فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۳۶۱ تا ۱٬۳۸۰ مورد از کل ۳٬۵۴۰ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴۴
195 - 214
حوزه های تخصصی:
آذین بندی سخن و شعر به مدایح نبوی به عنوان یکی از انواع ادبی همواره مورد توجه شعرا و نویسندگان ادب فارسی و عربی بوده و به گونه ای بیانگر اعتقاد و احترام به پیامبر(ص) که از سوی آن حضرت(ص) هم مهر جواز یافته است. ادبیات مذهبی که یکی از زیرمجموعه های مهم آن مدایح نبوی بوده، مغفول مانده است. این پژوهش در صدد است که با روش توصیفی- تحلیلی و با استناد به شواهدی از اشعار این دو شاعر، با رویکرد تطبیقی بیان دارد که پیامبر(ص) در اشعار هر کدام چگونه نمود پیدا کرده است. هدف این پژوهش مقایسه نعت رسول اکرم(ص) در ترکیب بند جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و مدایح نبوی صفی الدین حلّی و بیان وجوه اشتراک و افتراق این دو منقبت است. نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که سروده های جمال الدین عبدالرزاق و صفی الدین حلّی در اشاره به مضامینی چون مقام و منزلت پیامبر(ص)، معراج، انشقاق قمر، معجزه هنگام ولادت، فضیلت و برتری رسول اکرم(ص) بر سایر انبیا، مدح پیامبر(ص) توسط جمادات و نباتات و استفاده از آیات و احادیث در اشعارشان تشابه دارد. نعت عبدالرزاق تک موضوعی بوده و فقط به مدح رسول اکرم(ص) پرداخته و از مدح آل رسول(ص) بازمانده است. ولی صفی الدین حلّی علاوه بر مدح پیامبر(ص) به مدح خاندان پیامبر(ص) پرداخته و آنان را بهترین عترت توصیف می کند.
بررسی تطبیقی لیلی و مجنون نظامی با ترویلس و کرسیده چاسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چفری چاسر(Geoffrey Chaucer) پدر شعر انگلیس است که در سال 1343 میلادی در لندن به دنیا آمد و در سال 1400 وفات یافت. این مقاله ضمن معرفی و شناساندن «جفری چاسر» به محضر ادب دوستان و ادب پژوهان، به مقایسه دو منظومه عاشقانه لیلی و مجنون نظامی و ترویلس و کرسیده(Troilus and Criseyde) پرداخته است. این دو سروده شاعرانه و عاشقانه فارسی و انگلیسی دو فرهنگ را نشان می دهند و می توان با مطالعه این دو منظومه عاشقانه تشابهات و اشتراکاتِ قابل ملاحظه نظامی و چاسر را نشان داد. در هر دو اثر روابط و مناسبات شخصیت ها مشابه است؛ خویشان و اطرافیان تلاش می کنند. دو عاشق به هم برسند و کنشگر بازدارنده در لیلی و مجنون پدر لیلی و در ترویلس و کرسیده پدر کرسیده هستند که باعث جدایی عشاق می گردند. وجه افتراق این دو اثر در این است که لیلی و کرسیده از نظر وفاداری با هم فرق دارند. لیلی به مجنون وفادار است اما کرسیده ترویلس را رها می کند. روش تحلیل تطبیقی دو منظومه بر اساس مکتب تطبیقی امریکایی است که به مقایسه شباهت ها و افتراقات آثار ادبی می پردازد.
مطالعه تطبیقی رویکرد کهن الگویی سه اسطوره رویین تن (اسفندیار، آشیل و زیگفرید)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه رویین تنی، که ریشه ای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیب ناپذیری و بی مرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطوره های ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطوره رویین تنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویین تنان از تواتر بیشتر و جامع تری برخوردارند و رویین تنی به عنوان یک انگاره کهن الگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهت های میان این سه اسطوره را ناشی از نظریه کهن الگویی یونگ دانسته اند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانه ای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشه های مشترک این اسطوره های رویین تن، از منظر نظریه کهن الگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهن الگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ می دهد که چه ریشه های مشترک و یا متمایزی را می توان در مطالعه این سه اسطوره رویین تن یافت و تا چه میزان شباهت های موجود میان این سه اسطوره را می توان با نظریه کهن الگویی توجیه کرد. از مهم ترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریه تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطوره اسفندیار است.
