شاهنامه فردوسی علاوه بر آنکه یک اثر بزرگ ادبی است،بسیاری از آداب و رسوم و فرهنگ گذشته ایران را نیز در بردارد.ازجمله آدابی که در شاهنامه از آن یاد شده است « نوا» است .«نوا»نوعی گروگان بوده است که در گذشته های دور برای پرهیز از جنگ و کج رفتاری های دشمن نزد خود نگه می داشتند.«نوا»به صورت های گوناگون بوده است؛گاهی گنج و ثروت و زمانی دیگر شاهزاده و یا وزیری را به صورت گروگان (نوا)در دربارها نگهداری می کردند.هر چند که این عمل در ظاهر غیر انسانی جلوه می کردولی از آنجا که از جنگ و خونریزی جلوگیری می نمود قابل توجیه بود. پس از اسلام نیز«نوا» گرفتن رایج بوده است.به طوری که در تاریخ بیهقی و کتب دیگر به این رسم برخورد می کنیم .در دیوان حافظ و سعدی نیز این رسم دیده می شود ولی بیشتر در ایران قبل از اسلام رواج داشته است.این نکته که کدام قوم و یا ملتی نخستین بار نواگرفته است ،معلوم نیست،ولی ایرانیان باستان بارها و بارها از یونانیان و رومیان نواخواسته بودند.
موضوع اصلی این مقاله بررسی رجز و رجزخوانی در شاهنامه فردوسی است. در بخش نخست، پس از بحث از معنای لغوی و اصطلاحی رجز و رجزخوانی، به اختصار پیشینه تاریخی آن در ادبیات یونان، عرب و ایران باستان و ادبیات سده های چهار و پنج هجری بیان شده است. در بخش دوم، هنر فردوسی در پرداخت فن رجزخوانی پهلوانان شاهنامه بررسی شده است و کارکردها و ارزش بلاغی رجز در داستانسرایی فردوسی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
"حفظ هویت ملی سنگ بنای دست یابی به هویت انسانی است، که برای تقویت خودباوری و اعتماد به نفس در مقابل بیگانگان کاملا ضروری به نظر می رسد. ولی با فرض حذف هر نوع سلطه جویی و حرکت به سوی هویتی فراملی، هویت انسانی برتری می یابد. حماسه سرایی فردوسی با ترویج آزاد منشی، نیک اندیشی، انعطاف پذیری هوشیارانه و دین باوری، زمینه تعامل اندیشه ها را در پرتو هویت فرهنگی فراهم می کند. نگرش جهانی شدن هویت با ظهور اسلامی آغاز می گردد و در قلمرو ادبیات با تاثیر پذیرفتن زبان فارسی از اندیشه های عرفانی استمرار می یابد.
مولوی در اوج قله ادبیات عرفانی احیاگر هویت انسانی است. سر تکوینی زبان و ادبیات فارسی از ملی گرایی فردوسی تا انسان گرایی یا فراملی گرایی مولوی فتح الباب دست یافتن به هویت جهانی است."