فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۸۱ تا ۹۰۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۱ مورد.
حوزه های تخصصی:
مولانا با بهره گیری از کیفیّت های تصویری و ترکیبی حروف الفبا در کلّیات شمس، اشعار بسیار زیبایی سروده است. به کارگیری نظریّه ای فراگیر در مطالعة این سروده ها که زمینه های فرهنگی هنر مولانا را پوشش دهد و نتیجه ای فراخور یک پژوهش را در بر داشته باشد، نیازی آشکار است. در مقالة حاضر، نگارنده بر پایة آرای چارلز سندرس پیرس به نشانه شناسی نگرش های حروفی مولانا می پردازد و همة سروده های حروفی او را گزارش می کند. نظریّة نشانه شناسی پیرس با دانش نقد بلاغی رایج در زبان فارسی پیوند تنگاتنگی دارد، امّا از توانش تفسیری بالاتری در مقایسه با آن برخوردار است و رسیدن به نتیجه ای علمی تر را میسّر می کند. در این پژوهش، سه گانه های مشهور «شمایل»، «نمایه» و «نماد» پیرس و فرایند تکامل نشانگی آنها در کلّیات شمس پژوهیده شده است. فرایندهای نشانگی متفرّد، خطّی و متداخل، سه گونة سِیر نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس هستند که نگارنده آنها را از یکدیگر بازشناخته است. نگارنده در پایان نتیجه می گیرد که نشانگی حروف الفبا در کلّیات شمس، بیشتر با موضوع و تفسیر خود نسبت آسان دارد.
واکاوی برون متنی و درون متنی اشعار متعهّد شاملو در دهه های بیست و سی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهه های بیست و سی خورشیدی، گفتمان ادبی متعهّد به چپ گرایی تا حدود زیادی در جامعة ادبی ایران فراگیر شد و شعر احمد شاملو نیز از این گفتمان تأثیر پذیرفت. در این مقاله کوشش شده ابتدا از منظری برون متنی و جامعه گرایانه، برخی از شاخص ترین شعرهای متعهّد شاملو در این دوران معرّفی و کیفیّت ایدئولوژیک و متعهّدانة آن شعرها تشریح شود و آنگاه در جستاری درون متنی و زبان گرایانه، و متّکی به آرای فرمالیستی، کیفیّت هنری و ادبی این اشعار تحلیل گردد. نتیجة این تحقیق که به شیوة توصیفی و تحلیل محتوا انجام شده است، نشان می دهد که از منظر برون متنی، شعر شاملو در این دوره با تعهّد به گفتمان چپ، به وصف رویدادهای سیاسی زمانه پرداخته است و همین تعهّد، دغدغه و انگیزة اصلی سرایش شعرهای شاملو شده است. از این رو، شاعر گاهی به صراحت و گاهی نمادین، به بازنمایی ایدئولوژیک در اشعار خود دست می زند و گفتمان چپ گرای مسلّط، با خوانش های سیاسی، شاملو و شعرش را بر قلّة توجّه مخاطبان قرار می دهد. همچنین، از منظر درون متنی و زبانگرایانه، اشعار متعهّد شاملو با رویکرد غالب تأکید پیام بر مخاطب و موضوع، به زبان ارجاعی و ترغیبی نزدیک می شوند و بیشتر بر جنبة روایی عینی و رئالیستی تکیه می کنند و طبیعتاً از «ادبیّت» دور می شوند.
