فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۸۱ تا ۱٬۹۰۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
173 - 199
حوزه های تخصصی:
زیبایی و عشق از مهم ترین مفاهیم عرفان اسلامی اند که ارتباط عمیقی با مفهوم تجلی حضرت حق دارند. معرفت عشق همراه با زیبایی است. از نظر عرفای اسلامی، زیبایی کشش و جاذبه دارد. آنجا که زیبایی هست، عشق و طلب و کشش وجود دارد. بنابراین این دو مفهوم ترجمان مدارج هستی شناختی و معرفت شناختی عرفان اسلامی هستند. در عرفان اسلامی، هنرمند نمی تواند زیبایی را بیافریند، اما به واسطه قوای ادراکی شهود باطنی و حسی و قلبی، خیال به زیبایی های کشف شده در مراتب هستی "حضرات خمس"، صورت محسوس می بخشد و در نهایت هنرمند کاشف و آشکارکننده زیبایی است. بنابراین هنر تجلیگاه عشق هنرمند است و هنرش حاصل روح تزکیه شده ای است که با شهود باطنی جمال مطلق و عالم خیال را دریافت می شود و از نور معنویت عشق، زیبایی و جمال را در کالبد هنر عرفانی تابانده است. برای دستیابی به اهداف مورد نظر، از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی استفاده شد. بدین منظور نگارنده به نظرات اندیشمندان و مطرح نمودن دیدگاه های آنان پرداخته و در ادامه به تفسیر زیبایی و ارتباط بین عشق، زیبایی و هنرمند اقدام نموده است.
طریقه فردوسیه و تأثّرات آن از سلسله کبرویه از رهگذر مکتوبات صدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در برخی از منابع کهن و متأخر، طریقه شرف الدین مَنیَری (661 ؟‑782 ق) به سلسله سهروردیه و گاه چشتیه منسوب شده؛ حال آنکه به گواه آثار شیخ منیری و نیز بیشترِ منابع هم روزگار او، شرف الدین به طریقه کبرویه فردوسیه منتسب بوده است. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به این مسئله کانونی، نادرستی انتساب شیخ منیری به سهروردیه و گاه چشتیه، پرداخته شده است تا افزون بر تبیین ضرورتِ مشخص کردن طریقه شیخ منیری به این پرسش ها نیز پاسخ داده شود: انتساب شرف الدین به سلسله ها در منابع به چند دسته تقسیم می شود؟ احتمالات برای شکل گیری و رواج این انتساب ها در چند رده دسته بندی می شود؟ بنابراین نخست با رجوع به یکی از ملفوظات شرف الدین با نام معدن المعانی (تألیف: پیش از 15 شعبان 749 ق) و دیگر منابع کهن و معاصر، نادرستی انتساب شیخ منیری به سهروردیه و گاه چشتیه گوشزد و سپس سه احتمال برای شکل گیری و رواج این انتساب ارائه شده است. همچنین در بخش سوم مقاله، به هدف پژوهش یعنی ارائه برخی از مهم ترین تأثیرپذیری های شرف الدین منیری از آثار نجم الدین کبری (540‑618 ق) و دیگر مشایخ کبرویه، که در مکتوبات صدی نمود یافته، پرداخته شده است تا انتساب فردوسیه به سلسله کبرویه به عنوان دستاورد برجسته این نوشتار بیش از پیش نمایان شود.
نگاهی به درونمایه های اجتماعی در رمان های الطیب صالح سودانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
323 - 345
حوزه های تخصصی:
هرچند اکثر شخصیت ها در رمان های الطیب صالح رمان نویس سودانی برگرفته از جامعه سنتی و عربی- آفریقایی سودان است؛ کشوری که طعم بسیار تلخ استعمار انگلستان را چشیده و با گذر از این دوران شوم، مرحله پسا استعماری و پیامدهای آن را تجربه کرده و می کند، اما نوع نگرش الطیب صالح جدای از آفریقایی و عرب بودنش، نگرشی بشر دوستانه توأم با حس نوع دوستی فارغ از وابستگی به جریان ها و گرایش های سیاسی، اجتماعی، رنگ، نژاد، جنس، و دین است. در این میان، تأثیرپذیری شاعران و نویسندگان ایرانی نیز از شرایط اجتماعی و سیاسی امری است که مورد تأیید اکثر صاحبنظران است. فرخی یزدی نیز از شرایط اجتماعی و سیاسی متأثر است. هدف از این پژوهش معرفی الطیب صالح و رمان های او به جامعه دانشگاهی و ادبی ایران و بررسی تبیین دیدگاه الطیب صالح نسبت به پدیده های اجتماعی در رمان هایش. روش مورد استفاده در این مقاله، کتابخانه یا اسنادی است که با ابزار فیش برداری مبادرت به جمع آوری داده ها و اطلاعات پرداخته شده است.
