فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۰۱ تا ۳٬۴۲۰ مورد از کل ۱۶٬۳۹۹ مورد.
خودی از نگاه دیگری در سفرنامه نیکولا بوویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
97 - 111
حوزه های تخصصی:
سفرنامه آیینه ای است که می توان انعکاس تصویر زندگی اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، آداب و رسوم و باورها و اعتقادات، رفتار و کردار و فراز و نشیب های زندگی جوامع مختلف را در آن دید، تصویری گویا و روشن و تا حدود زیادی خالی از غرض ورزی و ملاحظه. از جمله این سفرنامه ها، سفرنامه «راه و رسم جهان» اثر نیکولا بوویه است. این جهانگرد سوئیسی ضمن سفر به سرزمین های مختلف، گزارشی جذاب، صادقانه و دقیق از چگونگی معیشت مردم، وضع شهرها، صنایع و تولیدات، مدارس، آداب و رسوم مذهبی مردم، عملکرد طبقات حاکم و ... به دست می دهد که از دیدگاه ادبیات تطبیقی بسیار ارزشمند و حایز اهمیت است؛ در این مقاله بر آنیم که با تکیه بر سفرنامه «راه و رسم جهان» اثر بوویه به مطالعه و بررسی مظاهر و فرهنگ ایران زمین از منظر ادبیات تطبیقی بپردازیم.
بررسی اصلی ترین ویژگی های زبانی و تصویر آفرینی در اشعار رحماندوست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصطفی رحماندوست از شاعران شاخص و چند وجهی شعر کودک در ایران به شمارمی رود که اشعار وی از ویژگیهای سبک شخصی، به ویژه تصویر آفرینی برخوردار است. در این جستار کوشش می شود، پس از معرفی کوتاه زندگی، آثار و فعالیتهای ادبی و فرهنگی شاعر به شیوه توصیفی، تحلیلی و ارزیابی کمی، به اصلیترین ویژگیهای زبانی، تصویر آفرینی، شیوه روایی و واقع گرایی و بیان خاص شعر آیینی در بیست مجموعه شعر وی پرداخته شود،
تصویر آفرینیهای وی بیشتر از طریق حس آمیزی و عناصر و واژگان مربوط به حس بینایی و شنوایی، متناقض نما، افعال و اصطلاحات محاوره ای، عامیانه و بومی، قیدهای ابداعی، نام گذاریهای جدید، انواع برجسته سازی و هنجار گریزی زبانی و موسیقی کلامی، به ویژه انواع تکرار و ایجاز و اطنابهای مناسب صورت می گیرد.
مهارت در بیان روایی و قصه گویی با زاویه دید اول شخص، سوم شحص و تک گویی، متناسب با گروه های سنی «الف» و «ب» در بیشتر اشعارش دیده می شود.یکی دیگر از ویژگیهای وی، مهارت در شعر آیینی، به ویژه شعر عاشورایی کودک است. به طور کلی، واقع گرایی و ساده گویی و بهره گیری از عناصر زنده و توصیفات عینی، به ویژه رنگهای زرد و سیاه و بازیهای زبانی و ترکیبات بدیع و مناسب سن کودک را می توان از اصلیترین مختصات شعر وی دانست.
مفاهیم عربی و قرآنی در قصاید ناصرخسرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۰
113 - 127
حوزه های تخصصی:
به سبب انس مسلمانان با قرآن کریم و قرائت و احکام قرآن، تأثیر مفاهیم قرآنی را در شعر شاعران وآثار نویسندگان به طور مستقیم و غیر مستقیم به شیوه های گوناگون تلمیح، اقتباس، و اشاره می توان مشاهده کرد. موضوعی که در آثار شاعران و نویسندگان قرن های چهارم و پنجم فزونی می یابد و اوج این تأثیرپذیری در آثار ناصرخسرو نمایان است. جلوه های آیات قرآنی بکار رفته را در اشعار ناصرخسرو نیز با شاهد و مثال مورد بررسی واقع شده است. ژرفا و گستره و فراوانی نفوذ آیات و عبارات قرآنی در ذهن و زبان او در تار و پود اشعارش دیده می شود، و بدین ترتیب وی تسلط خود را در فهم معانی قرآن مجید آشکار می سازد، و عمل به احکام آن را در اشعار دیوان خود مد نظر قرار داده است. او معتقد است که باید باطن قرآن را بر ظاهر آن ترجیح داد.
