فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۱۴۱ تا ۲٬۱۶۰ مورد از کل ۳٬۵۱۳ مورد.
بررسی تطبیقی ظرفیت های بازی سازی از ارداویرافنامه در مقایسه با متن و بازی دوزخ از کمدی الهی دانته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله ی پیش رو هدف این است که با بررسی توأمان بخش دوزخ از متن کمدی الهی دانته و بازی اقتباسی از آن، ظرفیت ها و روند تحولات متن ادبی در تبدیل به بازی رایانه ای بررسی شده و به روش توصیفی- تحلیلی به این سؤال اصلی پاسخ داده شود که ارداویرافنامه از ادبیات کلاسیک فارسی با توجه به شباهت های ساختاری و محتوایی با کمدی الهی، چه قابلیت هایی برای بازتولید در قالب یک بازی رایانه ای خواهد داشت. با این توصیف، از بررسی همزمان بازی و متن دوزخ و مقایسه ی ارداویرافنامه با آن، می توان نتیجه گرفت که چارچوب داستانی هر دو اثر ادبی مشابه است و روایت ارداویرافنامه نیز با تقویت کشمکش، تعلیق و خرده روایت های مکمل، ظرفیت تبدیل شدن به داستان مناسب بازی اقتباسی را دارد. قهرمانان هر دو متن، ویژگی های مشترکی دارند و همانند بازی دوزخ، می توان شخصیت ها را در ارداویرافنامه از وجه توصیفی و منفعل، خارج کرده و با ایجاد کارکرد و ارتباطات فعال، به شخصیت هایی مطلوب برای بازی اقتباسی تبدیل نمود. همچنین فضا و مکان که در متن دانته مفصل توصیف شده و در بازی اقتباسی به شکلی وفادارانه بازتولید شده است، در ارداویرافنامه نیز به لحاظ کیفی و کاربرد بیان نمادین، قابلیت تصویرسازی مشابهی داشته و این ظرفیت را دارد که با تقویت کمّی و گسترش توصیف و تصویر مکانی، به بستری مناسب برای خلق یک بازی رایانه ای اقتباسی چند مرحله ای تبدیل شود.
بررسی تطبیقی طرح واره ای استعاره های عناصر اربعه در شعر متنبّی و انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسانی مانند جورج لیکاف و مارک جانسون، استعاره را پدیده ای فقط زبانی نمی دانند، بلکه برای آن ماهیتی ادراکی و مفهومی قائل اند. در دیوان انوری، برخی مضمون های مشابه با شعر متنبّی یافت می شود؛ یکی از این مضمون ها حضور و تأثیرپذیری از عناصر طبیعت، به ویژه عناصر اربعه است. جستار حاضر با رویکردی توصیفی - تحلیلی مبنای طرح واره ای استعاره های عناصر اربعه در شعر انوری و متنبّی را به طور تطبیقی بررسی کرده است. استعاره مفهومی، به واکاوی علّت ادّعای همانندی می پردازد. این امر کمک می کند تا خواننده با دیدی واضح تر و ادبی تر به مفهوم شعر بنگرد و آن را لمس کند. نتیجه حاصل از این پژوهش، دست یابی به بازتاب عناصر اربعه به ویژه در شعر انوری با بسامد 60 بار و در شعر متنبّی با بسامد 33 بار تکرار شده است. نگاشت های مرکزی مشترکی همانند «بخشایش، تحرّک و جابه جایی (طرح واره جابه جایی)، تکاپو، تحرّک و نابودگری» در شعر این دو شاعر در مفهوم عناصر اربعه به کار رفته است و تناقضاتی در نگاشت های همانند «قناعت، گمراهی، عشق، حرص، صبر، خشم، حیات و هجران» به کار رفته است که بازتاب و بسامد آن در شعر انوری بیشتر است و نشان دهنده برون گرایی این شاعر و نگاه مثبت وی به طبیعت و عناصر چهارگانه است.