خوانش شعر «مرگ ناصری» از منظر آرای لکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از پرکاربردترین رویکردهای نظریه ادبی معاصر، نقد روان کاوانه است. با کاربرد این نظریه در خوانش متون ادبی، می توان به لایه های زیرین آثار ادبی پی برد. این نوشتار، با بهره گیری از مفاهیم بنیادی نظریه روان کاوی ژاک لکان، روان کاو نو فرویدی، کاربرد این مفاهیم را در شعر معروف «مرگ ناصری» شاملو نشان می دهد. ابتدا برای رسیدن به هدف مقاله، چارچوب روان کاوانه لکان توضیح داده می شود که در بردارنده مفاهیمی چون امرخیالی، امر نمادین، امر واقعی، اُبژه دیگری کوچک و دیگری بزرگ است. سپس با کمک این مفاهیم، شعر«مرگ ناصری» شاملو به منظور دستیابی به لایه های پیچیده و مباحث ضمنی، نقد و تحلیل می شود. عیسی در ناصره متولد شد، از این رو شاملو او را ناصری می نامد. ناصری کسی است که می خواهد با گسترش رحم خود، جامعه را در جهت دیگریِ بزرگ نجات بخشد. این ویژگی در امر نمادین رخ می دهد، اما معمولاً رحم و دوست داشتن بعد از دنیای خیالی اتفاق نمی افتد. این بررسی، نوعی تحلیل متنی برای شناخت هرچه بیشتر لایه های ضمنی و پنهان شعر را به دست می دهد.
زمان و هویت در داستان های گلشیری از منظر نقد مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان از خصیصه های اصلی نقد ادبی و رمان قرن بیستم است. ژرژ پوله (1902-1999م) از منتقدان بزرگ نقد مضمونی، بنیان آراء انتقادی-فلسفی اش را به مقوله ی زمان اختصاص می دهد و می کوشد تا از خلال تصاویر نویسندگان به تشریح درک آنان از زمان بپردازد. هوشنگ گلشیری از جمله داستان نویسان مدرن ایران است که در روایت داستان هایش، به ترسیم هویت انسان هم عصر خود و درک او از زمان می پردازد. شخصیت های داستانی او هر کدام به نوعی با زمان درگیرند.
مقاله ی حاضر بر اساس نگرش پوله و با رویکرد تحلیلی- توصیفی به درک شخصیت های داستانی گلشیری از لحظه می-پردازد. مفهوم فضاهای شخصی در داستان های او با ادراک لحظه ی گذرای حال مرتبط است و با تصاویری چون ایستادن افراد در صف های طولانی، هم قدم شدن راوی با آنان، سفر، گام زدن ها و شمردن نقطه های متوالی به ایجاد ادراک متقاطع شخصیت ها از زمان می پردازد. علاوه بر این سرریز شدن گذشته در قالب تداعی صداها و تصاویر در لحظه ی حال ویژگی دیگرچنین زمان است و خصلتی جاودانه به لحظات می دهند. طرح های تکه تکه و ناتمامی که در داستان های گلشیری به شکل نمادهایی چون ریزش مداوم و یکنواخت فواره ها، تکه تکه شدن و شکستن موج های حوض از آن یاد می شود در عین اشاره به گذرایی لحظه، طرحی از معنای ذاتاً پایان ناپذیر آن است. از این رو تکرارها، یادآوری ها و حتی فراموش کردن های افراد رکن اصلی کشف هویت آنان و درک شان از لحظه محسوب می شود.
بررسی تطبیقی زبان جنسیت در نامه های عاشقانه چهار منظومه غنایی (ویس و رامین، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و شیرین و خسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم در بررسی زبان شعر، رابطة جنسیت با زبان اثر است. برخی پژوهشگران معتقدند میان زبان و نوشتار زنانه و مردانه، تفاوت وجود دارد. در این مقاله، با استفاده از دیدگاه های زبان شناسی به ویژه نظریة رابین لیکاف، میزان توانمندی شاعران مرد در بازنمایی زبان جنسیت و ایجاد زبانی متناسب با جنسیت شخصیت های زن و مردی که نامه های عاشقانة چهار منظومه غنایی از زبان آن ها سروده شده است، تحلیل و تبیین شده است. برای این منظور، زبان نامه های عاشقانه بر اساس مباحثی از علم معانی، چون جملات خبری، امری، پرسشی، قسم، دعا و منادا، تقیید و اطلاق بررسی شد. یافته ها نشان می دهد در نامه های دو منظومة «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی و «شیرین و خسرو» امیر خسرو دهلوی، زبان نامه ها متناسب با جنسیت شخصیت های زن و مردی است که نامه ها از زبان آن ها بیان می شود؛ اما در نامه های خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی، زبان شخصیت ها تحت تأثیر جنسیت شاعر است. به نظر می رسد دیدگاه شخصی نظامی به شخصیت زن و موقعیت اجتماعی زنان دو منظومه از عوامل مؤثر در این زمینه بوده است.
