودن و ایجاد بسترهایی است که بتوانند موجب ایجاد یک اکوسیستم مطلوب و حمایت کننده توسعه کارآفرینی و موفقیت کارآفرینان شوند. بر این مبنا، پژوهش کاربردی حاضر که دارای ماهیتی آمیخته (کمّی-کیفی) بوده و با روشی توصیفی-تحلیلی انجام گرفته، سعی در آسیب شناسی وضع موجود توسعه کارآفرینی در نواحی روستایی شهرستان تویسرکان استان همدان دارد. گردآوری داده ها در بخش نظری با بهره گیری از مطالعات اسنادی و در بخش عملی مبتنی بر پیمایش میدانی با بهره گیری از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه بوده است. جامعه آماری پژوهش را مسئولان توسعه ای، مدیران و آگاهان محلی و متخصصان علمی در منطقه دربرمی گیرند که به شیوه هدفمند و روش گلوله برفی در هر دو بخش کیفی و کمّی، در ابتدا، 19 نفر به عنوان گروه دلفی، شناسایی و مورد مصاحبه نیمه ساختارمند قرارگرفته و سپس، یافته های حاصل از مصاحبه ها درجهت تأیید و تعمیم در قالب پرسشنامه در اختیار 35 نفر دیگر از اعضای این گروه ها قرار داده شد. تجزیه وتحلیل مصاحبه ها در بخش کیفی در راستای دستیابی به عوامل علّی، مداخله ای و زمینه ای شکل دهنده وضعیت موجود اکوسیستم کارآفرینی و راهبردهای اتخاذی فعالان اقتصادی و نتایج اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته در سطح منطقه با بهره گیری از تکنیک داده بنیاد و در بخش کمّی با بهره گیری از آزمون تحلیل مسیر صورت پذیرفت که بر این اساس یافته های حاصل نشان دادند که 72 چالش و مانع در قالب مؤلفه های اصلی ضعف در مدیریت، سیاستگذاری و برنامه ریزی توسعه ای (مؤثرترین مؤلفه)؛ نامناسب بودن محیط کسب وکار؛ ضعف در تأمین در زیرساخت ها، خدمات و امکانات مورد نیاز؛ ضعف های بازاریابی، فروش و موانع فنی و عملی؛ موانع اجتماعی و فرهنگی؛ محدودیت های آموزشی و ترویجی؛ ضعف منابع مالی؛ ضعف در باورهای ذهنی و رفتاری روستاییان و مشتمل بر دو بُعد اصلی ضعف ها و نارسایی های مرتبط با عوامل محیطی و عوامل فردی و شخصیتی مؤثر بر خوداشتغالی و کارآفرینی؛ به عنوان عوامل علّی بازدارنده در راستای توسعه کارآفرینی و موفقیت کارآفرینان در منطقه مورد مطالعه، اثرگذار هستند. در همین راستا، عوامل مداخله ای و زمینه ای؛ راهبردهای اتخاذی و نتایج حاصل از عوامل علّی شناسایی شده بر اکوسیستم کارآفرینی منطقه مورد مطالعه نیز شناسایی شدند.
ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه آینده شهرهای هوشمند پایدار با تأکید بر مدیریت بهینه انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
116 - 130
حوزه های تخصصی:
مقدمه بهینه سازی مصرف انرژی با توجه به نیاز پیچیده و فراوان شهرها به انرژی از یک طرف و بحران ناشی از مصرف سوخت های فسیلی در شهرها و پدیده گرمایش زمین از طرف دیگر، امری ضروری است. در این راستا توسعه شهرهای هوشمند و پایدار که عوامل مختلف پایداری را در شهرهای هوشمند در نظر می گیرند، نشان دهنده رویکردی مهمی برای صرفه جویی در مصرف انرژی و ترویج گذار به سمت انرژی پاک از طریق دیجیتالی شدن است. شهر هوشمند به معنای شهری است که ساخت آن بر اساس فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) توسعه داده شود؛ و توسعه پایدار شهری به عنوان «فرایند تغییر در محیطی است که توسعه اقتصادی را در عین حفظ منابع و ارتقای سلامت فرد، جامعه و اکوسیستم تقویت می کند». حجم زیادی از ادبیات بیان می کند که حوزه فناوری و چگونگی تأثیر ویژگی ها و قابلیت های سازمانی بر اجرای آن از جنبه اصلی شهرهای هوشمند است و جنبه های طراحی در این زمینه نادیده گرفته شده است. در حالی که شهرهای پایدار مفاهیم و اصول طراحی را در نظر گرفته و جنبه های هوشمند را نادیده می گیرند. از این رو، با ادغام این دو مفهوم می توان از شهرهای هوشمند پایدار صحبت کرد. شهر هوشمند پایدار، به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات برای برآوردن نیازهای ساکنان فعلی خود بدون به خطر انداختن افراد دیگر یا نسل های آینده است که دستیابی به توسعه پایدار شهری و بهبود کیفیت زندگی را تسهیل می کند. با این حال، سیاست گذاران و ذی نفعان مرتبط با شهر هوشمند فاقد توصیه های کاربردی بر مبنای پژوهش برای حمایت از توسعه شهر های هوشمند پایدار هستند. زمانی که دولت ها عوامل مختلفی را در سیاست های مرتبط با توسعه شهر های هوشمند پایدار در نظر نگیرند، ممکن است نتوانند خدمات باکیفیتی را به شهروندان ارائه کنند. در نتیجه هدف اصلی پژوهش، شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است و سؤال های پژوهشی در نظر گرفته شده در مقاله حاضر این است: عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی کدام است؟ عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر در توسعه شهر هوشمند پایدار کدام است؟ برای پاسخ به سؤال های مطرح شده، این مقاله نوعی مدل برای چگونگی راه حل های مرتبط با آن ها در دستور کار شهر هوشمند پایدار پیشنهاد می کند. نتایج این پژوهش کمک می کند تا مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری تصویری واضح از بخش توسعه شهر هوشمند پایدار داشته باشند.
مواد و روش هاهدف تحقیق حاضر، ارائه مدل عوامل مؤثر بر توسعه شهر هوشمند پایدار است. به همین دلیل از آزمون آماری دوجمله ای و روش دیمتل فازی استفاده شده است. هر دو جزء فنون کمی هستند و از داده های کمی برای تحلیل استفاده می کنند. آزمون دوجمله ای یک آزمون ناپارامتریک برای غربال عوامل است. با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون دوجمله ای اقدام به محاسبه سطح معناداری برای عوامل صورت می گیرد و عواملی که ضریب معناداری آن ها بیشتر از 05/0 باشد، حذف می شوند. دیمتل روشی است که جهت و شدت روابط مستقیم و غیرمستقیم میان عوامل موجود در یک سیستم پیچیده را از طریق محاسبات ماتریسی و نظریات مرتبط ریاضی شناسایی می کند. پژوهش حاضر از حیث هدف، اکتشافی (به دلیل شناسایی عوامل مؤثر پژوهش)؛ از منظر جهت گیری، کاربردی (کاربرد نتایج در تحلیل عوامل مهم توسعه شهر هوشمند پایدار) و از نظر روش شناسی آمیخته است. جامعه نظری پژوهش شامل اساتید، خبرگان و مدیران و کارشناسان است. همچنین روش نمونه گیری به صورت قضاوتی و بر اساس دانش و قضاوت تخصصی خبرگان است. درخور یادآوری است که حجم نمونه در این پژوهش 15 نفر است. مراحل پژوهش حاضر عبارت اند از:1) مرور پیشینه برای شناسایی عوامل اثرگذار بر توسعه شهر هوشمند پایدار2) غربال اولیه عوامل پژوهش با استفاده از آزمون بینم (Binominal Test)3) تعیین اثرگذارترین عوامل از طریق روش دیمتل فازی
یافته هایافته های پژوهش نشان می دهد ابتدا 20 عامل اثرگذار توسعه شهر هوشمند پایدار با تمرکز بر مدیریت بهینه انرژی با مرور تحلیلی پیشینه استخراج شدند. سپس با تحلیل آزمون دوجمله ای، 10 عامل آموزش و توانمندسازی شهروندان، کنترل سطح آلودگی، توسعه مشارکت های دولتی و خصوصی، سیستم های مدیریت ترافیک، توسعه نوآوری و کارآفرینی، جذابیت و رقابت شهری، مدیریت مصرف منابع، برنامه ریزی و سیاست های عمومی شهری، امنیت سایبری و مشارکت شهروندان دارای ضریب معناداری بالای 5 درصد بودند و از محاسبات حذف شدند. همچنین 10 عامل باقی مانده با استفاده از تکنیک دیمتل فازی مورد بررسی قرار گرفتند. تکنیک دیمتل، عوامل را از منظر اثرگذاری و اثرپذیری مورد ارزیابی قرار می دهد. با توجه به یافته های دیمتل فازی و شاخص خالص اثر، عوامل اینترنت پرسرعت (فناوری 5G)، تحقیق و توسعه، کلان داده ها، هوش مصنوعی و اینترنت اشیای سبز دارای اثرگذاری بیشتری در مقایسه با اثرپذیری بودند. عوامل اقتصاد دورانی، منابع انرژی تجدیدپذیر، سیستم های حمل و نقل هوشمند و ساختمان های سبز هوشمند و سیستم های مدیریت هوشمند انرژی، عوامل تأثیرپذیر هستند. نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان می دهد اینترنت پرسرعت (فناوری 5G) تأثیرگذارترین عامل بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. به کارگیری فناوری 5G سرعت دسترسی کاربران به حجم زیادی از داده ها را افزایش و زمان آن را کاهش می دهد. اینترنت اشیا می تواند از فناوری 5G به منظور مدیریت مصرف انرژی در شهر هوشمند پایدار بهره مند شود. بنابراین، فناوری 5G قادر است به خوبی پاسخ گوی نیازهای شهر هوشمند پایدار در جهت مدیریت مصرف انرژی باشد. تحقیق و توسعه دارای رتبه دوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تحقیق و توسعه با جذب سرمایه گذاری و نوآوری در محصولات و خدمات و تولید فناوری های پیشرفته به فعالیت های دانش بنیان و در نتیجه پیشرو بودن در زمینه سیاست های پایدار منجر می شود. بنابراین می توان با حمایت از همکاری میان دانشگاه و صنعت و همچنین، شرکت های مبتنی بر فناوری جدید (NTBFs)، گام بزرگی در این مسیر برداشت. کلان داده دارای رتبه سوم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. تعیین اطلاعات مفید در پروژه های توسعه شهر هوشمند مبتنی بر داده بسیار مهم است، زیرا شناسایی اطلاعات برای ارائه به مشتریان به طور مستقیم با ارزش و جذابیت یک سرویس مرتبط است. هوش مصنوعی دارای رتبه چهارم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. هوش مصنوعی به مدیریت تولید و مصرف انرژی در محیط های متغیر و بازار کمک می کند. ادغام هوش مصنوعی با شبکه های 5G و شبکه های حسگر، می تواند زمینه جدیدی را برای خدمات شهرهای هوشمند نسل آینده ایجاد کند. اینترنت اشیای سبز و به کارگیری آن دارای رتبه پنجم از لحاظ تأثیرگذاری بر آینده شهرهای هوشمند پایدار است. فناوری های اینترنت اشیا چالش های متعددی مانند افزایش مصرف انرژی و همچنین، زباله های الکترونیکی در شهرهای هوشمند را به همراه دارند. برنامه های شهر هوشمند باید سازگار با محیط زیست باشند، از این رو شهرهای هوشمند باید به سمت اینترنت اشیای سبز حرکت کنند. تحلیل این عوامل کلیدی به تصمیمات مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان شهری برای سرمایه گذاری و فراهم کردن زیرساخت های لازم شهر هوشمند با توجه به مدیریت بهینه انرژی، کمک می کند.