تطبیق «بوف کور» و «ال الا» بر اساس نظریه گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
92 - 73
حوزه های تخصصی:
بررسی دو اثر در کنار هم، اغلب می تواند زمینه درک بیش تر آن ها را فراهم کند. به ویژه که از یک آبشخور باشند ولی متفاوت جلوه کنند. به نظر نویسنده دو اثر «بوف کور» (هدایت) و «ال الا»(سرانو) در عین بهره مندی از یک جلوه (نسبتاً) مشترک، طوری به زاویه خویش می روند که گویی دو مقوله جدا از هم هستند! «بوف کور» بیش تر شرح آنچه گذشت است، ولی «ال الا» منجر به اتفاق و اتحاد روحی و معرفتی می شود. با یکی انفراد و افتراق، با یکی اتحاد و یکی شدن! پیچیدگی این آثار در وصف شخصیت ها و فضا باعث شد با نگاهی به اصل روایت با منطق مورد نظر گریماس پرداخته شود تا ضمن تشریح بیش تر روشن شود آیا در دل چنین آثاری(که مملو از تکرار و ابهام است) می توان به دنبال نظام خاصی بود؟ و اینکه وجود جلوه های مختلف یک فرد در عین تضاد چه اندازه می تواند به اتحاد و یکی شدن نزدیک شود؟
تطبیق عنصر خیال در متن و نگاره های خاوران نامه، با رویکرد نقد تخیلی گاستون باشلار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله، پژوهشی بینارشته ای در قلمرو ادبیات تطبیقی است که با رویکرد امریکایی ادبیات تطبیقی و نظریه هنری رِماک و بر اساس نقد تخیلی گاستون باشلار، رابطه تصویر و متن در خاوران نامه را تحلیل می کند.
گاستون باشلار شناخت تخیل شاعر و هنرمند را از ورای تحلیل تصاویر ادبی یا هنری مبنای اندیشه خود قرار می دهد. او در تصاویر مورد مطالعه خود عناصر چهارگانه آب و باد و آتش و خاک را که از دیرباز در تمدن کهن شرق نیز مطرح بوده اند به عنوان قالبی برای سنجش عناصر مؤثر در تخیل نویسنده در نظر می گیرد و از کهن الگوهای اسطوره ای و تحلیل تخیل هنر آفرین، بر اساس جلوه مادی عناصر چهارگانه، استفاده می کند. هدف نقد بر محور تخیل تولیدی (عناصر اربعه) و تخیل مادی (استعارات و تشبیهات) از دیدگاه باشلار و تطابق آن با نگاره های خاوران نامه است. داستان های خاوران نامه حول پهلوانی ها و رشادت های حضرت علی(ع) و اصحاب ایشان در برابر دشمنان و کفار بوده، شامل داستان هایی حماسی و اسطوره ای و افسانه ای است که مایه اصلی آنها حوادث تاریخی ای است که با حوادث خیالی به آنها شاخ و برگ داده اند. پس از بررسی و تطبیق شماری از نگاره ها با اشعار این نتیجه حاصل شد که تخیل تولیدی و همچنین تخیل مادی از دیدگاه باشلار، یکی از ابزارهای هنرمند برای تصویرگری این منظومه بوده است.