بررسی نه رباعی خیامانه ی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان پژوهشهای مربوط به خیام، تحقیق در رباعیّات خیامانه دیگر شاعران، به ویژه رباعیّات خیامانه عطار مغفول مانده است. از میان آثار متعدد منسوب به عطار، نه اثر به عنوان آثار مسلم الصدور او شناخته شده است و مختارنامه از آن جمله است. با این که عطار شاعر و عارفی بزرگ و صاحب سبک بود اما آن چه در اشعار و آثار منثور دیده می شود اقتفا از سبک پیشینیان است. به همین ترتیب، در رباعیات مختارنامه نیز بهره گیری از سبک سرایش سنایی، خیام و برخی دیگر از رباعیات عرفانی پیش از قرن ششم مشهود است. علاوه بر زبان، در برخی از رباعیات عطار، خصوصاً باب چهل و چهارم مختارنامه که در قلندریات و خمریات است، حتی محتوا هم به مضامین رباعیات اصیل خیام نزدیک می شود. فراتر از این بخش، ابوابی که بر اساس موضوعاتی همچون شکایت از نفس، مردم، دنیا و دیگر امور زندگی وحتی پیرامون یادکرد مرگ فصل بندی شده است، دارای رباعیاتی است که سیاق خیامی دارند. از میان رباعیاتی که مشترکاً هم به خیام و هم به عطار منسوب شده اند، نه رباعی در این مقاله به لحاظ نسخه شناختی، سبکی و محتوایی تحلیل شده است و انتساب آن ها به خیام رد و تعلق آن ها به عطار اثبات گردیده است.
پیوندهای بینامتنی منظومه ی «آرش کمان گیر» کسرایی و «خوان هشتم» اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینامتنیّت یکی از مباحث مهم در نظریّه های ادبی معاصر است که در ایران نیز عمدتاً به سبب مطابقت با سابقه و ذائقه ی پژوهشی ایرانیان در زمینه ی بررسیِ وام گیری ها و تأثیر و تأثّر متون، در صدر نظریّه های ادبی نشست و مورد استفاده ی بسیاری از پژوهشگران قرار گرفت.
این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی در نظر دارد با بهره گیری از رویکرد بینامتنیّت و به ویژه با تکیه بر دیدگاه ژنی درباره ی رابطه ی بینامتنیّت قوی (ارتباط متون در دو سطح صورت و مضمون) و آرای بلوم در باب اضطراب اثرپذیری، روابط متنوّع و مشابهت های فراوان دو منظومه ی آرش کمانگیر کسرایی و خوان هشتم اخوان را کشف و تحلیل نماید و بدین ترتیب، قطعیّت اثرپذیری گسترده ی اخوان از کسرایی را به اثبات رساند. برای این منظور، رابطه ی آن دو را از جهت محتوا و صورت مورد بررسی قرار داده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که رابطه ی مستحکم بینامتنی میان این دو منظومه وجود دارد. این رابطه از جهت اشتراک در ژانر حماسه و اسطوره محوری بر «تداوم»، از حیث اشتراک در درون مایه ی سیاسی- اجتماعی، فضاسازی آغازین، راوی و موسیقی بیرونی بر «تطابق» و از جهت ساختار زبانی و پایان بندی نیز بر «تکامل» استوار است؛ اما اخوان برای رهایی از اضطراب اثرپذیری تلاش کرده است شعر خود را ممتاز و متمایز از منظومه ی کسرایی نشان دهد.
