فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۱۲۱ تا ۵٬۱۴۰ مورد از کل ۹٬۷۱۴ مورد.
حوزه های تخصصی:
Metadiscourse markers are used as one of the tools which make writing more effective in social environment and are regarded as one of the most important features in communication among people for expressing the information through different linguistic expressions with cohesive and logical constructions. Accordingly, the present study aimed to identify interactive and interactional metadiscourse in a targeted sample of 100 English research articles written by Iranian writers utilizing Hyland’s taxonomy. The sample included the discussion sections of randomly selected articles with 70000 running words published between 2010 and 2016. The overall findings disclosed that, in interactive metadiscourse category, the use of transitions, frame markers, and evidentials in social science articles were more frequent than those in medical science texts. The results further revealed that the use of endophoric markers and code glosses were almost the same. In interactional metadiscourse corpora, however, the findings demonstrated that writers used hedges, boosters, and self-mentions more frequently in medical science articles compared to those in social sciences. Comparatively, the discussion sections in social science texts contained a higher percentage of engagement markers. It was also found out that there was no significant difference in the use of attitude markers in both disciplines. Notably, the social science authors seemingly preferred to employ interactive metadiscourse markers more, while the medical science authors used interactional metadiscourse markers more frequently in their research articles.
بررسی آوایی غلت نرمکامی [w] در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷
197 - 169
حوزه های تخصصی:
غلت نرمکامی [w] بر خلاف غلت سختکامی [j] در نظام آوایی زبان فارسی نقش تمایزدهندگی ندارد زیرا توزیع آن در مواضع واجی ناقص است؛ یعنی تنها در تعداد معدودی از کلمات فارسی آن هم فقط بعد از واکه [o] ظاهر می شود (مانند "شوق"، "حول"، "دور"). به همین دلیل، [w] در فارسی صرفاً به عنوان واج گونه ای از واج /v/ در نظر گرفته شده است. همچنین، فرض شده است که غلت نرمکامی [w] در روساخت آوایی کلمات مورد نظر، گاه به کلی از زنجیره آوایی حذف شده و به جبران آن واکه /o/ قبل از آن کشیده می شود که در این حالت توالی آوایی [ow] به صورت [où] تلفظ می شود. در تحقیق حاضر میزان اعتبار فرضیه های واجی مطرح شده در پیشینه مطالعات فارسی درباره ی صورت آوایی کلمات حاوی غلت نرمکامی [w] را در یک مطالعه آزمایشگاهی بررسی کردیم. نتایج تحلیل های فرکانس، دامنه انرژی و دیرش زنجیره های آوایی هدف نشان داد که [w] بعد از واکه [o] در کلمات مربوطه تظاهر آوایی دارد، ولی تظاهر آن به صورت یک گونه تضعیف شده است. با کاهش فعالیت [w] در توالی آوایی [ow]، شکل هندسی حفره دهان و الگوی واک سازی حنجره تغییر می کند که باعث می شود (1) دامنه انرژی برای فرکانس ها تا حدود قابلِ توجهی تقویت می شود؛ (2) مقادیر فرکانس سازه ها تا حدی افزایش یابد و (3) پهنای نوار سازه ها تا حدی باریک تر شود. برایند تمامی این تغییراتِ صوتی، شباهت آوایی بیشتر غلت [w] به واکه [o] و در نتیجه دیرش بیشتر واکه [o] است.
