ترجمة آثار سعدی شیرازی به عنوان یکی از نامدارترین سخن سرایان ادب فارسی، بنا به جنبه های متعدّد ساختاری و محتوایی، قابلیّت تحلیل و بررسی از منظر نظریّه های جدید فنّ ترجمه را دارد. آنتوان برمن در نظریّة گرایش های ریخت شکنانة خود، با هدف برجسته ساختن اهمیّت دیگری و فرهنگ بیگانه در ترجمه و احترام به غرابت و بیگانگی متن اصلی، بر این اعتقاد است که مترجم باید از نظر شکل و محتوا، مقیّد به متن مبدأ و وفادار به آن باشد. در این جستار، ترجمة عربی جبرائیل المخلّع از کتاب ارجمند «گلستان» بر اساس هفت مؤلّفه از مؤلّفه های تحریف متن از دیدگاه برمن بررسی می شود که عبارتند از: عقلایی سازی، شفّاف سازی، اطناب کلام، تفاخرگرایی، تخریب شبکه های معنایی زیرین متن، غنازدایی کیفی و غنازدایی کمّی. یافته های پژوهش نشان می دهد علّت اصلی انحراف ترجمة عربی گلستان از متن اصلی، ناآشنایی مترجم به زبان فارسی، تمایزهای مربوط به ساختار دستوری و نیز تطابق کامل نداشتن دامنة اطلاق واژه ها در دو زبان عربی و فارسی است که طبیعتاً ناشی از اختلاف فرهنگ، تمدّن، عادات و رسوم دو قومی است که به این دو زبان سخن می گویند.
در این مقاله جریان شعر عرفانی به سه دوره حال، قال و احتیال تقسیم شدهاست، برای ورود به بحث اصلی که بررسی شعر عرفانی دوره قال است، اشاراتی اجمالی به دوره تکوین شعر عرفانی و دوره حال شده است و پس از آنکه با تکیه بر شعر و شخصیت صوفیانه سه شاعر برجسته عصر فترت یعنی شاه نعمت الله ولی، محمد شیرین مغربی و شاه قاسم انوار به طرح این پرسش پرداخته شده است که علت عدم ماندگاری این شعر چیست حال آنکه این جریان شعری در روزگار حیات شاعران خود، پر رونق و پرطرفدار بوده است؟ در ادامه سخن تلاش شده است که علل عدم ماندگاری این جریان شعری برشمرده شود و به علل مقبولیت آن، در روزگار حیات هر شاعر اشارتی رود. در پایان برای عینیتر شدن موضوع، ده غزل از دیوان هر شاعر در سه سطح زبانی، بلاغی و موسیقایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
افسانه ها در دنیای ادبیات کودک از جایگاه خاصی برخوردار هستند. چرا که علاوه بر جنبه ی سرگرمی و کمک به قوه ی تخیل کودک، به کمک سمبل ها و کنایه هایی که در دل خود دارند به ذهن ناخودآگاه کودک نفوذ کرده و بسیاری از تنش های درونی، عقده های اودیپی، رقابت های خواهر و برادری را تسکین داده، درمان می نمایند و به سوالهای جنسی کودک پاسخ می دهند. علاوه بر این، راه کارهایی برای زندگی و مقابله با مشکلات پیش رو نیز ارائه می دهند. پژوهش حاضر نگاهی است از دریچه روانکاوی به یک افسانه ی ایرانی با نام افسانه ی دژ هوش ربا برگرفته از مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی که در دهه ی 30 توسط صبحی مهتدی بازنویسی شده است. در این پژوهش، سمبل های موجود در این افسانه بر اساس روانکاوی برونو بتلهایم ، یکی از روانکاوان برجسته کودک، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
این مقاله می کوشد تا پیدایش و پیشرفت ادبیات تطبیقی در کشور ترکیه را بررسی کند. در بخش اول مقاله چگونگی پیوند خوردنِ فرهنگ مقایسه در ادبیات کلاسیک ترکی با جغرافیای جهان اسلام/ اسلامی شده، مخصوصاً عربی و فارسی بیان شده است. در بخش دوم مقاله تعریفی از اینکه چگونه فرهنگ مقایسه در ادبیات معاصر ترکیه در ارتباط با فرهنگ های رومی یونانی، فرانسوی، آلمانی و اخیراً انگلیسی به دست داده شده است. همچنین مشکلات و شکاف های ناشی از این دوگانگی زمانی و مکانی در عرصه ادبیات تطبیقی ترکیه بررسی شده است. مقاله با ارائه هویتی دورگه ای رومرزی برای ادبیات تطبیقی در ترکیه، در دو بُعد زمانی و مکانی، و نیز با ارائه کتاب شناسی پژوهش های نظری در دو حیطه تألیف و ترجمه، به کار خود پایان می دهد.
محور اصلی این نوشتار، تحلیل روشمند موضوع عشق با نظری بر آموزه های کتاب مثنوی معنوی مولانا است. نویسنده مقاله بر اساس یک ساختار منطقی و الگوی نظری خاص درباره «عشق»، به جست وجوی این مفهوم در رابطه انسان و خدا می پردازد. در این جست وجو نویسنده، به برخی منابع و پایه های این آموزه ها در قرآن و سنت نیز نظر داشته است. بدین ترتیب برای بررسی و تحلیل معنا و مفهوم عشق در آموزه های دینی و عرفان الهی، بایستی در یک تحقیق جامع از «خدا پژوهی» به سمت «انسان پژوهی» حرکت کرد تا در نهایت بتوانیم به «عشق پژوهی» بُنیادینی دست یابیم. نوشتار کنونی بر اساس همین الگوی کلّی شکل گرفته است و مسأله را از زاویه این سه نگاه پی می گیرد.