بررسی سمبولیسم عرفانی و اجتماعی در اشعار تقی پورنامداریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پورنامداریان از منتقدان و پژوهشگران برجسته جامعه ادبی کشور به حساب می آید که جنبه شاعری وی کمتر مورد توجه واقع شده است. وی تحت تأثیر افکار نیما و پیروان او، همچنین مطالعات و پژوهش های خود در زمینه عرفان و داستان های رمزی آن، در اشعارش گرایش خاصی به بیان رمزی و سمبولیک دارد. بسیاری از این رمزها و نمادها را می توان در دو حوزه غالب عرفانی و اجتماعی یا حماسی جای داد. با توجه به همین مطلب، این جستار کوشیده است تا سمبولیسم عرفانی و اجتماعی موجود در شعر پورنامداریان را با توجه به زمینه های مطالعات عرفانی شاعر و پژوهش های دقیق او در این زمینه و همچنین شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم در زمان سرایش آثارش، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. نتایج نشان می دهد که مطالعات و تأملات شاعر در زمینه عرفان و دقت و تفکر در احوالات عارفان، در خلق سمبل های عرفانی اشعارش بسیار مؤثر بوده است. همچنین نتایج بیانگر این است که شاعر بنابر شرایط خاص سیاسی و اجتماعی دوران شاهنشاهی و استبداد حاکم بر آن، به ناچار به زبان سمبولیک روی آورده است و با بیانی نمادین، جامعه بحران زده عصر خویش را به تصویر کشیده است.
تحلیل تطبیقی اصالت بشر از دیدگاه مولانا با اندیشه های ژان پل سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
253 - 271
حوزه های تخصصی:
اصالت بشر یا وجود مسأله ای فلسفی است که در طول تاریخ زندگی انسان همواره دغدغه فلاسفه و متفکران غرب و شرق بوده است. اگزیستانسیالیست های غربی به خصوص سارتر بر ماهیت فرامادی و فرامعنوی انسان تأکید داشته وجود را بر ماهیت مقدم می دارند؛ حال آنکه ماهیت وجودی انسان در عرفان اسلامی به خصوص اندیشه و آثار مولوی به ویژه در «غزلیات شمس» دارای دو بعد مادی و معنوی است که ماهیت یا چیستی اش بر وجودش تقدم دارد. یافته های تحقیق که به روش اسنادی و بررسی توصیفی به دست آمده، بر آن است که تفاوت در تعریف ماهیت انسان نزد سارتر و مولانا موجب شده تا اصالت وجود نزد ایشان متمایز باشد. سارتر با رد الهیات، ماهیت وجودی انسان را نهایتاً اخلاقی می داند که با مرگ پایان می پذیرد. در مقابل مولوی برای وجود انسان دو ماهیت روحانی و مادی می شناسد که با خودآگاهی می تواند با گذر از جهان مادی و رسیدن به دنیای معنوی، به ازلیت و ابدیت دست یابد.