مؤلفه های کیفیت محیطی و تأثیر آن بر انحرافات اجتماعی در مناطق حاشیه نشین، مطالعه موردی: شهر مراغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
148 - 162
حوزه های تخصصی:
مقدمه طی چند دهه اخیر، تحولات صنعتی، اقتصادی، اجتماعی و مهاجرت از روستاها به شهرها، رشد و گسترش مناطق حاشیه نشین، انواع انحرافات و آسیب های اجتماعی را به دنبال داشته است. سکونتگاه های غیر رسمی در ایران همانند بسیاری از کشورهای در حال توسعه، نمودی از روند رو به رشد نابرابری های فضایی و افزایش فقر در شهرها است. احساس امنیت به عنوان یکی از نیازهای ضروری انسان، نقش بسزایی در تکوین حس تعلق مکانی و سرزندگی شهروندان دارد، به طوری که برخورداری از مؤلفه امنیت، از جمله متغیرهای مهم در تقویت شهر انسانی و هویت شهرها محسوب می شود. امروزه آسیب های اجتماعی از مهم ترین عوامل تهدیدکننده در شهرها محسوب می شوند. حاشیه نشینی به عنوان یکی از بسترهای مهم بروز آسیب های اجتماعی است که همواره با گسترش آن، افزایش ناامنی اجتماعی اقتصادی افزایش می یابد. انحرافات اجتماعی و جرم خیزی، تبدیل به بِرند نواحی حاشیه نشین شده و این امر، باعث تسهیل وقوع جرم در این مناطق شده است. ازدحام و تراکم بیش از حد در مناطق حاشیه نشین از یک طرف و از سوی دیگر، فرهنگ نامتعالی حاشیه نشینان پتانسیل جرم خیزی در محلات حاشیه نشین مناطق کلان شهری را افزایش می دهد. نبود فرهنگ سازی و سطح پایین آموزش شهروندان این مناطق و مقاومت در برابر نوآوری و عجین شدن با فرهنگ متعالی مادرشهر بر عقب ماندگی تاریخی این مناطق دامن زده است، به طوری که با گذشت چندین دهه از پدیده حاشیه نشینی و عوض شدن چندین نسل، همچنان فرهنگ غالب حاشیه نشینی در این محلات حاکم است. خلاقیت این پژوهش، بررسی ارتباط انحرافات اجتماعی و کیفیت محیطی و مشخص کردن تأثیر مؤلفه های طراحی محیطی در کاهش جرم خیزی محلات حاشیه نشین است. هدف پژوهش حاضر، بررسی مؤلفه های کیفیت محیطی و تأثیر آن بر کاهش انحرافات اجتماعی در نواحی حاشیه نشین در شهر مراغه است.
مواد و روش هاروش تحقیق حاضر، توصیفی تحلیلی و ماهیت تحقیق، کاربردی است. در گردآوری اطلاعات از روش های کتابخانه ای و مشاهدات میدانی (پرسشنامه) استفاده شده است. جامعه آماری، کل حاشیه نشینان شهر مراغه است که با استفاده از روش نمونه گیری کوکران، حجم نمونه 320 نفر برآورد شد. در انتخاب نمونه ها، از نمونه گیری احتمالی طبقه بندی شده استفاده شد. از هجده متغیر برای ارزیابی نقش کیفیت محیطی در انحرافات اجتماعی استفاده شده است. محدوده مورد مطالعه در این پژوهش، مناطق حاشیه نشین شهر مراغه است. از جمله محلات حاشیه نشین شهر مراغه، محلات انزاب، میکائیل آباد، زینال آباد و پهرآباد هستند. در تجزیه و تحلیل این پژوهش، از نرم افزار SPSS و از آزمون مربع کای ( x2 hi-squared test) و همچنین آزمون رگرسیونی تک متغیره ساده (Simple Linear Regression) استفاده شده است. در رگرسیونی تک متغیره، تغییرات یک متغیر مستقل بر متغیر وابسته مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد. با توجه به اینکه در این مقاله، یک متغیر مستقل (کیفیت محیطی) و یک متغیر وابسته (انحرافات اجتماعی) وجود دارد، از آزمون رگرسیون تک متغیره (ساده) استفاده شده است. برای تعیین تعداد عامل های پرسشنامه کیفیت محیطی و خلاصه سازی عوامل اصلی بروز ارتکاب جرم، از مدل تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شده است.
یافته هاتجزیه و تحلیل یافته های میدانی نشان می دهد وضعیت مؤلفه کیفیت محیطی در مناطق حاشیه نشین شهر مراغه، مناسب نیست و تا حد زیادی پایین تر از سطح متوسط (یعنی عدد 3) قرار دارد. برای آزمون تأثیر کیفیت محیطی بر انحرافات اجتماعی در مناطق حاشیه نشین از آزمون رگرسیون تک متغیره استفاده شده است. سطح معناداری 0/000 و ضریب بتای (B) 0/32 به دست آمد؛ به این معنا که با هر واحد افزایش در وضعیت نامناسب (نامناسب تر شدن)کیفیت محیطی، انحرافات اجتماعی 0/32 افزایش می یابد. نتایج آزمون رگرسیون تک متغیره بیانگر آن است که با هر واحد افزایش در وضعیت نامناسب تر شدن کیفیت محیطی، انحرافات اجتماعی 32/ واحد (درصد) افزایش می یابد. با توجه به نتایج تحلیل عاملی اکتشافی از متغیرکیفیت محیطی، 3 عامل پس از انجام چرخش واریمکس (Varimax) استخراج شد. در این مطالعه، تأثیر کیفیت محیطی بر انحرافات اجتماعی در مناطق حاشیه نشین مورد تأیید قرار گرفت، اما بین سن و انحرافات اجتماعی در مناطق حاشیه نشین رابطه معنادار به دست نیامد و انحرافات اجتماعی در مناطق حاشیه نشین بر حسب جنسیت تفاوت معناداری به دست نیامد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که کیفیت محیطی بر انحرافات اجتماعی ساکنان تأثیر نسبتاً برابری دارد و نمی توان جنسیت و یا سن و احتمالاً سایر عوامل را با وجود کیفیت محیط زندگی نامناسب در انحرافات اجتماعی ساکنان مناطق حاشیه نشین، دخیل دانست و لازم است برای بهبود کیفیت محیط مناطق حاشیه نشین و افزایش امکانات لازم و کاهش عوامل آسیب زا چاره اندیشی کرد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحلیل عاملی، سه عامل عملکردی خدماتی، تراکم و حضورپذیری فضا و کالبدی کاربری در کاهش ارتکاب به جرم در مناطق حاشیه نشین تأثیر دارند. نتایج آزمون رگرسیون تک متغیره بیانگر آن است که با هر واحد افزایش در وضعیت نامناسب تر شدن کیفیت محیطی، انحرافات اجتماعی 32/ واحد (درصد) افزایش می یابد. در محلات حاشیه نشین مراغه، عواملی مانند بیکاری، خشونت و ارتکاب انواع جرائم از جمله قتل، فقر و اعتیاد، میزان بالایی را نشان می دهند. نتایج تحقیق نشان می دهد با برنامه ریزی و طراحی شهری از قبیل توسعه فضاهای جمعی و عمومی، نوسازی مساکن، تعریض معابر، خدمات رسانی، نورپردازی های شبانه، استقرار بعضی از اداره های دولتی در این مناطق، توسعه حمل و نقل عمومی و مناسب سازی مبلمان شهری، باعث تشویق حضورپذیری ساکنان در فضاهای عمومی شود و به تأمین امنیت این نواحی کمک شایانی کند.
تأثیر گردشگری بر توسعه پایدار شهری از منظر اقتصادی: مطالعه موردی شهرستان بستان آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
130 - 142
حوزه های تخصصی:
مقدمه با افزایش یافتن شهرنشینی، تنزل یافتن درآمد خانواده ها، ضعیف شدن صنعت کشاورزی، نیازمندی به فعالیت های پررونق و جایگزین ضرورت می یابد. با توجه به دلایل یادشده تمرکز کردن به مسئله گردشگری در توسعه یابی پایدار شهری با بهره گیری مناسب از منابع طبیعی و انسانی، علاوه بر رشد اقتصادی می تواند موجب ترویج کشاورزی و تولید صنایع دستی محلی شود و در بهبود شرایط زیست محیطی تأثیرگذار باشد [1]. در بسیاری از شهرهایی که از صنعت کشاورزی بهینه ای برخوردار هستند و به دلایل عنوان شده دچار افت اقتصادی شده اند، توجه کردن به مشاغلی که باعث رشد و توسعه اقتصادی شوند همانند صنعت گردشگری - به عنوان مکمل صنعت کشاورزی- می تواند تضمینی در بهبود شرایط زندگی شهروندان شود [2]. مطالعاتی که تا کنون در رابطه با مفاهیم اقتصادی گردشگری انجام شده، نا متوازن بوده است. پژوهش های انجام شده، موضوعاتی همچون تقاضای گردشگری، پیش بینی نوسان های تقاضا و اثرات تکاثری گردشگری بر سایر حوزه های اقتصادی را تشریح کرده و به سایر ابعاد اقتصادی گردشگری همچون بُعد عرضه کمتر توجه شده است. اما پژوهش هایی که در مورد ساختار تولید و ارائه خدمات گردشگری انجام شده، به بررسی عرضه محصولات و خدمات گردشگری پرداخته اند. توجه و تمرکز به ساخت وسازها در مناطق پر گردشگر شهری، مرمت آثار سنتی و تاریخی گسترده در شهر، رسیدگی به مراکز تفریحی به اقتصاد گردشگری کمک می کند. پیشرفت روزافزون در توسعه پایدار گردشگری شهری در مقابل رقبا، تمرکز به خواسته های گردشگران، پشتیبانی کردن از بخش های خصوصی و مردم در جهت فراهم کردن خواسته های گردشگران، برنامه ریزی های توسعه ای مختلف در زمینه گردشگری شهری باید مهم تلقی شده و با مدیریت دقیق به اجرا درآورده شوند. اشاعه دادن شناخت از گردشگری شهری در داخل یا خارج از کشور، گسترش دادن مراکز فرهنگی، ترویج گردشگری شهری، آموزش گردشگری شهری از لحاظ رشد و توسعه اقتصادی می توانند در پایدار گردشگری شهری مؤثر واقع شوند [3]. مهم ترین عوامل توسعه پایدار گردشگری شهری در کشور می توانند عدول دیدگاه مردم و مسئولان در جذب گردشگر شهری، طرز برخورد مناسب با گردشگر شهری، کنترل کردن مشکلات آنان، دقت در روند اطلاع رسانی و... محسوب شوند [4]. اقتصاد گردشگری؛ سنجش کردن سفرها و عواقب و پیامدهای اقتصادی آن ها معنا می شود [5]. علم اقتصاد در بسیاری از حوزه ها همچون اثرات اقتصادی و کنترل آثار گردشگری و نیروهای بازار، تقاضای گردشگران به عرضه و کالاهای گردشگری نقش ایفا می کند. یک اقتصاددان، گردشگری را از منظر مدل اقتصادی، موجودی حساب ها، معاملات خارجی، کسب درآمد، تولید ناخالص ملی و آینده پژوهی اقتصادی و... بررسی می کنند. در صنعت گردشگری جاذبه های شهری، خدمت رسانی های رفاهی به جای کالا به گردشگر ارائه می شود و دیدار آن ها از منطقه ها و جاذبه های گردشگری، به عنوان تقاضا محسوب می شود [6]. مطالعه اقتصاد گردشگری؛ بررسی موضوعاتی همچون تقاضا، بنگاه ها و بازارها، وابستگی ها و تعاملات بین المللی آن ها، عرضه و ساختارهای بازار، قیمت گذاری و محاسبه ارزش افزوده فعالیت های گردشگری است. در واقع مطالعه تمامی ابعاد، اثرات، نتایج و عوامل اقتصادی مؤثر بر صنعت گردشگری است. یکی از راه های داشتن گردشگری و توسعه پایدار اقتصادی و زمینه های بهبود وضعیت درآمدی ساکنان شهرستان بستان آباد در حوزه گردشگری، توجه به زیرساخت هایی همچون ساخت هتل ها، مسافرخانه ها، هتل آپارتمان ها و... است که بدون در نظر گرفتن موارد یادشده و عدم سرمایه گذاری در بخش های مختلف گردشگری نمی توان به توسعه گردشگری رسید که مستلزم توجه کافی به سرمایه گذاری در بخش های مختلف به صنعت گردشگری در کشور است. می توان امید داشت که با سرمایه گذاری و برنامه ریزی در صنعت گردشگری، شهرستان بستان آباد می تواند به قطب بزرگ گردشگری در منطقه تبدیل شود، به نحوی که در میان مدت و بلندمدت درآمدهای ارزی حاصل از آن به عنوان عاملی مؤثر بر برون رفت از اقتصاد تک محصولی مطرح شود [7]. بنابراین، شهرستان بستان آباد با توجه به رویکرد اقتصادی و از نظر کسب درآمد از طریق جاذبه های توریستی و توسعه پایدار اقتصاد مورد بررسی قرار گرفت. بازدیدکنندگان از جاذبه های گردشگری به عنوان جامعه آماری پژوهشی انتخاب شد. از فرمول کوکران برای محاسبه نمونه های آماری استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده از مدل سلسله مراتبی و روش پرالونگ استفاده شد. به این منظور، این پرسش در این پژوهش مطرح شده است: عوامل مؤثر در گردشگری شهرستان بستان آباد با رویکرد کسب درآمد از جاذبه های توریستی و توسعه پایدار اقتصادی شهرستان چیست؟ مواد و روش پ ژوهش پیش رو با توجه به اهداف و مؤلفه های مورد بررسی از نوع کاربردی است. جامعه آماری مورد مطالعه گردشگران، بازدیدکنندگان جاذبه های گردشگری شهرستان هستند. نمونه آماری بر اساس فرمول کوکران برای گردشگری 354 نفر محاسبه شده است. برای جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای (اسنادی) و میدانی استفاده شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات کتاب ها، مقالات علمی پژوهشی، پایان نامه ها، طرح های پژوهشی و سایر اسناد و مدارک ازجمله پرسشنامه هستند. برای تکمیل داده ها از آمارهای رسمی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، دفاتر خدمات گردشگری، راهنماهای تور، بروشورهای سازمان های فعال در عرصه گردشگری استفاده شده است. برای تعیین ارزش هریک از جاذبه های گردشگری شهرستان بستان آباد از روش پرالونگ، به منظور تجزیه وتحلیل میزان اثرگذاری شاخص های مختلف اقتصادی در توسعه گردشگری در این شهرستان و مدل تحلیل سلسله مراتبی استفاده شده است. یافته ها اولین گام در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی از موضوع مورد بررسی است. در آن اهداف، معیارها، زیرمعیارها، گزینه ها و ارتباط بین آن ها نشان داده می شود. بنابراین یک سلسله مراتب چهارسطحی متشکل از هدف، معیارها، زیرمعیارها و گزینه ها وجود دارد. پس چهار معیار توان اقتصادی، ظرفیت های گردشگری، جاذبه های گردشگری و میزان خدمات بر اساس اهمیتی که نسبت به هم دارند، ارزش گذاری می شوند. به گونه ای که برای اهمیت برابر عدد 1، برای اهمیت قوی عدد 5، برای اهمیت خیلی قوی عدد 7 و برای مقادیر واسطه ای عدد 4 در نظر گرفته می شود و برای ستون های جدول معکوس اعداد و وزن های فوق اعمال می شوند. ماتریس نرمال از تقسیم حاصل جمع ستون های ماتریس زوجی بر اعداد ماتریس زوجی به دست می آید. برای تبیین ضریب اهمیت (وزن) معیارها و زیرمعیارها، دوبه دو آن ها را با هم مقایسه می کنند که بر اساس آن و با توجه به هدف بررسی، شدت برتری معیار i نسبت به معیار j تعیین می شود. تمامی معیارها دوبه دو با هم مقایسه می شوند. یکی از مزیت های فرایند تحلیل سلسله مراتبی امکان بررسی سازگاری در قضاوت های انجام شده برای تعیین ضریب اهمیت معیارها و زیرمعیارها است. مکانیزمی که ساعتی برای بررسی ناسازگاری در قضاوت ها در نظر گرفته شده، محاسبه ضریبی به نام ضریب سازگاری است که از تقسیم شاخص ناسازگاری به شاخص تصادفی بودن به دست می آید. چنانچه این ضریب کوچک تر یا مساوی 0/1 باشد، سازگاری در قضاوت ها مورد قبول است وگرنه باید در قضاوت ها تجدید نظر شود. در روش پرالونگ، ارزش گردشگری تالاب قوری گل و آب گرم معدنی بستان آباد (پربازدیدترین عناصر گردشگری شهرستان) به روش زیر به دست آمد: میانگین شاخص های گردشگری، معماری، زیبایی ظاهری، فرهنگی و تاریخی، اجتماعی - اقتصادی و امکانات رفاهی و خدماتی که از طریق نمره دهی به 5 سطح مختلف انجام می شوند، به دست آمد. (طیف لیکرت) مقیاس یا طیف لیکرت پنج سطحی شامل پنج گزینه برای پاسخ است. مقیاس لیکرت پنج سطحی معمولاً برای اندازه گیری و سنجش رضایت استفاده می شود. این امتیازها بر اساس نظرات و دیدگاه های متخصصان و خبرگان به دست آمده است. در این روش ارزش بهره وری کنونی تالاب قوری گل و آب گرم معدنی بستان آباد نیز مورد ارزیابی قرار گرفته است. در واقع، میزان کیفیت بهره وری، ارزش بهره وری اقتصادی را مورد ارزیابی قرار می دهد تا توانمندی بالقوه و بالفعل این مکان ها مشخص شود. نتایج حاصل از ارزیابی صورت گرفته از ارزش گردشگری تالاب قوری گل و آب گرم معدنی بستان آباد نشان می دهد که شاخص زیبایی ظاهری باارزش 0/75 و 0/875، معیار اجتماعی – اقتصادی برای تالاب قوری گل با ارزش 0/7 و معیار گردشگری با ارزش 0/8125 برای آب گرم معدنی بیشترین نقش را در جذب گردشگران داشته اند (جدول 5). در مجموع از دیدگاه گردشگران ارزش گردشگری این دو اثر بسیار زیاد است و نیازمند سرمایه گذاری در بخش های مختلف این دو اثر است که باید مد نظر نهادهای متولی این اثرات قرار گیرد. نتیجه گیری نتایج حاصل از ارزیابی ارزش گردشگری برخی از جاذبه های مهم گردشگری این شهرستان مانند تالاب قوری گل و آب گرم معدنی بستان آباد، نشان می دهد شاخص زیبایی ظاهری با ارزش 0/75 و 0/875 و معیار اجتماعی – اقتصادی برای تالاب قوری گل با ارزش 0/7 و همچنین، معیار گردشگری با ارزش 0/8125 برای آب گرم معدنی بیشترین نقش را در جذب گردشگران داشته است و بر اساس تحلیل سلسله مراتبی و معیارهای آن، شاخص سازگاری برابر 0/0335 و نرخ سازگاری آن 0/0373 است و شاخص های توان اقتصادی شهرستان بستان آباد شامل پتانسیل های ارزشمند در حوزه صنایع دستی (قالی)، محصولات کشاورزی (هویج و سیب زمینی)، سوغاتی (فطیر بستان آباد) که منشأ شکل گیری واحدهای تجاری و ایجاد اشتغال هستند و با مقدار 0/6033 بیشترین نقش در رونق گردشگری در این شهرستان را دارند.
تدوین سناریوها و استراتژی های توسعه روستایی کشور در افق 1414 با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناطق روستایی ایران در زمان حساس از روند تحول و توسعه روستایی-شهری خود قرار دارند . برای رشد و توسعه آینده مناطق روستایی کشور و تقویت چشم انداز اجتماعی و اقتصادی سریع روستایی، تغییرپذیری روستاهای ایران امری ضروری و لازم است که باید مورد توجه مسئولین و تمام بازیگران و دینفعان توسعه روستایی کشور قرار گیرد. به همین دلیل برای توسعه بیشتر روستاهای کشور لازم است محرک ها و استراتژی های آینده توسعه روستایی را تدوین نمود. هدف این پژوهش نیز تدوین و ارائه محرک ها و استراتژی های آینده توسعه روستایی در افق 1414 با رویکرد آینده پژوهی است. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش ترکیبی(کمی و کیفی) است. جامعه آماری کارشناسان دانشگاهی و مدیران مرتبط با فرایند روستایی در سطح کشور بوده است. با استفاده از روش نمونه گیری غیراحتمالی و به صوت هدفمند 20 نمونه انتخاب شد. برای گردآوری داده ها و اطلاعات، با توجه به مدل ها و هدف تحقیق از پرسش نامه تاثیرات متقابل آینده پژوهی و مصاحبه استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات از مدل ساختاری و نرم افزار میک مک استفاده شد. نتایج پژوهش گویای آن بود که بهبود ظرفیت مقامات محلی برای رفع نیازهای جمعیت رو به افزایش روستایی، هماهنگی سیاست های روستایی و شهری و همسو کردن زمینه های اصلاح استراتژی ها، مدرن سازی مناطق روستایی با استفاده از روستاهای هوشمند، تامین اعتبارات و سیستم های بانکی در مناطق روستایی/ خدمات اعتباری و مالی، تکامل و بهبود بهره وری از همه عناصر تشکیل دهنده زنجیره ارزش کشاورزی و نهایتا افزایش آموزش فراگیر روستایی و مداخله آنها در سرمایه گذاری و برنامه ریزی روستایی مهم ترین سناریوها و استراتژی های توسعه روستایی در ایران هستند. بیان استراتژی ها و و کاربرد آنها می تواند زمینه ای برای اصلاح سیاست ها و استراتژی های تقویت و توسعه چشم انداز روستایی کشور و راهنمایی برای تعیین مسیر آینده مناطق روستایی کشور باشد.
تحلیل چیدمان کالبدی- اجتماعی قدرت در مناطق شهری (مطالعه موردی: مناطق پنج گانه شهر ارومیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرها به عنوان واحدهای سیاسی، بازتاب کننده خطوط اصلی قدرت و نفوذ اقتصادی هستند. برهمین اساس می توان ادعا نمود که فضا در شهرها زاییده قدرت بوده و قدرت در شهرها از لایه های فضایی متنوع کالبدی، اقتصادی و اجتماعی تشکیل یافته است. به طوری که با شناخت و تحلیل الگوهای موجود در روابط بین قدرت و سازمان سیاسی در شهر، فضا و برنامه ریزی شهری، می توان زمینه را برای کارایی برنامه ریزی فضایی مهیا کرد. لذا پژوهش حاضر با مطالعه موردی مناطق شهری ارومیه در پی آن بوده تا با بهره گیری از شاخص های مذکور بتواند چیدمان کالبدی- اجتماعی قدرت در شهرها را تحلیل نماید. نوع تحقیق حاضر کاربردی بوده و روش انجام کار توصیفی- تحلیلی می باشد و گردآوری اطلاعات نیز از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی (مراجعه به ادارات) صورت گرفته است. برای نیل به هدف تحقیق، تعداد 15 شاخص از بین عوامل متنوع انتخاب گردیده و در نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی نسبت به آماده سازی لایه های اطلاعاتی، استانداردسازی و تحلیل آن ها اقدام شده است. سپس برای اینکه بتوان چیدمان فضایی قدرت را در مناطق پنج گانه شهر ارومیه تحلیل کرد، مدل SECA در نرم افزار Lingo با مقدار بهینه 64/0 و = 3 β اجرا گردیده است. نتایج بدست آمده بیانگر بیش ترین قدرت در منطقه پنج به عنوان مناطق اعیان نشین (محدوده خیابان های دانشکده، کوی کهرم، کوی مهندسین، گلشهر و ...) شهر ارومیه بوده به طوری که قطعات ویلایی، مجتمع های تجاری، آموزشگاه های نمونه غیرانتفاعی، بناهای نوساز با سازه مقاوم، سکونت افراد با جایگاه اجتماعی بالا نظیر پزشکان، صاحبان سرمایه، مهندسین، مجتمع های مسکونی و ... در این محدوده واقع گردیده است.