خواهران غریب یا قریب؟؛ تحلیل محتوا و نقد ادبی در ادبیات کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل محتوا و نقد ادبی از جمله پرکاربردترین روش ها و رویکردها در پژوهش های ادبیات و به طور خاص ادبیات کودک است. در حال حاضر تحلیل محتوا با دو رویکرد کمی و کیفی در بسیاری از پژوهش ها مورد استفاده قرار می گیرد. به نظر می رسد که رویکرد کیفی در تحلیل محتوا قرابت زیادی با نقد ادبی به عنوان یکی از رویکردهای رایج در پژوهش های ادبی دارد. از مجموع 75 پژوهش بررسی شده که در پنج شماره ی دوفصلنامه ی علمی پژوهشی مطالعات ادبیات کودک منتشر شده اند یا به صورت گزارش طرح پژوهشی در کتابخانه ی بین المللی کودکان مونیخ نگهداری می شوند، 41 مورد آنها به نقد و تحلیل متون پرداخته اند. در این میان برخی صراحتاً به روش تحلیل محتوا اشاره کرده اند و برخی نیز صرفاً بر وجه تحلیلی کار تأکید کرده اند. تفکیک مرز مشخصی میان روش ها و رویکردهای به کار گرفته شده در این پژوهش ها امر آسانی نبوده است. اغلب پژوهش ها با رویکردی کیفی و تحلیلی، مبتنی بر شاخص های گوناگون نقد ادبی، از جمله نقد ساختارگرایانه یا فمینیستی یا سایر نظریه های ادبی انجام شده اند. بهره گیری از تکنیک های تحلیل محتوا مبتنی بر معیارهای نقد ادبی می تواند در بهبود کیفیت پژوهش های تحلیلی ادبیات کودک راهگشا باشد.
فردوسی، ابومنصور و آرمانهای ملوکالطوایفیِ پارتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ اسلامی - ایرانی در کتاب الأدب الصغیر و تأثیر آن در منابع عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو کتاب الأدب الصّغیر و الأدب الکبیر، نقطة تقاطع دو فرهنگ ایرانی و اسلامی محسوب می شوند. نویسنده با معیار عقل و خرد، مضامینی را از این دو فرهنگ برگزیده که نه تنها پس از گذشت بیش از هزار سال مورد تأیید خردمندانند؛ بلکه موجب تحسین آن ها شده اند. سبک نگارش ابن مقفّع که در نوع خود بدیع و بی نظیر است، در کنار مضامین عقلی مشترک در دو فرهنگ اسلامی و ایرانی، موجب شده است عبارات حکیمانة این کتاب که از اوّلین آثار مکتوب عربی محسوب می شود، تأثیر شگرف و کم نظیری در آثار پس از خود بگذارند. در این پژوهش نشان داده ایم که 30 عبارت حکیمانه از الأدب الصّغیر، عیناً در ده ها منبع عربی نقل شده و دست کم 27 مضمون مشترک با الفاظ مشابه، از این اثر به ادب عربی نفوذ کرده و بسیاری از مضامین آن در فرهنگ و ادب عربی نمود یافته است. این تأثیر شگرف که حاصل اندیشه های مشترک اسلامی و ایرانی است، اگر در منابع عربی بی نظیر نباشد، به یقین کم نظیر است.
بررسی تطبیقی موسیقی شعر معروف الرصافی و فرخی یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، بررسی تطبیقی موسیقی شعر فرّخی یزدی و معروف الرّصافی است. برای رسیدن به این مقصود، موسیقی اشعار این دو شاعر به دو قسم موسیقی بیرونی و درونی تقسیم بندی شده است. در قسمت موسیقی بیرونی به بررسی وزن، قافیه و ردیف و در قسمت موسیقی درونی، تکرار با دو زیر شاخة واج آرایی و تکرار لفظ و همچنین جناس و سجع بررسی شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد که تنوّع بحور در شعر رصافی بسیار بیشتر از شعر فرّخی است. در مقابل، قافیه های فرّخی نسبت به قافیه های رصافی، نرم تر و طولانی ترند و برعکس، رصافی به انتخاب قافیه های خشن تر و کوتاه تر تمایل بیشتری نشان داده است. استفاده از ردیف نیز که از ویژگی های شعر فارسی است، از عوامل دیگری است که سطح موسیقایی اشعار فرّخی را بالا برده است. در صنعت تکرار نیز ائتلاف میان لفظ و معنی عبارات در شعر دو شاعر به چشم می خورد. در شعر فرّخی، مصوّت «آ» و صامت های «ش» و «م» و در شعر رصافی مصوّت «ی» و صامت های «ش» و «س» بیشترین بسامد را دارند که با توجّه به دیدگاه های ناقدان عرب خاصیّت موسیقایی و معنایی آن ها تبیین شده است. در بهره گیری از جناس و سجع نیز شباهت زیادی میان این دو مشهود است. جناس زائد، اشتقاق، شبه اشتقاق و تام به ترتیب بیشترین بسامد را در دیوان دو شاعر به خود اختصاص داده اند.