مطالعه تطبیقی ادیسه هومر و گرشاسب نامه اسدی طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادب تطبیقی می کوشد تا زمینه های آفرینش، اثرگذاری ها، شباهت ها و اختلافات آثاری چون ادیسه و گرشاسب نامه و رهیافت های بشر را در انواع ادبی ای چون حماسه، بیابد و بسنجد و پیوستگی فرهنگ مشترک آغازین و بن مایه های فکری و ناخودآگاه جمعی شان را مشخص کند. این پ ژوهش، با دیدگاه آمریکایی در مطالعات تطبیقی و فارغ از جنبه تأثیر و تأثر و تنها بر اساس نشان دادن همسانی ها و ناهمسانی ها، به تطبیق این دو اثر فرهنگ مشترک هند و اروپایی می پردازد. پژوهش حاضر، در سه جنبه داستانی، محتوایی و ادبی، ادیسه و گرشاسب نامه را با یکدیگر سنجید ه است و حاصل اینکه، جدای از همسانی های عناصر داست ان پردازی که مشابهت های متعدّدی را در طرح، ایستایی شخصیّت ها، اعتماد به سرنوشت و... نشان می دهد، همانندی های محتوایی را در فراواقعیّت ها و به خصوص در گذر از دریاها، غلبه تقدیر، مرگ، جهان پس از مرگ، خواب و مبارزه های متعدّد با نیروهای مخالف و جادو، بین این دو اثر می توان دید. در جنبه ادبی، غلبه وصف در دو اثر مشهود است. این وجوه مشترک، به دلیل داشتن روح حماسی- اسطوره ای مشترک این اقوام است که برای استقرار خود جنگیده اند. البتّه، پیام ها و پی رنگ ها و گفتمان دینیِ دو اثر ، از هم جداست و تأکید بر وفاداری به پیمان ازدواج در ادیسه، آن را مؤثّر و ارجمند می کند ولی جهان گشایی برای ضحاک، از اهمیّت محتوایی گرشاسب نامه می کاهد. پی رنگ ادیسه، بر بنیاد بازگشت پادشاه به کشور، پس از پیروزی است و فرستنده و قهرمان، هر دو یکی هستند، درحالی که پی رنگ گرشاسب نامه، سفر برای فتح سرزمین های دیگر است و فرستنده، ضحاک ماردوش و قهرمان، گرشاسب است.
خوانش نمادگرایی پایداری در مجموعة شعرگنجشک و جبرئیل و الحسین لغة ثانیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر پایداری عاشورایی عربی و فارسی هر روز پرتوان تر از دیروز، عرصه های معنایی و تصویرآفرینی و صور خیال را می پیماید و غنی تر و شکوفاتر می گردد تا جایی که توانسته از مرزهای عادی درگذرد و در مقایسه با شعر دهه های گذشته زیباتر، خیال انگیر تر و پر رمز و رازتر شود. توجّه به این نمادها ما را با پیام ها و آرمان های عاشورا و شاعران عاشورایی آشنا می سازد؛ «گنجشک و جبرئیل سید حسن حسینی و «الحسین لغة ثانیة» سروده جواد جمیل دو اثر سرآمد نمادپردازی در شعر عاشورایی هستند که در این مقاله با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به بررسی تطبیقی نمادها ی آنها می پردازیم. از دید حسینی، عاشورا نه تنها حادثه ای مغموم نیست، بلکه او با کاربرد بالای بسامد نمادهای حنجره، گلو و گلوگاه و رنگ سرخ بر عدالت خواهی ، فریاد و مبارزه طلبی قیام عاشورا تکیه می کند. اندیشه و فلسفة حاکم بر تمامی اشعار این مجموعه «ما رایتُ إلاّ جمیلاً» می باشد؛ همچنین در زمنیة نمادهای ملّی و اسطوره ای حسینی با تکیه بر فرهنگ ایرانی و اسلامی و با اعتقاد به حکمت اشراق اشعار خود را می سراید. جمیل با نگاهی فرامکانی و فرازمانی به عاشورا می نگرد. نمادهای لب، خاکستر و خاکستری در شعر او، فضای استبداد و ابهام حاکم بر کشور عراق را مجسّم می نماید و زخم و جراحت حسین (ع)زبانی دیگر است؛ زبان دومی که تفسیر زبان وحی و پیامبر (ص) است.
