فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱٬۴۵۷ مورد.
حوزه های تخصصی:
درفش کاویانی همواره در کشاکش جنگهای ایران و انیران، جایگاه بسیار حیاتی و والایی داشت. اهمیّت این درفش تا حدّی بود که گاه ادامة نبرد بدون افراختن آن ممکن نبود و ایرانیان حتّی اگر به دندان هم شده، می کوشیدند تا آن را در جنگ افراخته نگه دارند. از دیگر سو، تورانیان نیز به خوبی با جایگاه خطیر آن آشنا بودند و با دیدن حتّی پاره ای از آن، آشکارا فریاد برمی آورند «که نیروی ایران بدو اندر است» و از این رو در پی آن برمی آمدند که با تصاحب درفش پاره، ایرانیان را کاملاً شکست دهند. به راستی درفش کاویانی چه اهمیّتی داشته که حتّی پاره ای از آن، سرنوشت جنگ را دگرگون می کرده است و ایرانی و انیرانی در تصاحب آن به جان می کوشیدند. در این جُستار، نگارنده ضمن بررسی شواهد مختلف در گسترة اساطیر جهان بدین نتیجه رسیده که تواند بود که درفش کاویانی پیوندی با کاوة آهنگر نداشته است و چیزی فراتر از یک درفش صِرف بود و به عنوان توتِم ایرانیان، با گذشته های بسیار دورتری پیوند دارد که انسان های بَدَوی جان خود را در یک شیء خارجی به ودیعه می گذاشتند و بدیهی بود تا زمانی که آن شیءِ خارجی پا برجا بود، آن انسان ها نیز از مرگ بیمی نداشتند، امّا به محض کوچک ترین آسیب بدان شیءِ خارجی، انسان های جان به ودیعت گذاشته در آن نیز می-پنداشتند که شکست و مرگ آنها محتوم است. از همین رو، پیروزی یا شکست ایرانیان در جنگ، در گِرو افراشتگی یا سرنگونی درفش کاویانی بود.
بررسی کهن الگوی پیر خرد در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه ی فردوسی، حماسه ی ملی ایرانیان است و ریشه در ناخودآگاه جمعی و ملی این قوم دارد. این اثر ارزشمند را می توان از دیدگاه های مختلف از جمله روانکاوی یونگ تحلیل و بررسی کرد. کهن الگوها از مهم ترین موضوعات نظریه ی یونگ اند و پیر خرد یکی از رایج ترین آن هاست. این کهن الگو در داستان ها و رویاها همراه با یک قهرمان نمود می یابد و او را در رسیدن به تفرّد و خودپرورانی یاری می دهد. پیر خرد در بسیاری از داستان های شاهنامه دیده می شود. کیومرث اولین پیر خرد شاهنامه است که راهنمایی های او هوشنگ را به شهریاری رساند و زال، نمونه ی برتر و پررنگ تر این کهن الگوست که آموزه هایش، یاریگر و نجات بخش رستم، قهرمان ملی شاهنامه و شهریارانی چون کی کاووس و نجات بخش ایران و ایرانیان است.
تحلیل شخصیت در داستان رستم و سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد روان کاوی، از نقدهای مهمی است که در بررسی متون ادبی از آن بهره گرفته میشود. در این مقاله براساس این نقد، به تحلیل شخصیت سهراب، رستم و کاووس در داستان «رستم و سهراب» پرداخته شده است. ابتدا شخصیت سهراب بر اساس تیپ شخصیتی «پرشور»، واکاوی و ارایه شد. باتوجه به ویژگیهای مشترک بین سهراب و این تیپ شخصیتی، از جمله: قدرتطلبی، شجاعت، اهمیت دادن به اهداف خود، روابط عاشقانه، لذت بردن از درگیر شدن در جنگ قدرت و جدی بودن، بیان گردید که شخصیت سهراب جزو شخصیتهای پرشور است و رفتار او با توجه به این تیپ شخصیتی، تحلیل شد. در ادامه، دیدگاه فروید درباره ی شخصیت و ساختار آن یعنی نهاد، خود و فراخود، بیان شد و سهراب، رستم و کاووس نمادی از آن سه جزو شخصیت دانسته شدند. در این تحلیل، تعارض بین سهراب، کاووس و رستم به تعارض بین نهاد، فراخود و خود، تعبیر شده است.
