فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۲۱ تا ۴۴۰ مورد از کل ۹۱۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
کنایه، یکی از ابزارهای مهم انتقال معنی و مفهوم در زبان فارسی است که در بلاغت جایگاه مهمی دارد. آیرونی نیز در زبان انگلیسی و در بلاغت غربی برای رساندن پیام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
اگرچه در فرهنگ اصطلاحات اغلب کنایه را معادلی برای آیرونی آورده اند، اما بررسی تعاریف و شواهد نشان می دهد که آنچه را غربیان آیرونی می گویند با کنایه فارسی تفاوت های فراوان دارد؛ هرچند شباهت هایی نیز بین آنها دیده می شود. کنایه فارسی اغلب تقسیم بندی هایی مانند کنایه از صفت، کنایه از موصوف و کنایه از فعل همچنین کنایه قریب و کنایه بعید دارد یا اینکه آن را به ایماء، تلویح، رمز و تعریض تقسیم کرده اند و این تقسیم بندی اغلب در کلمات و یا ترکیبات و عبارات کوتاه است. در حالی که تقسیم بندی آیرونی بیشتر از جهت ساختار و محتواست و با کلیات ارتباط دارد، مانند: structural irony ، verbal irony، dramatic irony، Socratic irony، cosmic irony و امثال آن؛ این مقاله به اختصار به بیان شباهت ها و تفاوت های این دو مقوله می پردازد.
در مرز حقیقت و مجاز (نگاهی به شعر آب سهراب سپهری)
منبع:
شعر خرداد ۱۳۸۷ شماره ۵۷
حوزه های تخصصی:
آرایه های ادبی و صور خیال در شعر رودکی
حوزه های تخصصی:
کنایات را بهتر بشناسیم
حوزه های تخصصی:
تصویر بهنگام و حقیقی از کار شاعر
حوزه های تخصصی:
صور ابهام در غزلیات حافظ
منبع:
حافظ مهر ۱۳۸۷ شماره ۵۵
حوزه های تخصصی:
نگاهی به ویژگی های نحوی زبان فارسی اثر میهن دخت صدیقیان
حوزه های تخصصی:
نقد مبانی فصاحت ( رویکردی زبان شناختی )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معیار فصاحت نزد بیشتر زبان شناسان و علمای بلاغت در زبان عربی مبتنی بر دو عنصر زبان و مکان بوده و به معیارهای درونی واژه ها، نظم درونی، نوع حروف، هم نشینی، همگنی، تنافر و قدرت تاثیر آن توجه نداشته اند. البته علمای بلاغت با زبان شناسان در کارکرد واژه با هم اختلاف داشتند؛ یعنی زبان شناسان به سلامت و زیبایی واژه توجه داشتند، ولی علمای بلاغت به ترکیبها و روانی واژه ها و سازگاری حروف و کلمات با هم عنایت داشته اند.
زیبایی در سخن معصوم (ع) (بررسی آرایه های بلاغی در دعای «صباح» و «خطبه شانزدهم نهج البلاغه»)
حوزه های تخصصی:
"کلام اله مجید سرچشمه همه معارف، پاکی ها و زیبایی هاست. پس از قرآن، زیبایی در سخن معصومین علیهم السلام به سبب اتصال و ارتباط خاصی که میان ایشان و یگانه جمیل برقرار است، برتری و برجستگی ویژه دارد. در کلام امیرالمومنین (ع) که معیار فصاحت و بلاغت به شمار می رود، این زیبایی در اوج خود است. به عنوان نمونه در دعای «صباح» و «خطبه شانزدهم نهج البلاغه» می توان رد پای برخی از آرایه های بلاغی (بدیعی و بیانی) را به وضوح جست و جو کرد. به عنوان نمونه در دعای مبارک صباح، بین کلمات «عیوب ـ غیوب» و «معیوب ـ عیوب» و «کاشف ـ غالب» به ترتیب سجع متوازی، مطرف و متوازن دیده می شود و نیز در جملاتی بسان «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب و عقلی مغلوب» آرایه مماثله یا موازنه وجود دارد. همچنین جناس زاید و جناس مضارع و تکرار حرف و واژه در بدیع لفظی و صنایع طباق و حسن طلب در بدیع معنوی و نیز برخی مسایل علم معانی در این دعا مشهود است.
