فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۴۹۵ مورد.
بررسی پیوند میان جنبههای انسانی و فراطبیعی اژدهای «گندرو» بر مبنای ارتباط این اژدها با اسطوره آب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«گندرو» اژدهایی است که گرشاسب، پهلوان معروف ایرانی، او را در جنب دریای فراخکرت میکشد. این اژدها علاوه بر ایفای نقش در اوستا و کتب پهلوی، در کتب دورة اسلامی جنبة انسانی مییابد. گندرو در سنت اساطیری هند جنبة اهورایی دارد و به عنوان یک نیمه خدا مطرح میگردد. تا کنون کاری شایسته در زمینة ایجاد ارتباط بین دو جنبة فراطبیعی و انسانی او، و نیز ارتباط بین گندرو و گندهروای هندی صورت نگرفته است. این جستار کوشش کرده است تا گندرو را به عنوان حیوانی آبی که دارای ما به ازای خارجی است، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد و همچنین ضمن ایجاد ارتباط بین دو رویه وجودی گندرو، ارتباط رویه انسانی این اژدها را با آب و نقش آن را به عنوان توتم گروهی از اقوام باستانی، در تمدن هند و ایرانی، بررسی کند.
بررسی تطبیقی پایان جهان در اسطوره های ایران، هند و اسکاندیناوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود پایانی برای هستی، از مهمترین درگیری های ذهنی انسان است. این دغدغه ذهنی، به نوعی در اسطوره ها نمود یافته است. بررسی نگرش به پایان جهان در اسطوره های ایران، هند و اسکاندیناوی، محور اصلی این پژوهش است. در این بررسی فرض بر این است با وجود تفاوت های ظاهری، این سه اسطوره اغلب دارای ساختار و بن مایه های مشترکی هستند. باور به دوری بودن آفرینش اساس وجود قیامت در هر سه اسطوره است؛ آفرینش از یک نقطه شروع می شود، از عصری طلایی عبور می کند و در طول زمان، به فرتوتی دچار می شود. خدایان با از بین بردن جهانِ فرتوت، جهانی نو و تازه می آفرینند. این فرتوتی در ایران به کامل شدن آفرینش منتهی می شود، در هند باعث از بین رفتن همه چیز و خلق دوباره کاینات می شود. در اسکاندیناوی، با از بین رفتن جهان و خدایان، دو انسان نجات می یابند و نسل جدید بشر، هستی می یابد. چرخه مرگ و آفرینش چرخه ای دایمی است و پایان جهان، پایان آفرینش نیست. در پایان جهان، با رسیدگی به اعمال انسان، بر دوری بودن این چرخه تأکید می شود. در این تحقیق کلیّت اسطوره ها به صورت تحلیلی مقایسه ای بررسی شد و شباهت ها و تفاوت ها مشخص گردید.
بررسی و تحلیل تجلّی زمان و مکان مقدّس اساطیری در عرفان (با توجّه به متون برگزیده، نثر عرفانی فارسی تا قرن هفتم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است تا ضمن تعریف و تبیین وجوه تشابه و تفاوت اسطوره و آیین و عرفان، تجلّی و تأثیر و ردّپای محسوس و نامحسوس زمان و مکان مقدّس اساطیری و آیین های مربوط به هر یک در برگزیده نثر عرفانی فارسی تا قرن هفتم هجری قمری مورد تبیین و تحلیل قرار گیرد. با توجه به برخی بنیادهای مشترک اسطوره و عرفان در آفاق تاریخ تفکّر بشر، و در پرتو ضمیر ناخودآگاه مشترک وی، زمان و مکان قدسی و آیینی نیز به مثابه دو مقوله مشترک بین اسطوره و عرفان، کارکردهایی مشابه و مشترک یافته اند که این تشابه و اشتراکات در متون عرفانی ادوار گوناگون، تجلّی یافته اند. کارکردهایی از قبیل ترک دنیا، شهود حق، ادب دانی، بازگشت به زمان ومکان ازلی،احساس آرامش، تزکیه، درک حضورخدایان وطلب خواسته ها.
بدر شاکر السیاب و اسطوره پائیز در میان اسطوره ها (بدر شاکر السیاب وأسطورة تموز بین الأساطیر)
حوزه های تخصصی:
قد استخدم بعض الشعراء المعاصرین الأساطیر عامة، وتموز الأسطورة البابلیة خاصّة فی قصائدهم تعبیراً عن الانتعاش والحیاة بحیث سموا بالشعراء التمّوزیین. وفی صدر هذه القائمة، بدر شاکر السیاب الشاعر العراقی المعاصر الذی استخدم الأساطیرَ رموزاً فی أشعاره بصورة لم یستخدمها شاعر آخر. یشیر بدر بعض الأحیان إلی الرموز مباشرة، وحیناً آخر یرمز إلی بعض خصائصها کمقدمة للولوج إلی صلب الموضوع، ثم یذکر اسمها بصراحة ووضوح. وأمّا الشیء الذی یجب أن لاننساه أبداً فهو أنّ السیاب کان ناشطاً سیاسیاً یحاول لأجل الثورة وکان قلمه سلاحه فکان یختار أساطیر تساعده علی بیان أفکاره وآرائه لمواصلة الکفاح السیاسی. وکانت أسطورة تموز من الأساطیر التی تذکرّه دائماً الثورة وتطور الأوضاع السیاسیة وتوحی إلیه الفناء لطلوع أیام بیضاء.