بررسی فرایندهای واجی گویش شمالی زبان تالشی (گونة عنبرانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تالشی از زبان های ایرانی نو و متعلق به شاخة شمال غربی زبان های ایرانی است. از نظر ویژگی های گویشی و محدودة جغرافیایی به سه گویش شمالی ، مرکزی و جنوبی تقسیم می شود و به دلیل حفظ ویژگی های زبانی دوران باستان و میانه و نیز قرار گرفتن در زمرة زبان های در خطر ، اهمیت ویژ ه ای در مطالعات گویش شناسی دارد. در مقالة حاضر پربسامدترین فرایندهای واجی تالشی شمالی (گونة عنبرانی)، طی تحول از ایرانی باستان و در مقایسه با فارسی نو بررسی شده است. از جملة این فرایندها حذف واکة پایانی، افراشتگی، مرکزی شدگی، حذف کشش، تضعیف یا نرم شدگی و تقویت یا سخت شدگی است. داده های گویشی به روش میدانی و بر پایة اطلاعات نگارنده که خود گویشور این گونة زبانی است و نیز مصاحبه با گویشوران بومی گردآوری شده است . داده های ایرانی باستان و فارسی میانه به روش کتابخانه ای گردآوری شده است. اگر واژه هایی در اسناد مکتوب وجود نداشت و یا دسترسی به آنها ممکن نبود، به ناچار بازسازی شده اند.
فرآیند عضوگیری و بندهای موصولی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، پدیدة جایگزینی بندهای موصولی تحدیدی و غیرتحدیدی را در سطح کلام در زبان فارسی بررسی می کنیم. بسیاری از پژوهشگران مانند گیون (2001) معتقدند که گونة غیرتحدیدی اسامی شناخته شده مانند اسم خاص، ضمایر اشاره و ضمایر شخصی را به عنوان هستة اسمی انتخاب می کند و لذا کاربرد این گروه های اسمی همراه گونة تحدیدی به ساختی غیردستوری منجر می شود. همچنین، این پژوهشگران بیان می کنند که کاربرد گونة تحدیدی به طور معمول به همراه گروه های اسمی ناشناخته است. برخلاف این نظرات، شواهد زبان فارسی مواردی را نشان می دهد که در آن ها، ازسویی کاربرد گونة تحدیدی به همراه گروه های اسمی معرفه و ازسوی دیگر کاربرد گونة غیرتحدیدی به همراه گروه های اسمی نکره ممکن است. در این نوشتار، با بهره گیری از رویکرد دستور کلام، جایگزینی گونه های تحدیدی و غیرتحدیدی را پیامد عضوگیری بند موصولی در سطوح مختلف دستور کلام می دانیم که رفتارهای متفاوت آوایی، نحوی و معنایی آن ها را توضیح می دهد.
معنی شناسی و کاربردشناسی حال کامل در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر درصدد واکاوی ابعاد معنی شناختی و کاربردشناختی زمان حال کامل در زبان فارسی با تکیه بر نظریه دکلرک (2006 و 2015) است. ابتدا با بررسی وضعیت زمان گزاره شده در حوزه پیشاحال، وجوه معناشناختی زمان حال کامل را بیان و سپس با تحلیل رابطه میان زمان تام و گستره پیشاحال، تفاسیر کاربردشناختی این زمان را بررسی خواهیم کرد. بر این اساس، دو ساخت معنایی از زمان حال کامل (پیشاحال و شمولی) در زبان فارسی وجود دارد که دارای سه نقش کاربردشناختی (نامعین، تاکنونی و تداومی) می باشند. ساخت معناییِ پیشاحال می تواند چهار تعبیر کاربردشناختی تجربی، خبر داغ، تأخری و نتیجه ای را القا کند، اما زبان فارسی از ساختی ویژه (زمان دستوری گذشته و قیدهای زمان حال) برای بیان حال کامل متأخر بهره می برد. این ساخت حاوی نوعی تضاد اطلاعاتی میان زمان دستوری و قید زمان است که نوعی حالت بینابینی میان گذشته و حال را برجسته می سازد. از سوی دیگر ساخت معنایی حال کامل انطباقی نیز با صورت کامل افعال و همچنین با قیدهای راست چین ساخته می شود. این قیدها کل گستره پیشاحال را پوشش داده و رخداد را بر این گستره منطبق می سازند. در برخی از جملات محصول این ساخت، حضور نمود استمراری نیز مشاهده می شود و ضمناً این ساخت، حاوی تعبیر کاربردشناختیِ تاکنونی نیز می باشد، اما قادر به القای تعبیر تداومی نیست که در زبان فارسی عمدتاً با ساختی خاص (زمان دستوری حال و قیدهای تداومیِ معطوف به گذشته) بیان می شود. در این ساخت نیز تنش معنایی بین هویت زمانی قید و زمان دستوری وجود دارد.
