فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۲٬۱۵۶ مورد.
حوزه های تخصصی:
اندیشه وحدت وجود ابن عربی آرام آرام در سراسر سرزمین های اسلامی به ویژه در ایران و پس از آن در هندوستان، گسترش یافت. یکی از مهم ترین راه های گسترش این اندیشه متون ادبی عرفانی مخصوصاً شعر شاعران عارف بوده است. اندیشه وحدت وجود در رباعیات بیدل دهلوی نیز به نحو بارزی تجلییافته است. موضوعاتی چون وحدت وجود، تشبیه و تنزیه، ظاهر و باطن، وحدت و کثرت و دیگر موضوعات در رباعیات بیدل مطرح شده است و می توان گفت رباعیات بیدل عرصه بیان اندیشه های عرفانی او است. بیدل به وحدت وجود اعتقادی راسخ دارد و در کلامی محکم و استوار مباحث این اندیشه را تبیین نموده است.
باغ عرفان سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از برجسته ترین شعرای معاصر، که شعرش سرشار از عرفانی لطیف و خاص است، (سهراب سپهری) است. سهراب، شخصیتی است که در عرصه نقادی ها، گونه گون با او برخورد می شود؛ بدین معنی که گروهی او را عاری از عرفان، گروهی عارف الهی و برخی دیگر عارفی که عرفانش آمیزه و گلچینی از سایر عرفانهاست، معرفی می کنند. همچنین امر موجب شد که نگارنده به چنین جستاری دست یازد و با نگرشی دوباره در مقام این نوع داوریها بنشیند.در این جستار، ابتدا کلیه سروده های سهراب مورد مطالعه قرار گرفته و از خلال آنها، وجوه مختلف نگرشهای عرفانی وی از جمله مشابهتها و اختلافات عرفانش با عرفان کلاسیک، مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت در این بررسی به این نتیجه دست یافته ایم که گرایش سهراب به عرفان حتمی است، اما نه آن عرفان که از دیر باز شناخته ایم، بلکه عرفانی تازه و مختص به خود او.
تاملی در زندگی و اندیشه های عرفانی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پور سینا که شاید فیلسوفترین فیلسوفان ایرانی و یا بطور کلّی فیلسوفترین فیلسوفان جهان اسلام باشد؛درپایان عمر،چنان که آخرین کتاب بزرگ وی "الاشارات و التّنبیهات "نشان می دهد؛ بنوعی از عرفان گرایش یافت که شاید بتوان آن را فلسفةشرقی بوعلی خواند . این فلسفة شرقی، درحیات فکری متأخّر اسلامی،بیشترین اهمیّت را داشته است . زیرا این حکمت، درمسیری گام برداشت که یک قرن و نیم بعد با شهاب الدّین، به نتایج درخشانی رسید. با این که مفهوم اشراقی را بطور رسمی سهروردی بنیاد نهاد ؛امّا نه تنها یک طرح کلّی،بلکه دریافت روشنی از آن را می توان از یک سو، درنمط پایانی الهیّات و ازسوی دیگر درقصیدةعینیّه و رساله های عرفانی ابن سینا دید. این نکاتی است که نگارنده بر آن است تا دراین مقال، آنها را مورد بررسی و مداقّه قراردهد.
