فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۰۱ تا ۱٬۱۲۰ مورد از کل ۱٬۷۷۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
دشت جلفا - هادیشهر واقع در شمال غرب ایران، در دهههای اخیر به عنوان مقصد گردشگری یا معبر گردشگران برای مسافرت به مکانهای گردشکری پیرامون دشت مطرح شده است. این مقاله سعی دارد تا با معرفی این دشت به عنوان مکانی ژئومورفولوژیک از یکسو توجه برنامهریزان را به آسیبپذیری گردشگران از مخاطرات ژئومورفولوژیکی و از سوی دیگر آسیبپذیری میراث زمین از فعالیتهای گردشگری، جلب نماید. فرایند پژوهش بر پایه تحقیق و تحلیل دادهها در چند مرحله صورت گرفته است: 1) توصیف ویژگیهای عمومی منطقه مورد مطالعه، 2) تشخیص و شناسایی واحدهای ژئومورفولوژیک، 3) شناسایـی پدیدههای ژئومورفولوژیکی و عـناصر زمین محیطی که میتواند در توانمندی یا آسیبپذیری گردشگری منطقه نقش داشته باشد، و 4) تعریف سناریوهای خطر احتمالی در منطقه. بر اساس نتایج این پژوهش، دشت جلفا - هادیشهر یک مکان ژئومورفولوژیک است که ویژگیهای آن در جدولی با عنوان کارت شناسایی مکان ژئومورفولوژیک تنظیم گردیده است. افزایش روز افزون تراکم جمعیت ساکن و گردشگر در این مکان، آن را در برابر چالشی مهم به نام تهدید پایداری محیطی قرار داده است. به نظر میرسد این مسأله با درک و فهمی درست از چشمانداز و مخاطرات تهدیدکننده آن براحتی قابل حل است و میتوان با تهیه نقشههای ژئومورفولوژی، تهیه کارتهای شناسایی و ارائه اطلاعات به مسئولین و برنامهریزان جهت لحاظ در برنامههای توسعه از یک طرف و القاء این اطلاعات به گردشگران از طریق همین نقشهها از طرف دیگر به این مهم دست یافت.
شبیه سازی دینامیک امواج و انتقال ماسه در سواحل دریای خزر (محدوده خلیج گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماسه های ساحلی، عموماً منشأ رودخانه ای داشته و تحت تأثیر دینامیک امواج و حرکات آب دریا، در طول خط ساحلی توزیع می شوند. رودخانه های سفیدرود، هراز، بابلرود، تجن و گرگانرود، سهم عمده ای در تدارک رسوب به دریای خزر در سواحل خزر جنوبی دارند. منطقه مورد مطالعه در این پژوهش، بخش جنوب شرق دریای خزر، در محدوده خلیج گرگان با بیش از 60 کیلومتر طول است. هدف از این پژوهش بررسی راستای امواج غالب و نحوه تولید جریان در امتداد ساحل است که درنهایت بر توزیع ذرات ماسه در طول خط ساحلی مؤثر است. برای دست یابی به این هدف، از داده های باد امواج و نیز نقشه های توپوگرافی و عمق سنجی که ابزار و داده های اصلی پژوهش به شمار می روند، استفاده شده است. با بهره مندی از داده های باد و امواج، به ترتیب گلبادها و گل موج های محدوده پژوهش ترسیم و با توجه به راستا و فراوانی امواج، مدل سازی امواج در نرم افزار مایک 21 انجام شد. در ادامه، داده های امواج برای تولید مدل جریان های موازی ساحل در منطقه شکست مورد استفاده قرار گرفتند و درنهایت، مدل سازی انتقال ماسه در خط ساحلی تجزیه وتحلیل شد. نتایج نشان می دهد که راستای غالب امواج از جهات شمال غرب، موجب توزیع و جابه جایی ماسه ها به سمت شرق شده است. توسعه و عریض شدن زبانه ماسه ای میانکاله به سمت شرق و ایجاد خلیج گرگان در پشت زبانه ماسه ای مذکور با برایند تولید و توزیع رسوب در راستای غرب به شرق، در مدل نرم افزاری مایک 21 برازش نشان می دهد.
تعیین و ارزیابی معیارها و نشانگر های پایداری در حوزه آبخیز طالقان- زیدشت یک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توسعه پایدار در صورتی تحقق می یابد که همپوشی بین لایههای اکولوژیکی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد گردد. هدف از این تحقیق تعیین معیارها و نشانگر های پایداری و ارزیابی و اندازهگیری پایداری می باشد. جهت ارزیابی پایداری در حوزه آبخیز زیدشتیک از رویکرد بومسازگان استفاده شده است که در پی حفظ تعادل بین سه مقوله اقتصادی، اجتماعی و اکوسیستم است. متغیرهای انتخابی با روش های معمول و رایج ارزیابی شدند و مقدار آن ها به دست آمد. جهت ارزیابی پایداری از دستورالعمل پایش و ارزشیابی طرح های مدیریت منابع طبیعی و آبخیزداری استفاده شد. در حالت کلی در بخش بومسازگان مرتعی 3 معیار، 9 نشانگر و 14 متغیر انتخاب و اندازهگیری شدند. در بخش بومسازگان مسائل اقتصادی و اجتماعی 5 معیار و 16 نشانگر انتخاب و اندازهگیری شدند. امتیاز نهایی برای بومسازگان مرتع 45 شد که آن را در طبقه متوسط قرار می دهد و امتیاز نهایی برای بخش مسائل اقتصادی و اجتماعی 32 شد که با توجه به 16 متغیر انتخابی عدد دو به دست می آید، که آن را در طبقه متوسط قرار می دهد. در نهایت، با توجه به جمع کل امتیازات حوزه آبخیز با استفاده از ماتریس برآورد امتیازات و جدول ارزشیابی حوزه آبخیز، زیدشت به لحاظ پایداری وضعیت ضعیفی دارد.