در خطبه شانزدهم نهج البلاغه، در کنار آرایه های بدیعی مثل مراعات نظیر و ایهام، آنچه بیش از همه در فن بیان به نظر می رسد، مساله تشبیه است که در جملاتی مانند: «الا و ان الخطایا خیل شمس ... الا و ان التقوی مطایا ذلل» خود می نماید.
"
شعر: شعر چگونه ساخته می شود (بخش پایانی)
حوزه های تخصصی:
جلوه های ادبی و هنری در چند حدیث
حوزه های تخصصی:
"حدیث به عنوان یک اصل در شناخت اسلام و کسب معرفت، محل رجوع است. مقاله حاضر به بررسی شیوه های ادبی و هنری به کار رفته در حدیث پرداخته است. استفاده از زبان ادبی و هنری از جمله ویژگی های خاص در شکل گیری ساختار حدیث است. ابعاد گوناگونی در جلوه های ادبی و هنری حدیث مطرح هستند که در این میان می توان به وجود موسیقی، تصویر و ساختار به عنوان ابزار و عناصر کار در حدیث اشاره نمود. وجود این عناصر در حدیث، شکل گیری جنبه های ادبی و هنری در حدیث را سبب شده که می توان به وجود هماهنگی و هم جهتی، تجانس، انسجام و به هم پیوستگی، توازن، وجود تقارن هندسی و نظام آوایی در حدیث اشاره نمود که این موارد ساختار و موسیقی کل حدیث را شکل داده اند. یکی دیگر از عناصر اصلی تشکیل دهنده ابزارهای ادبی و هنری حدیث، استفاده از تصویر به منظور عمق بخشیدن به مفاهیم مطرح شده در متن حدیث است. در مقاله حاضر در بخش ادبیات نظری به ابزار و عناصر مذکور پرداخته شده است و در ادامه چند نمونه حدیث بررسی شده است.
"
تناسب رنگ ها در صورخیال و هسته روایی شاهنامه
حوزه های تخصصی:
"در تجزیه سطوح سبکی هر شاعر، یکی از عناصر مهم مربوط به صور خیال، رنگ است که افکار و عواطف وی را از سویی، و موضوع و درونمایه اثر را از سوی دیگر به هم مربوط می سازد. لذا بررسی نحوه کاربرد رنگ در آثار شاعران صاحب سبک و غیر مقلد دریچه ای به روی شناخت عوالم درونی ایشان است و در عین حال نقدی است بر میزان توانایی هنری و ادبی آنها در بهره گرفتن از عناصر مختلف خیال.
در پی این هدف، مقاله حاضر چگونگی به کارگیری رنگ را در صور خیال فردوسی و توجه شاعر را به تناسب و هماهنگی رنگ ها با هسته روایی داستان های شاهنامه بررسی کرده، نشان می دهد که رنگ در صورخیال فردوسی اصالت ندارد، اما رابطه معناداری میان کاربرد رنگ با مضمون، حوادث و وقایع داستان ها دیده می شود. به همین دلیل، رنگ اسب پهلوانان در موارد متعدد با هسته روایی داستان و اتیمولوژی نام صاحبانشان ارتباط پیدا می کند و نیز درفش هر پهلوان با رنگ و نقش ویژه ای ظاهر می شود. همین طور رنگ خیمه هر یک از نامداران متفاوت با دیگران است. این همه در برخی موارد قابلیت تاویل نمادین پیدا می کند و مهارت فردوسی را در استفاده از تمام گنجایش های ادبی نشان می دهد.
در این مقاله با عرضه بسامد هر یک از رنگ های به کار رفته در شاهنامه، امکان مقایسه دقیق کاربرد رنگ ها در شاهنامه فراهم آمده و نشان می دهد که 53.69% از فضای رنگ های به کار رفته در شاهنامه، به مناسبت فضای حماسه و جنگ و پیکار، به رنگ های سرد و تیره تعلق دارد و گروه رنگ سیاه با %33.29 کاربرد در راس رنگ ها قرار گرفته است.