ذوالقرنین در میان نور و ظلمت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله شخصیتهایی که در قرآن از آنها یاد شده ، ذوالقرنین می باشد و بنا به استوارترین نظریه ای که تاکنون درباره او داده شده، با کورش هخامنشی(539-560ق. م) یکی دانسته شده است. اما مفسران قرآن شخصیت های تاریخی دیگری از قبیل: فریدون، جمشید، عبدالله بن ضحاک، هرمس و اسکندر یونانی(پسر فیلیپ) را نیز به جای او نشانده اند.در قرآن از وی به دو صفت مهرورزی و دادگستری یاد شده و در احادیث جنبه های دیگری از شخصیت او آشکار شده است. اما با کمال شگفتی، تمام صفات مذکور از سوی مفسران به اسکندر نسبت داده شده و اسکندر را ذوالقرنین پنداشته اند: که در غالب متون تفسیری و در رساله های فلسفی و اخلاقی و هم در منابع عرفانی اسلامی به وفور آمده است و به تدریج چنان قوام یافته که گاه در مقابل نظرات دیگرمخالفت و مقاومت شده است. اما اطلاعات تاریخ اخیر چنین نظری را محل تردید قرار دده است شخصیت هایی که اسکندر از این راه در طول تاریخ به خود گرفته است عبارتند از 1- شخصیت سیاسی با مکانت پادشاهی 2- حکیمی بارع که سایه حکمت و اندیشه والای او بر سراسر رساله های حکمت و اخلاق مشهود است و این نفوذ از مباحث عالیه معرفت النفس گرفته تا علم تدبیر منزل و سیاست مدن را در برگرفته است3- سیمای عرفانی که شواهد فراوانی در شهر عرفانی دارد . به گمان نویسنده این مقاله این اشتباه تاریخ سه دلیل عمده داشته است : 1- شکست ایران از اسکندر 2- اولین کسی که اسکندر را همان ذوالقرنین دانست ابن سینا بود و بنا به بزرگی شخصیتی، اشتباهش نیز بزرگ و لذا تاثیر گذار بود 3- شخصیت اسکندر پسر فیلیپ با اسکندر افرودیسی اختلاط یافته است نظر به این تسامحات ، عدم اصالت این داستان پردازی ها روشن می گردد اما درپس این پرده رازی است و حقیقتی و آن اینکه ذوالقرنین درحقیقت مرتبه انسان کامل و یا صاحب مقام « برزخیه کبری» است که این مقاله به بررسی آن ختم می شود.
رباعی و موضوع مرگ در رباعیات مولانا
حوزه های تخصصی:
رباعی، یکیاز قالب هایشعریاست که ابداع آن را در زبان فارسیدانسته اند. از آن جا که در این قالب، مفهومیمنحصر گنجانده میشود و وزنیخاص در آن بکار میرود، کاربرد آن را در زبان فارسیکمتر از دیگر قالب هایشعریمیبینیم. مولانا نیز در خیل اشعارش، به سرایش رباعیپرداخته و در این باره مهارتیویژه را بکار بسته است. در این مقاله به بررسیمساله مرگ و آن سویمرگ و اندیشه هایمولانا در این باب میپردازیم. بدین ترتیب با اندیشه هایویدرباره مرگ، که میان انسان ها مشترک است، حیات بعد از مرگ و حیات آخروی، که جایمحاسبه اعمال این جهانیاست، آشنا میشویم.
تجلی و تلاقی هفت شهر عشق در آثار مولانا و پائولو کوئیلو (عنوان عربی: تجلیات مدن العشق السبع وتلاقیها فی نتاجات مولانا وباولو کویلو)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی، پنجره ای گشوده شده به دنیای یکرنگی ها است که علی رغم فواصل زمانی و بعد مکانی، وجوه مشترک اندیشه های عرصه فرهنگ و ادب، شعر و عرفان، ... در آن رخ می نمایاند و حقیقت حال انسان ها را در چهره بزرگان عاشق متجلی می سازد. مولانا جلال الدین محمد که به نوشته «نیکلسون»، عرفان، سرچشمه الهام او است و «آربری» وی را عظیم ترین شاعر عارف تاریخ دانسته و استاد فروزانفر او را معدن حقایق و سرچشمه فیاض معرفت خوانده است (یوسفی، 1370: 209)، آوای دل بر جهان انداخته و قرن ها است که ابنای بشر را مجذوب خود ساخته است. از آن طرف، پائولو کوئیلو (متولد 1947، برزیل) به عنوان اندیشمندی که فراز و نشیب زندگی اش از سیر و سلوک عرفانی گذشته و با رنگ و لعاب معرفتی شرقی، به ویژه نسیم مثنوی مولانا، نکهت افزا شده، چهره ماندگار یافته است. در این مقاله، نگارنده بر آن است که تجلی و تلاقی هفت شهر عشق را در اندیشه های این دو عاشق عارف آشکار سازد و با چشم اندازی از پیوستگی در سرچشمه اندیشه های آسمانی و روح خداشناسی به صورت تطبیقی در عرفان شرق و غرب، جایگاه ادب ایرانی را در فراسوی مرزها ترسیم کند.چکیده عربی:یعتبر الأدب المقارن نافذة فتحت علی عالم ملیء بالوئام والاتحاد حیث تظهر فیه الآراء المشترکة فی مجالات الثقافة والأدب والشعر والعرفان کما تظهر حقیقة حال البشریة فی وجوه کبار العشاق. یعد مولانا من هؤلاء العشاق إذ یری نیکلسون فی کتاباته أن العرفان هو أساس الإلهامات لدی هذا الشاعر العاشق واعتبره آلبری أکبر شاعر عارف فی التاریخ کما عدّه الأستاذ فروزانفر معدن الحقائق وینبوع المعرفة الفیاض الذی نادت العالم أوتار قلبه. من جهة أخری اتجه الشاعر البرازیلی باولو کویلو نحو الخلود بوصفه مفکرا مرّ فی حیاته بأقالیم العشق والعرفان وتعطر أدبه بشذی عرفان الشرق سیما أریج المثنوی لمولانا.یهدف هذا المقال إلی کشف اللثام عن تجلیات مدن العشق السبع وتلاقیها فی آراء هذین العاشقین العارفین لیبیّن مکانة الأدب الإیرانی ما وراء الحدود بعد دراسة مقارنة فی تشابک العقائد السماویة المتجلیة فی عرفان الشرق والغرب.