طراحی مدل برندسازی شهری مبتنی بر کارآفرینی دیجیتال در صنایع خلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
6 - 17
حوزه های تخصصی:
مقدمه در دنیای امروز، برندسازی یکی از عوامل کلیدی در موفقیت بازاریابی و صادرات محصولات و خدمات است. بازار عرصه رقابت محصول نیست، بلکه عرصه ای برای تقابل برندهای تجاری است [1]. در این بین، برندهایی وجود دارند که هویت یک شهر را نشان می دهند [2]. طی صد سال گذشته، شهرها درصد زیادی از جمعیت جهان را به خود جذب کرده اند. سازمان ملل تخمین می زند که تا سال 2030 بیش از 60 درصد جمعیت جهان در شهرها زندگی خواهند کرد و با سرعتی حدود 55 میلیون نفر در سال رشد می کنند [3]. از طرفی، برندسازی امروزه بیش از گذشته در صنعت خدمات مورد توجه قرار گرفته است [4]. برندسازی شهری، مفهومی جدید است و به عنوان فرایندی معرفی می شود که طی آن، ویژگی های فیزیکی منحصربه فرد شهر تعریف می شود و جوهر مکان را در بر می گیرد [5]. یکی از رویکردهای جدید در توسعه پایدار شهرها، برندسازی آن ها است. برندسازی شهر به سرعت در حال تبدیل شدن به یک ابزار سیاست عمومی محبوب برای دولت ها است، چرا که با تصویر شهر و همچنین دستیابی به انواع اهداف توسعه شهری در ارتباط است [6]. برندسازی شهری به یکی از سیاست های اولیه برای دستیابی به پایداری در بسیاری از کشورها تبدیل شده است. به این ترتیب، می توان از استراتژی های بسیاری برای ایجاد برندسازی شهری و مکان استفاده کرد [7]. علاوه بر این، برندسازی شهری نه تنها به ارتقای تصویری مثبت از شهر محدود نمی شود، بلکه با گسترش بیشتر می تواند آن را به یک تجربه شهری تبدیل کند [5]. با توجه به اینکه توسعه سریع منجر به ایجاد استانداردهای جدید در تقاضای بازار شده و این روند تغییر و رشد تقاضا، به شدت محیط رقابتی و استراتژی ها، مدل ها و فرایندهای تجاری سنتی را تغییر داده است. فناوری های دیجیتال تأثیر قابل توجهی بر نحوه تصور از شهر و ایجاد کسب وکارهای جدید در آن دارند [8]. دیجیتالی شدن تنها به پیشرفت های جدید در کارآفرینی خلاصه نمی شود، بلکه مدل های کسب وکار با یک تغییر بزرگ به سمت محیط های دیجیتال روبه رو هستند. علاوه بر کسب وکارهای جدید ایجادشده از فرصت های به وجود آمده به دلیل دیجیتالی سازی، شعبه ها و کسب وکارهای موجود، از کسب وکار آفلاین به کسب وکار آنلاین تغییر کرده و «کارآفرینی دیجیتال» را به عنوان شکل جدیدی از فعالیت های کارآفرینانه ایجاد می کنند [9]. بنابراین، نیاز به توسعه کسب وکار پایدارتر [11]، تقاضاهای رو به رشد برای کسب وکارهای خدماتی با کیفیت بالا [12 و 13] و افزایش رقابت در بازارها، به تقویت اشکال جدیدی از کارآفرینی دیجیتال در صنایع خلاق در شهرها کمک کرده است [14]، توسعه سریع و اخیر فناوری [14]، باعث شده تا کارآفرینان با تمرکز بر فرصت های تجاری جدید در کارآفرینی دیجیتال نوآوری کرده [15] و با توسعه کارآفرینی دیجیتال در صنایع خلاق، اکنون به عنوان یک محرک کلیدی رشد اقتصادی در نظر گرفته شوند و کارآفرینان نوآور بیشتری را جذب کنند [13]. همان طور که مشاهده می شود، برندسازی شهری مبتنی بر کارآفرینی دیجیتال در صنایع خلاق، آن طور که باید مورد توجه قرار نگرفته و احساس نیاز در بررسی و طراحی مدلی به منظور برنامه ریزی و توسعه در این راستا کاملاً مشهود است. با توجه به کلیه موارد مطرح شده، هدف از انجام این پژوهش، طراحی و ارائه مدل یادشده است. مواد و روش ها پژوهش حاضر از نظر فلسفه دارای پارادایم تفسیری، از نظر هدف توسعه ای- کاربردی و از لحاظ روش در دسته پژوهش های توصیفی است. پژوهش جاری با استفاده از استراتژی مطالعه موردی، شهر تهران را مورد بررسی قرار داده ، که در آن از رویکرد تحلیل محتوای کیفی برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. به منظور گردآوری داده ها و مصاحبه با خبرگان، پرسشنامه نیمه ساختار یافته مورد استفاده قرار گرفته است. جامعه آماری شامل خبرگان فعال در حوزه کسب وکارهای صنایع خلاق و کارآفرینان دیجیتال در این حوزه (اساتید و مدیران حوزه صنایع فرهنگی) و همچنین مدیران شهرداری تهران هستند. نمونه گیری زنجیره ای (گلوله برفی) تعداد 23 نفر مورد مصاحبه قرار گرفتند. جهت کدگذاری داده های به دست آمده از مصاحبه ها، از روش کدگذاری سه مرحله ای، کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی استفاده شده است. ضریب پایایی نیز برابر با 0/823 به دست آمد. یافته ها در بخش اول یعنی مرحله کدگذاری باز- بخشی از تحلیل که به طور مشخص به نام گذاری و دسته بندی پدیده از طریق بررسی دقیق داده ها مربوط می شود. به بیان بهتر، در این نوع کدگذاری مفاهیم درون مصاحبه ها و اسناد و مدارک بر اساس ارتباط با موضوعات مشابه طبقه بندی می شوند. به این ترتیب، کدهای اولیه در این بخش استخراج می شوند. کدهای اولیه به دست آمده شامل 172 کد در این مرحله است. در این قسمت به ارائه نمونه ای از کدهای اختصاص یافته به همراه متن مصاحبه مربوطه ذکر شده است. طبق نتایج به دست آمده، در دو مرحله کدگذاری محوری و انتخابی، تعداد 52 کد محوری در ده دسته فرعی (راهبردهای برندسازی، زیرساخت، رقابت پذیری، بازاریابی مکان، زیرساخت ها، عوامل درون سازمانی، عوامل برون سازمانی، اکوسیستم، دانش، خلاقیت و نوآوری و سه دسته اصلی (عوامل برندسازی شهری، عوامل کارآفرینی دیجیتال و عوامل صنایع خلاق) مرتب شدند. بحث و نتیجه گیری نتایج پژوهش جاری نشان داد در هر متغیر، زیرمجموعه ای از عوامل تأثیرگذار وجود دارد. توجه و به کارگیری این عوامل در برنامه ریزی های اقتصادی و توسعه ای، می تواند همچون سکوی پروازی برای آینده برندسازی شهر تهران و البته سایر شهرهای کشور باشد. بنابراین، با توجه شکاف یادشده طراحی مدلی برای برندسازی شهری مبتنی بر کارآفرینی دیجیتال در صنایع خلاق، هدف انجام این پژوهش بیان شده است. برندسازی شهری که خود بر تحرکات سرمایه به شهر اشاره دارد، می تواند در بستر کارآفرینی دیجیتال تقویت شده و با خلاقیت و نوآوری موجود در صنایع خلاق به رشد و توسعه شهری منجر شود و سرمایه های مالی و انسانی بیشتری جذب کند. مقوله زیرساخت در عوامل برندسازی شهری به اهمیت نقش قوانین در ایجاد تصویر احساسی اشاره دارد. قوانین می توانند محدود کننده برخی تبلیغات باشند که از دیدگاه احساسی به تصویر ایجاد شده خدشه وارد کنند. از طرفی، وجود امکانات رفاهی و تفریحی پایه، خدمات و هتل های مناسب برای گردشگران، زیرساخت های شهری همچون حمل ونقل عمومی و ... بر تصویر شهر در ذهن گردشگران به شدت تأثیرگذار است. در مقوله راهبردهای برندسازی نیز تصویر شهری می تواند به تبلیغ دهان به دهان توسط گردشگرانی که به سیاحت در شهر مقصد پرداخته اند، بینجامد. از طرفی، با جذب برندهای مشهور و شناخته شده در صنایع مختلف و به خصوص صنایع خلاق، می توان برند شهر را تقویت کرد و توسعه بخشید. این برندها خود زمینه تبلیغات گسترده برای شهر را فراهم می کنند و هزینه آن را به دوش می گیرند. با حضور این برندها در هر شهری ناخودآگاه تقویت برند شهر روی خواهد داد. در عوامل کارآفرینی دیجیتال در دسته زیرساخت ها، به اهمیت خدمات دیجیتال پایه که بنیان شهری مدرن را تشکیل می دهد و همچنین، نقش مراکز فرهنگی و وابستگی ها بیان شده اند. مراکز فرهنگی زیرساخت فرهنگی را ایجاد می کنند که در نتیجه آن، شهروندان مطالبه گر و مدیران با مسئولیت به تقویت برند شهر می پردازند. از طرفی، توجه به عوامل درون سازمانی در کارآفرینی دیجیتال، می تواند جذب سرمایه های خارج از شهرها را به سمت شهر مقصد به همراه داشته باشد. این مهم نه تنها در مورد سرمایه های مادی، بلکه در سرمایه های دانشی و منابع انسانی نیز صادق است. همچنین، عوامل برون سازمانی می توانند از طریق صنایع پشتیبان کارآفرینانه، از بخش کارآفرینی دیجیتال به توسعه برند شهری کمک کنند. در این مقوله، اقتصاد پویا، تنوع کسب وکارها و حضور کسب وکارهای بین المللی همگی نشانه های توجه به کسب وکار و کارآفرینی به خصوص در بخش دیجیتال و تأثیری که این کسب وکارها می توانند بر توسعه برند شهر داشته باشد، اشاره دارند. عامل خلاقیت و نوآوری در عوامل صنایع خلاق به ایده های متنوعی اشاره می کند که در صورت سرمایه گذاری در آن ها، می تواند در راستای تبدیل شهر تهران به یکی از موفق ترین ابر شهرهای دنیا مؤثر واقع شود. یکی از این عوامل سیلیکون ولی ایرانی است. وجود سیلیکون ولی ایرانی می تواند شرایط توسعه بیشتر این شهر را فراهم آورد.
آینده نگاری کارکرد شهرهای کوچک در سیستم شهری ناحیه مرکزی استان فارس تا افق 1410(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکرد شهرهای کوچک و تحولات آن تابع عوامل مختلفی است که بایستی در برنامه ریزی شهرهای کوچک مدنظر قرار گیرد و این خود لزوم و اهمیت آینده نگاری کارکرد شهرهای کوچک در نظام سکونتگاهی را نشان می دهد. هدف اصلی این پژوهش، آینده نگاری کارکرد شهرهای کوچک در شبکه شهری ناحیه مرکزی استان فارس در افق 1410 است. این پژوهش ضمن شناسایی عوامل کلیدی مؤثر در کارکرد شهرهای کوچک موجود در سیستم شهری ناحیه مرکزی استان فارس، سناریو های محتمل و ممکن را در افق 10 سال آینده این محدوده ترسیم و روند کلی را آینده نگاری می کند. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر روش جمع آوری داده ترکیبی از روش های اسنادی و پیمایشی، از نظر روش تحقیق تحلیلی و همچنین از نظر زمانی آینده نگر است. با توجه به ماهیت پژوهش از روش های تحلیل ساختاری و سناریونگاری در دو نرم افزار میک مک و سناریو ویزارد بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد 15 عامل کلیدی در کارکرد شهرهای کوچک موجود در محدوده مورد مطالعه تأثیرگذار است. این ۱۵ عامل براساس تحلیل سناریونگاری به 45 آینده محتمل می انجامند. پس از تحلیل وضعیت های احتمالی 12 سناریو با بالاترین سازگاری استخراج شد که در بین آن ها وضعیت آینده کارکرد شهرهای کوچک در سیستم شهری ناحیه مرکزی استان فارس در اکثر سناریو ها بیشتر ادامه دهنده شرایط فعلی با روندی مطلوب است.