تأثیرپذیری نصیرای همدانی از فرهنگ و ادب عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، اثرپذیری یکی از شعرای عهد صفویه، یعنی نصیرای همدانی از فرهنگ و ادبیّات عربی در قالب ادبیّات تطبیقی مورد بررسی قرار می گیرد. شاعر و نویسنده ای که از انواع علوم و فنون روزگار خویش بهره مند بود. علاوه بر دیوان شعر، رساله ها، دیباچه ها، رقعه ها و نامه هایی از او به جا مانده است که گویای مهارت و توانایی اش در زمینة نظم و نثر است. نتیجه تحقیق که به روش اسنادی و کتابخانه ای صورت گرفته گویای آن است که نصیرا از ادب و فرهنگ عربی، قرآن و احادیث معصومین یا به صورت آشکار و به صورت تلمیح، اقتباس و حل تأثیر پذیرفته و یا توارد که مضامین او با شاعران و نویسندگان عرب شباهت یافته است. بسیاری از مضمون های فکری و مفاهیم حکمی وی چون مدح، عشق، فخر، باده سرایی و شکواییه ، با شاعران و سخن سنجان مشهور عرب چون متنبّی، ابن فارض، ابن رومی شباهت دارد و قابل مقایسه است و در این میان، متنبّی در موضوعات مدح، بیان مسائل حکمی و شکواییه و ابن فارض نیز در عشق و مسائل مربوط به آن بیشترین تأثیر را بر نصیرا گذاشته اند.
بررسی و مقایسة قابوسنامه و انیس النّاس(تحریری دیگراز قابوسنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قابوسنامه ازآثار برجستة نیمة دوم قرن پنجم هجری است و یکی از شاهکارهای ادب تعلیمی به شمار می رود که بسیاری از آداب اجتماعی و فرهنگ کهن ایران را دربردارد. از زمان نوشتن قابوس نامه تا دوره های متأخّر، آثار فراوانی به پیروی از این کتاب نگاشته شده است؛ یکی از این آثار که در دورة تیموری نوشته شده وکمتر در حوزه های پژوهشی از آن سخن به میان آمده، «انیس النّاس» از نویسنده ای کمتر شناخته شده به نام «شجاع» است که در سال 830 هجری نگارش یافته و به کتابخانة شاهرخ عرضه گردیده است. بررسی و مقایسة موضوعات و محتوای این دو اثر و نحوة تأثیر پذیری صاحب انیس النّاس از شیوة عنصرالمعالی، همچنین چگونگی تحوّلات عناصر زبانی در طول این مدّت زمان (در نثر فارسی)، مهم ترین موضوعاتی است که در این مقاله بدان پرداخته شده است. بر اساس بررسی انجام شده، انیس النّاس «تحریری دیگر از قابوسنامه» است، ولیکن زبان تقلیدی مؤلّف آن، زبانی مُرده و ایستا است، درحالی که زبان اصلی و روایی او، زبانی زنده وپویا است که در متن مقاله به سبب های آن اشاره شده است .
بررسی عناصر مشترک در شاهنامه و سرودنیبلونگن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حماسه شاید قدیمی ترین گونه روایی نباشد، اما به یقین، مسلط ترین گونه در تمام دوره های باستان و سده های میانی بوده است. حماسه و اسطوره در تمام فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها، چه به صورت شفاهی و چه به صورت نوشتاری، دیده می شود. حماسه از اسطوره تغذیه می کند و در بعضی فرهنگ ها ادامه آن است. ادبیات جهان سرشار از عناصر حماسی- اسطوره ای است. این عناصر در دو اثر برجسته در ادبیات ایران و آلمان، شاهنامه و سرود نیبلونگن، نیزبه روشنی دیده می شود؛ عناصر مشترکی چون پهلوانان اسطوره ای، وجود حیوانات مافوق طبیعی، جنگ و نبرد و کین خواهی و... . در این جستار، نگارنده ضمن بیان پیشینه تاریخی هر دو اثر، به طور مفصل، به بررسی و مقایسه اَبرقهرمان- پهلوان (رستم و زیگفرید)، جهان بینی، تفاوت دیدگاه، ویژگی های مشترک حماسی و تاریخی، و مضمون های مشترک این دو اثر جاودان در ادبیات حماسی ایران و آلمان پرداخته است.
