منابع تاریخی حکایت از آن دارند که برای پادشاهان ساسانی در آتشکده های مشهور جایگاه ویژه ای وجود داشته است.کوشش هایی چند از طرف افرادی صورت گرفته از اصطلاح به کار رفته برای این جایگاه ویژه را مشخص کنند. نگارنده در مقاله ی حاضر اصطلاح مزبور را واژه یی مرکب خوانده و با ذکر دلایل مستند این موضوع را بیان کرده است.
موضوع این مقاله، چنان که از عنوان آن برمی آید «قضا و قدر و جبر و اختیار در مثنوی معنوی» است که نویسنده کوشیده است معیار مولانا را در ارزیابی دو مقوله در خور تامل و بحث انگیز« قضا قدر» و «جبر و اختیار» و نیز جایگاه هر یک را در باور وی بشناسد و دریافت خویش را با شواهدی گویا از کلام مولوی به خواننده این مقال ارائه نماید.
محمد ابراهیم بن محمدعلی سبزواری خراسانی ملقب به ((وثوق الحکماء)) متوفای حدود1358 ه یکی از شاگردان حاج ملا هادی سبزواری و آقا میرزا محمد امجد سبزواری است و از صاحب جواهر و شیخ نوح نجفی اجازه اجتهاد گرفته است. آثار((وثوق الحکماء)) عبارتند از شرح صحیفه سجادیه‘شرح دعای کمیل‘شرح دعای عدیله و شرح گلشن راز شیخ محمد شبستری. شارح‘شرح گلشن راز را به درخواست یکی از دوستان خود نوشته و در آن از مطالب مورد اعتقاد حکما‘به ویژه استاد خود حاج ملا هادی سبزواری بهره برده است . وی ابیات گلشن راز را با استناد به آیات و احادیث و اقوال عرفا و اشعار مناسب شرح و توضیح داده است .
عطیه در اصطلاح فن تنجیم بخششی است که منجمان احکامی برای تعیین عمر مولود به یکی از سیارات نسبت می دهند. اختر شناسان این بخشنده را «کدخدا» خوانند. از تاثیر کدخدا درهیلاج بر کمیت سالهای عمر مولود و کیفیت سعادت و نحوست آن استدلال می کنند. هیلاج یکی از امور پنجگانه است که با محاسبات ویژه ای به دست می آید و به ترتیب عبارتند از: شمس و قمر و سهم السعاده و جزو اجتماع مقدم یا جزو استقبال مقدم و طالع چنانچه اولی موقعیت هیلاج نداشت سراغ دومی ووو را می گیرند. کدخدا شدن سیاره تابع شرایطی است از آن جمله: کوکب باید موقعیت بهره مندی از یکی از حظوظ پنجگانه (خانه و شرف و وجد و حد و ارباب مثلثه) را داشته باشد. پس ازحصول شرایط، کدخدا یکی از سه عطیه کبری و وسطی و صغری را به مولود می بخشد. کدخدا اگر در وتد باشد عطیه کبری و اگر در خانه مایل وتد باشد عطیه وسطی و اگر در زایل وتد باشد عطیه صغری می بخشد. با مراجعه به جدولهای ویژه عطیه ها در می یابیم که بیشترین آنها یکصد و بیست سال و کمترین آنها هشت سال است. در این مقاله پس از توضیح مطالب مذکور به تبیین و توضیح مثالهایی از اصلاح «عطیه» در ادب فارسی پرداخته ایم.