اثرات برداشت شن و ماسه بر ویژگی های ژئومورفیک رودخانه لاویج ؛ استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برداشت رسوب از بستر رود برای استفاده در صنعت و ساختمان امری اجتنابناپذیر است. اگر این برداشت ها غیر اصولی و بدون مهندسی صورت گیرد، نه تنها سبب بروز عوارض مورفولوژیکی در محل برداشت می شود، بلکه این اثرات تا کیلومترها در بالادست و پاییندست رود نیز رخ نشان میدهد. هدف از این تحقیق شناسایی اثرات ژئومورفیک برداشت شن و ماسه بر بستر رودخانه لاویج است. محدوده مورد مطالعه در استان مازندران قسمت انتهایی حوضه لاویج رود و در پارک جنگلی کشپل قرار دارد. برای انجام این کار محدوده مورد مطالعه به سه بخش محدوده برداشت شده (پایین دست)، محدوده در حال برداشت و محدوده دست نخورده (بالا دست) که به عنوان بازه مرجع در نظر گرفته شده، تقسیم گردیده است. برای محدوده در حال برداشت با تهیه دو نقشه برداشت زمینی در سالهای 1387 و 1390 امکان مقایسه را فراهم آورده است. سپس در محیط GIS، رقومی ارتفاع تهیه گردید و برای محدوده برداشت شده (پایین دست) با نقشهبرداری زمینی خصوصیات مورفومتری رود شامل شیب بستر، عرض و عمق کانال اندازهگیری و قدرت رود محاسبه گردید. با تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده، مهمترین اثرات برداشت شن و ماسه از بستر رودخانه لاویج به صورت تغییرات در شیب، عرض، عمق، قدرت رود، الگوی رود، اندازه ذرات و پایین افتادن بستر رود بوده است. همچنین نتایج نشان میدهد که احداث ساختارهای مهندسی جهت کنترل تغییرات کانال رود فقط تعدیلهای مورفولوژیکی رود را به تأخیر میاندازد.
بررسی رابطه تندبادهای سواحل جنوبی ایران با مورفولوژی تپه های ماسه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تجزیه وتحلیل آماری باد و نقش آن در شکل گیری انواع تپه های ماسه ای است. تجزیه وتحلیل داده های بادسنجی پنج ایستگاه سینوپتیک منتخب در سواحل جنوبی ایران، با استفاده از نرم افزار WRPLOTانجام گرفت. ﻧﺘﺎیﺞ ﺣﺎﺻﻞ ﺍﺯ ﺭﺳ ﻢ گل باد و گل طوفان، ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ کﻪ ﺟﻬﺖ ﺑﺎﺩ غالب عموماً ﻏﺮبی ﺍﺳ ﺖ و ﺑﺎﺩﻫﺎی طوﻓﺎﻥﺯﺍ ﺑیﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺟﻬﺖ غرب و جنوب ﻏﺮﺏ ﻣیﻭﺯﻧﺪ. ﻧﺘ ﺎیﺞ حاصل از ترسیم گل ماسه با استفاده از نرم افزار
Sand Rose Graph ﻧﺸﺎﻥ داد ک ﻪ جهت انتقال ماسه اغلب از قطاع جنوب و جنوب غرب به سمت شمال و شمال شرق است که با مورفولوژی تپه های ماسه ای موجود منطبق است. نتایج بررسی صحت شاخص RDD با استفاده از منطق بولین نشان داد، اهواز با 05/90 درصد حضور برای رسوب گذاری در قطاع شمال شرقی، از بالاترین صحت برخوردار است. بندر جاسک با 8/336= t بیشترین توان را در حمل ماسه دارد. مقدار شاخص UDI در تمامی ایستگاه ها کمتر از 59/0 است که نشان دهنده دوجهته بودن بادهای منطقه است. روی عکس های هوایی و تصاویر ماهواره ای گوگل ارث، وجود تپه های ماسه ای از نوع تپه های طولی، سیلک های دندانه ای کشیده و سیف نمایان است که حاصل بادهای دوجهته جنوب غربی و جنوب شرقی هستند.