مقارنة بین أبی نواس الأهوازیّ البصریّ و الرّودکـی السّمرقندیّ فـی ضوء خمریاتهما المادّیة (بررسی تطبیقی باده سرایی مادّی در شعر ابونواس الاهوازی البصری و رودکی سمرقندی)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، براساس مکتب فرانسوی ادبیّات تطبیقی که بر پیوند تاریخی و جریان تأثیر و تأثّر تأکید دارد، به بررسی و تحلیل تطبیقی بخش اندکی از پیوندهای فرهنگ عربی و فارسی با مطالعه موردی شعر ابونواس و رودکی می پردازد.
یافته اساسی این مقاله نیز در این است که رودکی اگر چه در مضمون های باده سرایی، متأثّر از ابونواس است اما در این غرض شعری به نوآوری نیز پرداخته است و شعرهای وی به روانی و شیوایی ممتاز است.
افزودن بر این، خاستگاه و ریشه ی این غرض شعری در شعر این دو شاعر، همان فرهنگ و تمدن ایرانی است؛ چرا که تبار هر دو ایرانی است. و به نظر می رسد شعر عربی با وجود پیشینه ی کهنی که در این مضمون دارد، بیشتر نقش واسطه و تکاملی را ایفا نموده است.
دراسه «الکرونوتوب» التحلیلیه من منظار میخاییل باختین فی روایه «دو دنیا» و«ذاکره الجسد»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درست هذه الورقه العلمیه معتمده على المنهج الوصفی التحلیلی، مصطلح الکرونوتوب (الزمکانیه) الأدبی خلال الإشاره إلى المصطلح نفسه فی حقل علم الفیزیاء لدى العالم الکبیر ألبرت أینشتاین؛کما درست کیفیه انتقال هذا المصطلح إلى الأدب على وجه العام والروایه على وجه الخاص بید الناقد و اللغوی الروسی الشهیر میخاییل باختین؛ هذا وإن مصطلح "الزمکانیه" أو "الکرونوتوب" یطلق على فضاء ناتج عن حرکه الزمن (الاسترجاعیه أم الاستشرافیه) داخل المکان فی الإطار الروایی بحیث لیس بإمکاننا أن نفککهما عن البعض. ثم بما أن المحور الرییسی فی الروایتین الفارسیه والعربیه یدور حول امتزاج الزمان والمکان فهی قامت بدراسه الکرونوتوب التحلیلیه فی إطار الروایتین من منظار الناقد الروسی میخاییل باختین. فاستنتجنا من خلال هذه الدراسه أن البنیه الکرونوتوبیه/الزمکانیه فی روایه « ذاکره الجسد » للکاتبه الجزایریه أحلام مستغانمی تتمتع بإطار واسع بالنسبه لروایه « دو دنیا » للکاتبه الإیرانیه گلی ترقی لأن البطل (السارد) فیها قد اعتمد على قوه خیاله وعواطفه أکثر مما نتوقعه، وتقنیه التداعیات بما فیها من الحرکات الاسترجاعیه بشکل کبیر لبیان أسباب الحوادث الماضیه، فهما تکونان نطاق الکرونوتوب الروایی؛ فی حین أن إطار الروایه الفارسیه الزمکانی یکون أقل سعه إذ هی قد کتبت لبیان الحوادث فقط.