"
وضع و دلالت الفاظ در گلشن راز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظر شیخ محمود شبستری درباره وضع و دلالت الفاظ این است که الفاظ دو گونه وضع دارند؛ وضع اول که وضع جلالی است، و وضع ثانی که وضع جمالی است. در وضع اول، هر لفظی، دارای رابطه ای ذاتی و تکوینی با مدلول خویش است؛ اما آن معنای ذاتی دور از دسترس افهام عموم مردم است. لفظ، از صُقع وجودی خود تنزل می کند و توسط ارباب کشف و شهود در اختیار مردم، قرار می گیرد و عقلا با رعایت مناسبت، آن الفاظ را با وضعی ثانوی و براساس عرف زندگی، در معانی محسوس وضع می کنند. اکنون برای عبور از معنای محسوس، به مدلول ذاتی و غیبی لفظ، ناگزیریم از تاویل بهره بگیریم تا بتوانیم از معنای ثانی به معنای اول بازگردیم. آن چه می تواند در این کشف معنوی ما را یاری کند و راه عبور از محسوس به نامحسوس را هموار نماید، تمثیل و تشبیه است.
تطور تاریخی کنایه در ادب فارسی و عربی تا قرن هفتم هجری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنایه یکی از مهم ترین و زیباترین مباحث علم بیان است که در افواه و نوشته های ادبی جمیع ملل، کاربرد بیشتری از مجاز و استعاره دارد؛ به همین منظور، علمای علم بلاغت در تعریف و تبیین اقسام آن در طول قرون متمادی - با وجود اختلاف نظرهایی که دارند- تلاش های برجسته ای کرده و آثار ماندگاری از خود به جا گذاشته اند. در این مقاله سعی بر آن است که مبدا تاریخی کنایه از دو منظر لغوی و اصطلاحی در ادب فارسی و عربی بررسی و خاستگاه اصلی آن به صورت مستند و به دور از گرایش های ملی و تعصبات قومی، در اختیار صاحبان اندیشه و جویندگان علم و معرفت، قرار داده شود.
حواس پنجگانه و حس آمیزی در شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر معمولا حاصل تجربه ها و یافتههای شاعر است. بسیاری از این تجربهها و یافتهها تنها به یاری یکی از حواس به دست نیامده است. شاعر برای بیان کردن و انتقال دادن اینگونه موارد نیازمند ان است که حواس گوناگون مخاطب را همزمان تحت تاثیر قرار دهد. یکی از راههای این کار حسامیزی است. این ارایه گاه از راه به کار بردن واژگان و تعبیرات مربوط به حسی درباره حس دیگراست؛ همچنین ممکن است با استفاده از معانی ایهامی یک واژه دو یا چند حس را به طور همزمان تحت تاثیر قراردهد. کاربرد حسامیزی در ادبیات غرب گاه بر اثر نظریه ارتباطها یا عقیده به پیوندی نهانی میان پنج حس است. این نظریه میتواند با نظرمولانا درباره حواس قابل مقایسه باشد. گاهی دیگر حسامیزی حاصل حالت سینستزی در شاعر است. حالتی که احتمالا شاعرانی چون رمبو و ویکتور هوگو تجربه کردهاند. حسامیزی در ادب کهن فارسی نمونه های محدودی داشته است. بسامد ان در سبک هندی افزایش یافته و در شعر معاصر رواج کامل پیدا کرده است. سیر این تحول در مقاله حاضر بررسی شده است.
متناقض نمایی در شعر فروغ فرخزاد(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
متناقض نما یا پارادوکس در شعر، هم در حوزه زبان و هم در حوزه معنا باعث آشنایی زدایی و برجستگی کلام می شود. این شگرد ادبی از دیرباز مورد توجه شاعران بوده است؛ در شعر معاصر، به تبع پیشینه آن در ادبیات کلاسیک فارسی و نیز با آشنایی و توجه به ادبیات غرب، مورد استقبال شاعران معاصر قرار گرفت. فروغ فرخزاد در دو مجموعه واپسین شعر خود از متناقض نمایی برای برجسته سازی و ایجاد ابهام هنری که جلب توجه مخاطب را در پی دارد، استفاده ی زیادی می کند فروغ این شگرد شعری را برای اهدافی هم چون معناگریزی، ایجاد بار عاطفی، بیان طنز، ریشخند و ... به کار می گیرد. این شیوه تاثیر زیادی بر خواننده دارد و زیبایی خاصی را می آفریند. در این مقاله متناقض نمایی در شعر فروغ در دو بافت مورد بررسی قرار گرفته است: 1) بافت زبانی که بیشتر باعث اختلال در زبان می شود، 2) بافت موقعیت که علاوه بر زبان، باعث آشنایی زدایی در معنا و پیش فرض های قراردادی ذهن جمعی می شود. نمونه هایی از شعر فروغ که با این شیوه بیانی به کار رفته، آورده شده است. این جنبه از شعر فروغ علاوه بر معناگریزی و ایجاد ابهام نشانگر یکی از وجوه زیبایی شعر اوست.