وجوه عرفانی قرآن در متون تفسیر، حکمت و ادب عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ابواب تفسیر اسلامی، وجوه قرآن است؛ یعنی یافتن معانی گوناگون یک واژه در آیات مختلف. در دیدگاه عرفا نیز، واژگان قرآنی شامل معانی متعدّد (وجوه عرفانی) میباشد که گاه چهارچوب تفسیرهای لفظی، قابلیّت گنجایش آن معانی را ندارند و این امر را میتوان دلیل روی آوردن به تفسیرهای عرفانی دانست. تفسیر عرفانی را نوعی تأویل میدانند؛ امّا میتوان این روش را استنباط خواند. عرفا، استنباط یا تأویلی را که بر اساس کشف، نقل و عقل (تثلیث معرفت) باشد؛ عین رحمت میدانند. از روشهای عمده تأویلی ایشان، مطابقت حقائق قرآن با کتاب آفاقی (عالم) و کتاب انفسی (انسان) میباشد و بسیاری از وجوه عرفانی قرآن، نتیجه این شیوه استنباطی و بخصوص تأویلهای انفسی است. قدرتمندترین ابزار در احیای تجارب روحانی که توانایی انتقال چنین معارفی را از سطحی به سطح دیگر داراست؛زبان عرفان میباشد و متون تفسیر، حکمت و ادب عرفانی، جایگاه تجلّی این زبان و بهترین منابع برای اطّلاع از کشف و شهودات عرفانی است.
دیدگاه های معرفت شناختی هجویری در کشف المحجوب درباره توحید و رؤیت الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲۶ (پیاپی ۸۱)
حوزه های تخصصی:
هجویری با تألیف کشف المحجوب یکی از برجسته ترین آثار عرفانی را در ادب فارسی پدید آورده است. او تحت تأثیر تحولات فرقه ای و اجتماعی جاری در جامعه، و به تناسب زمینه فکری و مذهبی خود، دیدگاه های معرفتی اش را در کتاب مزبور تبیین کرده است. در این مقاله سعی شده است با رویکردی معرفت شناختی، آرای او درباره مسئله توحید و برخی موضوعات مرتبط با آن؛ یعنی ذات، صفات و رؤیت الهی بررسی شود. تحلیل معرفت شناختی آرای هجویری در زمینه توحید، ضمن اینکه عقیده او را درباره مراتب توحید آشکار می کند، نظر او را درباب دخالت یا عدم دخالت علم و آگاهی انسان در توحید روشن می کند. همچنین، معلوم می شود که او درباب ذات قائل به بقاست و تبدل را به صفات نسبت می دهد. به نظر او، صفت به خود قائم نیست؛ درنتیجه، درباره خدا نیز معتقد است که صفات او قائم به ذات اوست و خدا با صفات خود قدیم است. در این مقاله، ضمن اینکه میان مسئله توحید و رؤیت الهی رابطه معرفتی دیده می شود، نظر هجویری نیز درباره مرتبه متعالی رؤیت در حصول ایمان و توحید الهی تبیین می شود.