ارزش شناسی جایگاه زن (همسر) در شعر معاصر فارسی و عربی (با رویکردی انتقادی بر دیدگاه فیمینست اگزیستانسیالیستی دوبوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهمّ ادبیّات معاصر، توجّه به زن و جایگاه وی در خانواده و به تبع آن اجتماع است. با توجّه به اینکه امروزه مکتب های فمینیستی به بهانة دفاع از حقوق زنان، ازدواج را یک معضل بزرگ اجتماعی در برابر ارزش گذاری زن می دانند؛ این مقاله در پی آن است تا با نگاه به نقش زن در جایگاه همسر و حضور وی در شعر معاصر فارسی و عربی، به ارزش شناسی جایگاه همسر (زن) در خانواده و جامعه از منظر ادبیّات بپردازد و با بهره گرفتن از تفکّر اسلامی ارائه شده از ازدواج، با دیدی واقع بینانه به نقد آراء فمینیستی دوبوار که برخاسته از تفکّر اگزیستانسیالیسم الحادی سارتر است، بپردازد. این مقاله نشان خواهد داد که شاعران معاصر فارسی و عربی، با نگاهی ارزشی به همسران خود، به ذکر نام آن ها در اشعارشان پرداخته و فضای خانه را با حضورشان لبریز از همدلی و عشق توصیف نموده و در فراق آن ها نیز مرثیه سرایی کرده اند. هدف اصلی این مقاله، پاسخ به این پرسش است که: در شعر معاصر عربی و فارسی، چگونه تصویری از همسر (زوجة) ارائه شده است؟
بررسی جایگاه اجتماعی زن در میان متون ادبی ایران باستان و اعراب جاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زن در اجتماع و فرهنگ ملّت های گوناگون، در تمامی ادوار، جایگاه و موقعیّت خاصّ خود را داشته است؛ او در تاریخ ایران باستان که با تمدّن و فرهنگ اعراب سامی نژاد میان رودان، هم زمان بود و به تبع آن اعراب جاهلی بادیه نشین؛ از جمله اعراب
شبه جزیزه عربستان، عراق، سوریه و... حضوری چشم گیر دارد و به صورت نسبی، این دو فرهنگ در زمینه جایگاه و موقعیّت اجتماعی و فرهنگی این نوع بشر، دارای تفاوت ها و شباهت های آشکار بوده اند. این پژوهش، با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی و تبیین جایگاه اجتماعی زنان در میان این دو قوم بر اساس منابع تاریخی، ادبی، تعلیمی، اساطیری و... و مقایسه و تطبیق اشتراکات و تفاوت های ایشان در ساختار طبقاتی جامعه می پردازد. بر اساس یافته های این پژوهش، زن در دوره های مختلف ایران باستان، بر مبنای متون کهن مکتوب و غیر مکتوب ایشان اعمّ از داستان ها، حکایات، اساطیر و نوشته های دینی و تعلیمی تا
سنگ نوشته های منقوش قدیمی، در تمامی طبقات گوناگون چه اشراف زاده و چه غیر اشراف زاده، چه آزاده و چه غیر آزاده، دارای حقوق و مزایای مناسب و متناسب با جایگاه اجتماعی خویش بوده است؛ امّا در مقابل، اگر امتیازات زنان انگشت شمار اشرافی اعراب را به خاطر شرایط برتر اجتماعی بر یک سو نهیم، باید اذعان داشت که در میان این اقوام، رفتار و جایگاه مناسبی در شأن شخصیّت زن، دیده نشده است.