تحلیل اندیشه های مثبت گرایانه در مثنوی معنوی از منظر علم روانشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای درونیات عالم ذهن و عالم روح- مقوله ای است که از دیرباز بسیاری از شاعران عارف مسلک و روانشناسان قرون اخیر بدان پرداخته اند و در ایده بازتاب حالات درونی در دنیای بیرونی، با یکدیگر اتفاق نظر داشته اند. مثبت نگری به عنوان یکی از شاخه های علم روانشناسی، مفاهیمی همچون خوش بینی، اعتماد به نفس، ایمان و اعتقاد، عشق، امید، صبر در برابر مشکلات و... را در برمی گیرد که تمام آن ها را می توان به طور مشروح در مثنوی مولوی یافت. در مقاله حاضر که پژوهشی میان رشته ای محسوب می شود، کوشش بر آن است تا با بررسی مؤلفه های روانشناسی مثبت و تطبیق آن با آرای مولانا که به طور ویژه در مثنوی معنوی همچون روانشناسی حاذق، هزار توهای روان آدمی را کاویده است، گامی در مسیر تبیین اثرگذاری ها و اثرپذیری های دو مقوله روانشناسی و ادبیات گذاشته شود.
دیالکتیک دریافت های شعر«ری را»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر «ری را» نیما یوشیج، یکی از برترین شعرهای مدرن است. خصوصیات ساختاری، وزنی و واژگانی این شعر، موجب شده که در طول دهه ها، خوانندگان به خوانش های متفاوت و گاهی هم ارز از آن بپردازند. استفاده از برخی واژگان، به ویژه کلمه «ری را» و همچنین استفاده از نماد در اشعار نیما، معنای این شعر را در هاله هایی از ابهام قرار داده است که موجب شده تا این شعر در طول زمان مورد خوانش های مختلفی قرار بگیرد. نظریه دریافت در پی خوانش های متفاوت از یک متن است. خوانش شعر نیما، این حُسن را دارد که ابعاد گوناگون شعر او را آشکار می کند. در این نوشتار برآنیم تا به بیان قرائت های مختلف از شعر «ری را» در دو ساحت فرم و تکنیک و همچنین ساختار محتوایی آن بپردازیم و چگونگی دریافت مخاطبان را از هاله های پیش رونده معناییِ این شعر در طول زمان – سیر درزمانی و هم زمانی- مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. این پژوهش نشان می دهد که نیما ابژه خود را از طریق فراهم آوردن منظرهای متعدد می آفریند و با ایجاد خلاهایی در متن، عدم تعینی را رقم می زند که خواننده را به رابطه دیالکتیکی با متن فرا می خواند. معنا در این شعر، به واسطه درهم آمیزی افق های ، در طول زمان شکل می گیرد و آگاهی خواننده در طول شعر کامل می شود. افق انتظار غالب در شعر «ری را» از نوع افق انتظار اجتماعی است و خوانندگان با استفاده از رمزگان زیبایی شناسی و داشته های معنوی خود، شعر را تفسیر می کنند؛ اما به دلیل خاصیت ذاتی ابهام آمیز بودن این شعر، می توان هربار خوانش جدیدی از آن ارائه داد.
بوطیقای پدیدارشناختی نیما: بررسی آراء پدیدارشناسانه نیما در «نامه ها» او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی جریانی است که در آن هدف اصلی، رسیدن به شناخت واقعی از امور است؛ شناختی که رها از هرگونه پیش فرض و پیش داوری باشد، به گونه ای که هستی واقعی و راستین موجود، از جانب خویش اجازه ظهور بیابد و دخالت ذهن و محتویات آن از سر راه صرافت طبیعی موجودات کنار رود. آنچه در این بین اهمیت دارد این است که با تقلیل یا فروکاست( اپوخه)، بتوان به توصیفی اصیل و واقعی از هستی موجودات رسید. نیما یوشیج به عنوان شاعری که توانست دوران ساز باشد، در نامه ها و مکتوبات خود به اطرافیان، مدام بر این نکته تأکید دارد که شاعران اصیل باید با چشم و نگاه خود در امور بنگرند و آنها باید دیدن را بیاموزند؛ دیدنی که مبتنی بر تجربه های اصیل و انضمامی است. وی بر این نکته تأکید دارد که شعر و شاعری، مناسبت یافتن با هستی است و برای رسیدن به این مطلوب باید تمام تعاریف حول یک امر را کنار زد تا بتوان به جوهر آن راه یافت. می توان مکتوبات نیما را بوطیقای شعری وی دانست که قبل از هر امری، نگاه دقیق و رها از هر سوژه ای را برای سرودن شعر ضروری می داند. در این جستار، این دسته از نظریات نیما را بررسی و با آراء اندیشمندان پدیدارشناس مقایسه می کنیم.