پذیرش رباعیات عمر خیام ترجمه ادوارد فیتزجرالد در انگلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر مبانی نظری پذیرش ادبی را از منظر پراور تطبیق گر آمریکایی، تبیین می کند و سپس نظرات او را بر پذیرش رباعیات عمر خیام در انگلستان اِعمال می کند. پذیرش رباعیات عمر خیام ترجمه ادوارد فیتزجرالد مانند هر اثر ادبی دیگر در انگلستان با فراز و فرودهایی همراه بوده است. این مجموعه شعر در ابتدا با اقبال چندانی مواجه نشد، اما به تدریج به کمک عواملی چند مقبول طبع انگلیسی ها افتاد. مطابق یافته های این تحقیق عواملی مانند کیفیت ترجمه، کتاب گزاری های ادبی، تقریظ های اهل قلم، انجمن های ادبی و هنری، ناشران، نظیره ها و نقیضه ها، چاپ های غیرمجاز و چاپ های مصور هریک به نوعی مسیر اقبال ادبی رباعیات خیام را که در ابتدا مغفول مانده بود هموار کردند تا جایی که این ترجمه بومی شد و در زمره آثار اصیل انگلیسی قرار گرفت.
هویت، فردیت و نمایش امر بدنی در داستان های یکی بود و یکی نبود جمال زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنا به پس زدگی فردیت در جهان قدیم، بدن و امر بدنی به مثابه عنصری هویت ساز در نظم نشانگانی متون ادبی کلاسیک فارسی نقش چندانی ندارد؛ در مقابل با فراهم آمدن پشتوانه های اجتماعی و فرهنگی در جهان معاصر، بازنمایی هویت سوژه های ادبی با تکیه بر بدن و ملزومات آن رایج شد. در این نوشتار بازنمایی بدن محورانه هویت سوژه - ابژه های داستانی مجموعه یکی بود و یکی نبود جما ل زاده از منظر«بدن به مثابه موضوعی نمادین- جامعه شناختی»، با تکیه بر آرای تورستین وبلن 1 و پی یر بوردیو 2 دلالت یابی، تحلیل و تفسیر شده است. نتایج نشان می دهد که در روایت پردازی رئالیستی راویِ جما ل زاده از سوژه- ابژه های مذکور، سه طبقه بازنمایی شده است: الف) طبقه بالا دستی که با انواع سرمایه فرهنگی همچون سواد، زبان، لباس و فاصله بدنی نیز انواع مصرف نمایشی، اقتدار خود را به نمایش می گذارد و هم زمان با انواع طنز و گروتسک از آن ها اقتدارزدایی می شود. ب) طبقه فرودست با سرمایه فرهنگی دریغ شده و غیرمتظاهرانه ای که در زبان، لباس نیز خود کم بینی ای در فاصله بدنی آنان با دیگران مشاهده می شود. ج) دسته ای دیگر به مثابه طبقه محذوف یا خاموش، خلاف دو طبقه قبلی، بیشتر از سامان یابی بر مبنای سرمایه فرهنگی و انواع سلیقه و مصرف، بر اساس جنسیت طبقه بندی شده است. همین طبقه بندی، سلیقه و مصرف آن ها را متأثر کرده است. چنین روایت پردازی ای ضمن هم سویی با بافت اجتماعی- فرهنگی و بازنمایی فردیت سوژه ها بر مبنای امر بدنی، از یک سو از تشخّصِ متورم گفتمان های غالب، اقتدارزدایی می کند واز سویی دیگر تشخص بدنیِ به حاشیه رفته صداهای خاموش را یادآوری می کند .