مدل سازی بار رسوب زیرحوضه دو حوضه آبخیز زاینده رود علیا با استفاده از روش رگرسیون کمترین مربعات فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برآورد تولید رسوب حوضه های آبخیز، یک امر مهم در طراحی سازه های آبی، مسائل زیست محیطی و کیفیت آب رودخانه ها است. یکی از متداول ترین روش ها برای برآورد میزان رسوب، روش های تجربی است. با توجه به عدم قطعیت ارتباط بین تولید رسوب و عوامل مؤثر بر آن، روابط تجربی ارائه شده در این زمینه کارایی چندانی در این امر ندارند. این پژوهش به مدل سازی بار رسوب یکی از زیر حوضه های (زیرحوضه 2) حوضه آبخیز زاینده رود علیا پرداخته است. روش آن از نوع توصیفی تحلیلی مبتنی بر روش های آماری، میدانی و کتابخانه ای است؛ بدین گونه که ابتدا منطقه به واحدهای همگن ژئومورفولوژی بخش شد، سپس نمونه برداری خاک از عمق 30-15 سانتی متری انجام گرفت و عوامل فیزیکی و شیمیایی خاک در هر واحد همگن، تعیین و مدل سازی بار رسوب با استفاده از مدل رگرسیون کمترین مربعات فازی انجام گرفت. نتایج نشان داد که رسوب برآورد شده کل زیرحوضه با روش رگرسیون کمترین مربعات فازی سالانه 625/2 تن در هکتار است که واحد همگن 10 حساس ترین واحد همگن به فرسایش و تولید رسوب است. همچنین نسبت نیکویی برازش بین رسوب برآوردی مدل مذکور و رسوب مشاهده ای 73/0 است.
مقایسه مدل ارزیابی اراضی ایرانی فائو و مدل پارامتریک ژئومورفولوژیکی برای تعیین قابلیت اراضی برای کشت آبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتخاب نوع استفاده از اراضی، همواره بخشی از سیر تکاملی جوامع انسانی را تشکیل داده است. بدین معنا که با تکامل تدریجی جوامع انسانی، در نوع نیازهای آنها نیز تغییر ایجاد شده است و درنتیجه جوامع مختلف، به لزوم تغییر در نحوه استفاده از اراضی پی برده اند. بر این اساس مدل ها و روش های متعددی برای تعیین قابلیت اراضی در دنیا ابداع شد که از لحاظ شاخص ها و داده های به کار رفته متفاوت هستند. هدف از این مطالعه، تعیین قابلیت کیفی کشت آبی اراضی منطقه هرمزآباد بر مبنای دو روش طبقه بندی اراضی چند منظوره فائو (FAO) و روش پارامتریک مبتنی بر شاخص های ژئومورفولوژیکی بر پایه مدل فرآیند تحلیل سلسله مراتبی است؛ و در نهایت پیشنهاد مدل مناسب و مقرون به صرفه چه از لحاظ اقتصادی و چه از لحاظ زمانی برای مناطق مشابه می باشد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که نقشه های خروجی از دو مدل دارای 86 درصد همپوشانی در کلاس های محدودیت مشابه می باشند. با توجه به اینکه مدل فائو چه از نظر زمان و چه از نظر اقتصادی هزینه های بالایی را برای تعیین قابلیت ایجاد می کند، می توان از مدل پارامتریک با توجه به سهولت انجام کار با آن برای مناطق مشابه اقدام به تعیین قابلیت اراضی نمود.
مدل سازی برآورد منطقه ای رسوب معلق در حوضه آبریز دره رود اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بار معلق رودخانه شامل مواد معدنی و آلی است که در جریان رود به ویژه جریان های آشفته، پخش شده و بدون تماس با بستر تا مسافت های زیادی جابجا می شود. مواد معدنی مشخصا شامل ذراتی در اندازه ی رس تا دانه های ماسه است. بار معلق برحسب غلظت، دبی (جریان جرم رسوب در هر واحد زمانی) که تحت عنوان"" بار"" از آن یاد می شود و نیز پراکنش اندازه ذرات (نسبت بار به ذراتی با اندازه ای مشخص) تعیین می گردد. ذرات رسی_سیلتی(غالبا به بار شسته معروف هستند) تا حد زیادی براثرفرایند های فرسایشی خارج از مجرای رود خانه شکل می گیرند، به آسانی به حالت معلق در آمده و پس از ترکیب با جریان آب تا مسافت های طولانی به صورت معلق جابه جا می شوند