شهر بی نشان در اندیشه عبدالوهاب البیاتی و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
109 - 130
حوزه های تخصصی:
شهر آرمانی نمایانگر حقیقتی است دست نیافتنی که از گذشته های دور همواره در اندیشه انسان وجود داشته و پناهگاه او برای گذر از ناملایمات روزگار و تلخی های هستی بوده است. این نامرادی ها سبب شده که شاعران معاصر بکوشند در آثار خود دنیایی آرمانی و شایسته زیستن انسان بیافرینند. در این آرمانشهرها کمال مطلوب، دستیابی به نظام و سامانی عقلانی و انسانی است که شر و فساد و سایر خوی های تباه کننده بدان راه نداشته باشند. پژوهش حاضر، به آفرینش آرمانشهر و متضاد آن پلیدشهر، در اندیشه دو شاعر معاصر ایرانی و عراقی، مهدی اخوان ثالث و عبدالوهاب البیاتی ، می پردازد. محیط یکسان زندگی دو شاعر، برداشت و واکنشی یکسان را از رویدادهای هستی برای دو شاعر در پی داشته است. اخوان و بیاتی هر دو نگاهی یکسان به پدیده آرمانشهر داشته اند و در مقابلش پلیدشهر را نیز تصویر کرده اند، اما در پرداختن به این موضوعات تفاوت هایی نیز باهم دارند که این پژوهش به شرح این تفاوت ها می پردازد.
رویکرد تطبیقی زبان شناسی در مطالعات ترجمه نیمه دوم قرن بیستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۷
201 - 214
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی تطبیقی یا زبان شناسی هم سنجشی یکی از شاخه های عمده در زبان شناسی تاریخی است که به هم سنجی زبان ها به منظور اکتشاف و استخراج نزدیکی ها و خویشاوندی های آن ها در طول تاریخ می پردازد. در قرن بیستم تئوری های ترجمه از تأثیرات فرهنگ مدرن و نیز زبان شناسی بی نصیب نمانده است. از این رو این مقاله به بررسی نظام مند تئوری های ترجمه و تأثیر زبان شناسی بر ترجمه به ویژه در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست می پردازد. چراکه در این برهه زمانی، نظریات ترجمه تأثیرات زیادی از زبان شناسی و نظریه پردازان آن گرفته است. مفاهیم کلیدی در این مقاله، معنا، تعادل، و تبدیل در ترجمه و برتری زبان شناسی ساختاری و زایشی و نیز تأکید بر برخی زبان شناسان برجسته می باشد. همچنین این مقاله نشان می دهد که چطور رویکرد ترجمه با تلاش افرادی مانند نایدا ، که نظریه اش را از مدل گشتاری- زایشی چامسکی گرفته بود، به سمت علمی شدن پیش می رود. در پایان نیز خاطرنشان می سازد که چگونه زبان شناسی با تئوری های ترجمه ادغام و مطالعات ترجمه در دنیای مدرن مطرح شده است.
تحلیل تطبیقی ارجاعات درون متنی شعر "عشق و شور و مستی" در بوستان سعدی با نگاره "گدایی بر در مسجد" اثر کمال الدین بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بوستان سعدی از جمله کتاب هایست که در اعصار مختلف، توسط نگارگران ایرانی مصور شده است. نگاره"گدایی بر در مسجد"یکی از نگاره های مصور محفوظ در کتابخانه قاهره است که توسط کمال الدین بهزاد، مصورگردیده. مبنای مصورسازی بهزاد شعر سعدیست که در این داستان از احادیث و روایات استفاده شده است و به بهترین شیوه به نظم ارائه گشته. براین اساس مفروض است، بهزاد نیز به برای تصویرگری داستان بوستان از روایات، داستان ها و احادیث دیگری بهره گرفته است. با شیوه های جدید خوانش اثر که تحت عنوان بینامتنیت در عصر حاضر متداول گشته و به طور مفصل در تفکر ژنت تدوین شده است، می توان تحلیل تطبیقی را از ارجاعات متون، به صورت بینامتنی ارائه نمود و همچنین بر اساس ارجاعات، سنجشی از برگرفته گی تحت عنوان گشتار در فزون متنیت ارائه داد. در این پژوهش یکی از گونه های ترامتنی ژنت، یعنی بیش متنیت، جهت بررسی چگونگی ارتباط نگاره"گدایی بر در مسجد"اثر بهزاد با شعر سعدی تحت عنوان"عشق و شور و مستی"،مورد استفاده قرارگرفته است. این پژوهش علاوه بر تطبیق این نگاره با شعر سعدی، به دنبال یافتن پاسخ این پرسش است که سعدی در شعر، از چه منابع دیگری بهره برده و همچنین بهزاد در تصویرگری شعر مذکور از چه متون و ارجاعات دیگری علاوه بر شعر سعدی استفاده کرده است. روش تحقیق نظری و بنیادین است که به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته و ابزار فیش برداری برای گردآوری اطلاعات مورد استفاده است. یافته های پژوهش برمبنای مباحث بینامتنیت حاکی از آن است که سعدی در نگارش بوستان از احادیث و روایات بهره جسته. بهزاد نیز در تصویرگری علاوه بر متن بوستان، از احادیث و داستان های دیگری که منشاء اصلی پیداش تصویر می باشند بهره برده و صرفاٌ به بازنمایی صرف از داستان اکتفا نکرده است.