بررسی تأثیر شاهنامه در امثال فارسی بر پایه امثال و حکم دهخدا*(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامة فردوسی به دلیل ویژگی های منحصر به فردی چون اشتمال بر تاریخ و فرهنگ دیرینه و پرافتخار ایران زمین، توجه همة طبقات مردم ایران از جمله عوام را به خود جلب کرده است. یکی از نمودهای توجه عوام به شاهنامه را می توان در امثال رایج در بین آن ها مشاهده کرد. مصراع ها، ابیات و مضامینی از شاهنامه که به عنوان مَثَل بر سر زبان ها افتاده یا مثل هایی که حول داستان ها، شخصیت ها، سراینده و خود واژة شاهنامه شکل گرفته است، از نفوذ گسترده و عمیق شاهنامه در «حکمت توده» حکایت دارد. هدف این مقاله بررسی نقش و سهم فردوسی و شاهنامه در مثل های فارسی موجود در امثال و حکم دهخدا و کندوکاو در این مثل-هاست. برای این منظور با دو رویکرد اثرمحور و مثل محور به بررسی امثال مأخوذ از شاهنامه پرداخته و این امثال را از لحاظ گونه شناسی و موضوعی مورد بررسی قرار داده ایم. در پایان نیز به بررسی دلایل فراوانی امثال و حکم مأخوذ از شاهنامه و تفکیک مثل ها و ارسال المثل های شاهنامه پرداخته ایم.
بررسی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شاهنامه، زبانی شگفت انگیز، خاص و در عین حال ساده و نزدیک و هم جوش با ذهن مخاطب توصیف شده است. راز و رمز این تقرّب، البته پیچیده است و بسادگی نمی توان از همه جوانب آن پرده برداشت. کار درست و شایسته ، در حوزه زبان شاهنامه، بررسی همه ابعاد و زیر و بم آن از جهات گوناگون است، کاری که شگرف است و تنها در سایه تحقیق دقیق و همراه با تجربه ها و دانش های گوناگون، ممکن و میسّر است. هدف نگارنده از ارائه این مقاله، پرداختن به مقوله ای بسیار جزئی و در عین حال با اهمّیّت در زبان شاهنامه است. معرفی و تحلیل نوعی حذف در زبان شاهنامه چیزی است که به گمان ما، دانستنش بر هر شاهنامه خوان و شاهنامه پژوهی، بایسته است. دستاورد شناخت این مقوله از حذف، می تواند دست کم در چهار موضوع نسخه شناسی، معناشناسی، آشنایی با شیوه ای از بلاغت و نحو زبان شاهنامه، مورد استفاده قرار گیرد؛ با این حال هرگاه ما از کم و کیف این تحقیق آگاه گردیم؛ با این که این ویژگی به زبان فردوسی منحصر نبوده است؛ پی خواهیم برد که چگونه شاعر، در سراسر شاهنامه، با کاربرد آن به عنوان یکی از تکنیک های زبانی، زمینه وحدت زیبایی و معنایی را برای متن خویش فراهم آورده است. کثرت نمونه هایی که در این جا ارائه می گردد، از گرایش فردوسی به بیان گفتار، از طریق همین شیوه زبانی خبر می دهد. این مقوله حذف که عجالتاً به «حذفی غریب» نام گذاری می شود؛ پیش از این در هیچ گفتاری نقل نگردیده و این مقاله برای نخستین بار بدان می پردازد
تحلیل میتوس های روایی لشکرکشی کیکاوس به مازندران در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت های شاهنامه به ویژه در قسمت پهلوانی دارای ساختاری مشابه است که از اصلی اسطوره ای در شیوه ی روایت پیروی می کند. شخصیت ها، کنش ها و ترتیب وقایع در این روایات به طور فراوانی همساز و همگام با بخش های روایت آن ها است. در این مقاله کوشش شد خوانشی نو با تکیه بر کهن الگوها و نمادهای نظریّه ی یونگ و تلفیق آن با نظرِ نورتروپ فرای درباره ی میتوس های شکل دهنده ی اثر ادبی، در بافت روایت منظومِ ""حمله ی کیکاوس به مازندران"" در شاهنامه ی فردوسی ارائه شود. به همین سبب نمادهای اسطوره ای این حکایت بررسی و مفاهیم آن به استناد بیان شد، سپس نقش این نمادها در پیرفتِ بخش های مختلف حکایت در ارتباط با میتوس های فرای بیان شد. در پایان روشن شد روایت مذکور داری سه بخش ساختاری است که بیانگرِ میتوس های تابستان، زمستان و بهار در نظریه ی نورتروپ فرای است و نمادها و کهن الگوهای هر بخش در خدمت ساختار میتوس همان بخش هستند. چنین رویکردی در دیگر روایت های شاهنامه هم چون حمله ی کیکاوس به هاماوران هم به روشنی قابل مشاهده است.
