فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۶۱ تا ۱٬۲۸۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
حوزه های تخصصی:
جشن نامه گراردو نیولی، ایران شناس ایتالیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Religious themes and Texts of Pre-Islamic Iran and Central Asia, edited by C. G. Cereti, M. Maggi and E. Provasi, Dr. Ludwimg Reichert Verlag, Wiesbaden 2003, XXXV + 460 pages, 14 plates. بن مایه ها و متن های دینی ایران و آسیای مرکزی در دوران پیش از اسلام، در واقع، جشن نامه ای برای ایران شناس نامدار ایتالیائی، گراردو نیولی، و هدیه شصت و پنجمین سالگرد تولد اوست، که به همت گروهی از شاگردان و همکارانش فراهم آمده است. نسخه ای از این کتاب، پیش از چاپ، در 6 دسامبر 2002 در جشن تولد نیولی به وی اهدا شد و سرانجام در سال 2003 در مجموعه پژوهش های ایران شناسی که زیر نظر نیکلاس سیمز- ویلیامز، استاد برجسته ایران شناسی، به نفقه انتشارات دکتر لودویک رایشرت منتشر می شود به چاپ رسید. این کتاب در واقع بیست و چهارمین جلد از این مجموعه است. گراردو نیولی در ششم دسامبر سال 1937 در رم متولد شد. او از سال 1968 تا 1993 استاد کرسی ایران شناسی در دانشگاه شرق شناسی ناپل بود و سپس به دانشگاه لاساپینتزای رم منتقل و استاد کرسی «تاریخ دین در ایران و آسیای مرکزی» شد. نیولی در سال 1979 به ریاست موسسه ایتالیائی مطالعات خاورمیانه و خاوردور منصوب شد. این موسسه در سال 1995 با موسسه ایتالیائی- افریقایی ادغام شد و، از آن تاریخ تاکنون، موسسه ای که از ادغام آن دو به وجود آمده است موسسه ایتالیائی افریقا و شرق خوانده می شود و ریاست آن همچنان بر عهده نیولی است. نیولی تاکنون هشت کتاب و بیش از دویست مقاله ارزشمند تالیف کرده، که بیشتر آنها در باره دین زردشتی، مانویت، تاریخ ایران باستان و رابطه دین و دولت در ایران باستان است. در اینجا ذکر نام کتاب های او خالی از فایده نیست. کتیبه های فارسی- یهودی غور (افغانستان) (1964، به زبان ایتالیائی)؛ پژوهش های تاریخی در باره سیستان باستان (1967، به زبان ایتالیائی)؛ زمان و مکان زردشت (1980، به زبان انگلیسی)؛ از زردشت تا مانی (1985، به زبان فرانسه)؛ مفهوم ایران (1989، به زبان انگلیسی)؛ فهرست کتیبه های عربی جنوبی (1993، به زبان ایتالیایی)؛ ایران به عنوان مفهومی دینی در مزداپرستی (1993، به زبان آلمانی)؛ زردشت در تاریخ (2000، به زبان انگلیسی)...
تمثیل گرایی فلسفی و پیوند آن با ادبیات تمثیلی مولانا در مثنوی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تمثیل گرایی فلسفی بر پایه اعتقاد به دوگانگی جهان ناسوت و لاهوت، صدور معقول در محسوس و نزول از وحدت به کثرت استوار است. این فلسفه که بر ماهیت دو بعدی تمثیل- روساخت روایی و ژرف ساخت فکری- مبتنی است، ساختاری دو وجهی به حکایت تمثیلی می بخشد که یکی نقش ممثل به داستانی و دیگری نقش ممثل فلسفی را برعهده دارد. درآثار مولانا- به خصوص مثنوی- نیز پیوند میان تمثیل گرایی فلسفی و ادبیات تمثیلی را در ساختار داستانی مثنوی مولانا می توان دید، پیوندی که در ادبیات غرب در ارتباط بین سمبولیزم غربی و ایده آلیسم افلاطونی دیده می شود.در این جستار، ضمن مروری بر ریشه های تمثیل گرایی فلسفی، تجلی این فکر در جهان بینی و آثار مولانا مورد نگرش قرار خواهد گرفت و جلوه های این پیوند میان نظام فکری و بیان ادبی در ساختار داستانی مثنوی مولانا مورد بررسی قرار می گیرد، اشکال ساختاری ظهور این گرایش در قصص مثنوی در سه عنوان تعلیق گریزی، مثل گذاری و تفسیر تمثیلی، تحلیل خواهد شد.