رابطه دین و اخلاق در داستان «برادران کارامازوف» از فئودور داستایفسکی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
98 - 114
حوزه های تخصصی:
اهمیت داستایفسکی در ادبیات، دین و اندیشه مدرن به اندازه ای است که روسیه مدرن با اندیشه او و بعضی از معاصرانش شناخته می شود. زندگی و ایمان داستایفسکی به مسیحیت ارتدوکسی و نقد رفتارهای مادی گرانه کلیسای ارتدوکسی از سوی او، اهمیت ویژه ای دارد، به طوری که ضروری می نماید تحقیقات مستقلی در رابطه با دین و اخلاق از نظر وی انجام شود. دانش و اطلاعات داستایفسکی درباره کتاب مقدس، دین و اخلاق، و آشنایی او با گرو ه های روشنفکری و تجربه دوران محکومیتش، در ارائه آرای متفاوت از جریان غالب (کلیسا و اخلاق دینی) از سوی داستایفسکی مؤثر بوده است. بر این پایه، سؤال اصلی تحقیق این است که داستایفسکی چه تعبیری از دین دارد؟ این پژوهش با استناد به منابع کابخانه ای، روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد تطبیقی و میان رشته ای انجام شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که دین و ایمان نزد داستایفسکی از ویژگی های مابعدالطبیعی و نیروی کاریزماتیکی مسیح و پیر دیر برخوردار است و امید و انگیزه را پدیده ای فیزیکی و معنوی می داند. او در باب اخلاق، ویژگی پنهان بودن رفتار اخلاقی را ملاک قرار می دهد و افراد گناهکار را مستحق محبت بیشتری می داند. در نگاه داستایفسکی، اخلاقیات و کاربست آن در زندگی، مایه رشد آدمی خواهد بود. از این رو، به دوری گزیدن از خودپسندی ها و کبر توصیه می کند. با وجود نگرش دینی، داستایفسکی فردی انسان گرا به شمار می آید و این گرایش مبتنی بر حق انسانی است.
الأدب المقارن والنقد الأدبی: العلاقه أو المنازعه؟ (دراسه وتحلیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۳
30 - 1
حوزه های تخصصی:
إنّ لکلّ مدرسه من مدارس الأدب المقارن ذات اتجاهات أدبیه؛ موقفها الخاصّ تجاه النقد الأدبی. فبینما تکرّس المدرسه الفرنسیه للأدب المقارن على دراسه العلاقات التاریخیه للآثار الأدبیه فی ضوء رصد التأثیر المتبادل بینهما من دون اهتمام بقضایا النقد والجمالیات الأدبیه عبر دراساتها. فی الحقیقه؛ زبده قولهم هی أنّ الباحثین فی الأدب المقارن لیسوا نقاداً والنقاد لیسوا من المقارنین. أمّا المدرسه الأمریکیه فی الأدب المقارن، التی بدأت مع المحاضره التی ألقاها "رینیه ویلیک"، فإنّها تعدّ کنقطه انطلاقه لاحتکاک الأدب المقارن بالنقد الأدبی والتوفیق بین مناهج الأدب المقارن والنقد الأدبی ثم الدمج بین مناهج الأدب المقارن والنقد الأدبی بحیث یکمل بعضهما البعض. وفی السیاق ذاته إنّ من أبرز خصائص المدرسه الأمریکیه للأدب المقارن، أنّها تعیر أهمیه قصوى للجمالیات الفنیه المنضویه تحت النصوص الأدبیه وخلاصه قولهم هی؛ أنّ الأدب المقارن والنقد الأدبی أمران متداخلان لدرجه یمکننا اعتبارهما وجهین لعمله واحده. وأما هذا البحث فإنّه یحاول واعتمادا على المنهج الوصفی التحلیلی، دراسه کیفیه تفاعل المدارس الأدبیه للأدب المقارن مع مسارات النقد. ومن أهمّ النتائج التی تفیدها هذه المقاله هو أن بین المدارس الأدبیه للأدب المقارن ولاسیما المدارس الأمریکیه والألمانیه والسلافیه منها وبین النقد الأدبی علاقه عضویه أو بنیویه. وبناء على ذلک نستطیع القول إنّ دراسه النماذج الأدبیه الراقیه وبمعزل عن النظر فی الأبعاد الجمالیه والاتجاهات الأدبیه الکامنه فیها تعدّ عملیه مبتوره غیر مکتمله. آخذاً بنظر الاعتبار إنّ المدرسه الأمریکیه للنقد تتطرق أثناء دراستها إلى بحث جمالیات النص الأدبی کمهمّه أساسیه من مهامها الأدبیه.