بررسی بسامد مکرر در روایت های زادن زال در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت و روایت پردازی جدا از پیشینه کهن آن، در دهه های اخیر با نظریه های کسانی مانند ژنت، تودوروف و بارت قلمروهای جدیدی را در تحلیل متون گشوده است. ژنت معتقد است نسبت میان زمان متن و زمان داستان وضعیت های گونه گونی را فراهم می آورد که بسامد مکرر یکی از زیرشاخه های آن است. بسامد مکرر نقل چندین باره حادثه ای است که یک بار اتفاق افتاده است. زادن زال، طرد از سوی پدر و پرورش یافتن نزد سیمرغ پس از روایت فردوسی نُه بار دیگر از زبان سام، زال و اسفندیار تکرار می شود اما به شکل ها و نیات مختلف. این موضوع بر پایه زمان روایت تحلیل شده، در کنار آن، جهت تبیین دقیق تر، مباحثی نظیر سطوح روایی و موثق یا ناموثق بودن راوی نیز طرح و بررسی شده است. فردوسی به عنوان راوی تاریخی در روایت گذشته نگر خود به شکل های مختلف مداخله می کند. سپس راویانی که خود شخصیت های روایت هستند، آن روایت را با حذف یا اضافه هایی هدفمند تکرار می کنند که در این میان جدا از روایت سام و زال، روایت اسفندیار تفاوتی بنیادی با بقیه دارد.
تخیل ادبی کهن الگوی آتش در داستان سیاوش از منظر گاستون باشلار
حوزه های تخصصی:
آتش در زمان گذشته نقش مهمی در زندگی اقوام هندواروپایی داشت؛ در زمان زرتشت نمود طهارت و پاکی دانسته شد. این عنصر در مزدیسنا نماد زندگی است. قدرت و نیرومندی، درخشندگی و فسادناپذیری، پاکی و پاک کنندگی، از دیگر عواملی است که توجه بشر را به آتش جلب کرد. گاستون باشلار (1884تا 1962م.) معرفت شناس، فیلسوف، منتقد ادبی و از ساختارگرایان آغازین فرانسوی است که درعین حال که به جهان مادی و مسائل روز می اندیشد، به دنیای شعر و شاعری و خیال پردازی شاعرانه نیز می پردازد. تأکید باشلار بر تحلیل های مربوط به تخیل آتش، یادآور دیدگاه های کارل گوستاویونگ است. در باور وی، آتش عنصری است که می تواند به روشی دوگانه اعتبار یابد که ضد یکدیگرند؛ هم مظهر خیر است و هم نمود شر، در بهشت می درخشد و در دوزخ می سوزد، هم راحت است و هم عذاب. باشلار بر این باور است که هر شاعری به یکی از عناصر چهارگانه توجه دارد و برای بازشناسی شاعران اصیل، باید به میزان نزدیکی و دوری ایشان از این عناصر توجه کرد. در حقیقت هدف نقد ادبی گاستون باشلار، تربیت خواننده، برای بهترخواندن اثر و یافتن همگرایی های علم و روان شناسی و تخیل در ادبیات است؛ به این ترتیب، این مقاله با نگاهی به عنصر آتش در داستان سیاوش به تفسیر و تبیین پنداره های آغازین تخیل انسان از نگاه فردوسی می پردازد.
روایت های شفاهی داستان گشتاسب در شاهنامه فردوسی (روایت های ایرانی و غیر ایرانی)
حوزه های تخصصی:
داستان سفر گشتاسب به روم و ازدواجش با کتایون قیصر در شاهنامه فردوسی، یکی از داستان هایی است که با قوّت بسیار در فرهنگ شفاهی ایرانیان به حیات ادبی خویش ادامه داده است. بدرستی روشن نیست که فردوسی این داستان را از کدام مآخذ نقل کرده است، ولی تقریباً در تمام کتاب های تاریخ عمومی که پس از شاهنامه به زبان فارسی نوشته شده، به این داستان اشاره شده است. آنچه که امروزه با روایت های گوناگون میان اقوام ایرانی در این خصوص وجود دارد، داستانی است که با نام کره دریایی مشهور است و در فهرست تیپ های بین المللی قصه ها با تیپ 314 طبقه بندی شده است. این قصه گرچه تفاوت هایی با روایت شاهنامه فردوسی دارد، بسیاری از ویژگی های ساختاری و معنایی آن را در خود حفظ کرده است. از آنجا که قدیم ترین روایت های مکتوب بین المللی این قصه به قرن دوازدهم میلادی باز می گردد، روایت فردوسی را باید مقدّم بر آنها دانست.