تبیین و تحلیل مناسبات بینامتنی کنوز الودیعه من رموز الذّریعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب کنوز الودیعة من رموز الذّریعة با هدف ترجمة کتاب الذّریعة إلی مکارم الشّریعة نوشته شده است و نمونة درخشانی از ترجمة پویا در متون کهن ادب فارسی است؛ گونه ها و گفتمان های مختلف فرهنگی و ادبی رایج در تاریخ ایران تا قرن هشتم در آن گرد آمده است.در این مقاله، با استفاده از روش ترامتنیّت ژنت، به تبیین نقش این گونه ها و گفتمان ها در تعیین جایگاه کتاب کنوز الودیعةدر متون ادب تعلیمی پرداخته شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد؛ کنوز الودیعةبر اساس نظام ها، رمزگان و سنّت های ایجادشده توسّط آثار ادبی پیشین بنا شده است و آیات، احادیث، روایات، حکایات و اشعار فارسی و عربی در آن، حضوری پررنگ دارند و شرح و بسط عبارات کتاب الذّریعةو بهره جستن از متون اخلاقیِ فلسفی، دینی، ایرانشهری، عرفانی و تاریخی ایرانی و اسلامی، این کتاب را به مخزن گنج هایی چون الأدب الکبیر ابن مقفّع، جاودان خرد ابن مسکویه، الذّریعة راغب اصفهانی و صدها متن اسلامی و ایرانی دیگر بدل ساخته است.
عین القضات همدانی و پدیدارشناسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی کارکرد متناقض نما در شعر مشفق کاشانی و محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صورت و صورتگری، عرصة اصلی آفرینش گری هنری و لذّاتِ ادبی است. از گذشته تا امروز همواره رابطه ای مفهومی میان شعر فارسی و عربی وجود داشته است. مشفق کاشانی و محمود درویش از شاعران معاصر هستند که به کارکردهای زبان؛ از جمله متناقض نما اهمّیّتی ویژه داده اند. هدف آن ها از آفرینش تصاویر متناقض، تأکید بر اهمّیّت محتوای تصاویر خلق شده است. با توجّه به ذهن خلاّق این شاعران بزرگ، یکی از اهداف اصلی ایجاد این نوع از تصویر، اهمّیّت دادن به بافت معنایی و محتوایی شعر است. این پژوهش، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی، در نظر دارد به بررسی و تحلیل برخی اندیشه های مشترک دو شاعر از طریق متناقض نماها بپردازد، آنگاه با آوردن شواهد شعری، نزدیکی این اندیشه ها را به طور عینی به نمایش بگذارد. از رهاورد پژوهش حاضر می توان به این مهم دست یافت که متناقض نمایی یکی از ویژگی های سبکی اشعار این دو شاعر است. ساختمان متناقض نمایی در شعر این دو شاعر، به دو صورت است: الف: پارادوکس هایی که دو پایه تضاد در آن ها به روشنی آشکار است. ب : پارادوکس هایی که در آن ها به جای یکی از پایه های تضاد، از متعلّقات آن آمده است .