بحثی درباره انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به نوذر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بعضی از روایت های شاهنامه با دیگر منابع متفاوت است. یکی از دلایل این تفاوت، تغییراتی است که در روایت های حماسی رخ می دهد و به بعضی از منابع می رسد که یک نمونه از این تغییرات، انتقال یک خویشکاری، عمل و... از شخصی به شخص دیگر است. از نمونه های این مقوله، انتقال شکست منوچهر از افراسیاب به دوران نوذر در شاهنامه است. این جنگ که در اغلب روایت های قبل، هم زمان و حتی بعد از فردوسی به منوچهر منسوب بوده، در شاهنامه به دوران نوذر منتقل شده است. در این مقاله سعی شده پس از بررسی روایت ها، اصالت آنها و علت این انتقال روشن شود. نتایج پژوهش نشانگر این است که از طرفی منوچهر در گذر زمان، چهره ای مینوی یافته و از طرفی، نوذر چهره ای منفی پیدا کرده است. بنابراین می بایست در آغاز، این شکست در دوران منوچهر بوده و در روایت های متأخر و نزدیک به عصر فردوسی به دوران نوذر منتقل شده باشد.
بررسی و تطبیق گزاره های چند معراج نامةکهن و مقایسة آنها با معراج نامة شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این گفتار ،کهن ترین و نوترین گزارش های سفر انسان به دنیای ماورای حس نشان داده شده و پس از آن میان سیرهایی که انسان های سنّتی گزارش کرده اند و معراج نامه ای که از« محمّد رضا شفیعی کدکنی» به عنوان نمونه ای از سیر انسان معاصر در دست داریم، مقایسه هایی انجام شده است. این پژوهش نشان می دهد اکثر این سیرها می تواند وقوعی مسلّم داشته باشد و می توان از دیدگاه علمی و بخصوص بر اساس نظریّات یونگ آنها را توجیه نمود. ضمن بررسی بخشی از گزاره های این سیرها نشان داده شده است که تشابه و نکات مشترک این معراج ها، از طرفی وابسته به باورها، ریاضت ها و تأمّلاتی است که این سیرها را موجب می شود و از سویی دیگر به تاثیر پذیری اکثر سیرهای متأخّر از متقدّم مربوط می گردد. همچنین از رویارو قرار دادن مسافران دو طیف سنّتی و معاصرِ دیارِ غیب از طریق ارائه و تشریح گزارش های مستند آنها، نقش جهان ذهنی این دو طیف در آفرینش عناصر این گزاره ها ترسیم شده است و از این رهگذر تعهّد و رسالت آدمیان براساس توجّه به تعریف سنّتی انسان به عنوان حیوانی ناطق و تعریف معاصرین به صورت حیوان سایس در معراج جمعی انسان ترسیم شده است . در پایان یادآوری شده است که انسان معاصر به جای گزارش و به تصویر کشیدن حالات روان های معذّب در عالم ارواح و بهره گیری از استراتژی رعب، در صدد ترغیب و آماده سازی وجدان جمعی برای تهذیب و سالم سازی جامعه از طریق جنبش آگاهانه و حرکت عقلانی و علمی است. دلیل نکوهش بی محابای شاعران در آخرین بخش معراج نامة انسان معاصر نیز همین بی توجّهی آنها به رسالت و تعهّد شعر به عنوان رکن مهمّی از امکانات فرهنگی جامعه است.