بررسی نقش استفاده از فاضلاب خاکستری بر توسعه عمرانی پروژه باغشهر کاریزلند یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه همه فعالیت های عمرانی وابسته به مصرف آب است و با توجه به محدودیت ها و چالش های موجود، تأمین منابع آب پایدار با ﻣﺪیﺮیﺖ ﺻﺤیﺢ و مطابق با اصول ﺗﻮﺳﻌه ﭘﺎیﺪار می تواند کمک شایانی به پیشرفت پروژه های عمرانی کند؛ بنابراین استفاده مجدد از پساب ها مخصوصاً آب خاکستری به دلیل کیفیت مناسب، گزینه مناسبی است؛ ازاین رو در این تحقیق به بررسی نقش و اثرات استفاده از فاضلاب خاکستری بر توسعه عمرانی پروژه باغشهرکاریزلند یزد پرداخته شده است. اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از ﻧﻈﺮ ﻫﺪف ﮐﺎرﺑﺮدی و با رویکرد تجربی و پیمایشی بوده است. گردآوری اطلاعات تحقیق با روش اسنادی و میدانی و با ابزار پرسشنامه انجام گرفته است. جامعه این تحقیق عوامل پروژه و همچنین کارشناسان و خبرگان بوده که حجم نمونه 100 نفر در نظر گرفته شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تصمیم گیری چندمعیاره و مدل BWM خطی فازی استفاده شده است. نتایج نشان داد که در بخش راه و حمل ونقل، زیرمعیار ساخت بولوار و رفوژ با وزن نهایی 0.179، در بخش ساختمان و فضاسازی، زیرمعیار ساخت ساختمان های مسکونی با وزن نهایی 0.1965 و در بخش محیط زیست و گردشگری، زیرمعیار ساخت جاذبه گردشگری با رتبه نهایی 0.2431 بیشترین تأثیرات را از فاضلاب خاکستری درجهت ساخت و توسعه عمرانی در باغشهر کاریزلند یزد برده اند؛ بنابراین با توجه به اینکه نیمی از فاضلاب شهری تولیدشده در خانه ها به آب خاکستری تبدیل می شود، بازچرخانی آب خاکستری ﺑﺎ ﻣﺪیﺮیﺖ ﺻﺤیﺢ و مطابق با ﺗﻮﺳﻌه ﭘﺎیﺪار می تواند کمک شایانی به پیشرفت عمرانی باغشهرها کند.
تدوین کیفی الگوها و شاخص های بازآفرینی اقتصادمبنا با رویکرد رقابت پذیری شهر (شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
34 - 51
حوزه های تخصصی:
مقدمه رقابت پذیری موضوعی مهم و محوری است که از آن به عنوان وسیله ای برای دستیابی به رشد اقتصادی مطلوب و توسعه پایدار یاد می شود. رقابت پذیری یک شهر به مجموعه ای از عوامل بستگی دارد که شامل نوع حاکمیت، ارتباطات جهانی، زیرساخت های اجتماعی و اقتصادی، کیفیت سرمایه انسانی و محیط طبیعی، محیط تجاری و قابلیت مؤسسه های محلی است. طی چند دهه اخیر شهر، سنندج به عنوان مرکز استان کردستان با رشد روزافزون جمعیت و مهاجرت که منجر به ساخت وساز و تغییرات زیاد در ساختار فضایی به ویژه رشد و گسترش کالبدی - فیزیکی شهر در مکان های نامساعد طبیعی شده است. موقعیت بافت قدیم و بازار تاریخی در مرکز ثقل جغرافیایی شهر و بارگذاری پتانسیل های گردشگری- تفریحی به خصوص آبیدر، توجه به پتانسیل رودخانه قشلاق و لبه های طبیعی می تواند با تأکید بر تعیین عوامل و تعیین الگوها و شاخص ها که لزوم توجه به مسائل شهری و به خصوص رقابت پذیری اقتصاد شهری آن را ضروری ساخته است. این پژوهش ضمن مرور مفاهیم، رویکردها و نظریه های رقابت پذیری شهری و بازآفرینی شهری به ارائه الگوها، مضامین و شاخص های رقابت پذیری شهری پایدار با تأکید بر رویه اقتصادمبنا در برنامه های مدیریتی بازآفرینی پایدار خواهد پرداخت. مواد و روش ماهیت روش شناسی پژوهش حاضر بر اساس نتیجه از نوع توسعه ای و بر اساس ماهیت، هدف و روش، از جنس ترکیبی به صورت توصیفی - تحلیلی است. با توجه به مسئله پژوهش حاضر که ضمن بررسی استنادی، شاخص و معیارها، مفاهیم و الگوهای مستخرج از بخش مبانی نظری از طریق تحلیل محتوا و تکنیک تحلیل کیفی (تحلیل مضمون) و بررسی وضع موجود محدوده مورد مطالعه با روش رگرسیون چندگانه در محور اصلی پژوهش با استفاده از تحلیل داده های محتوای و کدگذاری، نرم افزار کتاب شناختی (VOSviewer) و نرم افزاری (SPSS20) در عنوان، چکیده، کلیدواژه، متن و نتایج مقالات که به زبان انگلیسی در ژورنال های معتبر شامل مقاله (article) یا مقاله مروری (review) چاپ شده در نشریات (ScienceDirect) و (Scopus) در مجموع 623 سند حاوی یکی از کلیدواژه های رقابت پذیری شهری، بازآفرینی اقتصادی در این پایگاه های علمی مورد بررسی و مطالعه اولیه قرار گرفته است. همچنین، جامعه آماری 76 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی در دسترس شامل سازمان ها و نهادهای دخیل در امر بازآفرینی شهری و تأثیرگذار بر اقتصاد شهری و همچنین، نهادهای مردمی و خصوصی شهر سنندج در ارتباط با مناطق انتخابی به عنوان نمونه های مورد مطالعه شامل پارک تفریحی و گردشگری کوه آبیدر به عنوان نشانه کلان و شاخص شهری، بازار سنتی به عنوان هویت تاریخی، رودخانه قشلاق و لبه های طبیعی تعیین شده است. یافته ها مرحله اول: بخش کیفی؛ این نتایج بیانگر آن است که (ScienceDirect) 311 سند و (Scopus) با 312 سند در مجموع 623 سند علمی معتبر حاوی یکی از کلیدواژه های رقابت پذیری شهری، بازآفرینی اقتصادی در این پایگاه های علمی مورد بررسی و مطالعه اولیه قرار گرفته است. در نهایت، با بررسی مقالات؛ تعداد 15 مقاله علمی معتبر که بیشترین ارتباط موضوعی و محتوایی را با عنوان پژوهش و مقاله حاضر داشتند، تجزیه و تحلیل نهایی شدند. بیشترین تعداد مقالات و اسناد علمی منتشر شده در این بازه مربوط به سال 2021 و مرتبط به مقالاتی از نوع پژوهشی با 61.1 است. نشریات Sustainability Switzerland بیشترین استناد علمی بر اساس سال انتشار در زمینه بازآفرینی و رقابت پذیری شهری است. بیشترین تعداد مقالات در این زمینه موضوعی به لحاظ قلمروی جغرافیایی به آمریکا با 202 مقاله و پس از آن به انگلستان با 96 و ایالت متحده آمریکا با 90 مقاله اختصاص دارد. بر اساس تحلیل و بررسی محتوایی و کیفی جدول 1 کدگذاری انجام شده نتایج نشان دهنده 55 معیار/شاخص، 12 مضامین (محتوایی و رویه ای) و 5 مؤلفه اصلی «اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، سیاسی و مدیریتی، کالبدی» است. نتایج تحلیل ثانویه و مستخرج از کدگذاری اولیه در جدول 2 بررسی شده است. مرحله دوم: بخش کمی؛ برای تهیه پرسشنامه به منظور بررسی شناسایی الگوها، شاخص ها/معیارها و مفاهیم مؤثر بر رقابت پذیری اقتصادی شهر سنندج و جامعه آماری منتخب از طریق روش دلفی و ابزار پرسشنامه، جامعه آماری 76 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی در دسترس از کارمندان و شاغلان در سازمان ها و و نهادهای دخیل در امر بازآفرینی شهری و تأثیرگذار بر اقتصاد شهری و همچنین، نهادهای مردمی و خصوصی شهر سنندج در ارتباط با مناطق انتخابی به عنوان نمونه های مورد مطالعه شامل پارک تفریحی و گردشگری کوه آبیدر به عنوان نشانه کلان و شاخص شهری، بازار سنتی به عنوان هویت تاریخی، رودخانه قشلاق و لبه های طبیعی هستند. با توجه به روش ترکیبی پژوهش و مشخص کردن مضامین از طریق تحلیل محتوای کیفی، تعداد 12 مورد از مضامین استنباطی از مرحله اول تجزیه وتحلیل برای ادامه در روش کمی مورد بهره برداری و تحلیل نهایی خواهد بود. نتایج جدول 6 و میانه نظری (عدد 3) نیز نشان می دهد اختلاف معناداری وجود دارد (05/0p<). براساس مدل در سطح اول، مضامین متغیر رقابت پذیری شهری اقتصادی شهر مورد بررسی قرار گرفته اند. در مجموع میانگین؛ در مضامین «سرمایه گذاری شهری»، «رقابت پذیری رویدادمحور شهری»، «توسعه رقابتی کاربری های زمین»، «رقابت پذیری گردشگری شهری»، «مسکن و رقابت اقتصادی»، «رقابت در ایجاد دسترسی در شهرها» بالاتر از میانه نظری ارزیابی شده که در جدول 7 به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و نشان دهنده این مطلب است. نتیجه گیری نتایج حاصل از تحلیل های انجام شده در منابع و نتایج پرسشنامه نشان می دهد مهم ترین مقولات تأثیرگذار بر رقابت پذیری بازآفرینی اقتصادی شهری در قالب پنج مؤلفه (اجتماعی، مدیریتی سیاسی، اقتصادی، زیست محیطی و کالبدی) و با بررسی و جمع بندی مبانی نظری و روش پژوهشی ترکیبی شامل تحلیل محتوای کیفی و کمی، 5 کلیدواژه موضوعی به عنوان مفهوم «ایجاد رقابت شهری از طریق برنامه های رویدادمحور، سرمایه گذاری در جذابیت های رقابت پذیر شهر، سرمایه گذاری در صنایع دوستدار محیط زیست، رشد خلاقیت و نوآوری رقابتی در کارآفرینی، رقابت پذیری در سطح مکان و مسکن» 55 کلیدواژه به عنوان شاخص های پژوهش «جذابیت مناطق تاریخی شهری، خلاقیت شهری، جذابیت و رقابت پذیری، ساختار اجتماعی شهر، پویایی شهری، کاهش جنبه های فرهنگی، پراکندگی شهری، نوآوری شهری، تولید دانش، سرمایه فرهنگی، جذابیت اقتصادی شهری، رقابت اقتصادی جهانی، توسعه رقابت اقتصادی، رقابت بین شهرهای کوچک و متوسط، مکانیسم های اقتصادی و مالی، بهبود رقابت شهری، ایجاد اشتغال، جذب سرمایه، قیمت مسکن، ارتقای سلامت عمومی، زیست محیطی، اکوسیستم شهری، سیاست های گسترش شهری، موقعیت مکانی، رویدادهای شهری، حاشیه نشین اقتصادی، رقابتی شدن شهرها، سیاست پولی دولت، مقاصد رقابت پذیر گردشگری، فناوری اطلاعات کسب وکار، نابرابری های منطقه ای و شهری، پیاده راه، توسعه مجدد نواحی تاریخی، دسترسی، بازآفرینی توسعه مجدد زمین، توسعه خودبه خود، تراکم شهری، فاصله رفت و آمد شهری، سرمایه گذاری های زیرساختی، آثار تاریخی، بازار مسکن، نوسازی مسکن، گسترش شهری» و 5 کلیدواژه موضوعی به عنوان الگوهای پژوهش «رقابت در نوآوری شهری، رقابت پذیری گردشگری شهری، سرمایه گذاری شهری، پراکندگی شهری و رقابت شهری، عوامل رقابت پذیری در کارآفرینی، مسکن و رقابت اقتصادی، رقابت پذیری رویدادمحور شهری، رقابت در ایجاد دسترسی در شهرها، توسعه رقابتی کاربری های زمین، رقابت پذیری توسعه سبز، سرمایه گذاری های زیست پذیری بر اساس مزیت رقابتی، تجمع و مکان یابی و تجمع استقرار فعالیت ها» از مطالعات مستخرج شده است و اطلاعات و روند مفهومی به صورت تفصیلی در نمودار چارچوب نظری و مفهومی (شکل 6) ارائه شده است.
