فلسطینیانی که با تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 در موطن خود باقی ماندند و به رغم رنجی که از ناملایمات و تبعیض ها می بردند، حاضر نشدند آن را ترک کنند، «اعراب 48» نامیده می شوند. عنوان «عرب» برای آنها از آن روست که در وضعیتی ثانوی (شهروند درجه دوم) قرار دارند؛ موقعیتی که از سوی ساف نیز به رسمیت شناخته شده و این سازمان فقط مهاجرین و ساکنان اراضی اشغالی 67 را فلسطینی می داند. این در حالی است که رویدادهایی چون انتفاضه اول و انتفاضه الاقصی موجب شد تا اعراب 48، بیش از آنکه خود را شهروند جامعه اسرائیل معرفی کنند، در پی سرنوشت و هویت مشترک با مهاجرین و فلسطینیان سرزمین های اشغالی باشند. بر این اساس مقاله حاضر بر آن است تا تأثیر انتفاضه نخست و انتفاضه الاقصی را بر هویت و جایگاه اجتماعی اعراب 48 برجسته نماید. این بررسی نشان می دهد که اعراب 48 پس از رویدادهای مذکور، در وضعیتی تعلیقی و دوگانه به سر می برند. از یک سو دیگر خود را عرب اسرائیلی نمی دانند و از سوی دیگر از جانب دیگر فلسطینیان به عنوان «فلسطینی»، شناخته نمی شوند.
مگر ندانستهای که پروردگارت [قوم] عاد چه کرد؟ صاحب [بناهایی چون] تیرکهای بلند. که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟ و با قوم [قوم] ثمود، همانان که در دره، تخته سنگها را میبریدند؟ و با فرعون، صاحب خرگاهها [و بناهای بلند] همانان که در شهرها سر به طغیان برداشتند، و در آنها بسیار تبهکاری کردند.
ویژگی عمده سیاست خارجی ترکیه در دوران پس از جنگ سرد توجه به مناطق پیرامونی و به ویژه کشورهای اسلامی می باشد. ترکیه در حال کشف مناطقی است که به لحاظ تاریخی و فرهنگی با آن ها قرابت زیادی دارد. تحت تأثیر مشترکات فرهنگی از قبیل دین و تاریخ مشترک و همچنین پتانسیل این مناطق برای سرمایه گذاری و کسب سود اقتصادی، ترکیه سیاست خارجی خود را در جهت افزایش حضور و تأثیرگذاری در مناطق پیرامونی اش پی ریزی نموده است. مسلماً تحولات داخلی ترکیه نیز بر جهت گیری سیاست خارجی این کشور تأثیر عمده ای گذاشته است. عدم تناسب ایده های ارائه شده از سوی آتاتورک با هویت فرهنگی و اجتماعی مردم ترکیه و تأثیر عوامل خارجی چون انقلاب اسلامی ایران باعث شد تا پس از جنگ سرد احزاب اسلام گرا بیشترین سهم را از قدرت سیاسی در ترکیه داشته باشند. این احزاب در تغییر جهت گیری سیاست خارجی ترکیه به سمت کشورهای اسلامی که از آن تحت عنوان «نگرش به شرق» نیز یاد می شود نقش اصلی را داشته اند. در این مقاله پس از بررسی زمینه های تحول سیاست خارجی ترکیه پس از جنگ سرد، روند منطقه گرایی جدید ترکیه با تأکید بر نقش مؤلفه های فرهنگی و اقتصادی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است.