واکاوی تطبیقی خاستگاه پدیداری اسطورة جفت گیاهی در تمدّن های فارسی و عربی (مطالعة موردپژوهانه: اسطورة سیاوش و سودابه و تمّوز و عشتار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاوش و سودابه، جفت گیاهیِ اسطورة ایرانیِ مرگ و باززایی دوباره هستند که در سیر گریزناپذیر اساطیر کهن، سرنوشتی همچون جفت گیاهی اسطورة مرگ و باززایی بین النّهرین برایشان رقم خورده است. بر بنیاد پژوهش های نگارندگان، در تصاویر پیوندخورده با این دو جفت گیاهی، ایزدبانوان آب، سبب مرگ ایزدان گیاهی و هبوط آنان به جهان فرودین مرگ می شوند. در این جستار، نگارندگان کوشیده اند تا با شیوة نقد اسطوره گرا به خوانش و تفسیر تطبیقی اساطیر یادشده و بررسی خاستگاه ظهور این جفت گیاهی در دو تمدّن ایران و بین النّهرین بپردازند. در راستای نیل بدین مقصود، به حضور گستردة این اساطیر، تحلیل مضامین هبوط به عالم فرودین و بن مایة قربانی و رستاخیز در نمونه هایی از شعر و ادب فارسی و عربی اشاره خواهد شد. دریافت فرجامین جستار حاضر، حکایت از آن دارد که از یک سو خاستگاه پدیداری اسطوره در دو تمدّن، بر آب در جایگاه بزرگ - مادر سبزینه و گیاه و به عنوان بن مایة زندگانی طبیعت استوار است و از دیگر سوی، بن مایة اسطوره در دو تمدّن، دارای خاستگاه آیینی متأثّر از شرایط اقلیمی و جغرافیایی متغیّر با ریزش های جوّی اندک و غلبة خشکسالی است و از همین روست که نمودهای آیینی این اسطوره تا روزگار حاضر نیز همچنان در آیین های آب و تمنّای باران قابل بازیابی است و اشعار عامیانة فولکلور و سروده های ناب زبان معیار، این اساطیر را جاودانه ساخته است.
بررسی تطبیقی مفهوم تصویر شعری از دیدگاه نقدی محمّد رضا شفیعی کدکنی و جابر عصفور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر شعری، یکی از عناصر زیبایی شناختی شعر است که از دیرباز مورد توجّه ناقدان بوده است. محمّد رضا شفیعی کدکنی و جابر عصفور از جملة ناقدان معاصر ایران و مصر هستند که با نگاهی نو به این مسئله پرداخته اند. این جستار می کوشد تا با شیوة توصیفی - تحلیلی و در چارچوب دو کتاب صور خیال در شعر فارسی از محمّد رضا شفیعی کدکنی و الصورة الفنّیّة فی التّراث الّنقدی والبلاغی عند العرباز جابر عصفور، به بررسی و تحلیل دیدگاه های نقدی این دو ناقد در خصوص تصویر شعری بپردازد. یافته های پژوهش، نشان می دهد که دیدگاه های شفیعی کدکنی در خصوص عناصر تشکیل دهندة تصویر شعری، کامل تر از دیدگاه های عصفور است؛ امّا هر دو ناقد، تعریف مشترک و مفهوم یکسانی از تصویر ارائه دادند و از میان اجزای تصویر شعری بیشتر به مبحث تشبیه و استعاره پرداخته اند. هر دو ناقد معتقدند که تصویر باید با دیگر اجزای شعر، چون معنی، عاطفه و موسیقی پیوند داشته باشد. دیدگاه های نقدی جابر عصفور در مبحث کارکرد تصویر شعری، کامل تر از دیدگاه های شفیعی کدکنی است؛ چراکه کارکردهای بسیار و مهمّی چون شرح و توضیح، اقناع مخاطب، مبالغه در معنی و تحسین و تقبیح را برای تصویر شعری برمی شمرد. از سوی دیگر، دیدگاه های نقدی شفیعی کدکنی، الهام گرفته از آراء عبدالقاهر جرجانی است، امّا دیدگاه های عصفور، ریشه در دیدگاه های ناقدان پیشین چون جاحظ، عبدالقاهر جرجانی و حازم قرطاجنی دارد.