تبیین جایگاه آینده در برنامه ریزی شهری راهبردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت پیچیده شهرها و رشد شتابان فناوری به همراه وقوع تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و ... موجب شده است شهرها مورد آماج شدیدترین تکانه ها قرار گرفته و برنامه ریزان شهری نتوانند همپای این تغییرات به حل چالش ها بپردازند. در این راستا، برنامه ریزی راهبردی به عنوان یکی از مهم ترین رهیافت ها در برنامه ریزی شهری که توجه ویژه ای به آینده دارد، دیگر ضمانت کننده موفقیت در چنین محیطی نمی باشد. بنابراین، لازم است تا جایگاه آینده در ارتباط با فرآیند برنامه ریزی شهری راهبردی تبیین گردد. لذا هدف پژوهش صراحت بخشی به جایگاه آینده در فرآیند برنامه ریزی شهری راهبردی می باشد. رویکرد پژوهش حاضر کیفی بوده و از روش فراترکیب برای دستیابی به هدف مذکور استفاده شده است. 104 منبع فارسی و انگلیسی در ارتباط با پژوهش استخراج شده که از این میان، 26 منبع با استفاده از روش کَسپ، غربال و با بهره گیری از نرم افزار MAXQDA2020 کدگذاری شده اند. در مجموع 108 کد، 13مفهوم و 5 مقوله به دست آمده است. نتایج پژوهش گویای آن است در فرآیند برنامه ریزی شهری راهبردی لازم است به موضوعات، عمیق تر نگریسته شود و با بهره گیری از نگاهی نقادانه لایه های پنهان شهر مانند موضوعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مورد توجه قرار گیرند. زیرا که این موضوعات، پیشران و مبنای دستیابی به پیش بینی صحیح از آینده مطلوب هستند. همچنین راهبردها و اقدامات پیشنهادی علاوه بر نوآورانه بودن باید در برگیرنده گونه های مختلفی از آینده های محتمل باشند تا بتوانند دستیابی به آینده مطلوب را، واقع گرایانه تر پی جویی کنند.
تحلیل تناظر شهرت و کشش احساسی سفر در راستای برند آفرینی مؤثر مطالعه موردی: کلان شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
75 - 95
حوزه های تخصصی:
متغیرهای شهرت و کشش احساسی سفر به یک مکان و ارتقای متناسب جایگاه این دو متغیر به صورت متقابل، ازجمله مهم ترین عوامل در برند آفرینی مؤثر و خلق تصویری جذاب از مقصد به هدف توسعه گردشگری و جذب گردشگران و به تبع دستیابی به سرمایه ها است. اما مسئله این است که این موضوع در کشور و به ویژه در ارتباط با کلان شهر اهواز مغفول واقع گردیده است. شاهد آن که تاکنون پژوهشی دراین ارتباط انجام نیافته است. لذا، بر این اساس، مقاله حاضر به بررسی رابطه شهرت و کشش احساسی سفر به کلان شهر اهواز و نیز تعیین موقعیت این شهر در ارتباطی متقابل از این دو متغیر می پردازد. این پژوهش در حیطه جغرافیای رفتاری است. روش انجام تحقیق، توصیفی- تحلیلی و به لحاظ هدف کاربردی بوده که در انجام آن از تحلیل های آماری همبستگی کندال تائو و اسپیرمن و مدل ماتریس شهرت مکان بهره گرفته شده است؛ ضمن آن که برای تائید استفاده از دو آزمون ناپارامتریک فوق الذکر و سنجش معنی داری متغیرها در این چارچوب، از آزمون آماری کالموگروف- اسمیرنف استفاده گردید. جامعه آماری پژوهش، متشکل از افرادی است که تاکنون به کلان شهر اهواز سفری نداشته اند. روش نمونه گیری انجام یافته، تلفیق روش های نمونه گیری گلوله برفی خوشه ای و شبکه ای نظارت شده بوده است که داده های جمع آوری شده با نرم افزار SPSS، در چارچوب همبستگی های آماری و مدل فوق الذکر مورد تحلیل قرار گرفتند. بر مبنای یافته های تحقیق، میانگین کشش احساسی سفر به اهواز در سطح پائین تری از شهرت این کلان شهر نسبت به سایر کلان شهرهای کشور قرار داشته و در اثر تصویر غیر مثبت شکل گرفته ناشی از کیفیت پائین محیطی، جایگاه کلان شهر اهواز در ماتریس شهرت مکان، در میان گروه بازندگان می باشد
رهیافت فضایی راهبردی در خوشه بندی پیشران های موثر بر توسعه زیست محیطی شهر خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به رشد شهرنشینی درگستره محیطی، مساله محیط زیست و دست یابی به پایداری زیست محیطی شهر امری ضروری است. بنابراین هدف مقاله حاضر شناسایی و خوشه بندی پیشران های موثر بر توسعه زیست محیطی شهر خرم آباد با رویکرد فضایی راهبردی است. روش جمع آوری داده ها به صورت اسنادی- پیمایشی بوده که فرایند تجزیه و تحلیل آنها در دو بخش صورت گرفته است. در بخش اول جهت تحلیل توسعه فضایی شهر، در قالب نرم افزار ArcGIS 10.2 و ENVIتغییرات کاربری اراضی محدوده مورد مطالعه طی یک دوره 31 ساله مورد ارزیابی قرار گرفته و در بخش دوم جهت شناسایی پیشران های توسعه زیست محیطی شهر خرم آباد، از روش پیمایشی (پرسشنامه ای) در قالب نمونه گیری هدفمند استفاده شده که بر اساس آن 62 عامل موثر بر آینده زیست محیطی شهر خرم آباد در 5 بُعد کلی (اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی، نهادی و مدیریتی، زیست محیطی و کالبدی) گردآوری گردید. این عوامل در قالب یک ماتریس متاقطع 62 *62 در نرم افزار میک مک مورد تحلیل ساختاری قرار گرفته که از میان آنها 10 پیشران کلیدی با تاثیرگذاری بالا مشخص شد. نتایج این پژوهش نشان داد که ارتقاء میزان پایداری زیست محیطی در شهر خرم آباد و شهر هایی همانند آن با عنایت به گستردگی ابعاد زیست محیطی، در گرو استفاده از تفکر بلندمدت و گذار از ملاحظات زودگذر با نگاه به اصول توسعه پایدار است، تا در قالب یک برنامه ریزی فضایی -راهبردی و مشارکت محور، بتوان به توسعه زیست محیطی مناسب دست یافت.
تدوین الگوی بازآفرینی محلات شهری بر اساس درس آموخته های مداخلات بزرگ مقیاس (نمونه موردی: محله چوخورلار شهر تبریز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین رویکردهای مطرح در چند دهه اخیر در زمینه حل مشکلات بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری رویکرد بازآفرینی بوده است که سازمان های ذی ربط با مدیریت شهری بهره گیری از آن را مدنظر قرار داده اند. یکی از مهم ترین چالش هایی که در استفاده از رویکرد بازآفرینی در بافت های مسئله دار شهرهای کشور وجود دارد عدم تدوین و پیاده سازی یک الگوی مناسب می باشد. در راستای حل این مسئله فراگیری از تجارب مداخلات بزرگ مقیاس بازآفرینی در شهرها و کشورهای مختلف جهان می تواند آموزه هایی را جهت تدوین یک الگوی مناسب بازآفرینی شهری گردهم آورد. بر همین اساس اصلی ترین هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی بازآفرینی محله چوخورلار شهر تبریز بر اساس درس آموخته های مداخلات بزرگ مقیاس بازآفرینی شهری و در تلفیق با هنجارهای جامعه ایرانی– اسلامی می باشد. این محله از بافت های فرسوده شهر تبریز می باشد که مورد توجه مدیریت شهری به منظور بازآفرینی قرار گرفته است که این اقدام چالش ها و مشکلاتی را هم برای ساکنان محله و هم برای مدیریت شهری به وجود آورده است. این پژوهش از نظر هدف در حیطه پژوهش های کاربردی و از نظر روش تحقیق با توجه به موضوع و هدف، از نوع توصیفی- تحلیلی می باشد. نحوه گردآوری اطلاعات نیز مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای- اسنادی و برداشت های میدانی در قالب مشاهده و مصاحبه می باشد. در الگوی نهایی تدوین شده، شاخص های اثرگذار تبیین شده و عناصر و اجزای مرتبط با هر کدام و روابط حاصل از آن مشخص شده است. در نهایت می توان گفت این الگو و ساختار آن زمانی می تواند نقشی مؤثر در بازآفرینی شهری داشته باشد که با مشارکت واقعی و فعال همه ی ذی نفعان کلیدی اعم از ساکنان و نهادهای ذیربط همراه باشد.
تحلیل تغییرات بلند مدت ماهانه دماهای کشنده بالای 50 درجه ی سانتی گراد نیم کره شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش شناسایی و تحلیل آماری تغییرات زمانی فراوانی ماهانه وقوع دماهای کشنده بالای 50 درجه ی سانتی گراد ( TU50c[1]) در نیم کره ی شمالی است. به این منظور از داده های باز تحلیل شده مربوط به بیشینه دمای دو متری سطح زمین در بازه زمانی 73 ساله 1948 تا 2020 استفاده شده و پس از تنظیم، به صورت سری زمانی ماهانه مورد تحلیل قرار گرفت. در این مطالعه از روش های تحلیل آمار توصیفی، تحلیل روند خطی و آزمون ناپارامتری من کندال به منظور بررسی تغییرات زمانی فراوانی وقوع استفاده شده است. در طول دوره 73 ساله مطالعاتی تعداد 9553 روز با دمای حداقل 50 درجه سانتی گراد و بیشتر شناسایی و مختصات آنها استخراج شد. بررسی توزیع فراوانی روزانه وقوع TU50c نیمکره شمالی نشان داد که ماه های می و ژانویه به ترتیب دارای بیشترین فراوانی وقوع هستند. همچنین بیشترین روند افزایشی در فراوانی وقوع دماهای کشنده در ماه های مارس،آوریل، جولای و آگوست مشاهده شدند. از لحاظ توزیع مکانی، منطقه ای که بیشترین فراوانی و شدیدترین TU50c در آن به ثبت رسیده مربوط به محدوده ای واقع در آفریقا خصوصاٌ سودان، غرب آسیا (بین عراق، جنوب غرب ایران، کویت و عربستان) و هندوستان در شبه قاره هند هستند و در آمریکا نیز وقوع این دماها نادر نیست. بالاترین و شدیدترین دماهای ثبت شده در دهه پنجم و در فاصله زمانی 1988 تا 1998 به وقوع پیوسته است. [1] معادل Temperatures Above 50 C به معنای دمای بالای 50 درجه سانتیگراد، به سبب جلوگیری از تکرار در این پژوهش از اختصار TU50c استفاده گردید. [1] Temperatures Above 50 C=دمای بالای 50 درجه سانتیگراد، به سبب جلوگیری از تکرار در این پژوهش از اختصار TU50c استفاده گردید.
