در جهانی که صدای جهانی شدن و پیشرفت صنعتی و تکنولوژی، پر آوازه ترین صدایی است که طنین انداخته، خلیج فارس همچنان به عنوان منطقه ممتازی، از لحاظ باارزش ترین منابع استراتژیکی قلمداد می شود. بندرگاه های خلیج فارس به عنوان بزرگ ترین منابع جهانی، مرکز اصلی تولید نفت و گاز طبیعی جهان هستند. این اهمیت موجب شده این منطقه به مرکز تنش بین المللی تبدیل شده و حضور قدرت های بزرگ موجب ناامنی خلیج فارس شود.ایالات متحده منافع زیادی را از اشغال نظامی عراق دنبال می کند: دستیابی به منابع انرژی ارزان قیمت خلیج فارس، جلوگیری از تسلط قدرت های دیگر بر منطقه و ایجاد امنیت برای دوستان و متحدان منطقه ای خود. از این میان، تامین جریان آزاد و پایدار نفت از این منطقه به سایر نقاط جهان از منافع اولیه و اساسی آمریکا در خلیج فارس محسوب می شود. عدم تمایل آمریکا به خروج از عراق در راستای تحقق همین منافع است.منطقه خلیج فارس، در سطح داخلی با درگیری های بین دولتی، رقابت های قومی، بنیادگرایی اسلامی، بی ثباتی داخلی و عدم توازن قدرت مواجه است؛ در سطح بین المللی نیز دخالت قدرت های خارجی، وضعیت منطقه را متشنج تر نموده است. طرح خاصی لازم است تا خلیج فارس را از این بحران ها رهایی بخشد و ثبات و امنیت منطقه را در آینده تامین و تضمین نماید. مقاله حاضر ضمن بررسی حضور آمریکا در منطقه و طرح های ارایه شده از سوی این کشور، درصدد است نظم خاصی را برای این منطقه طراحی کند که امنیت آن را تنظیم و حفظ کند.
یک منطقه چگونه توصیف میشود؟ چه کسی آن را تعریف میکند؟ به چه منظوری؟ اینها پرسشهایی هستند که این نوشتار به آنها میپردازند و با یک مباحثه میانرشتهای «منطقهگرایی» در ارتباط با آسیای غربی تبیین میشود. بدینمنظور مفاهیمی که در روابط بینالملل، مطالعات منطقهای، مطالعات خاورمیانه و علوم سیاسی وجود دارند مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرند. بررسی این بحث را با اتکا به دیدگاه انتقادی نسبت به نظریه مشکلات امنیت منطقهای که معمولاً از سوی نظریهپردازان روابط بینالملل ارایه میشوند آغاز میکنیم و به جای آن از نظریه تبیین فرهنگی که مبیّن شکلگیری منطقهای با ویژگیها و پویاییهای امنیتی است بهره گرفته و آن را درباره آسیای غربی به کار میگیریم. بدینروی، نوع نگاه به موضوع «منطقهای» از یک منظر میانرشتهای روابط بینالملل ـ مطالعات فرهنگی مورد بررسی قرار میگیرد.