مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با نگاهی به نگرش های سنتی رئالیستی و لیبرالیستی به موضوع روابط بین الملل، که نتیجه آن گرایش به دیدگاه «جنگ محوری» یا «صلح محوری» در روابط بین الملل می گردد، به تمایز ریشه ای اسلام با آنها پرداخته شده است. اسلام به عنوان آئینی کامل و جامع با آموزه های عقلانی و انسانی خود، رویکرد متفاوتی به ماهیت روابط بین الملل دارد. آبشخور تفاوت دیدگاه های مکاتب موجود در روابط بین الملل، مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی آنها می باشد و این مبانی، رویکرد آنها را نسبت به نظام بین الملل قوام می بخشد. در این نوشته تلاش شده است با بررسی مبانی هستی شناسی و انسان شناسی، رویکرد اسلامی به روابط بین الملل تبیین و با استفاده از آیات قرآن کریم، اصول اسلامی در روابط بین الملل احصاء شود. تعالیم و آموزه های اسلامی با اتخاذ موضع متمایز و جامعی در مورد سرشت و ماهیت انسان، روابط بین المللی را با جنگ و صلح همراه می داند. جنگ معلول عدم تعادل رابطه ی فطرت و غرایز انسانی است که در آن غرایز بر فطرت چیره می گردد. از نظر اسلام عرصه بین المللی باید از حالت آنارشی به نفع شکل گیری نوعی «جامعه بین المللی» جهت یابد و در نتیجه هویتی مشترک پیدا کند؛ هویتی که مؤید این معنا باشد که سرنوشت آینده جامعه جهانی به نوع رفتار همگی بازیگران آن مرتبط است. معنای این سخن آن است که نظریه ی «سعادت»، بشر را نسبت به آینده نظام بین الملل حساس می سازد و لذا باید برای هدایت دیگران و اصلاح امور اهتمام داشته باشند. از نظر اسلام مکانیزم صلح، قطع ریشه های جنگ است که عمدتاً از طریق ایجاد رابطه ی منطقی میان غرایز و فطرت صورت می گیرد. انسان ها فطرتاً از جنگ نفرت داشته و به صلح و ثبات علاقه مندند؛ اما غریزه برتری طلبی و قدرت جویی او، گاه این خواست عمیق فطری را زیر پا نهاده و روابط اجتماعی را به تعارض و جدال می کشاند. بنابراین، در روابط خارجی اسلام، نه جنگ اصل است (آن گونه که رئالیست ها می اندیشند) و نه صلح همیشگی (آن گونه که ایدئالیست ها باور دارند)؛ بلکه از نگاه اسلام پدیده جنگ و صلح واقعیت عینی تاریخ بشر را تشکیل می دهند. اما در نهایت اسلام با توجه به رسالت جهانی خود در مورد دعوت همگان به سعادت و کمال، همواره ایجاد رابطه ی مسالمت آمیز را دنبال نموده و در روابط خارجی با جوامع بیگانه، اصل را بر همزیستی مسالمت آمیز قرار می دهد.
منطقه گرایی جدید در سیاست خارجی ترکیه پس از جنگ سرد (با تأکید بر مؤلفه های فرهنگی و اقتصادی)
حوزه های تخصصی:
ویژگی عمده سیاست خارجی ترکیه در دوران پس از جنگ سرد توجه به مناطق پیرامونی و به ویژه کشورهای اسلامی می باشد. ترکیه در حال کشف مناطقی است که به لحاظ تاریخی و فرهنگی با آن ها قرابت زیادی دارد. تحت تأثیر مشترکات فرهنگی از قبیل دین و تاریخ مشترک و همچنین پتانسیل این مناطق برای سرمایه گذاری و کسب سود اقتصادی، ترکیه سیاست خارجی خود را در جهت افزایش حضور و تأثیرگذاری در مناطق پیرامونی اش پی ریزی نموده است. مسلماً تحولات داخلی ترکیه نیز بر جهت گیری سیاست خارجی این کشور تأثیر عمده ای گذاشته است. عدم تناسب ایده های ارائه شده از سوی آتاتورک با هویت فرهنگی و اجتماعی مردم ترکیه و تأثیر عوامل خارجی چون انقلاب اسلامی ایران باعث شد تا پس از جنگ سرد احزاب اسلام گرا بیشترین سهم را از قدرت سیاسی در ترکیه داشته باشند. این احزاب در تغییر جهت گیری سیاست خارجی ترکیه به سمت کشورهای اسلامی که از آن تحت عنوان «نگرش به شرق» نیز یاد می شود نقش اصلی را داشته اند. در این مقاله پس از بررسی زمینه های تحول سیاست خارجی ترکیه پس از جنگ سرد، روند منطقه گرایی جدید ترکیه با تأکید بر نقش مؤلفه های فرهنگی و اقتصادی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی انجام شده است.
بررسی سیاست های دینی دولت مدرن مصر در قبال نهاد دین؛ با تاکید بر تصوف
حوزه های تخصصی:
جهان اسلام پس از هجوم استعمار با هجمه اندیشه های غربی و شکل گیری جریان های غرب گرا و در نهایت برپایی دولت های مدرن- و البته وابسته و دست نشانده به استعمارگران غربی- مواجه شد. این دولت ها به واسطه هجوم افکار و اندیشه های غربی- که بدون بررسی اجرایی گردید- و به هدف نوسازی جامعه و آنچه که توسعه و پیشرفت قلمداد می کردند، تغییرات زیربنایی در جامعه سنتی خود را پیگیری کردند. در این راستا مهمترین مانع برای نوسازی جامعه را نهاد دینی دانسته و برای کنترل و محدود کردن آن تلاش نمودند. در این سپهر، مقاله حاضر تلاش دارد تا با مطالعه کشور مصر و با محوریت این پرسش که «سیاست های دینی دولت مدرن مصر در قبال نهاد دین چیست؟» این فرضیه را بررسی کند که «تشکیل دولت مدرن در مصر و سیاست های نوسازی آن با سیاست کنترل نهاد دین همراه شد که در نهایت به محدود شدن منابع قدرت سیاسی-اجتماعی گروه های اجتماعی دینی و کم شدن تاثیر و عمق نفوذ آنها در مصر انجامیده است و در نهایت نهاد دین نیز به جریانی تابع دولت مدرن تبدیل شد». پژوهش حاضر با رویکردی نهادی نگاشته شد که دین را به عنوان نهادی ریشه دار و در کنش با دولت مدرن مصر مورد مطالعه قرار می دهد.