حوضه ی آبریز رودخانه ی دره رود به عنوان یکی از زیر حوضه های رود خانه ی ارس، بخشی از شبکه های زهکشی ارتفاعات شمال باختری ایران را در محدوده استان های آذربایجان شرقی و اردبیل با حجم بالای رسوب به سمت دریای خزر تخلیه می نماید. جریانهای سطحی این حوضه مواد حاصل از تخریب وفرسایش را به اشکال مختلف به سمت سطح اساس حمل می کند که بخشی از آنها شامل نهشته های نرم و بافت ریز به صورت رسوبات معلق می باشد. از طرف دیگر وجود سه سد مخزنی یامچی، سقزچی و سبلان در سطح حوضه لزوم مطالعه وشناخت توان رسوب زایی و فرسایش پذیری این حوضه را با رویکرد بالا بردن عمر مفید سدهای یاد شده، دو چندان می نماید. عدم وجود ایستگاه های هیدرو متری و نمونه برداری غلظت مواد رسوبی در همه زیر حوضه ها و لزوم براورد رسوب در حوضه های فاقد امار از مسائل پیش رو است. بر همین اساس بر آورد میزان همبستگی رسوب و دبی درحوضه دره رود و زیر حوضه های آن و هم چنین برآورد میزان رسوبات بارمعلق برای حوضه های فاقد آمار براساس معادلات منطقه ای حاصله ازنتیجه تحقیق ودست یابی به معادله ی منطقه ای رسوب از اهداف اصلی پژوهش حاضر است برای این منظور داده ها واطلاعات مربوط به دبی ورسوب 31 ایستگاه هیدرومتری واقع درحوضه تجزیه وتحلیل گردیده است. مقدار رسوب بارمعلق برآورد شده برای حوضه 7/8 میلیون تن درسال بوده ومیزان دبی ویژه رسوب 624 تن درسال درکیلومتر مربع است. خروجی مدل معادلات منطقه ای برآورد رسوب برای حوضه دره رود و زیر حوضه های رودخانه های قره سو و اهر چای براساس سطح حوضه، طول آبراهه، شیب متوسط حوضه ودبی ویژه رسوب ارائه شده است. بر اساس روابط حاصله همبستگی مقدار رسوب با شیب حوضه معکوس می باشد.همچنین با توجه به محاسبه های صورت گرفته در خصوص بار معلق عبوری در ایستگاه های هیدرومتری در یک دوره ی سی ساله (که با دبی رود خانه همبستگی معنی داری را نشان می دهد ) ومحاسبه ی متوسط بار معلق در نقاط مذکور ,همبستگی معنی داری بین مورفومتری زیر حوضه های رود خانه دره رود و میزان رسوبات وجود دارد یافته ی اصلی دیگر نیز معادله ی نهائی برآورد رسوب معلق براساس پارامترهای مورفومتری حوضه برای حوضه هایبا مساحت کمتر از 500کیلومتر مربع وبیشتر از 500کیلومتر مربع ارائه شده است. واژه های کلیدی: ایستگاه هیدرومتری، حوضه دره رود، بارمعلق، دبی ویژه رسوب، مورفومتری حوضه، همبستگی نمائی
تحلیل پالینولوژیکی رسوبات دریاچه ی نئور به منظور بازسازی فازهای رطوبتی دیرینه دریاچه ی نئوردر اواخر پلئیستوسن و اوایل هولوسن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به منظور بررسی تغییرات پوشش گیاهی و فاز های رطوبتی در اواخر پلئیستوسن و اوایل هولوسن در شمال غربی ایران ، یک مغزه ی رسوبی به طول هشت متر از کف دریاچه ی نئور در استان اردبیل برداشت و روی سه متر پایینی مغزه ، بررسی پالینولوژیک ( گرده شناسی ) انجام شد . بر اساس نمود ار گرده ی نئور ، دو دوره ی دیر یخبندان ( زون A1 و A2 ) و هولوسن پیشین ( زون های B1 ، B2 و B3 ) در بازه ی زمانی 12800 تا 7800 سال گذشته قابل شناسایی است . به نظر می رسد که در اواخر آخرین دوره ی یخ بندان و با شروع دوره ی سرد یانگردریاس ( زون A2 ) ، درختان ، به دلیل پایین بودن دما و رطوبت ، از پوشش گیاهی منطقه ی نئور حذف شدند . شاخص های گرده ای ( نسبت فراوانی گرده های خانواده ی گندمیان به درمنه ، نسبت فراوانی گرده های درختی به علفی ، و نسبت فراوانی گرده های خانواده درمنه به اسفناجیان ) نشان می دهد که به احتمال دو فاز مرطوب در حدود 9600 و 8200 سال پیش و هم چنین یک فاز خشکی در حدود 9400 سال پیش در هولوسن پیشین رخ داده است .