شرح و تصحیح چند بیت از حدیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه از سنایی غزنوی، یکی از مهم ترین و تأثیرگذارترین منظومه های صوفیانه در ادب فارسی است که تا امروز چند بار تصحیح و شرح شده است؛ اما هیچ کدام از شرح ها و تصحیحات این اثر جامع و به دور از لغزش نیست. مسئله تحقیق در این جستار آن است که چه ابیاتی در حدیقه به آیات و احادیث اشاره دارد و شارحان در شرح های نوشته شده توجهی به آن نداشته اند؛ همچنین کدام ابیات به تصحیح نیاز دارد. در این پژوهش، نسخه تصحیح شده محمدتقی مدرس رضوی اساس قرار گرفت. سپس با توجه به محور افقی و عمودی ابیات و دقت در ابیات همگون یا تحریرهای متفاوت از یک بیت و نسخه بدل ها، برای بعضی واژه ها که نادرست می نماید، صورت های مرجحی پیشنهاد شد؛ همچنین برخی از ابیاتی شرح شد که به آیه یا حدیثی اشاره دارد.
بررسی تطبیقی مولّفه های ادبیات آپوکالیپسی(آخرالزمانی) در «سفر» احمد شاملو و «بازگشت دیگر» ویلیام باتلر ییتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
67 - 87
حوزه های تخصصی:
ادبیات آپوکالیپسی (Apocalyptic Literature) یا آخرالزمانی، گونه ای از ادبیات هشداردهنده و شهودآمیز است که به انحاء مختلف در آثار معاصرین ظهور کرده است. پژوهش حاضر با بهره گیری از مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی، در صدد بررسی این گونه ادبی در ادبیات جهان، و نیز سنجش و قیاس درون مایه هایِ به کار رفته در شعرِ «سفر» احمد شاملو (1379-1304 ش) و شعرِ «بازگشت دیگر» ویلیام باتلر ییتس (1317-1244 ش؛ 1939-1865 م) می باشد. الگوی به کار رفته در این تحقیق، گونه شناسی و بررسی ژانر، و نیز تحلیل درون مایه های مشترک در آثار این دو شاعر می باشد تا نحوه پرداخت و نگرش شاملو و ییتس به آخرالزمان و پایانِ هزاره روشن گردد. لذا از میان انبوهِ مولّفه ها و درون مایه های مرتبط با این ژانر ادبی، بررسی تطبیقیِ مضامینی چون مکاشفه و اندریافت شاعرانه، پیش گویی و هشدار، هزاره گرایی و پایانِ تاریخ، و خشونت زبانی در اشعار «سفرِ» شاملو و «بازگشت دیگرِ» ییتس، برگزیده شده اند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که هر دو شاعر با این گونه ادبی کاملا آشنا بوده اند و فارغ از تاثیر و تاثّر مستقیم از یکدیگر، درون مایه ها و مولّفه های ادبیات آپوکالیپسی در آثار منتخب هر دو شاعر برجسته و قابل قیاس می باشد.