مقاله به زبان روسی: ویژگی های اسم شدن در زبان هایی با ساختارهای گوناگون (روسی و تاجیکی) ( Характеристика отглагольных субстантиватов в разноструктурных языках (на примере русского и таджикского языков) )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نویسنده فعل هایی را که به اسم تبدیل شده اند، بررسی کرده و نشان داده است که فعل های اسم شده را می توان با اضافه کردن پسوند به ریشه فعلی ایجاد کرد، اسم هایی که با اضافه شدن پسوند به ریشه فعل ایجاد می شوند. در زبان شناسی اسم شدن فرآیندی است که در آن فعل یا صفت به اسم تبدیل می شوند. این اصطلاح همچنین به فرآیندی اشاره دارد که در آن یک اسم از سایر بخش های دستوری با اضافه شدن وندهای اشتقاقی ایجاد می شود. این مقاله نشان داده است که اسم های عمل، به عنوان یک واحد معنی، واژه هایی را که مفهوم کار و عمل دارند، با هم ترکیب می کنند و ارتباط بین آن ها را توسط واژه ای که به عنوان اسم یا شبه اسم استفاده می شود، نشان می دهد. فعل های اسم شده ای که برای توصیف معانی گوناگون استفاده شده اند، دو گروه هستند و بسته به اینکه کدام واژه استفاده شود، چندین گروه معنایی به وجود خواهند آورد. بعضی از فرآیندهای واژه سازی روابط بین فرآیند، اشیا و صفت ها را نشان می دهند (اسم انسان، عمل و مفاهیم انتزاعی). این فرآیند در زبان های گوناگون به روش های مختلفی نشان داده می شود. به عتوان نمونه در زبان روسی بر خلاف تاجیکی فرآیند واژه سازی احساسی بسیار بیشتر است. این مقاله نشان داده است فعل هایی که به اسم تبدیل شده اند، با استفاده از پسوندها یا براساس فرایند اشتقاق و ترکیب ساخته شده اند.
کاربرد اسلوب طنز در سروده های نسیم شمال و ابراهیم طوقان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۳۸
51 - 70
حوزه های تخصصی:
مضامین وطن دوستی و ملی گرایانه در ادبیات ملت هایی متجلی می شود که سرزمین آن ها مورد تهاجم استعمارگران واقع شده باشد. ایران و فلسطین از جمله کشورهایی هستند که در سده اخیر شاهد حضور و تجاوز بیگانگان بوده و شعرای متعهد این دو کشور در چنین شرایطی برای دفاع از هویت اسلامی و کیان ملی خود در صحنه حاضر شده اند. در این میان معدود شاعرانی بودند که با استفاده از اسلوب طنز رسالت هنری خود را به انجام رساندند. از این رو اشعارشان بیش از سروده های دیگر شاعران مورد توجه و استقبال عمومی قرار گرفته است. در این مقاله به روشی توصیفی- تحلیلی و در چارچوب ادبیات تطبیقی به بررسی کاربرد اسلوب طنز در اشعار نسیم شمال و ابراهیم طوقان پرداخته شده و برخی مضامین ملی مشترک میان سروده های دو شاعر از جمله وطن دوستی، حسرت بر عظمت بربادرفته وطن، تأسف به خاطر شرایط کنونی کشور، و انتقاد از عملکرد خیانت پیشگان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است.
درآمدی بر تاریخ تحول و نوگرایی در ایران و مصر با تأکید بر دیدگاه های عبدالرحیم طالبوف و رفاعه طهطاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۹
65 - 82
حوزه های تخصصی:
ایران و مصر در زمینه های گوناگون، مشترکات فراوانی با یکدیگر دارند. این مشترکات، مشابهت های زیادی را در مسیر تحولات این دو سرزمین ایجاد نموده که مهم ترین آن، زمینه های ایجاد تحولات فکری و علمی در هر دو کشور است. دو شخصیتی که در عصر نوین، نقش برجسته ای در بیداری مردم و تحولات فکری و علمی این دو کشور بر عهده داشتند؛ عبدالرحیم طالبوف تبریزی در ایران و رفاعه طهطاوی در مصر است. این دو اندیشمند، بحران عقب ماندگی علمی را در جامعه خود به خوبی احساس کردند و در پی یافتن راه برون رفت از آن و نجات کشور خویش، کوشش های فراوانی نمودند. این نوشته می کوشد تا نگرش و عملکرد این دو روشنفکر را درباره ضرورت تحول و نوگرایی فکری و علمی در جامعه خویش، مورد بررسی و مقایسه قرار دهد.