فروریزی تقابل ها و اصالت نگرش نسبی در دستگاه فکری مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختار نامتعارف و نوآیین مثنوی ایجاب می کند که خواننده برای فهم عمیق تر و التذاذ هنری بیشتر از کلام مولوی با الگوهای مأنوس و متعارف زبانی و ذهنی خود با جهان متن مثنوی روبه رو نشود. شاکله معنایی مثنوی نیز در خوانش جزءنگرانه و بدون توجه به بسترهای معنایی و پیوند اندام وار پاره ها و اجزای متن، مغفول و پنهان می ماند. بر این اساس، پژوهش حاضر با توجه به یکی از رویکردهای معرفتی و هستی شناختی مولوی به تبیین چگونگی و چرایی فروریزی تقابل ها و اصالت نگرش نسبی و پیوستاری در مثنوی می پردازد.
نگرش تقابلی، جریانی ریشه دار در تاریخ تفکر بشر است که همه امور و پدیده های هستی را در دو قطب مقابل هم طبقه بندی می کند؛ در ساختار سلسله مراتبی و در چینش تقابلی، مفاهیم، ارزش ها و ماحصل امور، ایستا و قطعی است و معنای از پیش تعیین شده و قطعی، جلوی تکثیر معنا را می گیرد. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی – انتقادی به چگونگی و نقش این نگرش در گفتمان فلسفی غرب و نیز فراروی از این تقابل ها، نشان می دهد که باوجود تقابل های دوگانه در مثنوی، چگونه مولانا از حصار بسته و تکراری این ساختار فراتر می رود. پرهیز از برداشت قطعی و پیوستاری دیدن مفاهیم، از اصول زیرساختی تفکر مولانا در سراسر مثنوی است که با عباراتی چون «از موضع»، «جهات مختلف»، «از نظرگه»، «در نسبت» و... به مخاطب انتقال می یابد. این مقاله با بازخوانی تعدادی از حکایت های مثنوی- که با همین اندیشه بنیادی طرح می شوند- نشان می دهد که چگونه مفاهیم به شکلی لغزنده و سیال در کلیت مثنوی به یکدیگر می پیوندند. همچنین با دقت در طرح چندباره برخی از مفاهیم، این موضوع برجسته می شود که در مثنوی هیچ مفهومی یک بار و برای همیشه معنا نمی شود بلکه هر مفهوم بارها -هر بار از موضع و زاویه ای خاص- طرح می گردد تا مخاطب هیچ معنایی را معنای نهایی نداند و منتظر جنبه ای دیگر از آن در بیتی، حکایتی یا دفتری دیگر باشد. پازل معنایی مثنوی در همین امتدادها، تکرارها و ارتباط ها به شیوه خاص خود شکل می گیرد.
شیوه های شخصیت پردازی در شاهنامه فردوسی
حوزه های تخصصی:
شخصیت به هم راه پیرنگ محوری ترین و مهم ترین عناصر داستانی بشمار می آید. عنصر شخصیت در ادبیات داستانی قدیم و جدید عنصری ثابت و با اهمیت بوده، و سنگ بنای اثر ادبی را تشکیل می دهد. در بیان اهمیت شخصیت داستانی همین بس که اگر در داستان، شخصیت وجود نداشته باشد، ماجرایی اتفّاق نخواهد افتاد. شخصیت ها در متون داستانی به دو روش مستقیم و غیر مستقیم پردازش می شوند. شاهنامه فردوسی را نیز می توان اثری داستانی بحساب آورد. فردوسی نسبت به عنصر شخصیت همانند دیگر عناصر داستان، ژرف نگری و دقتی بسیار داشته است. شخصیت پردازی عاملیست که به وسیله آن می توان ویژگی ها، روحیات، افکار و دیگر خصوصیات شخصیت را برای خواننده روشن کرد. لذا نویسنده کوشیده است نحوه نگرش فردوسی به شخصیت ها و شیوه های شخصیت پردازی وی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد.