تحلیل پیشران های ژئوپلیتیکی گردشگری کلانشهر تهران با رویکرد آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
1 - 16
حوزه های تخصصی:
گردشگری شهری یکی از پویاترین مؤلفه های مهم توسعه کنونی شهرهاست که در حوزه برندسازی در سطوح (محلی، ملی و فراملی) اثرگذار است. ازاین رو، مسئله پژوهش حاضر این است که پیشران های مؤثر بر وضعیت آینده ژئوپلیتیک گردشگری کلان شهر تهران کدام می باشند و چه ارتباطی بین این متغیرها از نظر تأثیرگذاری و تأثیرپذیری وجود دارد؟ روش این پژوهش کمی – کیفی (آمیخته) است و از رویکرد آینده پژوهی در تحلیل آن استفاده شده است. یافته های پژوهش گویای آن است که در مرحله نخست، با روش دلفی 30 عامل شناسایی شد. آنچه از وضعیت پراکندگی متغیرهای مؤثر بر وضعیت ژئوپلیتیک گردشگری کلان شهر تهران می توان فهمید، وضعیت ناپایدار سیستم است؛ زیرا بیشتر متغیرها در اطراف محور قطری صفحه پراکنده هستند. بنابراین، 4 دسته (عوامل تأثیرگذار، عوامل دو وجهی، عوامل تأثیرپذیر و عوامل مستقل) قابل شناسایی هستند. نتایج تحقیق نشان داد 5 متغیر به عنوان تأثیرگذارترین عامل در ژئوپلیتیک گردشگری کلان شهر تهران شناسایی شده اند که شامل بر حسب ماتریس اثرگذاری مستقیم و غیرمستقیم می توان گفت که شاخص H1 (سرمایه گذاری های بخش خصوصی) در رتبه اول تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم قرارگرفته است. شاخص A5 (هتل ها و مال ها و مراکز تجاری بزرگ) در رتبه دوم تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم قرارگرفته است. شاخص H8 (برگزاری جشنواره ها، نمایشگاه ها، کنفرانس ها و سمینارها) در رتبه سوم تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم قرارگرفته است. شاخص C4 (مرکزیت اقتصادی) در رتبه چهارم تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم قرارگرفته است. شاخص A4 (متروی شهری) در رتبه پنجم تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم قرارگرفته است.
سنجش اثرگذاری ساختارهای سازمانی- نهادی و ساز و کار عمل آن ها در گسترش منطقه کلان شهری تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
198 - 214
حوزه های تخصصی:
مقدمه در دهه های اخیر رشد مناطق شهری در سراسر جهان به موضوعی چالش برانگیز بدل شده و درک نیروها و سازوکارهای محرک پراکنده رویی شهری به منظور ارائه راهبردهای مؤثر مهار رشد شهری، دارای اهمیت ویژه ای است. پدیده پراکنده ر ویی شهری منطقه ای به عنوان یکی از تغییرات فضایی با الگوی پراکنده رویی شهرها در مناطق کلان شهری مرتبط است. بنابراین، درک پویایی های پراکنده رویی شهری - منطقه ای، امری حیاتی و مهم است، زیرا رشد و گسترش فضایی شهرها و مناطق کلان شهری، نه تنها باعث تبدیل فزاینده زمین های کشاورزی به شهرها شده، بلکه تقاضا برای منابع طبیعی جدید را که برای محیط زیست جهانی بسیار حیاتی هستند نیز افزایش داده است. با توجه به مطالعات صورت گرفته در خصوص رشد فضایی منطقه کلان شهری، شاهد رشد نامتعارف منطقه مادرشهری و رشد فضایی گسسته آن هستیم. رشدی که در دوره 50 ساله اخیر مراحل گوناگونی را طی کرده و پیامدهای آن در قالب شکل گیری منطقه شهری، گسیختگی حومه ای و زوال مادرشهر اصلی نمود فضایی یافته است. بر همین اساس در پژوهش حاضر، ساختارها و سازوکارهای سازمانی نهادی محرک رشد فضایی فزاینده منطقه کلان شهری تهران به عنوان یکی از عوامل مهم شکل دهنده فرایندهای رشد شهری مورد سنجش قرار گرفته اند. مواد و روش بر پایه پیشینه مطالعاتی و همچنین ماهیت موضوع، تلاش شد از روش های ترکیبی (تلفیقی از داده های کمی و کیفی) برای درک میزان اثرگذاری سازوکارها و درک علل به وجودآمده بر شکل گیری ساختارهای فضایی توسعه این منطقه استفاده شود. کدگذاری کیفی داده های حاصل از مصاحبه با 18 نفر از اساتید دانشگاه، مدیران شهری و کارشناسان سازمان ها و نهادهای ذی ربط، امکان شناسایی مقولات کلیدی اصلی، محوری و مؤلفه های تشکیل دهنده مقولات محوری سازمانی نهادی اثرگذار بر رشد منطقه کلان شهری تهران را فراهم آورد. سپس، بر مبنای نتایج این کدگذاری ها پرسشنامه ای مشتمل بر 52 سؤال محوری تنظیم شد. سنجش نحوه اثرگذاری سازوکار عمل ساختارهای سازمانی نهادی (به تفکیک 3 بخش سازمان ها و نهادهای دولتی و رسمی، نهادها و ادارات محلی و نهادهای نیمه رسمی) با کمک محاسبه میانگین وزنی مقولات محوری و مؤلفه های شکل دهنده سازوکار ها و رتبه بندی این مقولات و مؤلفه ها صورت گرفته است. سنجش میزان تأثیرگذاری هر یک از این عوامل در قالب طیف لیکرت انجام پذیرفت. با بررسی نتایج پرسشنامه ها و محاسبه ارزش میانگین وزنی، سازوکار اثرگذاری هر یک از مقولات محوری و مفاهیم شکل دهنده آن ها مشخص شد که در مجموع، رتبه بندی میانگین وزنی امتیازهای تخصیص داده شده، مشخص کرد کدام مقوله های محوری و مؤلفه های شکل دهنده آن ها بیشترین میزان امتیاز را کسب کرده و بالاترین سهم را در رشد بیرونی فزاینده منطقه کلان شهری تهران داراست. یافته ها نتایج نشان می دهند تأثیرگذاری نهادها و ادارات محلی با ارزش میانگین 4/25 بین ساختارهای کلان سازمانی نهادی، بیشترین میزان اثرگذاری بر رشد بیرونی تصاعدی منطقه کلان شهری تهران را داشته و سازمان ها و نهادهای شبه دولتی و نیمه رسمی و سازمان ها و نهادهای دولتی و رسمی به ترتیب با نمره میانگین 4/17، 3/96 در رتبه دوم و سوم قرار دارند. بین سازوکارهای اثرگذار، مؤلفه خلأ نظارتی نهادها و ادارات محلی با میانگین وزنی 4/46 بیشترین سهم را به خود اختصاص داده و مؤلفه های خلأ نظارتی منتج از ضعف تقسیمات سیاسی، از بین سازوکار های نهادها و ادارات محلی و همچنین، فقدان ابزارهای نظارتی مؤثر و نبود مرجع نظارتی واحد در برخورد با فرایندهای غیررسمی در میان سازوکار های سازمان ها و نهادهای دولتی و رسمی به ترتیب با میانگین وزنی 4/50 و 4/42 بیشترین میزان اثرگذاری را بر تصرف اراضی و رشد منطقه کلان شهری تهران گذاشته اند. نتیجه گیری مطابق نتایج به دست آمده، نهادها و ادارات محلی در مجموع از طریق سازوکار های ضعف عملکرد مدیریتی، خلأ نظارتی و تخلفات و فرایندهای غیررسمی، بیشترین تأثیر را در تصرف اراضی منطقه دار ند. در حالی که سازمان ها و نهادهای شبه دولتی و نیمه رسمی و سازمان ها و نهادهای دولتی و رسمی منطقه به ترتیب با نمره میانگین 4/17 و 3/96 در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. درواقع، با حرکت به سمت حریم و پیرامون کلان شهر تهران و سایر شهرها و روستاهای استان به دلیل ساختارها و دلایل بنیادینی نظیر فقدان رویکرد منطقه گرایی در ساختارهای فاقد جامع نگری و ماهیت غالب سیاستگذاری مناطق کلان شهری و ساختارهای قانونی نظیر مکفی نبودن قوانین در حریم و خارج از حریم، فعل و انفعالات موجود در این محدوده ها، آن چنان که باید مورد توجه قرار نمی گیرد. بنابراین خلأ شکل گرفته منتج از حفره های قدرت در این محدوده ها، بستر مناسبی را برای رخنه کردن و تشدید فساد اداری رایج بین برخی کارکنان و مسئولان نهادها و ادارات محلی واقع در این حوزه ها فراهم آورده است. بدیهی است با فاصله گرفتن هر چه بیشتر از نواحی مرکزی و حرکت به سمت سطوح خردتر تقسیمات سیاسی منطقه، این خلأ نظارتی افزایش می یابد.