تاثیر پذیری فردوسی از کلینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیباجه شاهنامه، سندی است گویا بر عقائد و باورها، اهداف و انگیزه ها و نیز منابع فردوسی در سرایش شاهنامه. در این نوشتار برآنیم تا مستنداً آشکار سازیم که از جمله منابع اصلی حکیم طوس در این دیباجه، کتاب الکافی مرحوم ثقه الاسلام کلینی (م:329 ق) است. مشابهت ها و در واقع یگانگی ها میان مضامین دو کتاب به اندازه ای است که احتمال هر فرضی جز تأثری آگاهانه و عامدانه را به یکسو می نهد و نشان می دهد که فردوسی این حکیم شیعی متألّه چگونه از نخستین و مهم ترین مجموعه حدیثی شیعه، به نحوی هنری، عمیق و آگاهی بخش سود برده و در عین حال هویت فرهنگی خویش و کتابش را معین ساخته است. و البته این تاثر که چنانکه خواهیم دید نه از سر اتفاق و توارد که کاملا آگاهانه و عامدانه بوده است به مخاطبان این پیام را می رساند که غرض از نظم شاهنامه نه احیای داستانهای کهن و فرهنگ فسرده گذشتگان بلکه ریختن فرهنگ ناب اسلامی در ظرف این روایات و انتقال این مظروف اصیل به مردمی است که در روزگار غلبه نامردمی ها امکان آشکار و مستقیم سخن گفتن با ایشان نبود. و ظاهرا همین، سبک و سیاقی شد که بعدها دیگر نویسندگان و شاعران بدان تاسّی جستند و دانه معنا و حقایق مطلوب را در ظرف قصه ها و حکایت ها آوردند و البته مخاطبان را تحذیر دادند که اسیر صورت داستانها نگردند و مظروف را متوجه باشند.
نامه باستان در بوته نقد (نقد چند بیت از نامه باستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نامه باستان، کامل ترین شرح شاهنامه فردوسی است که میر جلال الدین کزّازی کوشیده است، ضمن پرداختن به مسائلی مانند واژه شناسی، ریشه شناسی، اسطوره شناسی، سبک شناسی و زیبایی شناسی، معنای بیت های مبهم را نیز بازنماید. از دیگرسو، این اثر یک متن ویراسته نیز هست؛ به این ترتیب که کزازی کوشیده است، بر پایه برنوشت های خالقی مطلق، مسکو، ژول مول، کلاله خاور، دبیر سیاقی و جوینی، به تصحیحی قیاسی دست یازد و بیتها را هرچه فردوسی وارتر برگزیند. البته گاه هم پیش آمده که کزّازی، همه برنوشت های یادشده را کنار گذاشته و خود بنا بر توجیهاتی، واژه ای را به متن افزوده است. از آنجا که این اثر در دوره های کارشناسی ارشد و حتی دکتری برخی از دانشگاه ها تدریس می شود و یا به عنوان منبعی کمکی، دستمایه دانشجویان تحصیلات تکمیلی قرار می گیرد، نگارندگان برآنند تا در این جستار، برخی از کاستی های این اثر سترگ را بازنمایند و گره از فروبستگی های برخی از بیت های مبهم بازگشایند تا برای شاهنامه پژوهان بیشتر قابل استفاده باشد.
سبک تاریخ نویسی شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
برخی شاهنامه را به دلیل منظوم یا حماسی بودن و یا وجود بخش های اسطوره ای، متنی تاریخی ندانسته یا دست کم ارزش تاریخیش را کم رنگ انگاشته اند. این جستار به دنبال یافتن پاسخ پرسش هایی دربارة سبک و شیوة تاریخ نویسی شاهنامه، شناخت ویژگی های تاریخ نگارانة آن و نشان دادن ارزش و جایگاه آن در روند تاریخ نویسی ایرانی است. در این مقاله پس از نگاهی به تاریخ نویسی ایران باستان و سده های نخستین اسلامی، ویژگی های سبک تاریخ نویسی شاهنامه بررسی شده است و می توان آن را ادامه دهندة راهی کهن در تاریخ نویسی دانست. روش کار چنین است که پس از واکاوی عناصر و درون مایه های تاریخ نگارانة متن، دلایل و نشانه های اهداف و انگیزه های تاریخ نگارانة فردوسی با آوردن گواه هایی از متن شاهنامه در 6 دسته بخش بندی شده است. سویه های شاعرانه، داستانی و اسطوره ای متن، و نیز اهداف اخلاقی و خویشکاری ملی/ هویتی فردوسی، لطمه ای به سویة تاریخی رخ دادها و اعتبار آنها وارد نساخته است. براساس این یافته ها می توان دریافت که شاهنامه افزون بر دارا بودن ویژگی های تاریخ نویسی ایران باستان و نوزایی آن، این شیوه را به اوج نیرومندی و کارایی رسانده و از این رو تأثیری بسیار بر تاریخ های پس از خود نیز داشته است.