ارزیابی دقت مدل های رقومی ارتفاع (DEMs) حاصل از نقشه های توپوگرافی و مقایسه ی تطبیقی آن با DEM های ماهواره ای (مطالعه ی موردی: DEM های توپوگرافی و ASTERمنطقه ی آبغه در خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از روش های تهیّه ی رسترهای ارتفاعی، استفاده از نقشه های توپوگرافی کاغذی است. در ایران بسیاری از کاربران GIS با رقومی کردن نقشه های توپوگرافی 1:50000 سراسری به تهیّه ی مدل های رقومی ارتفاع می پردازند، اما کمتر به میزان دقّت و همچنین درجه اعتبار آنها در تحلیل های ناهمواری توجّه می شود. در این مقاله دو هدف عمده دنبال شده است، نخست به ارزیابی میزان دقّت این گونه رسترها با مقایسه ی شبکه های زه کشی مستخرج از رستر مبتنی بر نقشه ی توپوگرافی و شبکه ی زه کشی حاصل از تصاویر ماهواره ای پرداخته شده است و دوم درجه اعتبار آن در مقایسه با رستر نوع ASTER به عنوان یکی از پُرطرفدارترین نوع داده های مورد استفاده در ژئومورفولوژی سنجیده شده است. در این راستا ابتدا نقشه ی زه کشی منطقه ی مورد مطالعه از تصاویر ماهواره ای IRSpan سال 1384 استخراج و به دلیل نزدیک بودن به زمین واقعی، معیار این ارزیابی در نظر گرفته شده است. سپس منحنی های تراز 20 متری از نقشه ی توپوگرافی1:50000 منطقه ی رقومی و رستر ارتفاعی آن با اندازه های سلولی10 و 30 متر ساخته شد. به کمک ابزار هیدرولوژی در نرم افزار ArcGIS، شبکه ی زه کشی رستری منطقه در دامنه های سلولی 25 تا 500 سلول برای کلّ حوضه ی آبریز و سپس واحدهای ژئومورفولوژی مختلف استخراج و خصوصیّت های مورفومتری منطقه بر مبنای نقشه های به دست آمده مقایسه شدند. در آخرین مرحله ی شبکه ی زه کشی حاصل از DEM توپوگرافی با شبکه ی متناظر آن از DEM نوع ASTER مقایسه شدند.نتایج نشان داد که DEM های حاصل از نقشه های توپوگرافی در مقایسه با زمین واقعی، از خطاهای چشمگیری برخوردارند، اما در مقایسه با DEMهای ماهواره ای درجه اعتبار مناسبی را ارائه می کنند.
آشکارسازی تغییرات الگوی مکانی رودخانه هیرمند و تحلیل مورفولوژیکی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هیرمند نام رودخانه ای حیات آفرین برای یکی از کانون های جمعیتی در گوشه شرقی کشور است که در منتهی الیه خود بخشی از مرز مشترک ایران و افغانستان را به طول 30 کیلومتر تشکیل می دهد. خشکسالی های پیاپی و زیرساخت های خاص مورفولوژیکی، بستر مناسبی برای تغییرپذیری در الگوی هندسی و استقرار فضایی مجرا و مسیر اصلی این رودخانه فراهم کرده است. درک و استخراج این تغییرات و معرفی ویژگی های مورفولوژیک آن، به سبب فراهم آوری تغییر در حدود مرزی و چالش در الگوی بهره برداری مشترک از آب آن، موضوع مهم و مورد توجه پژوهش حاضر است. برای این امر، الگوی تغییرات مکانی رودخانه در نیم قرن گذشته (1344-1390)، از طریق تحلیل تصاویر سنجش از دوری دو زمانه مورد بررسی قرار گرفت. در این راستا، طول رودخانه با توجه به الگوی امروزی آن به 13 مقطع فضایی تقسیم و تغییرات هندسی رودخانه برپایه نقشه های بُرداری مستخرج از تصاویر مقدم و مؤخر در هر یک از این مقاطع، به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها بیانگر رخداد تغییر در الگوی هندسی اغلب بخش های رودخانه است؛ به طوری که در تمامی مقاطع مورد بررسی، محور رودخانه تغییرپذیری بین حداقل 5 تا حداکثر 31 درجه را تحمل کرده است. تغییر در الگوی فضایی رودخانه نیز به دنبال تغییر در الگوی هندسی آن شکل گرفته، به طوری که سطح اشغال آن 5/31 درصد افزایش یافته و از رقم 9/1میلیون مترمربع در سال 1344، به بیش از 5/2 میلیون مترمربع در سال 1390 رسیده است . همچنین یافته های پژوهش نشان داد، به سبب تغییر در الگوی فضایی رودخانه، مقادیر مشخصی از اراضی کشور در نوار مرزی واگذار و به طور متقابل، از اراضی همسایه به خاک کشور الحاق شده است. یافته های پژوهش درخصوص عوامل ایجابی تغییر در الگوی فضایی و هندسی رودخانه، علاوه بر تأیید و تأکید بر عوامل ثابت محیطی، مسئله خشکسالی های پی درپی و انسداد بستر توسط ماسه های انباشته شده (حاصل از عمل باد) را عامل محوری و مؤثر این تغییرات می داند.
بررسی نسبت تحویل رسوب (SDR) در حوضه رودخانه جاجرود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش پیش رو، تحلیل علمی و تکنیکی از بررسی مدل های موجود و نتایج حاصل از آن در تعیین متوسط تحویل رسوب در دوره زمانی بلندمدت برای حوضه های متوسط مقیاس، واقع در حوضه رودخانه جاجرود به منظور تعیین مناسب ترین مدل برای برآورد نسبت تحویل رسوب در زیرحوضه های این رودخانه است. برای بررسی متوسط تحویل رسوب در دوره زمانی بلندمدت، به داده های آماری بارندگی و پارامترهای حوضه نیازمندیم. شاخص SDR شاخصی برای اندازه گیری واکنش حوضه به میزان فرسایش بالادست است. در این نوشتار از هفت مدل ونانی، سرویس حفاظت خاک آمریکا، مانرو و رنفرو، ویلیام و برنت، روئل و ویلیامز برای برآورد نسبت تحویل رسوب SDR استفاده شده است. در اکثر این مدل ها به پارامترهای مساحت، نسبت R/L، طول آبراهه اصلی و شیب حوضه برای محاسبه SDR از طریق روابط ارائه شده برای هر مدل نیاز است. مقادیر حاصل از این روابط برای تعیین بهترین مدل در تخمین نسبت تحویل رسوب با SDR واقعی مقایسه شده و مقادیر حاصل از تفاضل SDR واقعی و پیش بینی شده با توجه به کمترین میزان اختلاف، مدل مطلوب را معرفی می کند. نتایج بررسی مدل های مذکور نشان می دهد که از هفت زیرحوضه مطالعه شده، در چهار زیرحوضه فشم، میگون، امامه و افجه، مدل مانرو و رنفرو مطلوب ترین نتیجه را در برداشته است و در دو زیر حوضه آهار و کند، مدل روئل به نتیجه مطلوب دست یافته و تنها در زیرحوضه لوارک، مدل رنفرو مطلوب ترین نتیجه را در برآورد نسبت تحویل رسوب داشته است.