بررسی تطبیقی مفهوم عشق در سوانح العشّاق احمد غزالی و عطف الألف ابوالحسن دیلمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳۱
187 - 210
حوزه های تخصصی:
موضوع پژوهش حاضر بررسی عشق در نخستین آثار مستقل عارفان ایرانی است. احمد غزالی، رساله سوانح العشّاق را به عنوان نخستین اثر مستقل در این زمینه از خود به جای گذاشته است. وی در این رساله، مسائل پیرامون عشق را با دیدگاهی روان شناسانه با زبانی ادبی بیان کرده است. در قرن چهارم هجری، ابوالحسن دیلمی، عارف خوش قریحه ایرانی کتاب عطف الألف المألوف علی اللام المعطوف را در این باب به زبان عربی نگاشته بود که این اثر هم، رنگی کاملاً روان شناسانه دارد. دیلمی، گرچه از تفکّرات فلاسفه یونانی، به ویژه افلاطون تأثیر پذیرفته، امّا آمیختن نظرات آنان با مبانی دینی شریعت اسلام ایده اوست. در این جستار، سعی شده شباهت ها و تفاوت ها ی دو اثر به صورت تطبیقی نشان داده شود به گونه ای که از دل این رویکرد، نتایج خاص و منطقی به دست آید. احمد غزالی چون تجربه ابوالحسن دیلمی را در اختیار داشته، به نظریّه پردازی در باب عشق و محبت نپرداخته است؛ همچنین، زبان شاعرانه و تعمّد وی در بیان اشاره ای مطالب، سبب دشواری فهم اثر او شده است؛ در حالی که دیلمی هم نظریّه پرداز است و هم با زبانی علمی و شیوا به بیان مطالب پرداخته است؛ البته این دو، با هدف آثارشان چنان قلم و سبکی اختیار کرده اند.
نقد و بررسی جلوه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر شاعران معاصر مصر و ایران (مطالعه مورد پژوهانه: حلمی سالم و عارف قزوینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمانتیسم، جنبشی ادبی است که در اواخر قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد. این مکتب، در میان سرزمین های عربی بعد از وقوع فاجعه فلسطین و در ایران در اوایل دوره مشروطه، تغییر یافت و به تدریج، از حالت فردگرایانه به سمت اجتماع سوق یافت. از جمله شاعران مصری که هنرمندانه در این وادی گام نهاده اند؛ حلمی سالم است که رمانتیسم وی در کنار عناصر عاشقانه و فردی، بیشتر صبغه اجتماعی و سیاسی دارد؛ از سوی دیگر، این رویکرد، همگام با سرزمین های عربی، در میان شاعران ایران نیز رواج بسیار یافت؛ از جمله شاعران ایرانی که تأثیرات مکتب رمانتیسم جامعه گرا در آثار وی به خوبی مشهود است، عارف قزوینی است. نگارندگان در این جستار، با رهیافتی توصیفی – تحلیلی، به معرفی برخی مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر دو شاعر یادشده پرداخته اند و نتایج پژوهش، بیانگر آن است که از جمله مؤلفه های رمانتیسم جامعه گرا در شعر این دو؛ احساسات ملی گرایانه، دلتنگی برای روزگاران باشکوه گذشته، ناهنجاری ها و مفاسد اجتماعی و... است و رمانتیسم سالم، بیشتر سیاسی است و وی بیشتر در این اشعارش زبانی نمادگونه دارد؛ در حالی که رمانتیسم عارف بیشتر جنبه انقلابی دارد و با به کارگیری زبانی صریح و عامیانه، اشعار خود را برای همگان قابل فهم می سازد.
معرفی کتاب: ادبیات و حقوق / فیلیپ مالوری
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
133-134
حوزه های تخصصی:
معرّفی و نقد کتاب نقدِ نقد ترجمه (از عربی به فارسی) گزارش گفت وگو و...