مقوله های شعاعی اندام های حوزه سر: بررسی ای شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان پژوهی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۴
87 - 109
حوزه های تخصصی:
این پژوهش توصیفی- تحلیلی به ایجاد و بررسی مقوله های شعاعی اندام های حوزه سر پرداخته است. بدین منظور معانی این واژه های چند معنا با استفاده از فرهنگ روز سخن و فارس نت و کتاب های دیجیتالی ژانرهای مختلف، وبلاگ های فارسی و یا مشاهدات پژوهشگر از گفتار روزمره افراد استخراج شد. آن گاه این معانی مقوله بندی گردید و با توجه به ارتباطات مطرح شده راجع به مجموعه های شعاعی به نقل از لواندوسکا تومازسیک (2007) به بررسی معانی این واژه ها در مقوله های یافت شده پرداخته شد. ارتباطات مطرح شده شامل استعاره مفهومی، مجاز، علاقه و طرحواره تصویری بودند که به ایجاد مقوله های شعاعی که به صورت نمودارهایی متجلی گردید، منجر شد. این پژوهش علاوه بر ایجاد مقوله های شعاعی یاد شده، به دنبال پاسخگویی به این سئوالات بود: آیا با توجه به ارتباطات میان سرنمون و واژه های بسط یافته از آن، امکان مقوله بندی و تشکیل مقوله های شعاعی مفاهیم چند معنای اندام های حوزه سر وجود دارد؟ تبیین چه عباراتی حاوی این اندام ها با کمک این ارتباطات میسر نیست؟ آیا تبیین های ارائه شده می توانند در فرهنگ نگاری و آموزش زبان مفید باشند؟ پس از تحلیل داده ها، نتیجه حاصل نشان داد این ارتباطات در تشکیل مقوله های شعاعی برای واژه های یاد شده کارایی لازم را داشته اما در مورد اصطلاحات حاوی این واژه ها زیاد مفید نبودند. به نظر می رسد با وجود این که می توان با توجه به معنای کلی اصطلاحات آنها را مقوله بندی نمود اما ساز وکارهای معرفی شده در مورد مقوله های شعاعی نمی تواند به آسانی این مقوله بندی را تبیین نماید. همچنین یافته ها حاکی از این بود که مقوله های شعاعی حاصل در آموزش زبان و فرهنگ نگاری نوین قابل استفاده می باشند.
فراگیری استعاره های حرکتی زمان در کودکان فارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی فراگیری استعاره های حرکتی زمان و تعیین سن درک هر یک از انواع استعاره های حرکتی زمان در کودکان فارسی زبان است. این مطالعه توانایی درک چهار نوع استعاره حرکتی زمان را در کودکان ارزیابی می کند. آزمون درک استعاره ها در 121 کودک در گروه های سنی 3، 4، 5، 6 و 7 سال و 46 فرد بزرگسال به عنوان گروه گواه انجام شده است. تحلیل آماری یافته های مطالعه نشان می دهد کودکان انواع استعاره های حرکتی زمان را در سنین متفاوتی فرامی گیرند. همچنین دو عامل در تعیین میزان دشواری درک استعاره های حرکتی زمان در کودکان موثر هستند. نخستین عامل، تعداد موضوعات در مسیر حرکت حوزه مبدأ است. هر چقدر استعاره از موضوعات بیشتری برخوردار باشد، برای کودکان پیچیده تر بوده و در سنین بالاتری درک می شود. این مسأله را می توان به رشد توانایی های شناختی کودکان با افزایش سن نسبت داد. عامل دوم در تعیین میزان دشواری استعاره ها، نوع موضوع در حال حرکت در حوزه مبدأ است. درصورت یکسان بودن تعداد موضوعات، استعاره هایی که شامل حرکت خود فرد باشند، زودتر از استعاره هایی درک می شوند که از نگاشت حرکت رویداد ها ایجاد شده اند. این عامل را می توان براساس نظریه بدن مندی تببین کرد.