بررسی دو تحریف شناختیِ تفکر دوقطبی و صافی ذهنی؛ مبتنی بر تمثیل های مثنوی معنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناخت درمانی از رویکردهای غالب روان شناسی معاصر برای درمان اختلالات روانی است که بر مبنای بازسازی و اصلاح شناخت های تحریف شده و تفکرات غیرمنطقی و ناکارآمد بنا نهاده شده است. تمثیل نیز یکی از مؤثرترین و کاربردی ترین روش هایی است که روان درمانگران در فرایند درمان های شناختی از آن استفاده می کنند. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، تمثیل هایی از مثنوی مولانا که بر دو تحریفِ شناختیِ تفکر دوقطبی و صافی ذهن دلالت دارد، ارائه و برپایه تبیین رویکرد شناختی بررسی می شود. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تمثیل های مثنوی مولانا، هم با فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی هماهنگی دارد و هم به سبب ساختار مناسب، فن ثبت پیام در ذهن مخاطب، درج نکته های ظریف در چگونگی ارائه تمثیل در متن و فرایند انتقال مفاهیم قابلیت ویژه ای در درمان های شناختی دارد؛ همچنین به سبب پیوند مفاهیم نظری و انتزاعی با تصاویرِ روشن و پویا می تواند بهترین الگو و راهنمای عملی بسیار مؤثری در بازسازی شناختی این تحریف ها باشد.
بازنگری رمز تنبیه اول نمطِ نهمِ اشارات و تنبیهات در تبیینِ عدمِ صحّتِ انتساب تصنیفِ سلامان و ابسال به ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
33 - 56
حوزه های تخصصی:
در پی تشکیک و معارضه فخر رازی با موضوع اشاره رمزی ابن سینا به قصه رمزی-تمثیلی سلامان و ابسال در تنبیه اول از نمط نهم انتشارات و تنبیهات، خواجه نصیر در رد ادعای او به تأویل قول ابن سینا به روایتی از سلامان و ابسال پرداخت که آن را موافق قول ابن سینا یافته بود. جوزجانی نیز قصه سلامان و ابسال را در ردیف آثار ابن سینا آورده و ابن سینا هم در رساله قضا و قدر به نام «ابسال» اشاره کرده است. با توجه به این شواهد می توان به طور تلویحی، روایت دو برادر سلامان و ابسال را از قصه های رمزی-تمثیلی ابن سینا تلقی کرد. پس از این اقدام خواجه نصیر، شارحان متأخر اشارات و تنبیهات و دیگر آثار ابن سینا، بی هیچ تحقیق، و صرفاً به اعتبار ادعای خواجه نصیر، روایت سلامان و ابسال خواجه نصیری را سومین قصه رمزی-تمثیلی ابن سینا تلقی کردند؛ درحالی که برای این کار، جز ادعای نامستند خواجه نصیر هیچ سندی نداشتند. این پژوهش این تلقی را رد و اعلام می کند که ابن سینا هیچ قصه ای با عنوان «سلامان و ابسال» تصنیف نکرده و مشارالیه او در تنبیه اول از نمط نهم اشارات و تنبیهات نیز، نه روایت خواجه نصیر از قصه سلامان و ابسال که اسطوره سلامان و ابسال یونانی الاصل ترجمه شده توسط حنین بن اسحاق بوده است.
نقد انگاره بی بهرگی فرشته از عشق در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۸
133 - 162
حوزه های تخصصی:
معنای انگاره فرشته در اندیشه حافظ، در تطبیق اثر با سایر متون صوفیه، دستخوش تحولی جدی شده است. غالب حافظ پژوهان بر این باورند که حافظ عشق را همان بار امانت الهی تلقی می کند که منحصراً به انسان سپرده شده است و در مقابل، فرشتگان را از عشق بی نصیب می داند. با وجود این، مقایسه نشانگان موجود در شعر حافظ، با صورت بندی های مفهومی موجود در تألیفات سایر صوفیه، صحت این گزاره را مورد تردید قرار می دهد. ادعای حافظ مبنی بر بی بهرگی فرشتگان از عشق، از آنجا که با رویکرد کلی عرفای اسلامی یعنی سیطره عام عشق در جهان خلقت تضاد دارد، شایسته بازنگری است. به نظر می رسد که حافظ در این میانه بیش از همه از عطار نیشابوری تأثیر پذیرفته و با وجود اعتقاد به سیطره عام عشق در جهان خلقت، نقطه کمال عشق را که همان دَرد عشق است، مخصوص انسان می داند. این در حالی است که حافظ پژوهان عمدتاً این دیدگاه حافظ را به گونه دیگری تفسیر کرده اند. در خلال این تفاسیر، بسیاری از مفاهیم و مضامین شعر حافظ از دسترس فهم مخاطب خارج خواهد شد. این مقاله با تبیین یکی از استعاره های بنیادین موجود در متون تصوف، یعنی «دُردی دَرد»، و مقایسه گزاره های مرتبط با آن در شعر حافظ و سایر تألیفات اهل تصوف به بازخوانی انگاره فرشته و بهره آنان از عشق در متن اندیشه حافظ می پردازد.