اومبرتو اکو و بنیان نشانه شناختی تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اومبرتو اکو با الهام از نگرش های زبان شناختی یلْمْسلف و تأثیرپذیری از پرس در باب وجه تفسیری نشانه، که حاصل تأملات وی در باب معناپردازی نامحدود است، کوشیده است با تکیه بر روش شناسی ساختگرا و پراگماتیسم آمریکایی نظرات بدیعی در باب چگونگی تأویل متن به دست دهد. او با طرح موضوع «بنیان های نشانه شناختی تأویل» نشان می دهد که تأویل به مثابه امری تلقی می شود که از تعامل خواننده و متن شکل می گیرد؛ به همین دلیل تأویل الزاماً در محدوده نیّت مؤلف باقی نمی ماند و از آن فراتر می رود. بر این اساس مقاله حاضر می کوشد ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه اکو، استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این بررسی مشخص می شود که تأویل اصیل[1] در برابر تأویل نابه هنجار[2]- که اساساً مستلزم خوانشی سوژه محور است- ناشی از نوعی آزادی در عین محدودیت است؛ به بیانی سرراست تر، متن بر اساس قابلیت های نشانه شناختی خود، خواننده را در مسیرهای مشخصی از جریان تأویل پیش می برد؛ مسیرهایی که می توان با مطالعه نشانه شناختی اثر آن ها را پیش بینی و تبیین کرد.
پژوهشی در بابِ توانِ تحلیلی «مربع نشانه شناختی» در خوانشِ شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مربع نشانه شناختی به مثابه الگویی که مبانی دلالت را طرح و تبیین می کند نخستین بار توسط گِرِماس طراحی شد. این الگو که بر نحوِ اولیه دلالت استوار است و حاصلِ بسطِ منطقی تقابل های دوگانی به شمار می رود، در آغاز، برای تحلیلِ ساختار روایت به کار گرفته شد، اما بعدها گرماس، راستیه و برخی از اعضای مکتبِ پاریس آن را در حوزه نشانه شناسی شعر نیز به کار بردند. با وجود این، در پژوهش هایی که بر این اساس در ادبیات فارسی صورت گرفته است، این الگو عمدتاً در تحلیلِ ساختار روایی حکایت های منظوم یا منثور استفاده شده است و تحقیقِ مستقلی که موضوعِ دلالتمندیِ شعر را بر اساسِ مربعِ نشانه شناختی توجیه و تبیین کند به چشم نمی خورد. بر این اساس، پژوهش حاضر می کوشد ضمنِ ارایه کلیّاتی درباره این الگو، آن را در خوانشِ نشانه شناختی شعر به کار گیرد. بنابراین، پس از بررسی مؤلفه های اصلی مربعِ نشانه شناختی و نحوه ترکیبِ این مؤلفه ها، کوشیده شده است نحوه سازمان دهی درونی عناصر، به طورِ موردی، در غزلی از عطار، مولوی و حافظ بر این اساس بررسی و تحلیل شود. چنین پژوهشی علاوه بر اینکه امکانِ بررسیِ ساختاری غزل را از چشم اندازِ نشانه شناسی فراهم می آورد و برخی از تلقی های پنهانِ شعر را آشکار می کند، الگویی خواننده محور به دست می دهد که نشان می دهد یک خواننده توانمند چگونه مؤلفه های معناشناختی را، در راستایِ فهم شعر، شناسایی و طبقه بندی می کند.