مقاله به زبان فرانسه: قهرمانان نیز میمیرند: نقد نظریه ی رویین تنی آشیل و اسفندیار (Les héros aussi sont mortels : un regard critique sur la théorie de l’invulnérabilité d’Achille et d’Esfandiyâr)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Les critiques et les spécialistes iraniens de Chahnameh aussi bien que les comparatistes occidentaux ont à maintes reprises mis en parallèle Esfandiyâr et Achille, son homologue grec. Le motif qui a le plus souvent attiré leur attention sur le sujet consiste en invulnérabilité des deux héros redoutables. Un tel parallèle implique que l’on voie l’épisode d’Esfadiyâr de Chahnameh susceptible d’être redevable à l’Iliade et à l’Odyssée de l’aède grec Homère. Dans cet article, nous avons pour objectif de démontrer, d’une part, la véracité de la théorie de l’influence des épopées homérique sur la tradition nationale iranienne, et de l’autre, d’examiner si la tradition homérique considère Achille comme un héros mortel ou au contraire immortel et invincible. Ainsi, nous menons une étude sur les héros supposés invulnérables dans les traditions épiques mondiales et elle sera suivie d’une étude plus détaillée sur la question de l’invulnérabilité d’Achille et d’Esfandiyâr.
مطالعه تطبیقی وضعیت شی وارگی در شخصیتهای زن در رمان سووشون اثر سیمین دانشور و دگرگونی اثر میشل بوتور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت اصلی رمان سووشون ، زری است. او عاشق خانواده اش است و این وابستگی از او زنی مطیع و ترسو ساخته است و فردیت را از او می گیرد. از ابتدای داستان زری درمیان شجاعت و ترس در نوسان است، تا زمانی خون شوهرش به ناحق ریخته می شود و او تصمیم می گیرد شجاع باشد و شی انگاری را از خود دور کند. <span lang="AR-SA" style="font-size:10.0pt;font-family:" b="" lotus";mso-ascii-font-family:"times="" new="" roman";="" mso-ascii-theme-font:major-bidi;mso-hansi-font-family:"times="" mso-hansi-theme-font:major-bidi;color:black;mso-themecolor:text1"=""> در رمان دگرگونی سسیل و هانریت هر کدام به نوعی زن های زندگی شخصیت اصلی رمان یعنی آقای لئون دلمون را تشکیل می دهند، که هر دو زنانی هستند که کاملا در ذهن شخصیت اصلی داستان، آقای لئون دلمون، به شی انگاره تبدیل شده اند و تا پایان رمان شی انگاره باقی می مانند . در این پژوهش به بررسی تطبیقی وضعیت شی انگاری در دو رمان سووشون و دگرگونی می پردازیم. نتایج این مطالعه نشان می دهد که شخصیت های اصلی زن در این دو اثر دچار شی انگاری می باشند. اگرچه امکان رهایی در رمان دگرگونی مطرح و ارائه نمی شود اما در رمان سووشون امکان رهایی زن از شی انگاری طرح می شود و امکان فردیت او در پایان رمان مورد بسط قرار می گیرد.
تجلیَّات الدیستوبیا و ملامحها فی شعر علی کنعان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۰
129 - 152
حوزه های تخصصی:
الدیستوبیا أو المدینه الفاسده أو أدب الواقع المریر ناتجه عن المتغیّرات والأحداث الاجتماعیه والسیاسیه السائده. الشاعر فی الدیستوبیا یعتمد علی المجتمع أو المدینه، متخذاً إیّاها الأرضیه الممهّده والعامل الأساسی لظهور العناصر الدیستوبیه فی البنیه الشعریه. تجلَّت الدیستوبیا فی أعمال الشاعر علی کنعان الشعریه بشکل لافت للانتباه، ونحن بدورنا أیضاً نکشف عن أَبعاد خبایاه الذهنیَّه و الروحیَّه تجاه الدیستوبیا من شتى الزوایا، عبر تطبیقها علی نماذج من نصوص علی کنعان الشعریَّه، و ذلک للکشف عن دلالات هذه الظاهره الأدبیَّه. وَ یعتمد هذا المقال فی دراسته للأدب الدیستوبی بأنواعه فی سطوره الشعریه، و من ثمّ یذکر خصائصه وتأثیره فی نتاجه الشّعری، حتى نتطلع على خصائص هذه البیئه التی عاشها، وأن نصل وبصوره دقیقه إلى رؤیه الأدیب حول المدینه الفاسده. وانطلاقاً من هذا یسعی البحث إلی الوقوف علی دور الأحداث الإنسانیه والاجتماعیه والسیاسیه والاقتصادیه، والَّتی تلعب دوراً مهمّاً علی حصول المعانی الجدیده لنصوص علی کنعان الشعریه وتنوع معانیها من حیث الأدب الدیستوبی، وذلک بمنهجٍ یتصف بطابع الوصفیِّ التحلیلی مدعوماً بالبحث المکتبی والاجتماعی. وَ لقد توصلنا فی هذا البحث إلى أن الشاعر سعى جاهداً فی أعماله الشعریه أن یعطینا صوره صادقه عن المدینه الفاسده، وتأثیرها سلبیَّاً علی المجتمع، مُتخذاً إیاها وسیله لِتوعیه أبناء مجتمعه وتصحیح المسار، حتى یتمکنوا من بناء المدینه الفاضله الزاخره بالحبّ والعداله.