Investigation of the Strategies Employed in Translation of Cultural and Ideological Items from English into Farsi in the Process of Dubbing (Based on Sharifi and Darchinyan’s Categorization)
حوزه های تخصصی:
At the age of globalization and the dominance of media, the audiovisual translation is no more considered as a marginal area and plays an important role in bringing cultures closer to each other. While taboo terms are an inseparable part of American movies, the movie maker companies have to reflect the authenticity of their language in audiovisual products in order to make them more tangible for their audiences. However, one of the biggest concerns of Iranian official audiovisual translators is cultural and ideological items such as taboo terms in audiovisual products. One of the aims of the present study was to investigate the strategies applied in the translation of taboo terms in two dubbed American movies by Iranian official audiovisual translators. The results indicated that most of the taboo terms have been altered or deleted ideologically during the process of translation due to the cultural differences between the source and the target culture. Finally, Iranian official audiovisual translators attempted to tone down the strong language, offensive expressions, vulgar descriptions, etc. in the process of dubbing and create an acceptable translation for their audiences.
The effects of task complexity on Chinese learners’ language production: A synthesis and meta-analysis(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یک تحلیل تاریخی
تبدیل در زبان انگلیسی: رویکردی شناختی معنی شناختی. سندور مارتسا، نیوکسل، انتشارات کمبریج اسکالرز،2013، 320 صفحه.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختواژه یکی از حوزه های اصلی زبان شناسی است که بررسی آن، به ویژه در تعامل با نحو، از دیرباز مورد توجه متخصصان علم زبان بوده است و این اقبال تا زمان ساخت گراییِ امریکایی و تا قبل از ظهور نسخه های اولیة دستور زایشی که ساختواژه را زیرمجموعة حوزه نحو می دانست، کمابیش پابرجا بود. حوزة ساختواژه از چنان اهمیتی در مطالعات زبانی برخوردار است که نگرش حاشیه ای به آن نتوانست بیش از یک دهه دوام بیاورد و حتی در دستور زایشی جایگاه خود را بازیافت. از دهة ۷۰ که مطالعاتِ ساختواژه قوتِ دوباره یافتند، همواره تعامل میان دو حوزة ساختواژه و نحو مورد توجه بوده است، اما با ظهور نگرش شناختی، برهم کنشِ ساختواژه و معنی شناسی نیز در کانون توجه واقع شد و به این ترتیب، بیش از پیش تعامل میان سه حوزة ساختواژه، نحو و معنی شناسی مطرح شد.
بررسی وامواژه های روسی در گویش مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میان سرزمین های مازندران و روسیه، به علت همجواری، همیشه روابط زبانی گسترده ای وجود داشته است. از جمله در گویش مازندرانی شاهد واژه های فراوانی هستیم که به طور مستقیم از زبان روسی وام گرفته شده اند، در حالی که نشانی از آن ها در زبان فارسی معیار یا در بسیاری از گویش های مناطق دیگر ایران به چشم نمی خورد. مقاله حاضر به بررسی همین دسته از واژه های دخیل اختصاص دارد. بسیاری از این واژه ها هنگام ورود به گویش مازندرانی، دچار تغییرات معنایی و آوایی گوناگونی نیز شده اند. در این مقاله تلاش شده است با تکیه بر فرهنگ های واژگان مازندرانی و همچنین با کمک گرفتن از گویشوران این منطقه فهرستی از وامواژه های روسی در این گویش گرد آورده شود و سپس با بررسی تک تک این موارد، تغییرات معنایی و آوایی هر یک مشخص گردد. در پایان با جمع بندی این تجزیه و تحلیل ها سعی شده است ویژگی های کلی روند وام گیری مورد بحث تدقیق و معرفی شود.