بررسی جایگاه و نقش عصا در اساطیر و ادیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۳
155 - 186
حوزه های تخصصی:
عصا از عناصر مهم اساطیری و فرهنگی است که علاوه بر کارکردهای طبیعی و اولیه، در اسطوره ها و ادیان مختلف حضور گسترده ای داشته است. روزگاری ابزاری ساده برای انجام کارهای روزمره بود؛ اما به مرور زمان، کارکردهای اساسی و بنیادینی در زندگی مردم یافته است و در دوره های بعد، متناسب با رشد عقلی بشر، به شکلی نمادین ظهور پیدا کرده است. نقش های نمادین عصا در ادوار مختلف اساطیری و دینی تغییر شکل داده، گاه بر اثر این دگرگونی ها، ارتباط و پیوند ظاهری خود را با فلسفه وجودی خویش قطع کرده، به شکل و شیوه ای متفاوت جلوه گر شده است. از طرف دیگر، همگام با پیشرفت های مادی بشر، بخشی از کارکردهای عصا به ابزارهای به نسبت پیشرفته تری مانند نیزه، کمان، شمشیر و سلاح های نوین واگذار شده است. در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی حضور عصا و اشکال گوناگون آن در دوران اساطیری و حماسی، در پیوند با خدایان، پادشاهان و پهلوانان، همراه با بازتاب آن در ادیان بررسی و نقش های مختلف نمادین عصا و علل تغییرات تدریجی آن تبیین شده است.
خوانشی عرفانی از نماد پرنده در قصیده «اوراق طائراللیل» فیتوری با تکیه بر تأثیرپذیری از منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دهم پاییز وز مستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
157 - 180
حوزه های تخصصی:
یکی از دلایل گرایش شاعران معاصر عرب به استفاده از اصطلاحات و نمادهای عرفانی، تمایل بیش از اندازه این شاعران به مکتب رمانتیسم و حزن عمیقی بود که شاعران این مکتب، آن را فریادمی زدند. محمّد الفیتوری، شاعر سودانی که در برهه ای از زندگی شعری اش از مکتب رمانتیسم متأثرشد، برای بیان اندوه (درد) درونی متعالی و تجربه عرفانی خود، به استفاده از زبان صوفیانه روی آورد. او در قصیده «اوراق طائراللیل»، پرنده را نماد روح شفاف خود قرار داده است که معبود را تسبیح می کند و نغمه های صوفیانه سرمی دهد. این شاعر سودانی، در این قصیده، با تکیه بر نماد پرنده، حالت غربت و اندوه خود را به تصویرمی کشد و برای تحقق این هدف، نمادپردازی عطار در منطق الطیر و دو اندیشه اصلی این منظومه، یعنی صیرورت و شدن و نیل به وحدت وجود را مطمح نظر قرار داده است. این پژوهش نشان می دهد که وحدت وجود انفسی و به دنبال آن حیرت، اصلی ترین مفاهیمی است که دو اثر با استفاده از نماد پرنده سعی در بیان آن دارند، هرچند در برخی موارد اختلاف هایی وجود دارد. همچنین، تأویلی عرفانی از تجربه شعری فیتوری ارائه داده و به شیوه تطبیقی، تأثیرپذیری وی از نماد پرنده در منطق الطیر را تحلیل کرده است.