تأثیر عوامل ژئومورفولوژیکی و اقلیمی (ژئومورفوکلیمایی) زاگرس جنوبی در منطقه شمال تنگه هرمز بر دفاع غیر عامل (با تأکید بر مکان یابی مراکز حساس و مهم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی چگونگی ارتباط و پیوند میان عوامل ژئومورفولوژی و پدافند غیر عامل با تأکید بر مکان یابی مطلوب مراکز حساس و مهم در منطقه شمال تنگه هرمز در بخش زاگرس جنوبی می پردازد. ابزارهای پژوهش را نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی و تصاویر ماهواره ای منطقه تشکیل داده است. همچنین با ارائه و تنظیم پرسشنامه ها و مصاحبه با افراد کارشناس، به شناسایی عوامل مؤثر در مکان یابی مراکز حساس و مهم با تأکید بر پدافند غیر عامل پرداخته شد و درنهایت مناسب ترین محل برای مکان گزینی مراکز حساس و مهم با استفاده از روش سلسله مراتبی AHP تعیین شد و در محیط نرم افزار Arc GIS نقشه ای را به دست آوردیم که مناطق مناسب برای احداث مراکز حساس و مهم در آن مشخص شده اند. نتایج نشان می دهد که مناطق غربی منطقه مورد مطالعه برای مکان یابی شرایط مناسب تری را نسبت به مناطق شرقی دارند. همچنین با توجه به نقشه نهایی که بر اساس عوامل ژئومورفولوژیکی در محیط GIS تهیه شده است، مساحت پهنه های مطلوب برای مکان گزینی مراکز حساس و مهم در بخش شمالی، نسبت به مناطق جنوبی بیشتر است. به گفته دیگر ویژگی های ژئومورفولوژیکی منطقه در بخش شمالی و غربی، به گونه ای است که این مناطق از شرایط مطلوب تری نسبت به مناطق جنوبی و شرقی برای انتخاب مکان بهینه مراکز حساس و مهم برخوردار هستند.
نقش مؤلفه های ژئومورفولوژی در تشکیل و تغذیه سفره آب زیرزمینی مطالعه موردی: دشت ذهاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق به دو روش استنباطی- تحلیلی و وزنی، رابطه بین مولفه های ژئومرفولوژی با منبع آب زیرزمینی دشت ذهاب واقع در مغرب استان کرمانشاه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در روش اول، با استفاده از داده های چاه های اکتشافی و پیزومتری، تغییرات سطح آب زیرزمینی دشت ذهاب با عناصر ژئومورفولوژی این دشت مورد ارزیابی مقایسه ای قرار گرفته است و در روش دوم نیز با استفاده از تلفیق 7 متغیر: شیب، زمین شناسی، ژئومورفولوژی، کاربری اراضی، هیپسومتری، بارش و تراکم زهکش در محیط GIS، مبادرت به پهنه بندی حوضه به واحد های هیدروژئومورفولوژی گردید. نتایج حاصل از هر دو روش بیانگر رابطه معنی دار بین عناصر ژئومورفولوژی و منبع آب زیر زمینی در دشت ذهاب می باشد. در واقع این بررسی نشان داده است که هرچند دشت ناودیسی انباشته از مواد رسوبی جوان زمینه تشکیل سفره آب زیرزمینی در دشت ذهاب را فراهم آورده است، اما نقش اصلی در تغذیه این منبع را مخروط افکنه های حاشیه شرقی دشت ذهاب و بستر سیلابی رود جگیران بعهده دارند. این عوارض علاوه بر نفوذ مستقیم 112/5 میلیون متر مکعب آب برگشتی کشاورزی و 147/4 میلیون متر مکعب آب باران (البته با مشارکت رسوبات سطح دشت)، موجب نفوذ 570/7 میلیون متر مکعب آب از جریان سطحی نیز می شوند. تقسیم بندی حوضه دشت ذهاب نیز نشان داده است که از نظر هیدرو-ژئومورفولوژی، دشت تراکمی با رسوبات آبرفتی و مخروط افکنه ای بیشترین نقش در نفوذ آب به داخل زمین را دارند. دشت های فرسایشی(گلاسی) پوشیده از مواد دامنه ای از این لحاظ در درجه دوم و دامنه های نامنظم با مواد واریزه ای در درجه سوم اهمیت قراردارند. نقش اراضی بد لندی در تغذیه دشت نیز غیر مستقیم است. اراضی بد لندی آب حاصل از بارش را به جریان سطحی تبدیل می کنند و این آبها نیز توسط رودخانه جگیران به روی مخروط افکنه حاشیه شرق دشت ذهاب زهکشی شده و در آنجا نفوذ داده می شوند.
پهنه بندی فرسایش خندقی در حوضه آبریز دیره با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبیAHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل موثر بر ایجاد فرسایش خندقی و شبیه سازی احتمال وقوع آن در حوضه آبریز دیره انجام پذیرفته است. مهمترین عوامل موثر در وقوع فرسایش خندقی مانند شیب، جهت شیب، انحنای افقی و عمودی شیب، لیتولوژی، فاصله از آبراهه، فاصله از جاده، کاربری اراضی انتخاب و سپس این لایه ها درسیستم اطلاعات جغرافیایی تولید شدند. سپس به منظور مقایسه زوجی در جدول ماتریس بر اساس میزان ارجحیت سلسله مراتب در وقوع فرسایش خندقی رده بندی گردید. در نهایت با کمک نرم افزار Arc GIS عملیات وزن دهی و همپوشانی از لایه های انتخابی صورت گرفت و با توجه به ضرایب حاصل، نقشه پهنه بندی خطر در 6 طبقه بدست آمد . مقدار عددی ضریب نهایی از جمع اعداد حاصل از ضرب وزن هر معیار در شاخص آن در هر نقطه بین صفر تا 100 تعریف گردید که در آن هرچه ضریب حاصله به سمت 100 میل کرده باشد نشان دهنده پرخطر بودن وقوع زمین لغزش است و هرچه این ضرایب به صفر نزدیکتر شده باشد نشان دهنده خطر کمتر و نهایتا بی خطر بودن وقوع آن است. نتایج نشان داد 36 درصد از حوضه دیره در پهنه با خطر زیاد و خیلی زیاد قرار دارد که باعث جابجایی حجم زیادی از خاک می شود.
ارزیابی پتانسیل های فرسایشی منطقه دستکن با استفاده از مدل SLEMSA(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم فرسایش از دیدگاه ژئومورفولوژی از یک سو متوجه فرآیندهایی است که به چهره پردازی سطح زمین مشغول هستند و از سوی دیگر به عواملی که در برابر حفاظت خاک قرار می گیرند اشاره دارد. در این پژوهش سعی شده است، نوع فرسایش غالب، نواحی پر خطر نسبت به فرسایش، نرخ فرسایش و مهمترین شاخص های تأثیر گذار در بخشی از حوضه آبخیز دستکن که در شمال اصفهان و شمال شرق شهرستان میمه و بین طول های جغرافیایی""42 , '29 , ْ 51 - ""11 , '19 , ْ 51 و عرض های جغرافیایی
""04 , '28 , ْ 33 - ""02 , '38 , ْ 33 واقع شده است، بررسی گردد. برای نیل به این اهداف از اطلاعات کتابخانه ای، عکس های هوایی و ماهواره ای منطقه، آمار و اطلاعات اقلیمی، نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و تکنیک های GIS و RS و همچنین نرم افزارهای surfre8 و ILWIS استفاده شده و نقشه های پایه عوامل مورد نیاز برای مدل SLEMSA ، از جمله نقشه هم دما، هم بارش، پوشش گیاهی، زمین شناسی و در نهایت ، نقشه نرخ فرسایش تهیه شده است. در منطقه مورد مطالعه 5 کانون فرسایش در نیمه شمالی منطقه مشاهده می شود. بررسی عوامل موثر در این مناطق نشان داده است که اصلی ترین عامل فرسایش در کانون های پر خطر در درجه اول انرژی جنبشی باران بوده و شیب زمین و پوشش گیاهی در درجات بعدی اهمیت قرار دارد. همچنین قابلیت فرسودگی خاک نیز با آن که در وسعت زیادی از منطقه مهمترین عامل موثر در فرسایش بوده ولی در کانون های پر خطر نقش چندانی نداشته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، نوع فرسایش غالب در منطقه، فرسایش آبی و نرخ فرسایش با میانگین 412/1 تن در هکتار، نسبت به میانگین نرخ فرسایش در کشور پائین تر است.