بررسی وجه شبه در کلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجه شبه بیش از هر رکن دیگر تشبیه، جهان خیالی شاعر را توصیف می کند.تقسیم بندی هایی متعدد از وجه شبه در بلاغت سنتی صورت گرفته است که در آن وجه شبه به حسی، عقلی-حقیقی، خیالی-تمثیلی، غیر تمثیلی –مفرد،متعدد و مرکب طبقه بندی می شود.از سوی دیگر، وجه شبه براساس دستورزبان، هم چنین ماهیت آن، که صفت، ویژگی و یا کارکرداست، تقسیم شده است. درکلیات شمس باتنوعی بی نظیر دروجه شبه ها روبرو می شویم.یکی از دلایل این تنوع نحوه خاص بهره گیری مولانا از وجه شبه های خیالی است.درباره نحوه ارتباط میان وجه شبه بادورکن تشبیه در بلاغت سنتی کمتر سخن به میان آمده است.نگارنده در این مقاله براساس تقسیم بندی گوتلی به طبقه بندی تازه ای از وجه شبه در کلیات شمس پرداخته است، که می تواند ویژگی سبکی مولانا را در بهره گیری از وجه شبه نشان دهد.
ساختار و ساخت آفرینی تخیّل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادب پژوهی ۱۳۸۷ شماره ۴
حوزه های تخصصی:
تخیّل یکی از بنیادی¬ترین عناصر زیبایی¬شناسی است که در هنرهای تصویری و کلامی بسیاری ¬به آن پرداخته¬اند. مفهوم پیچیده تخیّل در عرصه علوم انسانی هم معنایی ویژه یافته¬است؛ چنانکه در حوزه شناخت¬شناسی عرفان، نقش تخیّل به عنوان یک «تجربه انسانی ـ فراعقلانی»، در حوزه شناخت ادیان به عنوان «تجربه دینی»، در روانشناسی¬ شناختی به عنوان اصلی¬ترین کارکرد در تشکیل «خودِ فردی» انسان و در مطالعاتِ اسطوره¬شناختی بهعنوان مؤثّرترین عامل در تشکیل «خودِ جمعی» مورد توجّه بسیاری از محقّقین قرار گرفته ¬است. بنابراین تخیّل را می¬توان بنیادی¬ترین عامل در خلقِ تجربه¬های شهودی، کشفی، درک امر قدسی، کشف ساختارهای واقعیت و خلق ساختارهای زیبایی¬شناختی دانست. این مقاله سه هدف را دنبال میکند: 1- تبیین ساختار تخیّل که در واقع این توصیف و تبیین، مدخلی برای پاسخ به این سؤال اصلی است که چگونه تخیّل ساختارآفرین است. 2- تأثیرپذیری تخیّل از ارزشها، باورها، تلقی¬ها و رویکردهای عصری به گونه¬ای که چرخش در ساختار اولیّه آن به وجود می¬آید و از آنجا که تغییر در عنصر عاملیّت همیشه می¬تواند تغییر در معناها و ساختارها به وجود آورد، این نکته می¬تواند حائز اهمیّت باشد. 3- و سرانجام توصیف این مسئله که چگونه تخیّل نوظهور، عامل خلق ساختاری دیگر در آثار ادبی، بهویژه شعر می¬گردد. به زبان ساده¬تر این مقاله می¬خواهد چرخش تخیّل را از زیبایی¬شناسی دیروز¬ به زیبایی¬شناسی امروز نشان دهد؛ بنابراین تلاش می¬کند تا تخیّل دیروز سنّت ادبی ایران را با تخیّل معاصر مقایسه کند