جلوه های تأثیرپذیری میرال الطّحاوی از فروغ فرّخزاد در رمان بروکلین هایتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میرال الطّحاوی یکی از چهره های مطرح داستان نویسی معاصر مصری است که به خاطر نگارش رمان هایی در حوزة مشکلات زنان و اوضاع جامعه، توانسته است در مدّت کوتاهی، میان رمان نویسان، آوازه و شهرتی کسب کند. رمان بروکلین هایتس یکی از مهم ترین و برجسته ترین آثار این نویسنده می باشد که محتوا و درون مایة آن را بر پایة مفاهیم اشعار و زندگی شاعر ایرانی، «فروغ فرّخزاد» نگاشته است. الطّحاوی در این رمان، از دو جهان متضاد سخن می گوید؛ از یک سو، به درد و رنج های زنان در جامعه می پردازد و از سوی دیگر، مشکلات مهاجران، به ویژه زنان مهاجر در غرب، را تبیین می کند. محتوا و ترتیب نگارش رمان به گونه ای طرّاحی شده است که احوال قهرمان داستان در رمان مذکور، گویای زندگی فرّخزاد می باشد. پژوهش حاضر که با روش توصیفی - تحلیلی و با هدف بررسی و بیان تأثیرپذیری الطّحاوی در تألیف رمان بروکلین هایتس از شعر و زندگی فروغ فرّخزاد نوشته شده است، ره آورد آن، بیانگر این حقیقت است که الطّحاوی، گذشته از اینکه با فرّخزاد در بسیاری از گرایش های فکری موافق است، بسان او، مسائل و مشکلات زنان را در جامعة مردسالار بازتاب می دهد و قهرمان داستانش در غالب ابعاد مختلف زندگی، همچون زندگی سراسر درد، رنج و مصیبت، از فرّخزاد تأثیر پذیرفته است.
کشمکش سیاسی اجتماعی در شعر خلیل حاوی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
123-144
حوزه های تخصصی:
بیان نمایشی یکی از انواع تمهیدات ادبی به شمار می رود. شاعر معاصر به منظور عینیت بخشیدن به افکار خویش از شیوه های مختلف نمایشی بهره می گیرد.کشمکش از اساسی ترین شگردهای این فن است، زیرا به اثر ادبی بعدی دو سویه می بخشد و ارتباط آن را با زمان، جامعه و هستی میسر می کند، همچنین میان نگرش غنایی و موضوعی پیوند برقرار می سازد. وجود مشابهت های فراوان میان خلیل حاوی و مهدی اخوان ثالث از جمله زیستن در شرایط سیاسی اجتماعی یکسان، بهره گیری از بیان نمادین و شیوه های مختلف نمایشی ، سبب شد از منظر برون متنی و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی چگونگی به کارگیری شگرد کشمکش سیاسی اجتماعی توسط این دو شاعرهمچنین تفاوتها و شباهتهایشان در این زمینه مورد بررسی قرار گیرد. بررسی اشعار حاوی و اخوان ثالث نشان می دهد که هر دو شاعر به شکل ضمنی و با عنایت به نمادهای مکانی، زمانی و طبیعی شگرد کشمکش را در مقوله های سیاسی اجتماعی به کار گرفته اند . تفاوتشان در زمینه به کار گیری این شگرد، غالبا در ارتباط با مصادیق نمادها می باشد.