نقد و بررسی نمودهای خودشکوفایی در منطق الطیر عطار بر اساس نظریه ی راجرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گرایش فطری انسان به خودشکوفایی و کمال، به ویژه وقتی که ادبیات به حوزه ی عرفان قدم می گذارد و با چاشنی شریعت و طریقت آمیخته می گردد، گستره ی عظیمی از ادبیات ایران شهر را به خود اختصاص داده است. منطق الطیر عطار از جمله آثاری است که با درونمایه ی اصلی دیدار با خویشتن و شناخت خود، بشر را به فارغ شدن از متعلقات ناسوتی و نیل به کمال فراخوانده است و از رهگذر این اندیشه، به رویکردی از علم روانشناسی به نام «روانشناسی انسان گرا» نزدیک می شود. روانشناسی انسان گرا با قرار دادن انسان در مرکز توجه و با تأکید بر روی جنبه های مثبت انسان و تکیه بر «خویشتن» و «خود» فرد و اصالت بخشیدن به اصل بشریت، با بیان و روشی متفاوت با اندیشه ی عرفانی، به بحث درباره ی خودشکوفایی پرداخته است. در این جستار، منطق الطیر عطار از منظر روانشناسی انسان گرا و بر اساس الگوی خودشکوفایی راجرز نقد و بررسی گردید و روشن شد که در این اثر بشکوه نیز پرندگان سالک، جهت رسیدن به خودشکوفایی و کمال، پنج شاخصه ی بنیادین نظریه ی راجرز را در خود متبلور کرده اند.
بررسی استعارة مفهومی در سورة بقره(رویکرد زبان شناسیِ شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره به خاطر انتزاعی بودن حوزة مذهب، از فراوانی بالایی در قرآن کریم برخوردار است. تا چندی پیش و قبل از پیدایش زبان شناسی شناختی، استعاره بیشتر به عنوان رویکردی برای زیبایی آفرینی و روشی برای ابداعات هنری قلمداد می شد، امّا با طرح نظریة استعاره مفهومی، استعاره، ابزاری برای تفکّر و اندیشه به شمار رفت که در سراسر زندگی بشر جریان دارد و به کمک آن بسیاری از مفاهیم انتزاعی مفهوم سازی می شوند.
این پژوهش در صدد است تا نشان دهد قرآن کریم، مفاهیم انتزاعی و مجرّد را با چه ساز و کاری، مفهوم سازی می کند و قلمرو مبدأ استعاره های مفهومی تا چه اندازه با تجارب انسان سروکار دارد. این بررسی نشان می دهد که استعاره در سراسر گفتمان قرآن در سورة بقره حضور دارد و ابزاری است که به کمک آن مفاهیم انتزاعی چون زندگی، زمان، فهمیدن، انفاق و ... مفهوم سازی می شوند و معمولاً قلمرو های مبدأ از حوزه های ملموس و مرتبط با زندگی بشر انتخاب شده اند.
خوانشی از نقد اسطوره اییِ داستان اُنیتشا اثر ژان-ماری گوستاو لوکلزیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ُمان اُنیتشا اثر لوکلزیو، نویسنده فرانسوی، بازنمود واقعی اسطوره ایی و تاریخی از سرزمین آفریقای غربی (نیجریه) است. داستان اُنیتشا «روایت» را به وقایع اسطوره ایی مرتبط می کند که با تصاویر سَمبلیک عینیّت می یابند. به نظر ژیلبر دوران(Gilbert Durand) ارزش پایدار فرهنگهای انسانی در این واقعیت اساس گرفته که آنها قادر هستند «زبانهای سَمبلیک» را با نشانه های خود بازنمایی کنند. بدین دلیل همین فرهنگها بطور ناخودآگاه به تصاویری معنادار متوسّل می شوند. زیلبر دوران در کاوشهای تاریخی و اسطوره شناختیِ خود، ساختار مستترِ اسطوره های تاریخی-انسانی را همچون کلود لِوی-استراوس آشکار می کند. ساختارهایی که در قلمرو وسیع تصاویر سَمبلیک مأوا گرفته اند. لوکلزیو نیز با داستان اُنیتشا و با نوشتاری بسیار متفاوت از «خواب و واقعیت»، اسطوره ها و ساختارهای پیچیده آنها را در قلب آفریقا به تصویر می کشد. در این مقاله با توسّل به رویکرد نقدِ اسطوره ایی ژیلبرت دوران، و با شناسایی ریز-ساختارهای اسطوره ایی به ابر-ساختارهایی دست خواهیم یافت که تحول ذهنیت ها، تجارب، خواب و ادراک انسانی را در بستر تاریخ نشان می دهند.