«گسترش تصوف و عرفان در شبه قاره و زبان فارسی در سده هفتم به وسیله چشتیه»
حوزه های تخصصی:
این بحث که تصوف از کجا شروع شده، نویسندگانِ بسیار زیادی را به بحث کشانده است بهر حال نظرات گوناگون در این باره وجود دارد، اما آنچه مورد قبول همه است، در ابتدای مسئله صحابی بودنِ پیغمبر خدا بزرگ ترین فضیلت محسوب می شد و سپس کسانی که صحابه کرام را درک کردند آنها را «تابعین» گفتند؛ و افرادی که از تابعین فیض بردند، «تبع تابعین» معروف شدند. پس از آن کسانی که به امور دینی بیش از دیگران توجه کردند، آنها را «زهاد و عباد» می گفتند ولی به مرور زمان بدعت ها در امور دین راه یافتند و آنهایی که از بدعت ها دوری می جستند کلمه «صوفی» برای آنان مخصوص شد. در این رابطه ابوهاشم کوفی(م150هـ /767 م) اولین شخصی بود که به نام «صوفی» معروف شد. او در زهد و توکل و ورع و محبت یک مقام ویژه ای داشت. معاصر وی سفیان ثوری (م161 هـ/778 م) پس از ملاقات با وی گفت: «اگر ابوهاشم نبود من نمی توانستم از دقایق ریا و صفا آگاه شوم». این مقاله از ابتدا به مطالعه عرفان و تصوف پرداخته و سپس سلسله چشتیه را معرفی نموده و پیروان آن را در شبه قاره هند معرفی می نماید.
شطح، جلوه هنر در زبان تصوف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان تصّوف ، در آنجا که میخواهد به بیان تجارب صوفیانه و شناخت و آگاهی درونی بپردازد، با زبان عادی متفاوت است و زبانی رمزی و هنری به حساب میآید. شطحیّات که محصول غلبه وجد و بیخودی در صوفی است و نوعی سخن پارادوکسی به شمار میرود، مصداق کامل زبان هنری و نمادین صوفیه است. در مقالة حاضر، ابتدا با بررسی تاریخچه شطح، معنی لغوی و تعریف شطح در آثار صوفیه و سابقة تاریخی و مفهوم واقعی آن مورد بحث قرار گرفته و با ذکر نمونههایی از شطحیّات، تلاش شده، با معرّفی ویژگیهای متمایز زبان هنری نسبت به زبان عادی و اشکال مختلف آشناییزدایی، از جمله بیان پارادوکسی ، ثابت شود که شطحیّات صوفیه با بعضی از اشعار منثور معاصر قابل مقایسه بوده، از ارزش هنری والایی برخوردارند.
نگاهی به شروح عرفانی مهر نبوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مُهرنبوّت از جمله معجزه های حضرت محمد (ص) به شمار می آید که بیش از همه مورد توجه عارفان قرار گرفته است. اصلی ترین مسأله این مقاله بررسی شرح ها و تفاسیر عارفان مسلمان از این مُهر و پیوند آن با مهمترین مضامین عرفانی در طول دو سنّت عرفانی اوّل و دوّم است. با نگاهی به نحوه توجه صوفیه متقدم از جمله حلّاج (د: 309 ق) به این مُهر دیده می شود که در ابتدا شرح و تفسیر ظاهر این مُهر نزد آنان مطرح است و با ظهور ابن عربی، تفاسیر جای خود را به تأویلات می دهد و نظریه توحید وجودی زمینه ای برای طرح مهمترین تعالیم عرفانی از جمله بحث قوس نزول و صعود و حضرات الهیه را فراهم می سازد. در دوران میانی تصوف، بزرگانی همچون سعدالدین حمویه، ابن عربی و ابن ترکه اصفهانی با ترسیم دوایر توحید وشرح و نگارش آثاری مستقل در این باره هر کدام به نوعی جایگاه انسان کامل و مقام ختمیت رادر توحید مشخص کرده اند. در سده های متأخّر جلال الدین محمد مجدالاشراف(د: 1331ق)از عارفان ذهبیه کبرویه با استفاده از همین مبانی و به مدد کشف و شهود، شرح و ترسیمی از مُهر نبوّت ارایه داده است. تفسیر جهان شناسه عارفان از مُهر نبوّت و ارتباط آن با ختم نبوت و ولایت از سوی عارفان شیعی از مهمترین یافته های این نوشتار به حساب می آید.