بغ و مهر در سغد
علل دگردیسی ریشه های اساطیری شخصیت سودابه در داستان سیاوش شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بر آن است که علل و عوامل تغییر و دگرگونی عظیم الهه باستانی آب را مورد بررسی قرار دهد. در عصر ماقبل تاریخ، بر اثر پدیدة وام گیریِ اسطوره، باورها و آیین های مربوط به الهه آب به ماوراءالنهر کشیده شده است. هم زمان با شکل گیری نهایی داستان های حماسی در ایران این الهه علاوه بر تحولات اجتناب ناپذیر اساطیری در جریان تلفیق و هماهنگی با الگوهای مردسالارانة قبایل هندوایرانی کهن و تطبیق با سنت های اجتماعی رایج آن سامان، در افواه نقالان و گوسانان دربارهای پارتیان اشکانی و کوشانیان به جایگاه بس فروتری هبوط کرد تا جایی که به طور کلی از جهان خدایان پایین آمد. الهه آب با فراموش شدن ریشه و اصل آسمانی اش و تحت تأثیر خوارمایه انگاری زن و تغییرات متعدد سرانجام در شاهنامهخصوصیات نو پذیرفت و به صورت سودابه درآمد. از سوی دیگر دُموزی ایزد نباتی ِمرتبط با الهة بین النهرینی نیز در اساطیر ایران بر اثر عامل شکستگی به دو تن تبدیل شد: یکی سیاوش که نقش و خویشکاری او همانند ایزد مقتول نباتی بین النهرینی است و دیگری کیخسرو که نقش ایزد بازآینده و تجدید حیات کنندة سیاوش را دارد. این شخصیت ها به صورت داستان سیاوش و سودابه و همچنین کیخسرو به شاهنامةابومنصوری و از آنجا نیز به شاهنامهفردوسی راه پیدا می کنند.
هنر و اندیشه: اسطوره جمشید، ضحاک و کاوه نمادی است از مردم سالاری و استبداد
منبع:
گزارش تیر ۱۳۷۹ شماره ۱۱۳
حوزه های تخصصی:
افسانه دو همزاد
بازتاب باورهای اساطیری رستنی ها در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه آیینه ای تمام نما از هویت و باورهای کهن ایرانیان در گذشته های دور تا پایان دورة ساسانیان است. بسیاری از باورهای کهن ایرانی در هر سه بخش این شاهنامه به ویژه در دورة اساطیری و حماسی تجلی یافته است. رستنی ها، پدیده هایی هستند که در اسطوره ها و باورهای توتمی و آنیمیسمی که شکل هایی از دین های ابتدایی اند نقش درخور تأملی دارند. بازتاب این باورها را که گاه با اساطیر دیگر اقوام مشترک است در شاهنامه می توان یافت. پرستش رستنی ها و اعتقاد به تبار نباتی انسان که در میان اقوام مختلف دیده می شود در شاهنامه نیز نمود دارد. همچنین بعضی از شخصیت های شاهنامه ایزدنبات هایی هستند که شکل زایش و مردن آن ها مشابه نمونة اساطیری آن هاست. در حقیقت این شخصیت ها صورت پیکرگردانی شدة ایزدنبات های اساطیری هستند.
درباره پیوند اسطوره و زبان
حوزه های تخصصی:
ایران و یونان: نظریه ی اسطوره ای پیدایش عالم در عصر باستان (1)
حوزه های تخصصی:
از تبار آب یا از دودمان آفتاب؟ «نگاهی به بازتاب اسطوره ها در شعر نیمایی»(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
کیهان شگرف اسطوره ها چنان بشکوه، سترگ، پیچیده، رمزواره و رازآموز است که آدمی را نه تنها به همراه خویش به ژرفای تاریخ و یادمان های قومی می برد، بلکه او را چنان شگفت زده می سازد که گویی در پهنه پندارهای زرین خویشتن با خود واگویه می کند که آیا به راستی من که هستم، از تبار آبم، یا از دودمان آفتاب؟ آدمی که گفته می شود نیمی اهورایی و نیمی اهریمنی است، شگفتی اش آن گاه فزونی می یابد که درمی یابد یادمان های دودمان اش، آفتاب را پسر اهورا و آب را دختر اهورا انگاشته اند، و از آن شگرف تر آن که گاه گفته شده است از پیوند آب و آفتاب، اورمزد پدید آمده است. پس در این میان اهریمن در کجا خواهد ایستاد. بر رواق این ایوان نه تو کلک جادوی زمان چه نقشی برآورده است، آیا با درنگریستن به سروده های تنی چند از شاعران این روزگار برای این پرسش پاسخی درخور خواهیم یافت؟