بررسی وتحلیل ویژگی های حماسی داستان بهرام چوبینه در شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهرام چوبینه سردار بزرگ ساسانی، نقش عمده ای در تحوّلات سیاسی و نظامی اواخر عهد هرمزد چهارم و اوایل عهد خسرو پرویز دارد و شرح ماجراجویی های وی در بخش تاریخی شاهنامه، زمینه مناسبی را برای خلق حماسه ای زیبا، فراهم کرده است. بررسی دقیق محتوای این داستان، بروشنی حاکی از حضور عناصر و شاخصه های سروده ای حماسی، به سبک حماسه های بخش پهلوانی شاهنامه است. شخصیت برجسته بهرام چوبینه نیز با وجود همه کاستی هایی که نسبت به یک قهرمان شکست ناپذیر دارد، در اشعار فردوسی، در قالب پهلوانی حماسه آفرین معرفی شده که دارای وجوه اشتراک فراوانی با جهان پهلوان شاهنامه، رستم دستان است. این واقعیت حاکی از آن است که فردوسی در جریان به نظم کشیدن تاریخ ایران باستان، هر کجا که اقتضا می کرده است، وقایع تاریخی را دستمایه سرودن حماسه های شورانگیز قرار داده است.
جسم و روح در مثنوی مولوی
بررسی نماد روانشناختی در شعر کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نماد، از شگردهای تصویرپردازی است که نشانگر استعداد واژگان در انعکاس تصاویر ذهنی است. نماد ادبی، به دلیل همراه بودن با تداعی های پیچیده ی ذهن و تصاویر دیریاب، در شعر کودک و نوجوان کاربرد کمتری دارد؛ با وجود این، نماد روان شناختی که حاصل برخورد عاطفی کودک با دنیای درونی و بیرونی است، به جهت ملموس بودن و سهولت درک آن، در شعر کودک و نوجوان بازتاب دارد. این نوع نماد، نه تنها در کوشش طبیعی کودک برای دریافت معنا خللی ایجاد نمی کند؛ بلکه به نیازهای عاطفی کودکان جواب می دهد و تضادهای درونی او را به وحدت می رساند. نماد روان شناختی نقش فیزیولوژی در کودک دارد و اغلب به صورت ناخودآگاه در بازی های کودکانه، جلوه گر می شود. مهم ترین دلیل پیدایش آن، قدرت زیاد تخیّل کودک و عاطفه ی اوست. در این مقاله، سعی داریم نمادهای روان شناختیِ به کار رفته در شعر کودک را رمزگشایی و بررسی کنیم.
نقالی (نام آوران عرصه نقالی، شاهنامه خوانی، پرده خوانی)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی هنر و معماری هنرهای زیبا هنرهای نمایشی تئاتر و نمایش ایران
- حوزههای تخصصی تاریخ ایران اسلامی حکومت های ایرانی- اسلامی پهلوی دوم فرهنگی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های معاصر نقالی
- حوزههای تخصصی هنر و معماری تاریخ هنر تاریخ هنر اسلامی امویان
بایزید بسطامی، آیینه ی الهی
حوزه های تخصصی:
تحلیل فرمالیستی زبان عرفانی: لوازم و عواقب آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی زبان عرفان، همواره یکی از پژوهش¬هایی است که از آغاز تکوین عرفان اسلامی و در سیر تکاملی آن همواره در کانون توجّه محقّقان قرار داشته است. پس از بالندگی نظریّه پردازی در قرن بیستم و پیدایش نظریه فرمالیسم، به جهت قدرت تحلیلی و علمی این نظریّه، بسیاری از پژوهشگران به کاربست نظریه فرمالیسم در حوزه¬های مختلف رغبت نشان دادند. امّا از آنجایی¬که نظریّة فرمالیسم اساساً در پی تبیین ادبیّات و کشف ساز¬و¬کارهای برجسته¬سازی کلام به طور عام است، در این اواخر شاهد به کارگیری این نظریّه در بخش های مختلف ادبیّات و قلمرو عرفان اسلامی هستیم. کاربست این دیدگاه در حوزه عرفان¬پژوهی چندان دقیق و کارآمد نبوده و به نادیده گرفتن حقایقی منجر شده که در کارایی این دسته از تحقیقات عرفانی خدشه وارد کرده است. این مقاله بر آن است ضمن تبیین خاستگاه فکری این نظریّه¬ و ارایه ملزومات تحلیلی آن، کاربست این نظریّه را به طور خاص در حوزه عرفان پژوهی نقد و تحلیل کند. روش به کار گرفته شده در این تحلیل، بنا به ضرورت، روش ساختارگرایانه است؛ روشی که ضمن تحلیل جزء به جزء عناصر یا نشانه¬ها در پی کشف سازوکارهای تألیف عناصر و ساخت گزاره¬هاست.