ارزیابی کیفیت ترجمه حکمت های نهج البلاغه با تکیه بر مدل کارمن گارسس (مطالعه موردی ترجمه شهیدی و دشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه ترجمه متون به زبان دیگر و حفظ میزان تأثیرگذاری آن، همواره یکی از دغدغه های اصلی مترجمان و منتقدان بوده است؛ چراکه هیچ متنی بدون ایجاد تغییرات در آن، قابل ترجمه به زبان مقصد نیست. این مهم در ترجمه متون دینی، اهمیت بیش تری می یابد و شاهد ترجمه های متعدد از آن ها هستیم. بدون شک، هر ترجمه ای از ویژگی های مثبت و منفی، برخوردار است و کیفیت ترجمه، وابسته به میزان برخورداری آن از این ویژگی هاست. در زمینه تشخیص سطح کیفی متون ترجمه شده، نظریات متعددی وجود دارد و غالبا سعی در رسیدن به ترجمه ای کامل و مطلوب داشته اند. این تلاش ها و ارزیابی ها سبب پیشرفت در امر ترجمه می شوند. در این پژوهش، الگوی خانم کارمن گارسس که در چهار سطح معنایی- لغوی، نحوی- واژه ساختی، گفتمانی- کارکردی و سبکی- عملی طراحی شده است، به دلیل قابلیت تطبیق آن بر متون ادبی، انتخاب شده و به روش توصیفی- تحلیلی و آماری، دو ترجمه آقایان دشتی و شهیدی از حکمت های نهج البلاغه، مورد مقایسه قرار گرفته تا مشخص شود طبق مؤلفه های این نظریه، کدامیک از ترجمه ها مقصدگراتر بوده و از کفایت و مقبولیت بیش تری برخوردار است. نتایج تطبیق نظریه گارسس بر این دو ترجمه، حاکی از آن است که ترجمه شهیدی، مقصدگراتر از ترجمه دشتی است و در سطوح اول، سوم و چهارم، ویژگی های مثبت بیش تر و ویژگی های منفی کمتری دارد اما در سطح دوم، ویژگی های هر دو ترجمه، یکسان هستند؛ لذا ترجمه شهیدی از کفایت و مقبولیت بیش تری برخوردار است. به علاوه، هر دو ترجمه، در سطح چهارم، نیازمند بازنگری هستند.
مؤلفه های کم خردی از نظر فردوسی بر اساس شخصیت کیکاووس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خرد مفهومی چندوجهی است که موضوع های گوناگونی چون: دانش، هیجان، خودتنظیمی، انگیزش، کارکرد اجتماعی، اخلاق و همچنین ارتباط پیچیده بین این جنبه ها را در بردارد. مفهوم خرد بر شیوه تفکر، احساس و رفتار افراد در بافت زندگی تأثیر می-گذارد؛ بنابراین خرد باید در عمل فرد دیده شود تا آثار مثبت برای خود فرد و دیگران به بار آورد؛ زیرا کسی که فقط ایده های خردمندانه دارد اما در رفتارهایش چیزی از آن دیده نمی شود خردمند نیست. ازاین رو، پژوهش حاضر باهدف بررسی مؤلفه های کم خردی ازنظر فردوسی بر اساس شخصیت کیکاووس صورت گرفته است. پژوهش حاضر در چارچوب رویکرد کیفی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش شامل شاهنامه ی فردوسی بود که از طریق نمونه گیری هدفمند، شخصیت کیکاووس به عنوان فرد کم خرد انتخاب شد. متن شاهنامه با روش تحلیل محتوا و با استفاده از سه فرایند پیاده سازی، کدگذاری باز، کدگذاری انتخابی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که ویژگی های کم خردی را می توان شامل (ضعف دین داری و ضعف اخلاق)، (ضعف تفکر/ آگاهی)، (ضعف ادراک حقایق و ذهنیت گرایی/ فرافکنی)، (ضعف همدلی/ عاطفی و ضعف حمایت/ خدمت کردن) و (ضعف ارتباط و ضعف کسب تجارب و ضعف ارزش های فرهنگی) دانست.