بار دیگر ما غلط کردیم راه (تبیین و تایید نظر استاد زرین کوب درباره داستان شاه و کنیزک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مثنوی پژوهان، نخستین داستان مثنوی، موسوم به «کنیزک و پادشاه» را اثری نمادین دانسته و هر یک با توجه به دیدگاه خاص خود آن را رمزگشایی کرده اند. آنان در رمزگشایی از سه شخصیت داستان اتفاق نظر دارند و اختلاف نظر اصلی مربوط به رمزگشایی از شخصیت «شاه» و «کنیز» است. اغلب شارحان ظاهراً به پیروی از شرح خوارزمی، شاه را رمز «روح» و کنیز را رمز «نفس» فرض کرده اند. در آثار استاد عبدالحسین زرین کوب، کنیز رمز «انسان» و شاه رمز «خداوند» است اما از نظر برخی پناه بردن شاه به مسجد و اعترافش به اشتباه، با این که او را رمز خداوند فرض کنیم، ناسازگار است از این رو همچنان گرایش به نظریه خوارزمی بیشتر دیده می شود. در این پژوهش، پس از نقد دیگر دیدگاه ها، با تکیه بر درون مایه اصلی داستان و شیوه داستان پردازی مولوی برای تبیین نظر استاد زرین کوب، تلاش شده است. فرض آن است که درون مایه اصلی داستان، شرح خطای انسان (کنیزک) در شناخت معشوق حقیقی (شاه) و گزینش معشوقی ناپایدار به نام دنیا (زرگر) است. عواملی که این فرضیه را تأیید می کند دو دسته است: دلایل خارج از داستان عبارت است از: درون مایه مأخذ اصلی قصه، سابقه مضمون در متون گنوسی، پیشینه مضمون در آثار عارفان متقدم به ویژه عطار و تکرار مضمون در دیگر حکایت های مثنوی. دلایل داخل داستان نیز عبارت است از: درآمد داستان و بیتِ خروج، گره داستان و شخصیت محوری آن و گره گشایی و نتیجه گیری مولوی در پایان داستان.
تحلیل سوانحالعشاق از دیدگاه «من استعلایی» پدیدارشناختی (رویکردی پدیدارشناختی به قلمرو عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادب فارسی به سبب برخورداری از تنوع وگستردگی فراوان از دیرباز توجه منتقدان را به خود معطوف داشته است. در این میان، سوانح احمد غزّالی از دو جهت، یکی به دلیل نظریهپردازی های معرفتشناسانه و دیگر نوع نگاه مؤلف به توصیف پدیدارهایی چون عشق، عاشق و معشوق، از وجهه معرفتی بالایی برخوردار است؛ پژوهش حاضر روش نقد پدیدارشناختی رابا توجه به یکی از دغدغه های اصلی خود که رسیدن به «التفات» و «طلبگاهی» منحصراً عرفانی و نیز ارائه پاسخی برای چگونگی ارتباط میان آگاهی با مسأله فناست، در تحلیل رخدادهای معرفتی سوانح به کار گرفته است.
روش انتقادی این مقاله، پدیدارشناسی استعلایی است تا با اتکا به تحلیل آن، از کیفیّت ظهور رخداد آگاهی و «من استعلایی»، موضوع را به تعبیر سوانح از «طلبگاه» عرفان قرن ششم ارزیابی، و اهمیت انتخاب عشق را در ایجاد و تکوین فرایند آگاهی بیان کند. دستاورد عملی این مقاله، معرفی عینی یک الگوی کاربردی به منظور بررسی فرایند معرفت شناسی در حوزه ادبیات عرفانی است.
بررسی تمنای لکانی در خسرو و شیرین نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با محوریت مضمون تمنا در تئوری روانکاوی لکان، خوانشی نو از خسرو و شیرین نظامی ارائه و تعاریف تازه ای از شخصیت های اصلی داستان و جایگاه هر یک از آنها به دست داده شده است. برای روشن شدن مفهوم تمنای لکانی، ابتدا مقوله های تمنا/آرزومندی، مطلوب گمشده، ژوئی سانس/ تمت، تعین ما بعدی، رانش، خلا /هیچی از روانکاوی لکان را که با موضوع این پژوهش همسو هستند، شرح داده شده، سپس در پایان هر مقوله بخش های مختلف داستان همراه با نمونه ای از متن تعریف و تحلیل شده است. این پژوهش در بررسی خود بدین نتیجه رسیده است که ارتباط خسرو با شیرین، مریم و شکر بر اساس جستجوی «مطلوب گمشده» شکل گرفته است؛ در مسیر این جستجو، مریم و شکر نقش مطلوب های کوچک و جزئی را برای خسرو ایفا کرده اند و شیرین به دلیل به تاخیر افکندن وصال، برای خسرو این توهم را پیش آورده که مطلوبِ اصلی آرزومندی است؛ در حالی که پس از وصل، مطلوب گمشده همواره دست نیافتنی و جستجوی خسرو به دلیل حضور او در امر خیالی لکان، همچنان بی پایان خواهد ماند.