توصیف شیوه میبدی در تفسیر عرفانی قرآن «با تکیه بر تاویلات و لطایف عرفانی نوبت سوم تفسیر میبدی در داستان حضرت موسی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف تبیین شیوه تفسیری میبدی و با تمرکز بر داستان زندگی موسی (ع) در قرآن و کشف الاسرار به تقسیم بندی نوبت ثالثه تفسیر عرفانی او به دو بخش تاویل گونه ها و نکات و لطایف عرفانی می پردازد و سعی دارد با تکیه بر تحلیل شیوه میبدی در تفسیر و تاویل قرآن، دریچه ای را به سوی فهمی عمیق از تفاسیر عرفانی بویژه کشف الاسرار بگشاید. تفسیری که گونه ای ناقص از تاویل به میزانی محدود در آن موجود است. از سوی دیگر حجمی قابل توجه از لطایف و نکات عرفانی را مولف به شیوه های گوناگون بویژه با تکیه بر دو مفهوم محبت و عنایت کشف و بیان می کند و در غالب موارد، لطیفه گویی را به اثبات فضیلت محمد (ص) و امتش می کشاند.
حافظ شناسی پیر مغان کیست؟
منبع:
حافظ دی ۱۳۸۴ شماره ۲۲
حوزه های تخصصی:
از «منطق الطّیر» عطّار تا «جاناتان، مرغ دریایی» ریچارد باخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان ها، افسانه ها و اسطوره ها در میان ملل مختلف، مؤلّفه های همانند و مشابهی دارند که می توان از زوایای متفاوتی آنها را مورد پژوهش قرار داد. جستجوی کمال و نمونة انسان آرمانی از جمله این مؤلّفه های مشترک است. منطق الطّیر عطّار نیشابوری یکی از زیباترین آثار سمبولیک شرق در این زمینه است که مورد تأسّی بسیاری از شاعران و نویسندگان جهان قرار گرفته است. ریچارد باخ ـ یکی از نویسندگان آرمان گرای مغرب زمین ـ تقریباً نمونه ای مشابه، یعنی«جاناتان، مرغ دریایی» را ارائه کرده است.با توجّه به فاصله زمانی بسیار بین این دو اثر، این مقایسه تطبیقی یک نوع تجزیه و تحلیلِ در زمانی است؛ نه همزمانی. البتّه به لحاظ درون مایه عرفانی و پیچیدگی های داستانی، جاناتان به عظمت منطق الطّیر عطّار نیست. آیا فلسفه فکری این نویسنده متأثّر از عرفان شرقی و تفکّر عطّار است؟ ویا همانندی های این دو اثر ادبی ـ عرفانی، حتّی اگر ریچارد باخ، منطق الطّیر عطّار را ندیده باشد؛ برخاسته از آرمان های مشترک فطری و ذاتی بین انسان ها و کاملاً طبیعی و باور کردنی است؟ این نوشتار تلاشی در جهت پاسخ دادن به این پرسش هاست؛ افزون براینکه مقایسه ای تطبیقی بین دو اثر را در بر دارد.
شراب آسمانی: تأویل در نگاه مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأویل، شیوه ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقة آن به حماسة "ایلیاد و ادیسه" بر می گردد. در میان مسلمانان، این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه رخ نمود و آنگاه فرقه های گوناگون مانند معتزله، باطنیه، اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه، عرفا و ... به تأویل «قرآن» و حدیث دست زدند. در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد که مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نائل می شود. مولانا در «مثنوی شریف» - که تفسیری عارفانه به شمار می رود- فراوان دست به تأویل می زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود می گیرد که البته این جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی آید. او این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل انگیز به تصویر می کشد.