تحلیل شبکه مسائل و پیش فرض های راهبردی شهرسازی و معماری کلان شهرهای کشور: کاربردی از تحلیل شبکه های اجتماعی (SNA) و پدیدارسازی پیش فرض های راهبردی (SAST)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
216 - 230
حوزه های تخصصی:
مقدمه عدم یکپارچگی در نظام مدیریت شهری، بافت فرسوده و ناکارآمد شهری، گسترش حاشیه نشینی و بدمسکنی، ساختمان های ناایمن، گسترش تخلفات ساختمانی و ناکارآمدی و عدم بازدارندگی جرائم اخذشده، کمبود خدمات شهری و زیرساخت ها در فضای پیراشهری و موارد مشابه به عنوان چالش ها و مسائل درهم تنیده حوزه شهرسازی و معماری کلان شهرهای کشور مطرح است. مجمع مشورتی رؤسای کمیسیون های شهرسازی و معماری کلان شهرها و مراکز استان ها، نهادی غیردولتی و مستقل است که به منظور ایجاد شبکه همکاری و بسترسازی برای تبادل تجربیات و اتخاذ تصمیمات مشترک در راستای تحقق هرچه بهتر مفاد قانون شوراها و تحقق مأموریت های شهرسازی و معماری مصوب در اسناد فرادست و مشارکت مؤثر در سیاست گذاری ها، برنامه ریزی ها و تهیه طرح های شهری تشکیل شده است. پژوهش حاضر به تحلیل شبکه مسائل مطرح شده در دو اجلاس مجمع مشورتی رؤسای کمیسیون های شهرسازی و معماری کلان شهرها و مراکز استان های کشور و ثبت تجارب رؤسای اجلاس، مبتنی بر طرح یک فرایند یادگیری در عمل به منظور شناسایی پیش فرض های راهبردی مسائل دارای اولویت می پردازد. مواد و روش برای این منظور، ابتدا مضامین مطرح شده در دو اجلاس مجمع رؤسای کمیسیون های شهرسازی و معماری مورد بررسی قرار گرفت. موضوعات مطرح شده در دو اجلاس شامل: جهش تولید مسکن؛ بازآفرینی شهری (نوسازی و احیای بافت فرسوده و ناکارآمد شهری)؛ بازآفرینی شهری (نوسازی و احیای بافت تاریخی و فرهنگی)؛ حریم شهرها؛ تخلفات ساختمانی؛ املاک قولنامه ای و فاقد سند رسمی؛ مسائل شهرهای جدید؛ هوشمندسازی شهری؛ ساختمان های ناایمن؛ تاب آوری شهری و مدیریت بحران شهری؛ الگوهای معماری و شهرسازی؛ حکمروایی و مدیریت یکپارچه شهری؛ اقتصاد شهر و منابع درآمدی پایدار شهر؛ طرح های توسعه پایدار شهری؛ حقوق عمومی و خصوصی در شهرسازی؛ نشاط شهری؛ کاربری املاک و اراضی؛ گروه های آسیب پذیر؛ صدور پروانه و مجوز ساختمان؛ دانش تخصصی معماری و شهرسازی شناسایی شد. پس از استخراج محورهای موضوعی و مسائل مطرح شده، با توجه به درهم تنیدگی مسائل، شبکه مسائل به منظور یافتن مسائل کلیدی با استفاده از رویکرد تحلیل شبکه های اجتماعی (SNA) مبتنی بر شاخص های مرکزیت درجه ورودی و خروجی با استفاده از نرم افزار Ucinet و Net Draw مورد تجزیه وتحلیل قرار داده شد. با توجه به نتایج تحلیل شبکه مسائل مطرح شده، مسائلی که دارای بیشترین مرکزیت درجه خروجی در شبکه مسائل بودند، به عنوان مسائل کلیدی در نظر گرفته شدند. یافته ها منطبق با یافته های تحلیل شبکه هفت مسئله کلیدی شامل: عدم استفاده از ظرفیت های قانونی نوسازی بافت فرسوده و ناکارآمد شهری؛ گسترش تخلفات ساختمانی و ناکارآمدی و عدم بازدارندگی جرائم اخذشده؛ عدم یکپارچگی در نظام مدیریت شهری؛ عدول از ضوابط و مقررات شهرسازی طرح های توسعه شهری و تغییر گسترده کاربری در کمیسیون ماده 5؛ کمبود خدمات شهری و زیرساخت ها در فضای پیراشهری؛ تشدید بحران های شهری (بحران آب، بحران های محیط زیستی، زلزله، فرونشست و...) و بی توجهی به ظرفیت های درون بافت شهری در طرح جهش تولید مسکن شناسایی شد. در ادامه، پیش فرض های راهبردی هر یک از مسائل با توجه به بررسی پیشینه و نیز مضامین راهبردی مطرح شده احصا و طراحی پرسشنامه با استفاده از روش شناسی پدیدار سازی و آزمودن پیش فرض های راهبردی (SAST)، پیش فرض های راهبردی مسائل کلیدی مبتنی بر میزان اهمیت و میزان اطمینان از درستی پیش فرض با مشارکت خبرگان رتبه بندی و منطقه برنامه ریزی مطمئن شناسایی شد. به عنوان نمونه، پیش فرض های راهبردی مسئله عدم استفاده از ظرفیت های قانونی نوسازی بافت فرسوده و ناکارآمد شهری در منطقه برنامه ریزی مطمئن شامل سیاست های تشویقی برای توانمندسازی و بهسازی و نوسازی بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری، الزام ورود شهرداری ها به ورود به مقوله بازآفرینی شهری و عمل به وظایف قانونی مندرج در بندهای 14 و 21 شهرداری ها و فعال کردن کارگروه های بازآفرینی شهری؛ ارائه مشوق ها و تسهیلات کاربری های مسکونی و ساختمان های تجاری خدماتی اداری درمانی و عمومی واقع در بافت فرسوده شهری و بررسی تجارب کشورهای در حال توسعه در مواجهه با بافت های فرسوده و ناکارآمد شهری مورد توافق نسبی رؤسای کمیسیون های شهرسازی و معماری واقع شده است. در خصوص سایر مسائل بحرانی نیز راهکار مورد توافق نسبی رؤسای کمیسیون های شهرسازی و معماری ارائه شد. نتیجه گیری رویکرد ترکیبی پیشنهادی، کاربردی از مدیریت پیچیدگی در تحلیل شبکه مسائل و آشکارسازی راهبردهای مورد توافق نسبی ذی نفعان درگیر است و کارایی آن در مسائل مطرح شده مجمع مشورتی رؤسای کمیسیون شهرسازی و معماری کلان شهرها ارائه شده است. در پژوهش های آتی پیشنهاد می شود پژوهشگران هنگام برگزاری اجلاس مجمع رؤسای کمیسیون های شهرسازی و معماری حضور یابند و طرح مداخله در فرایند عمل شکل گیرد. به طوری که مباحثه ها به شکل ساختاریافته میان اعضای مجمع شکل گرفته و درنهایت، جمع بندی اجلاس با توجه یادگیری مسئله محور در عمل ارائه شود. علاوه بر آن، با تمرکز بر مسائل بحرانی مطرح شده و نیز پیش فرض های راهبردی در پژوهش های آتی پیشنهاد می شود ذی نفعان مسئله و راهبردها تجزیه وتحلیل شود و سازوکار پیاده سازی راهبردها با مراجعه به ذی نفعان و تعیین نقش و حدود وظایف و مسئولیت هر یک از ذی نفعان کلیدی، زمینه برای برنامه ریزی حل مسائل و پاسخ گویی ذی نفعان مهیا شود.
شناسایی مؤلفه ها و شاخص های شهرسازی خانواده مبنا در محله های اسلامی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
90 - 115
حوزه های تخصصی:
مقدمه از مهم ترین مسائل پیش روی محله های جدید با الگوهای شهرک مسکونی، آپارتمان، برج های مسکونی، بلوک های مسکونی، مجتمع های مسکونی مخاطرات اجتماعی فرهنگی، از دست رفتن مطلوبیت کارکرد محله [1]، از بین رفتن سلسله مراتب و محرمیت، دور شدن خدمات محله ای، بی توجهی به مقیاس انسانی و عدم رعایت مدول و پیمون عرصه ها، کاهش فضای مناسب در مرکز محله برای گذران اوقات فراغت خانواده ، کاهش تعاملات اجتماعی [2] است.از طرفی، ظهور روزافزون رویکردهای جدید در زمینه شهرسازی، هر بار با تمرکز بر قشر خاصی از جامعه ارائه می شود، مانند شهر دوست دار کودک، شهر دوست دار سالمند، شهر دوست دار زنان، شهر دوست دار معلولان و موارد مانند آن، بیانگر این است که تقاضای جامعه برای حل مسائل موجود، با رویکردهای قبلی به درستی پاسخ داده نمی شود. و جامعه نیاز به رویکردی جدید دارد که با در نظر داشتن واحد اجتماعی «خانواده» به طور یکپارچه و همه جانبه به جامعه بنگرد و نیازهای تک تک افراد را پاسخ بدهد. این مفهوم با بنیان های فکری جامعه ایرانی اسلامی منطبق و ملموس تر است. همچنین، خانواده، طیفی از گروه های مختلف سنی و جنسی را دربرمی گیرد و به کار بردن چنین رویکردی، نیازها و تمایلات همه این طیف را مد نظر قرار خواهد داد. یکی از اولین گام ها برای تبیین یک مدل نظری و معرفی یک رویکرد جدید، یافتن مؤلفه ها و شاخص های مربوط به آن است. بنابراین هدف از انجام این پژوهش، یافتن مؤلفه ها و شاخص های شهرسازی خانواده مبنا در محله های ایرانی اسلامی است. لذا پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به این سؤال است که مؤلفه ها و شاخص های شهرسازی خانواده مبنا در محله های ایرانی اسلامی کدام اند؟
مواد و روش هاپژوهش حاضر از نظر روش، تحلیل محتوای کیفی است. جامعه آماری این پژوهش، تمام متون مرتبط هستند. نوع پژوهش از حیث هدف، بنیادی و توسعه ای است. در این پژوهش به منظور گردآوری اطلاعات مورد نیاز از روش های اسنادی (کتابخانه ای) استفاده شده است. به این صورت که برای بیان مفاهیم نظری و تبیین مؤلفه ها و شاخص های پژوهش در زمینه «سیر تحول خانواده در فرهنگ ایرانی»، «خانواده از منظر اسلام»، «روابط چهارگانه انسان در عرفان»، «محله اسلامی ایرانی»، «نیازهای خانواده مسلمان در محله های اسلامی ایرانی» بر اساس روابط چهارگانه انسان در عرفان و همچنین پیشینه تحقیق، از روش اسنادی استفاده شده است و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات، با توجه به اینکه اطلاعات به دست آمده کیفی هستند، به کمک تفکر و تعقل و منطق به تجزیه و تحلیل آن ها و مدل سازی پرداخته شده است. یافته هاخانواده مسلمان ایرانی دارای شاخص های ویژه ای است، لذا نیازها و الزامات خاصی را می طلبد. الزاماتی که باید در فرایند مدیریت، برنامه ریزی و طراحی شهری مورد توجه قرار گیرد و تأمین شود. از آنجا که الگوهای رایج جدید شهرسازی غالباً الگوهایی هستند که از کشورهای غربی و فرهنگ های غیرمسلمان وارد کشور شده اند و مورد استفاده قرار می گیرند، لذا متناسب با الگوی خانواده غربی غیرمسلمان هستند و در پاسخ به کارکردها و نیازهای آنان ایجاد شده اند. لذا نه تنها پاسخی برای کارکردها و نیازهای خانواده مسلمان ایرانی ندارند، بلکه اثرات مخربی نیز بر سبک زندگی و کارکردهای آن تحمیل کرده اند. به عنوان نمونه، می توان به نیازهای اجتماعی خانواده مسلمان ایرانی اشاره کرد، که در مبانی اسلامی از آن با عنوان صله ارحام یاد می شود. پاسخ دادن به این نیاز در مسکن های امروزی که فقط اهداف اقتصادی در ایجاد آن نقش دارند و متناسب با سبک زندگی خانواده مسلمان ایرانی نیستند، دشوار و در مواردی غیرممکن است. در فرایند تبیین مفهوم شهر ایرانی اسلامی، ملاحظه شد که تعاریف، مبتنی بر جامعه شناختی فردمحور است. تعریف سرانه کاربری ها بر اساس هر فرد در نظام برنامه ریزی شهری غربی که در کشور ما نیز مورد استفاده قرار می گیرد، نشان از تأثیر نگاه فردمحور دیدگاه های جامعه شناختی بر شهرسازی دارد؛ نگاهی که فرد را مبنای اختصاص کاربری و فضا قرار می دهد. از طرفی در مدل «ابعاد شهرسازی در محله های اسلامی ایرانی»، فقط در بُعد اجتماعی فرهنگی، آن هم فقط با شاخص بُعد خانوار، سعی دارد تا حدودی به مفهوم خانواده توجه کند، در حالی که خانوار یک مفهوم جمعیت شناختى است و خانواده مفهومى است جامعه شناختی. بنابراین برای تبدیل شدن به مدل «ابعاد شهرسازی خانواده مبنا در محله های اسلامی ایرانی»، نیاز به تغییری دارد تا نهاد خانواده نیز در آن لحاظ شود. در مدل مفهومی پژوهش به دلیل اهمیت و تأثیرگذار بودن قوانین دین اسلام بر تمام مؤلفه های شهر و همچنین خانواده، مؤلفه های پژوهش که قوانین اسلام را در چهار دسته تقسیم می کنند، در مدل مفهومی به عنوان چهار وجه اصلی مدل قرار دارند و مفاهیم مرتبط با هریک از آن ها در لایه اول مدل قرار می گیرند. در لایه بعدی، ترجمان این مفاهیم در محله اسلامی ایرانی قرار گرفته و در لایه آخر نیز الزامات و ملاحظات خانواده مسلمان ایرانی بر آن اعمال شده است که درنهایت به محله اسلامی ایرانی شکل می دهند.
نتیجه گیریمفهوم خانواده مسلمان ایرانی، با اثرپذیری از فرهنگ، ارز ش ها و مبانی اسلامی، الگو و سبک متفاوتی از زندگی را دارد که الزامات خاص خود را می طلبد. الزاماتی که بر ابعاد گوناگون اجتماعی فرهنگی، اقتصادی، زیست محیطی، کالبدی فضایی، کاربری و دسترسی شهر و محله اثر مستقیم دارد و الگویی منحصربه فرد را می طلبد. بنابراین در جدولی رابطه بین مؤلفه های چهارگانه پژوهش با ابعاد شهرسازی در محله های اسلامی ایرانی ارائه می شود و راهبردهای پیشنهادی در هر یک از این ابعاد، به تفکیک مؤلفه های چهارگانه پژوهش تبیین می شود. نمونه هایی از آن به طور مختصر عبارت اند از: نزدیکی محل اشتغال و زندگی. آموزش های شغلی کودکان در محله با پارک مشاغل کودک و مانند آن. عملکردهای محله مناسب رشد شخصیتی، دینی و اخلاقی خانواده مخصوصاً کودکان. فضای مناسب فراغتی کوتاه مدت در خانه. فضاهای مناسب گذران اوقات فراغت خانواده در محله. محیط مناسب ورزش در خانه. فضای مناسب ورزش خانواده در محله. محیط آرامش بخشِ خانه. محیط خانه مناسب انس الفت خانواده. فضای مناسب خلوت و تفکر در خانه و موارد مانند آن.