تحقیق تطبیقی داستان حضرت یعقوب (ع) و فریدون و فرزندان آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعه داستانهای دینی از جمله قرآن کریم و داستانهای شاهنامه فردوسی که حماسه ملی ایران است، با شخصیت هایی مواجه هستیم که در اعمال و رفتار و زندگی، وجه مشترک و همانندی زیادی بین آنها وجود دارد. این شباهتها یا به جهت وجود حقایق واحد و مشهوری است که در نقطه ای واحد پدید آمده، سپس به دلیل گردش در بین ملتهای دیگر در افکار و باورهای آنان تاثیر گذاشته و رنگ بومی و نژادی هریک از آن ملل را به خود گرفته و روایت دیگر از داستان اصلی است و شاید هم وجود حوادث مشابه و شخصیتهایی با اعمال مشابه در بین ملتهای مختلف و از سنخ تکرار تاریخ است. این نوشته از میان موضوعات متعدد قابل تطبیق، صرفاً تحقیق در داستانهای حضرت یعقوب و فرزندان او با استناد به سوره یوسف از قرآن کریم و داستان فریدون و فرزندان او، با تکیه بر شاهنامه فردوسی، را وجهه همت خود قرار داده است که با تامل بیشتر معلوم می گردد، این دو داستان بخوبی استعداد تطبیق با یکدیگر را دارا هستند. به اعتقاد مولف، این دو داستان را نه متاثر از یکدیگر می توان دانست و نه کار او قیاس بین اسطوره با وحی الهی است؛ زیرا اسطوره در قیاس با وحی چیزی شبیه خیال در مقابل یقین است و مبنای کار مولف تنها بررسی و بازنمایی وجوه تشابه و تمایز از صورت مکتوب و مشهور این دو داستان است. مقایسه و تطبیق دو داستان یاد شده، در یک مقدمه- با عنوان تحقیق تطبیقی- و در پانزده محور شامل نه وجه مشابهت و شش وجه تمایز و مغایرت عرضه می گردد.
غربت اندیشی صوفیانه و بازتاب آن در شعر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم غربت با اندیشه، احساس و رفتار آدمی درآمیخته است و در بسیاری از حوزه های فکری چون فلسفه، عرفان، انسان شناسی، روان شناسی، ادبیات و مانند آن مجال بروز یافته است. در تصوف و عرفان اسلامی نیز غربت، حضوری قابل اعتنا دارد و صاحب ابعاد معنایی و تفسیرهای گوناگون است. در این مقاله پس از مقدمه ای کوتاه درباره مفاهیم چندگانه غربت (سنتی، مدرن و پسامدرن) و نگاهی کوتاه به مقوله غربت در فلسفه، علوم اجتماعی و روان شناسی، به بحث اصلی درباره غربت اندیشی صوفیانه تحت عناوینی چون «غربت روح در قالب»، «غربت انسان در دنیا»، «غربت عارف در میان اهل ظاهر» و «غربت در میان غیر اهل وطن» پرداخته می شود و با تمرکز بر اندیشه های مدون ابن عربی و برخی از بزرگان صوفیه و با استناد به پاره ای شواهد شعری، موارد ذیل تبیین می شود: 1-غربت مفهومی است آزموده انسان. 2- بیشتر عارفان به دلیل تأمل در ویژگی های روحی و روانی آدمی از چنین احساسی آگاهی داشته اند و برای آن ادله و تفاسیر گوناگونی ذکر کرده اند. 3-غربت با مفاهیمی بنیادی چون فنا و سیر و سلوک، شهرت گریزی و گمنامی و مانند آن پیوستگی دارد. 4-غربت صوفیانه با مفهوم سفر ارتباط دارد. 5- غربت و غربت اندیشی رنگ و بویی ملامتی دارد و از اصول ملامتیان است.
از سوررئالیسم فرانسوی تا روزبهان بقلی (جلوه های فرا واقعی در شطحیات صوفیه)
حوزه های تخصصی: