لطف تشبیه غرابت و دوری از ابتذال است و اگر تشبیه با صنایع دیگر ادبی و بدیعی همچون رجوع و تجاهل عارف همراه باشد بی گمان بدیع و تازه به نظر می رسد. از سوی دیگر استفاده از مشبه به نادر، و همی و خیالی و نیز وجه شبه مرکب و غریب باعث می شود انتقال از مشبه به مشبه به با تفکر و تدفیق توام باشد و اینگونه تشبیهات است که در زبان فارسی نشانه تحول سبک خراسانی به عراقی دانسته شده است. تقییدات زیبا، شرط، عکس، تفضیل، اضمار، ادات تشبیه نادر و تاکیدی و تناسی تشبیه از عوامل عدیده ابداع در تشبیه به شمار می روند. ما برآنیم که به تحلیل ابزار نوسازی در چهار دیوان فارسی و چهار دیوان عربی بپردازیم و جستجو کنیم که با مرور زمان، کدام شاعر هنرمندانه تر توانسته است باز تشبیه را در آسمان خیال به اوج پرواز برساند.
یکی از برجسته ترین شعرای معاصر، که شعرش سرشار از عرفانی لطیف و خاص است، (سهراب سپهری) است. سهراب، شخصیتی است که در عرصه نقادی ها، گونه گون با او برخورد می شود؛ بدین معنی که گروهی او را عاری از عرفان، گروهی عارف الهی و برخی دیگر عارفی که عرفانش آمیزه و گلچینی از سایر عرفانهاست، معرفی می کنند. همچنین امر موجب شد که نگارنده به چنین جستاری دست یازد و با نگرشی دوباره در مقام این نوع داوریها بنشیند.در این جستار، ابتدا کلیه سروده های سهراب مورد مطالعه قرار گرفته و از خلال آنها، وجوه مختلف نگرشهای عرفانی وی از جمله مشابهتها و اختلافات عرفانش با عرفان کلاسیک، مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت در این بررسی به این نتیجه دست یافته ایم که گرایش سهراب به عرفان حتمی است، اما نه آن عرفان که از دیر باز شناخته ایم، بلکه عرفانی تازه و مختص به خود او.
رهی معیری از شاعران بنام و پرآوازه معاصر است که زبان عاطفی و پراحساسش، نظر مخاطبان فراوانی را از زمان حیاتش تا کنون، به سوی سروده های او جلب کرده است. همین رویکرد گسترده مخاطبان، چاپ مکرر آثار او را در پی داشته است؛ به گونه ای که در دو دهه اخیر، شمارگان و نوبت های چاپ آثار رهی به اشکال مختلف، در میان دیگر آثار ادب فارسی، برجستگی خاصی داشته است. بر اساس این امتیازها و توان مندی ها، در این مقاله در پی آنیم که: الف- جایگاه، رهی معیری را در میان شاعران معاصر، بویژه سنت گرایان مشخص کنیم. ب- مهمترین عواملی را که موجب پسندیدگی شعر وی در میان مخاطبان گردیده، بکاویم. بی تردید عوامل متعددی در پسندیدگی یک اثر ادبی موثر می افتد که ممکن است به حوزه لفظ یا معنا مربوط باشد؛ براساس مطالعه و تاملی که بدین منظور برروی سروده های رهی انجام گرفت، بدین نتیجه دست یافتیم که بیشتر زیبایی های شعر «رهی» به ساختار و فرم سخن وی مربوط است، لذا باید بیشتر از دیدگاه نقد ساختار گرایانه و فرمالیستی به اشعار وی نگریسته شود. بهره گیری رهی از عناصر موسیقی افزای سخن را باید از شگردهای موثر رهی در این حوزه به شمار آورد که بی تردید نتیجه آشنایی عمیق رهی از سال های آغازین نوجوانی با موسیقی بوده است.
«رنگ»، بعنوان برجسته ترین و نمودارترین عنصر در حوزه محسوسات، از دیرباز تاکنون مورد توجه انسان بوده و همواره روح و روان آدمی را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. امروزه رنگ مهمترین عنصر در بروز خلاقیتهای هنری و بهره وری محسوب می شود؛ چنانکه بسیاری از بزرگان ادبی و هنری جهان چون «گوته» - به اذعان خویش - مدیون استفاده خلاق از رنگها و توجه دقیق بدان بوده اند. رنگ مایه آرامش و هسته آرایش جهان است و شاعران، بعنوان زیبا شناسان جهان آفرینش از واژگان رنگین در عینی تر شدن ایماژهای شاعرانه و کشف و توضیح روابط میان اجزای تصاویر شعری و گاه در راستای تبیین و تلقین مفاهیم بیان ناشدنی فضای نمادین اشعار خویش بهره ها برده اند و تاریخ نمادگرایی انسان نشان داده که او به هر چیز خاصیت نمادین بخشیده است. رنگ نیز از این قاعده و خاصیت دور نمانده و گاه از مهمترین عناصر در نماد پردازی شاعرانه گردیده است. لذا این جستار، در پی بررسی و تحلیل زمینه های نمادین رنگ در اشعار معاصر با تکیه و تاکید بر آثار سه شاعر برجسته معاصر، نیما سپهری و موسوی گرمارودی است.
در بین شاعران معاصر، توجه اخوان به آثار گذشته زبان فارسی و عشق و علاقه او به فرهنگ پرباری که بردوش آن زبان است، شعرش را تجلی گاه بسیاری از عناصر زبان کهن کرده است. ساخت های کهن گرا بخشی از کهن گرایی نحوی شعر اخوان است که مقاله حاضر به بررسی و توصیف آن می پردازد. منظور از ساخت، مجموعه ای است که حداقل از دو جزء طبق نظم و ترتیب معینی پدید آمده است و کار معینی می کند. ساخت های کهن گرا در شعر اخوان به لحاظ آشنایی او با متون گذشته و تاثیری که از سازوکارهای شعر گذشته پذیرفته بسیار متنوع و گسترده است تا بدان حد که می توان گفت شعری از این شاعر بزرگ معاصر وجود ندارد که در آن گوشه چشمی به ساخت های گذشته زبان فارسی نینداخته باشد. ساختار جمله، فعل، ترکیب های وصفی، کاربرد نقش نمای اضافه، پرش ضمیر، جابجایی ارکان جمله و حذف، بخشی از جلوه های کهن گرایی در شعر اخوان است که مقاله حاضر به آن ها می پردازد. برخلاف نظر برخی از منتقدین که استفاده از عناصر زبان کهن را در شعر معاصر روا نمی دارند و آن را نوعی نبش قبر می پندارند، اخوان با کاربرد بجا و شایسته واژه ها و بافت ها و ساخت های کهن، با توانایی بی نظیر خود در حسن گزینش و ترکیب و هماهنگی بین زبان و محتوا، زبانی اصیل و فخیم و با صلابت آفریده است.
جستجو در سرچشمه های عرفانی و آغاز شکل گیری سخن عارفانه از جمله مطالعات ضروری حوزه ادب فارسی و عربی است. محققین و منتفدین بسیاری تلاش کرده اند تا به زمینه های شکل گیری این هنر منظوم دست پیدا کنند. مقاله حاضر در صدد است تا نشان دهد که چگونه زنان عارف شاعر در اولین قرون شکل گیری عرفان اسلامی در سرودن نخستین اشعار عارفانه سهیم بوده اند و چگونه حدیث حب الهی را در حوزه سخن منظوم وارد کرده اند. پس از جست و جویی فراگیر در اکثر کتب تذکره و مقامات، شرح احوال و آثار دوازده زن از قرن دوم و سوم هجری پیدا شد که از ایشان اشعاری هم باقی مانده بود. هر چند انتساب بعضی از ابیات به ایشان مورد تایید است، اما روشن است که اگر فرض کنیم قائل و گوینده ابیات در حدیث حب الهی رابعه نبوده باشد، در قرن دوم هجری در بصره پارسا زنان شاعر دیگری بوده اند که سخن از عشق الهی رانده و آن را در موعظه ها، مناجات ها، دعاها و حالات وجد و شیفتگی خود بیان کرده اند.
حماسه رستم و اسفندیار، داستان سرگشتگی انسان بر سر دوراهی هاست. در روایت های کتبی، اسفندیار با خوردن اناری که زرتشت بر آن دعا خوانده رویین تن می شود- انار نماد بی مرگی و جاودانگی است- اما چشمان او آسیب پذیر می ماند. او برای رسیدن به تاج و تخت، کورکورانه از پدرش برای جنگ با رستم اطاعت می کند. بنابراین آسیب پذیر بودن چشمان این "شهزاده نابینا" رمز آن است که او قدرت بینش ندارد. در اسطوره، چشم بسته نماد بی خردی و بی خردی به معنی مرگ و نابودی است. در این جستار، نخست بر بنیان آن چه در نامه های دینی آمده است. چهره آیینی اسفندیار نموده می شود و سپس شخصیت وی را در حماسه بررسی می کنیم تا دو گانگی شخصیت وی در برنامه های دینی و حماسی پدیدار شود.