پهنه بندی یا پتانسیل فرسایش پذیری حوضه آبریز سد پانزدهم خرداد قم
حوزه های تخصصی:
تعیین میزان و دامنة فرونشست زمین به کمک روش تداخل سنجی راداری (D-InSAR) در دشت نوق- بهرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرونشست پدیده ای مرفولوژیکی است که تحت تأثیر حرکت فرو رو زمین پدید می آید. علت رخداد این پدیده ممکن است متأثر از عوامل طبیعی و انسانی باشد. در ایران به ویژه در محدودة مورد مطالعه، رویداد آن اغلب متوجه فعالیت های انسانی و به ویژه بهره برداری بی رویه از منابع آب زیرزمینی است. محدودة مورد مطالعه در ناحیة بیابانی ایران واقع شده و به سبب خشکی محیط و نبود منابع آب سطحی، حیات و فعالیت های اقتصادی آن به شدت به منابع آب زیر زمینی وابسته است. به این سبب، تمرکز بهره برداری های صنعتی- کشاورزی و آب شرب بر منابع آب دشت، بیلانِ منفی و افت تراز آب زیر زمین را به دنبال داشته است. افت تراز آبی در رسوبات آبرفتی دشت به زایش مسئلة نشست زمین منجر شده است. میزان و دامنة پدیدة نشست به کمک روش های نوین دور سنجی راداری تعیین شده است. بدین منظور، روش تداخل سنجی تفاضلی داده های راداری (D-InSAR) بر روی داده های ماهواره ای در دو باندC و L در بازة زمانی 1384 تا 1389 به کار گرفته شد. یافته های تحقیق مؤید حاکمیت میزان فرونشست با متوسط سالیانه حدود 30 سانتی متر در پهنه ای به گسترة 281 کیلومتر مربع در بخش میانی دشت است. بررسی تغییرات میزان و دامنة نشست در بازه های زمانی فصلی و سالیانه به کمک سری زمانی این تصاویر روشن کرد که به سبب ثابت بودن میزان تأثیر گذاری عوامل ایجابی (فعالیت کشاورزی پسته کاری) در رویداد این پدیده، تغییرات فصلی و سالیانة میزان فرونشست بسیار اندک بوده؛ اما دامنة برخوردار از حداکثر میزان نشست از نواحی میانی و شرقی در فصل های بهار و تابستان به نواحی جنوبی و غربی در فصل های زمستان و پاییز تغییر یافته است. منطبق سازی الگوی فضایی نشست با نواحی زراعی و مسکونی مؤید انطباق کامل نواحی در معرض نشست با عرصه های زراعی است. درحالی که فقط تعداد محدودی از سکونتگاه های بخش شرقی بر روی نواحی در حال نشست قرار دارند. همچنین، مقایسة میزان فرونشست با ارقام تغییرات تراز آبی مستخرج از چاه های پیزومتری نشان می دهد در این دشت هر 3.2 سانتی متر افت تراز آبی قادر است فرونشستی به میزان 1 سانتی متر ایجاد کند.
پهنه بندی خطر وقوع زمین لغزش با استفاده از مدل آنتروپی (مطالعه ی موردی: تاقدیس نسار زاگرس شمال غربی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زاگرس شمال غربی به دلیل شرایط جغرافیایی و زمین شناسی، ازجمله مناطق مستعد برای رخداد زمین لغزش در ایران است. با توجّه به تراکم بالای جمعیّت و پتانسیل بالای محیط طبیعی در این نواحی، پهنه بندی رخداد خطر زمین لغزش با هدف مدیریت خطر این نواحی، از اهمّیّت بسزایی برخوردار است. هدف از این پژوهش، ارزیابی مدل آنتروپی در پهنه بندی رخداد زمین لغزش، تهیّه ی نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش و شناخت میزان تأثیر هر یک از عوامل پنج گانه در وقوع زمین لغزش در تاقدیس نسار است که درنهایت منجر به ارائه ی راهکارهایی برای مدیریت بهینه ی منطقه از نظر وقوع زمین لغزش می شود. در این پژوهش از روش های میدانی، کتابخانه ای و مدل آنتروپی استفاده شده است. نخست مهم ترین عوامل مؤثّر بر رخداد زمین لغزش (لیتولوژی، فاصله از گسل، ارتفاع، شیب و جهت شیب) مشخّص و سپس ماتریس آنتروپی برای این عوامل محاسبه و در محیط GIS، پهنه بندی خطر زمین لغزش منطقه انجام شد. نتایج نشان می دهد که مدل آنتروپی کارایی مطلوبی در برآورد میزان خطر رخداد زمین لغزش دارد و ارتفاع، شیب، فاصله از گسل، جهت شیب و لیتولوژی، به ترتیب بیشترین نقش را در رخداد زمین لغزش دارند. منطقه ی مورد مطالعه جزء نواحی پُرخطرِ رخداد زمین لغزش به شمار می رود و 98 درصد از مساحت آن، جزء نواحی ای با میزان خطر زیاد و متوسّط است. راهکارهای مدیریتی برای مقابله ی علمی با این مخاطره در منطقه ی مورد مطالعه را می توان به دو دسته بخش بندی کرد: الف) تهیّه ی نقشه ی پهنه بندی خطر زمین لغزش منطقه و جلوگیری از فعّالیّت های عمرانی در فواصل کمتر از 2 کیلومتری حاشیه ی تاقدیس و جابه جایی تأسیساتی که در فاصله ی 1 کیلومتری تاقدیس قرار گرفته اند؛ ب) جلوگیری از عملیّات خاک برداری، زیربُری و انجام عملیّات آبخیزداری در دامنه های تاقدیس، به عنوان عوامل تسریع کننده رخداد زمین لغزش.