بررسی دلالت های ضمنی گفت وگو در داستان رستم و اسفندیار از دیدگاه علم معانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بلاغت سنتی، دو سطح معنایی واژه ها و گزاره ها با اصطلاحاتی چون معنای ظاهری و باطنی، معنای حقیقی و مجازی، معنای اولیه و ثانویه، و دلالت صریح و دلالت ضمنی شناخته می شوند. علم معانی که در کنار بیان و بدیع، یکی از اصلی ترین شاخه های علوم بلاغی است، کارکرد مج ازی جملات و دلالت های ض منی آن را بازمی شناسد. مب انیِ این علم نشان می دهد گاه افق معنایی متن از طریق دلالت های ضمنی جملات حاصل می شود. ازآنجاکه در علم معانی دلالتمندی سخن با توجه به حال مخاطب و اقتض ای موضوع دریافت می شود، با دسته بندی گروه ه ای هم سخن و تحلیل گفت وگوهای آنان در موقعیت های مختلف داستان می توان به طور مشخص و مستدل به معانی مجازی گفت وگوها و کارکرد هنری آن دست یافت؛ چنانکه در داستان رستم و اسفندیار می توان استدلال کرد: 1. پردازش درونمایه و تأثیر عاطفی داستان رستم و اسفندیار بر معانی مجازی گفت وگوها استوار است. 2. گفت وگوهایی که در معنای حقیقی و اولیه فهمیده می شوند، یا کارکرد داستانی دارند و به نقاط فصل و وصلی شبیه هستند که رویدادها را به یکدیگر متص ل می کنند یا کارکرد عاط فی دارند و احساسات شخصیت ها را به صورت مستقیم بیان می کنند. 3. طیف دلالت های ضمنی می تواند درونمایة داست ان، کانون عاطفی روایت، وضعیت تراژیکی داست ان و ویژگی های شخصیت ها را در داده های کمّی و عینی بازنماید؛ چنانکه زیربنای مشترک معانی مجازی کلام اسفندیار، اعتراض و انتقاد از دو قدرت مسلم شاهنامه رستم و گشتاسب است و ایستادگی او را در برابر سنت حماسی فاش می کند؛ یا بسامد تقریباً یکسان معانی «مقاومت» و «سازش» در گفت وگوهای رستم از یک سو شخصیت پیر و با تجربه او را نشان می دهد و از سوی دیگر جایگاه برزخی او را در داستان مشخص می نماید.
تعبیرپذیری واژه سخن در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه به کارگیری زبان در شاهنامه فردوسی همچون آثار دیگر بزرگان ادب فارسی، شیوه ای خلّاقانه و در عین حال منحصر به فرد است. نمونه ای از این خلّاقیت هنگام استفاده از واژه سخن روی می نماید. فردوسی بدون مقید ماندن به کاربرد های متداول این واژه در روزگار وی، قابلیت خاص واژه یاد شده را دریافته است و در درون منظومه هنری خود ظرفیت تعبیریِ بسیار فراخی بدان بخشیده است. هدف پژوهش حاضر آن است تا به منظور تبیین این ویژگی از سروده فردوسی، با استفاده از روش توصیفی– تحلیلی سی و شش تعبیر برای واژه سخن ارائه دهد و توجه خوانندگان را به گستره مفهومیِ یکی از واژه های حماسه ملی ایران و بازشناسی ظرفیت های آن معطوف سازد. برجسته سازیِ جایگاه واژه سخن در نظام زبانی فرزانه توس که امکان تعبیرپذیری متن را فراهم می آورد و نیز بازنمایی سبک شخصی وی در به کارگیری این واژه که گاه دریافت مفهوم آن را بر عهده مخاطب می نهد و گاه شخصاً به تعبیر آن می پردازد، از اهداف دیگر شکل گیری این پژوهش است.