نقش اسطوره باروری در شکل گیری تراژدی پسرکشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مضامین درخور تأمل در جهان اسطوره و حماسه، پسرکشی است. شاهنامه فردوسی و برخی از داستان های حماسی اسطوره ای از آثاری محسوب می شوند که صورت مفصل این آیین شرقی را دست مایه برخی از داستان های مشهور خود کرده اند. در داستان رستم و سهراب، سیاوش و به نوعی در داستان رستم و اسفندیار، شاهد مرگ فرزند به دست پدر هستیم. در این جستار عاملی مطرح شده که می تواند عامل اصلی شکل گیری تراژدی در این داستان ها فرض شود. بر اساس اسطوره های باروری و آفرینش، رسالت اصلی والدین تداوم و بقای نسل است؛ با کشته شدن پسر به دست پدر، حلقه اصلی تداوم نسل به دست پدر از بین می رود و سبب می شود که پدر نتواند رسالت اصلی خود، یعنی پرورش فرزند را به انجام برساند. این واقعه داستان را در حد تراژدی اعتلا می بخشد حال آنکه در روایات پدر کشی، لفظ تراژدی کمتر به کار برده شده زیرا پدر، تکلیف اسطوره ای خود را به پایان رسانده است و مرگ او از دیدگاه اسطوره ای چندان مورد اعتنا نیست. این مقالله با روش تحلیلی استنادی ساختارهای مشترکی را که سبب وقوع تراژدی پسرکشی شده با اسطوره باروری پیوند داده و آن را به عنوان مهم ترین عامل شکل گیری تراژدی در این داستان ها معرفی می کند.
بررسی تطبیقی فیلم و داستان «مهمان مامان» بر اساس نظریه روایت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
153 - 172
حوزه های تخصصی:
روایت از دو عنصر اساسی قصه و قصه گو تشکیل می شود که در همه روایت ها از هر نوعی دیده می شود و جزو ذاتی هر نوع روایتی است. ژرار ژنت متأثر از شکل گرایان روس قصه را یکی از جنبه های روایت می داند و آن را ترتیب واقعی ارزیابی می کند، در نتیجه توانسته برای تمامی روابط بین توالی زمانی رخدادها و ترتیب روایت، تحلیلی ارائه دهد و با استفاده از زمان و تغییرات در خط داستانی، پی رنگ و شکل داستانی خود را بنا سازد. او نظریه زمان در روایت را در سه محور نظم، تداوم و بسامد(تکرار) مطرح می کند و روایت شناسی را بر ارتباطات میان داستان و متن روایی و به ویژه زمان، وجه، آوا و کانونی سازی که ترکیبی از شیوه های ساختار روایت و نظریه ترامتنیت که به طور کلی رابطه یک متن در متن دیگر است قرار می دهد. همچنین عنوان بندی آغازین فیلم که به عنوان یکی از پنج مناسبت ترامتنیت در این نمونه مورد تأکید قرار می گیرد. در این پژوهش با رویکرد به مقوله تکنیک های روایت پردازی از ژرار ژنت از یک سو و فیلم و داستان «مهمان مامان» از سویی دیگر مهم ترین تکنیک های روایت پردازی بررسی می شود.
بررسی تطبیقی سیاست مدن در گلستان سعدی و کلیله و دمنه عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
275 - 301
حوزه های تخصصی:
نویسندگان کتاب های «کلیله و دمنه عربی» و «گلستان» هر یک به گونه ای در طرح مسأله سیاست مُدُن و آیین حکومت داری تأکید ورزیده اند. رعایت اصول و موازین اخلاقی در سیاست مدن و آیین حکومت داری و کشورداری همچون عدالت، رعیّت پروری، رازداری، برقراری امنیت اجتماعی، خردورزی، مشورت و رایزنی در تدبیر مصالح مملکت، اتحاد و یکدلی، قناعت و خرسندی، توجه به قدرت اهورایی و اعتقاد به تقدیر و سرنوشت و ... پیوندی استوار با شیوه شخصی پادشاهان و حاکمان دارد و حتی این امر در منابع تاریخی ایران نیز نمود فراوانی دارد. سعدی در«گلستان» یک باب را به سیرت پادشاهان اختصاص می دهد و در بقیه باب ها کم و بیش نکات مهمی را در این زمینه متذکر می شود. در کتاب «کلیله و دمنه عربی» نیز این امر به گونه ای دیگر و با زبان حیوانات به شکل نمادین و در هیأت فابل، بازگو می شود. هر دو نویسنده در صدد یافتن چاره ای برای رفع مشکلات مردم و دفع ظلم و فساد هستند. نویسندگان هر دو اثر برای رسیدن به الگوی برتر حکومتی، نگرشی اسوه گرا دارند و برای نشان دادن نمودار عینی آن به آموزه های دینی تکیه می کنند و بر اهتمام به امور دنیا و دین تأکید می ورزند. با بررسی دو اثر، این نتیجه حاصل می شود که در هر عصری نه تنها حاکمان بلکه برخی ادیبان هم به عالم سیاست روی آورده اند و گاهی نقش مشاوران سیاسی حاکمان را ایفا کرده اند.