تحلیل طرح واره های تصوری ضرب المثل های فرائدالأدب و نقش آن در انعکاس فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضرب المثل ها در فرهنگ و افکار عمومی مردم ریشه دارند و بررسی طرح واره های تصوری ضرب المثل های عربی، سبب آشنایی عمیق تر با زندگی و فرهنگ عرب زبانان خواهد شد. پژوهش حاضر به دنبال آن است که با روش توصیفی تحلیلی، انواع طرح واره های موجود در هزار مورد از ضرب المثل های فرائد الادب را بر اساس الگوی طرح واره های تصوری اوانس و گرین در چارچوب معنی شناسی شناختی بررسی کند؛ میزان کارآمدی انواع طرح واره های مطرح شده از جانب آنان را در تحلیل ضرب المثل های عربی بسنجد؛ درصد فراوانی انواع طرح واره ها را نشان دهد و برخی از دلایل فراوانی نمودِ برخی طرح واره ها را تبیین کند. نتایج تحقیق نشان می دهد انواع طرح واره های ارائه شده از جانب اوانس وگرین در فرائدالأدب یافت می شود و طرح واره میزان، بیشترین تعداد فراوانی و طرح واره غیر ماده پنداری، کمترین تعداد فراوانی را در ضرب المثل های بررسی شده دارد. حیوانات و عناصر طبیعت با توجه به نقش و حضورشان در زندگی اعراب، جایگاه برتر خود را در زبان نیز حفظ کره اند. فعالیت های انسانی و همچنین اعضای بدن انسان نیز بخش مهمی از حوزه های مبدأ ضرب المثل ها را از آنِ خود کرده و تجارب عینی کاربرد اعضا در زندگی، الگوی انتقال مفاهیم قرار گرفته است. عرب زبان موارد ملموس را به امور انتزاعی تسری می دهد و به ندرت، عکس آن اتفاق می افتد. تعدد وجوه طرح واره ها در ضرب المثل های عربی نسبت به فارسی کم رنگ تر است که زندگی و تجربیات ساده بادیه نشینان در این امر بی تأثیر نیست.
پردازش همزمان و یاد آوری واژگان زبان دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
Selective vs. comprehensive grammar correction in writing pedagogy: Counter evidence to Truscott’s view(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
To date, controversy among scholars exists on whether or not teachers should react to EFL learners' written grammar errors. This study investigated the effect of three feedback types (i.e., selective, comprehensive, and the one recommended by Truscott (1999), that is, no correction) with regard to possible improvements in accuracy in the writings of a total of 66 elementary EFL learners. It, further, sought whether such an effect would last in the long run. During 11 weeks, selected global (e.g., past tense, countable/uncountable, and comparative adjectives) and all grammar errors in the written pieces of the subjects in two treatment groups ( n= 22 in each) were reacted through coded underlining. However, in line with Truscott, the only reaction participants in the third group ( n= 22) received were comments such as great, good, ok, etc.. Analysis of the written pieces in the immediate and delayed post tests revealed that selective feedback had a significantly more positive influence on learners' accurate use of selected grammatical structures both in the short and in the long run. The implications are discussed in terms of effective guidelines for teaching writing in EFL contexts. Keywords: Comprehensive feedback; Selective feedback; No correction; Writing accuracy تصحیح گرامر از نوع بازخورد انتخابی در مقایسه با بازخورد جامع در آموزش نگارش: شواهد متقابل بر دیدگاه تروسکات امروزه در خصوص اینکه آیا معلم باید به اشتباهات دستوری زبان آموزان در نگارش باخورد اصلاحی داشته باشد یا نه، در میان پژوهشگران اختلاف نظر وجود دارد. این تحقیق با هدف بررسی تاثیر سه نوع بازخورد