بررسی و تحلیل تأویلات نوحی از منظر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محیی الدین بن عربی، بزرگ چهره برجسته عرفان اسلامی، در طی آثار خود همواره با نگاهی ژرف به آموزه های دینی توجه کرده است. وی بر بنیاد آموزه های عرفان نظری خود، با نگرشی باطنی به تأویل و تحلیل آیات قرآن و احادیث نبوی همت گمارده و در این راستا سعی نموده است که با قرائتی نو از آموزه های دینی بنیان دستگاه فکری خود را مستحکم تر سازد. وی در اثر جاودان خود، فصوص الحکم، با تحلیل احوال بیست و هفت نبی، به تأویل آموزه های دینی موجود درباره هر نبی پرداخته و به کشف اسرار نبوت هر نبی نائل آمده است؛ وی در طی این اثر ماندگار تأویلات بسیار بدیعی درباره آیات وارده درباره حضرت نوح (ع) ارائه کرده ولی پیچیدگی و آشفتگی عبارت او در این بخش، بیشتر شارحان وی را دچار سردرگمی کرده، تا بدان جا که در پی بازسازی آرای قرآنی وی در آثار متأخر، عملاً توجهی به یافته های وی در این بخش نشده است و در پژوهش هایی که ذیل فص نوحی عرضه شده ، فقط به آموزه تشبیه و تنزیه بسنده شده است. گفتار حاضر بر آن است که از سویی به بازسازی بی پرده و صریح تأویلات وی در آیات نوحی همت گمارد و از سوی دیگر به وجوه ضعف کلامی و تأویلی آن اشاره کند.
نقد رویکرد پدیدارشناسی هوسرلی در قصه های مجید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکرد پدیدارشناسی کیفیت خاصی از ظهور معنا و آگاهی است که ادموند هوسرل (1859- 1938) مبانی نظری آن را در نگرة فلسفی نوینی به نام فنومنولوژی سامان بخشید. بر اساس نظریات وی هیچ شناخت هنجارگونه معتبر شمرده نمی شود مگر آنکه با کنش «من» استعلایی پدیدارشناختی کسب شود. بنابراین فرد ابتدا باید با اعمال شک فلسفی تعریفات و پیش فرضها را به تعلیق درآورد تا زمینة درک و شناخت اصیل برای «من» ایجاد شود. تأکید بر ادراکات، تجربیات و احساسات شخصی و پایبندی به تفکر انتقادی از نشانه های پدیدارشناسی هوسرلی است و در آفرینش، نقد و بررسی ادبیات کودک و نوجوان اهمیت بسیار دارد. پژوهش حاضر که مبتنی بر تحلیل عناصر متن، رفتار شخصیتها بویژه رفتار و سازمان ذهنی «مجید» و تطبیق آن با آراء پدیدارشناسی است نشان می دهد که مؤلفه های نگرش پدیدارشناختی در «قصه های مجید» اثر هوشنگ مرادی کرمانی موجود ا
بررسی فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله از منظر «ادب مندی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله (پرفروش ترین فیلم فارسی در اکران اول)، بر اساس چارچوب پژوهش های زبان شناسی در حوزه ی «ادب مندی» بررسی و تحلیل گردیده است. در این نوشتار شیوه ی گفتار یکی از محبوب ترین شخصیت های مجموعه های تلویزیونی کودکان با عنوان «کلاه قرمزی» شناخته می شود. هم چنین شیوه ی گفتار آقای مجری، به عنوان شخصیت دوم فیلم و نیز به عنوان بزرگ سال در برابر کودک از همین زاویه بررسی شد. در نتیجه معین شد که شخصیت کلاه قرمزی به جز یک مورد (کنش گفتار) که در خدمت آفرینش فضای خنده است، در حد مطلوبی از ادب مندی قرار دارد. برخلاف آن شیوه ی گفتار آقای مجری، به عنوان شخصیت بزرگ سال و در نقش تربیت کننده ی کودک، از منظر ادب مندی پذیرفته نیست و از حد مطلوب فروتر است.