جریان شناسی نهضت های اسلامی در جهان اسلام با تمرکز بر بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا
حوزه های تخصصی:
تمدن اسلامی تاریخ پرفراز و نشیبی دارد. مسلمانان در صدر اسلام با تکیه بر ایمان و تلاش علمی و سیاسی خود جوامع متحد و منسجمی ایجاد کردند اما حمله مغولان و جنگ های صلیبی, تمدن اسلامی را با چالش جدی مواجه ساخت و شکوفایی مجدد آن در ایران, عثمانی و هند با سیاست های استعماری غرب متوقف شد. در مقابل این چالش, نهضت های اسلامی در جهان اسلام شکل گرفت. این مقاله در صدد تحلیل این نهضت ها در بستر تمدن اسلامی است. بر این اساس ابتدا مروری اجمالی بر سیر تمدن اسلامی داشته و سپس بیداری اسلامی را در چهار موج تحلیل نموده است. بیداری اسلامی ابتدا نخبگان جهان اسلام را در بر گرفت. آنها نظرات مختلفی برای برون رفت جهان اسلام از دوران رکود ارائه دادند. در ادامه مردم مسلمان به صحنه آمدند و بیداری اسلامی جنبه مردمی و عمومی یافت و در برخی نقاط به پیروزی رسید.
آسیب شناسی نقش شیعیان در پاکستان؛ با تاکید بر حزب مجلس وحدت مسلمین
حوزه های تخصصی:
تحولات سیاسی پاکستان، همواره متاثر از ساختارها و کارگزاران بوده است، ساختارها سیاسی – اجتماعی داخلی و ساختارهای خارجی از یکسو و کارگزاران و کنشگران سیاسی - مذهبی حوزه پاکستان از سوی دیگر، بر روند تحولات و رخدادهای این کشور اثرگذار بوده است. به این معنی که تحولات پاکستان برآمده از ساختارها و کارگزارانی است که برهمدیگر تاثیرات متقابلی دارند و گاه این ساختارها (حکومت و نظام سیاسی پاکستان، جغرافیای سیاسی - جمعیتی، نوع مذهب و ...) به همراه کارگزاران (بازیگران داخلی، ارتش، احزاب قدرتمند و بازیگران خارجی)، می توانند بر فرایندهای سیاسی گروه های حزبی - سیاسی نظیر شیعیان و مشخصا حزب مجلس وحدت مسلمین پاکستان تاثیرگذار باشند. در مقاله حاضر، مطرح شده است که گرچه شیعیان همواره نقش تعیین کننده ای در مناقشات و رقابت های سیاسی دولتمردان و سیاستمداران ایفا نموده اند، اما حاکمان پاکستان به تناسب سعی کرده اند از نقش شیعیان در استحکام قدرت و حکومت خود استفاده نمایند. به این معنی که از شیعیان در ساختار قدرت پاکستان، به عنوان ابزاری برای ائتلاف و بهره برداری دیگر احزاب سیاسی استفاده شده است و کشتار شیعیان به نوعی حاصل بی اعتنایی دولت پاکستان به گروه های افراطی و تروریستی نظیر (لشکر طیبه و سپاه صحابه و جهنگوی)در این کشور است و به نوعی به نظر می رسد یک اراده سیاسی فرامنطقه ای برای فرقه گرایی و ایجاد تضاد بین شیعه و سنی در پاکستان وجود دارد. در این مقاله ضمن اشاره به جایگاه شیعیان پاکستان به برخی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای موثر بر ضدیت با شیعیان نیز اشاره شده است.
کتابخانه های مسلمانان در هند؛ از رونق تا افول
حوزه های تخصصی:
یکی از نمودهای گذشته علمی غنی و پربار مسلمانان در هند، مراکز و نهادهای علمی مانند کتابخانه هاست که نشانگر حیات علمی یک کشور هستند. در تاریخ مسلمانان هند با کتابخانه های معتبری مانند نواب روهیله، ممتاز العلما، ناصریه، مدرسه الواعظین، راجه محمودآباد و رضا آشنا می شویم که کتب بسیار نفیس و ذی قیمتی را در خود جا داده بودند. از مهم ترین عوامل رونق کتابخانه های مسلمانان در هندوستان حکومت های مسلمان بودند. حاکمان مسلمان علاوه بر این که خود اهل علم بودند, عالمان و هنرمندان را نیز گرامی می-داشتند که آثار آن در مهاجرت علما به هند و تاسیس مراکز علمی مانند انواع کتابخانه ها مشاهده می شود. ولی این رونق با پایان حکومت های مسلمان در هند و سیطره استعمار انگلیس به پایان رسید و استعمارگران نه تنها سرمایه های اقتصادی و سیاسی هندوستان را به غارت بردند بلکه سرمایه های علمی و فرهنگی آن را نیز به کتابخانه ها و موزه های اروپا بردند. در این بین فقط تلاش های فردی علمای دلسوز بود که بخشی از این سرمایه را حفظ کرد و مانع از تاراج کل این سرمایه شد.