بررسی عوامل موثر بر بروز خطاهای املایی در فرایند فراگیری زبان مادری، مطالعه موردی دو زبان فارسی و انگلیسی
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی مروری پژوهش های انجام شده در حوزه خطاهای املایی، در زبان های فارسی و انگلیسی می پردازد. این مطالعه در پی پاسخ به این سوالات است که اولاً چه عواملی سبب ایجاد خطاهای املایی در مطالعات مزبور شده اند. ثانیا مهمترین عامل ایجاد کننده خطا در این پژوهش ها چیست. در این راستا ابتدا به بررسی پژوهش های انجام شده در حوزه مشکلات املایی در زبان فارسی و انگلیسی پرداخته شد و سپس مطالعات مربوط به مساله عمق خط و تاثیر آن بر ایجاد خطاهای املایی در قالب جانشین سازی نویسه مورد بررسی قرارگرفت. یافته های حاصل از این تحقیق بیانگر این مطلب هستند که تحقیقات در این حوزه در زبان فارسی به دو دسته توصیف زبان شناختی خطاها و بررسی مشکلات خط فارسی در قالب خطاهای املایی تقسیم می شوند. این پژوهش ها در زبان انگلیسی به سمت بررسی مشکلات املایی در قالب مدل های ریاضی و کارهای آماری پیش رفته اند و در تحقیقات اخیر دامنه آن ها تا مطالعه تاثیرعمق خط و ارتباط تنگاتنگ آن نه تنها با مشکلات املایی، بلکه مسائل خواندن گسترش یافته است. در این ارتباط بیشترین خطاهای املایی گزارش شده از پژوهش های مختلف در سطح جانشین سازی نویسه و در ارتباط با عمق خط بوده اند.
بررسی تطبیقی مفهوم مرگ در شعرهای جان دان و مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴۵
9 - 22
حوزه های تخصصی:
در این مقاله بر آن ایم که مفهوم «مرگ» را میان آثار جان دان - شاعر متافیزیکال عصر باروکِ انگلستان در قرن هفدهم میلادی- و مولانا - شاعر ایرانی قرن هفتم هجری قمری- به سبب هایی که در متن مقاله می آید مورد مداقه و سپس در صورت امکان مطابقت قرار دهد. از آن رو که هر دو نامبردگان، نخست از دو نگرگاه متفاوت اما دیگرگونه پدیده «مرگ» را میان آثارشان مورد نظر می آورند، پَسین شرایط دوپاره زندگی هر دوی آن ها و سپسین بن مایه های عرفانی و مذهبی درون آثارشان، نگارندگان را بر آن داشته تا با تبیین مفهوم «مرگ» در عصر باروک نزد جان دان - به عنوان سردمدار شعر متافیزیکال(فرارونده) در انگلستان قرن هفدهم میلادی - و نیز تأویل همین مفهوم نزد مولانا در محدوده زمانی حدود چهارصد سال پیش از آن به چیستی و چگونگی آن بپردازد. این مقاله هیچ تلاش بی ثمری جهت یک بررسی «این همان گونه» جهت تطبیقِ اجباری و مبتنی بر برساخته های ذهنی خود ندارد، تنها قرار بر این است که مفهوم «مرگ» به مثابه دو خط، یکی جان دان در عصر باروک و دیگری مولانا ، از یک مرکز (مرگ) بررسیده شده و وجوه مشارکت و مفارقت آن ها، که ممکن است حال در جایی موجب تقطیع این دو خط، موازات و یا اینکه جدایی آن ها شود را بَررسد.