بررسی مکتب رمانتیسم و نئو کلاسیسم در اشعار م. سرشک و عبدالمعطی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۹
107 - 118
حوزه های تخصصی:
عبدالمعطی حجازی و محمدرضا شفیعی کدکنی به عنوان دو شاعر پرآوازه ادبیات معاصر عربی و فارسی، پرچمدار مکتب ادبی رمانتسیم و نئو کلاسیسم بر شمرده می شوند. رمانتسیم و نئو کلاسیسم با محورهای معکوس شدت و ضعف در شعر این دو شاعر آشکار است. عبدالمعطی حجازی شاعر مشهور مصری است که اشعار وی شباهت نزدیکی به اشعار م. سرشک ( محمدرضا شفیعی کدکنی ) شاعر و ادیب توانمند کشورمان دارد وی هم از فرهنگ ایرانی و هم از فرهنگ اسلامی و در مهر و موم های اخیر از فرهنگ غرب نیز بهره فراوانی برده است و حجازی نیز شاعری متعهد و ملتزم به آرمان های عربی است. این مقاله مقایسه و نگاهی به اشعار آن دو شاعر بزرگ، از منظر مکاتب ادبی است.
بازتاب مضامین «نی نامه» مولانا در شعر معاصر عرب(با تکیه بر دیوان شش شاعر نام آور)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دهم زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴۰
49 - 75
حوزه های تخصصی:
بررسی تأثیرپذیری از اندیشه های متعالی مولانا جلال الدین محمد بلخی در ادبیات ملل این امکان را فراهم می آورد که بتوان انعکاس آثار عرفانی او را در آیینه اشعار دیگران دید و بر کمال و نقص آن واقف شد. جستار حاضر در صدد است تا جلوه هایی از مضامین «نی نامه» مولانا را که عمده ترین محور بحث آن جدایی نی از نیستان و اشتیاق بازگشت به سوی آن هست، در شعر جبران خلیل جبران ، خلیل حاوی ، عبدالوهاب بیاتی ، ابراهیم ناجی ، حسین مجیب مصری و محمود درویش بررسی قرار دهد و میزان تشابه و یا تباین آن ها را تبیین سازد. پرسش اصلی مقاله این است که شاعران مذکور، به هنگام سخن گفتن از نی، تا چه حدودی به معانی و مضامین «نی نامه» نزدیک می شوند و آن ها را چگونه بیان می دارند؟
بررسی تطبیقی صبغه اشرافی شعر عنصری و ابن معتز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات، بازتاب دهندة وضعیت اجتماعی ادیب و شرایط اجتماعی زندگی اوست. براساس مکتب اروپای شرقی ادبیات تطبیقی، عوامل اجتماعی، نقش مؤثری در ایجاد ادبیات دارد و هرگاه دو جامعه در درجة یکسانی از پیشرفت اجتماعی و اقتصادی باشند، این امر، منجر به ظهور تشابه زیاد در ادبیات آنها می شود. یکی از بارزترین وجوه شعری عنصری، قصیده پرداز مشهور قرن چهارم و ا بن معتز عباسی، صبغة اشرافی و ذکر آثار و مظاهرآن است. بی تردید، شرایط زندگی دو شاعر در دربار و تمکّن مالی آنها، در به کارگیری عناصر و مظاهر اشرافی در شعر آن دو بسیار مؤثر بوده است. این جستار، براساس شیوة توصیفی - تحلیلی و با مقایسة شعر این دو شاعر و پرداختن به مصداق های اصلی و مهم صبغة اشرافی در شعر آنها، نشان می دهد که رنگ اشرافی و صور خیال مبتنی بر محیط درباری در شعر دو شاعر، بسیار محسوس و ملموس است؛ با این تفاوت که سایة مدح وستایش بر وصف های اشرافی عنصری چیره شده امّا ابن معتز در وصف های اشرافی خود، کمتر از مدح و ستایش بهره گرفته است.