نقد تطبیقی همانندیهای شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشتن یچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیچه فیلسوف آلمانی (سده نوزدهم) از طریق آثار گوته با اندیشه ی حافظ آشنا شده است. حافظ با زاهد ریاکارو ظاهربین سرستیز دارد و نیچه با انسان کوتوله معاصر خود که به همین درد گرفتار است. از این رو این دو متفکر به نقد دو گونه یا تیپ از انسان پرداخته اند. حافظ پیر مغان و جهان عشق را در برابر واعظ و جهان بی عشق طرح کرده و نیچه جهان انسان های کوچک را در برابر انسان های والا به نمایش گذاشته است. زبان حافظ و نیچه در ارایه ی چنین تفکری طنزآمیز، متناقض نما و موجز است. در این مقاله بیش تر تلاش شده است که تاثیر انسان آزاده و منتقد که گاه زندگی کسانی را به نمایش بگذارد که در زندگی دچار بن بست شده اند. اینان با راهنمایی سرانجام انسان آزاده می توانند به سرمنزل مقصود که عشق به جاودانگی است برسند. آن چه که در شعر حافظ و کتاب چنین گفت زرتشت برجستگی معنایی دارد این است که مردم معاصر هر یک از این دو متفکّر، ارزش هایی را پذیرفته که به مسخ انسان انجامیده است. در نزد حافظ این ارزش ها به ضدّ خود بدل شده و انسان را دچار ریاکاری کرده و در باور نیچه انسان مدرن را به دموکراسی و مدرنیته فروانداخته است.
بررسی تطبیقی سوررئالیسم در دو داستان کوتاه «فی یوم مرح» زکریّا تامر و «سه قطره خون» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرخوردگی و انزواطلبی برخی از روشنفکران غربی درنتیجه عواقب دردناک جنگ جهانی اوّل سبب شد که آنان درمقابل عقل گرایی و مادّه گرایی مدرنیست ها به تخیّل و ذهنیت گرایی تمایل یابند و با کاویدن ضمیر ناخودآگاه انسان، مکتبی به نام سوررئالیسم را بنیان گذاری کنند که بر ادیبان و نویسندگان شرق و غرب تأثیر بسیاری نهاد. نوشتار پیش رو که با رویکردی توصیفی - تحلیلی به واکاوی مؤلّفه های سوررئالیسم در دو داستان کوتاه «فی یومٍ مَرِح» (در روزی شاد) از زکریا تامر (نویسنده سوری) و «سه قطره خون» اثر صادق هدایت پرداخته، نشان داده است که این نویسندگان، فضایی کاملاً سوررئال را برای بیان ذهن خویش در داستان های یادشده خلق کرده اند و اصول این مکتب ادبی؛ یعنی نگارش خودکار، توجّه به عالم خیال و رؤیا، عشق، جذبه و جنون، طنز و هزل، تصادف عینی و امور شگرف و فراواقعی را در آثار خویش بازنمایی کرده اند. هدف اصلی تامر، اعتراض به بی مسئولیّتی نهادهای مرتبط با امنیّت جامعه و صدور حکم ازجانب افرادی است که صلاحیت قضاوت ندارند. هدایت با این داستان، درپی بیان وضعیّت بحرانی و آشفته ایران دوره پهلوی بوده است که هر وقت روشنفکران، نویسندگان و شاعران به آن اعتراض می کردند، عوامل قدرت، به روش های مختلف آن ها را سرکوب می کردند.