نگاهی تازه به «تضمین» و تطوّر تاریخی آن در آثار بلاغی عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تضمین، یکی از شگردهای زبانی است که همانند بسیاری از فنون ادبی، در ادوار تاریخ بلاغت مورد بی توجهی محققان و ناقدان قرار گرفته است، به گونه ه ای که در شناسایی این آرایة بدیعی تنها به یک جنبه از آن، یعنی آوردن مصراع، بیت یا ابیاتی از دیگری در شعر خویش اکتفا شده است. از این رو، این پژوهش بر آن است با نگاهی به سیر تاریخی صنعت تضمین و جایگاه آن در مباحث بلاغی عربی و فارسی، ضمن شرح و تفسیر دیدگاه های بلاغیون، به اقسام و نام های آن نیز اشاره نماید و در نهایت، با توسل به اصل توسعة معنایی، تعریف و عنوانی نو برای تضمین ارائة دهد تا آن را از تنگنا و محدودیت معنایی بلاغت سنتی تاحدودی خارج سازد. حاصل تحقیق، نشان از آن دارد که تعریف تضمین در تمامی کتب بلاغی، بیانگر بخشی از اقسام و انواع آن است که با عناوینی چون استقبال، تتبع، تملیط، استعانت، ایداع، تفصیل و... در حوزه های گسترده ای چون علم بدیع علم بیان، عروض و قافیه و سرقات شعری کاربرد دارد؛ بنابراین، با درنظرداشتن این آمیختگی و عدم تناسب میان مفهوم تضمین و انواع آن، می توان تضمین را هرگونه مشارکت و تبادل عناصر لفظی و معنایی، اعم از بیت، مصراع، آیه، حدیث، مثل و مضمون میان سخنوران و گویندگان به شمارآورد که متناسب با مقتضای حال و مقام و به قصد زینت و تأکید معنا صورت می گیرد و سبب برجسته سازی، مرجعیت بخشی، مفهوم زایی، ایجاد ابهام هنری و ایجاز کلام می گردد.
بررسی تطبیقی مؤلفه های زمان روایی در داستان «فرارِ» آلیس مونرو و داستان «پرلاشزِ» زویا پیرزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان روایی در قالب داستان کوتاه، به دلیل اختصار و تأثیر در شخصیت پردازی، اهمیّت بسزایی دارد. در پژوهش حاضر، داستان «فرار» آلیس مونرو و داستان «پرلاشز» زویا پیرزاد از مَنظرِ مؤلفه های زمان روایی، بر مبنای نظریة ژرار ژنت، مورد بررسی و تحلیل تطبیقی قرار گرفته است. در این جُستارف به دو سؤال مطرح شده پاسخ داده خواهد شد: استفادة از زمان روایی تا چه حد در قالب داستان کوتاه و شخصیّت پردازی ضروری است؟ آیا در این سبک از روایت، زویا پیرزاد از آلیس مونرو متأثر بوده است؟ بررسی تطبیقی این دو داستان از مَنظرِ زمان روایی، از آن جهت حائز اهمیّت است که آثار دو نویسنده، در فُرم و محتوا دارای ویژگی های مشترکی همچون مؤلفه های زمان روایی با تأکید بر شخصیّت های زن و رویکردِ اجتماعی به مسائل زنان است. تحلیل این دو داستان نشان می دهد که وجوهِ مشترک سبک روایی و محتوایی، با تأکید بر مسائل زنان و رویکرد اجتماعی، به مشکلات آنان در داستان های دو نویسنده و مقارن بودن دورة اوج تکامل این سبک از داستان ها در امریکا و اروپا (دهة نود میلادی)، با تألیفِ داستان های زویا پیرزاد و ترجمة فارسی این آثار، می تواند حاکی از متأثربودن او از این سبک داستان نویسی آلیس مونرو باشد.