اصلاحی( انتخابی، جامع، و نوع توصیه شده توسط تروسکات (1999)، که بازخورد بدون اصلاح میباشد) بر امکان بهبود در دقت در نگارش 66 زبان آموز مبتدی انجام شده است. علاوه بر این، این پژوهش به بررسی این تاثیر احتمالی دردراز مدت نیز پرداخته است. در طول 11 هفته، ساختار های انتخاب شده ( صفات مقایسه ای، اسامی قابل شمارش / غیر قابل شمارش، و زمان گذشته) و تمامی اشتباهات دستور زبان در متن های نوشته شده توسط زبان آموزان در دو گروه تحت بررسی (22 نفر در هر گروه)، از طریق خط تاکید کدگذاری شده مورد بازخورد قرار گرفت. با وجود اینکه، مطابق با نظر تروسکات، تنها عکس العملی که زبان آموزان در گروه سوم (22 نفر) دریافت کردند، نظراتی مانند عالی، خیلی خوب، خوب، و غیره بود. تجزیه و تحلیل متن های نوشته شده درپس آزمون فوری و تاخیری نشان داد که بازخورد از نوع انتخابی تاثیر مثبت تری در استفاده دقیقتر زبان آموزان از ساختارهای دستوری، هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت بوده داشت. کاربردهای این تحقیق در قالب دستورالعمل های موثر برای آموزش نگارش زبان خارجی مورد بحث قرار گرفته است. واژگان کلیدی: بازخورد انتخابی، بازخورد جامع، عدم بازخورد ، دقت در نگارش
Bound Morpheme Frequencies in the Performance of Iranian English Language Undergraduates and English Language Materials Developers in Written Descriptive Tasks(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
This mini-corpus, cross-linguistic, comparative, and norm-referenced study intends to render the most frequently and oft-used affixes in the written descriptive tasks in the performance of English language materials developers (ELMDs) and Iranian English language undergraduates (IELUs). Samples of writings of both groups were studied and analyzed through affixation principles. The frequency of nearly 63 affixes both inflectional and derivational morphemes was taken into account. The statistical analysis showed a highly significant correlation (.86) with (.75) coefficient determination (shared variance) between the performance of IELUs and ELMDs. The result of the study bears approximately a close resemblance to the findings by Bauer et al.(1982), Fry and Kress (2006), Honig, Diamond, Gutlohn, and Mahler (2000), and White, Sowell, and Yanagihara (1989). Finally, the implications of the study were taken into account.
هم نشینی های متامدرنیستی در رمانِ کیْ صفر اثر دان دلیلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به باور بعضی منتقدان، رمان های رمان نویس آمریکایی دان دلیلو در حوزه مدرنیسم و از نظر برخی دیگر در حوزه پسامدرنیسم نوشته شده اند. در مقاله حاضر، آخرین رمان دلیلو به نام کیْ صفر (2016) به منظور بررسی حیطه نگارشی آن واکاوی شده است. از آنجایی که متامدرنیسم بر پایه نوسان بین مدرنیسم و پسامدرنیسم بنا شده است، این پژوهش از دیدگاه منتقدانی چون توماس ورمِلن و رابین وَن دِن آکر در مورد متامدرنیسم بهره گرفته است تا در این رمان به بررسی هم نشینی های نوسانی بین مدرنیسم و پسامدرنیسم بپردازد. بدین منظور، چهار عامل متقابل بین مدرنیسم و پسامدرنیسم ررسی شده اند که عبارت اند از: دیدگاه های مثبت اندیشانه و شکاکانه نسبت به مرگ و فناوری، صدقِ گفتار و کنایه، شیفتگی و بی تفاوتی نسبت به زندگیِ روزمره، و آرمان شهر و ویران شهر. یافته های این پژوهش نشان می دهد که نمی توان این رمان را کاملاً مدرنیستی یا کاملاً پسامدرنیستی در نظر گرفت؛ زیرا با این کار بخش متقابل آن نادیده گرفته می شود. پژوهش حاضر به این نتیجه می رسد که کیْ صفر رمانی متامدرنیستی است؛ زیرا در این رمان گاهی ویژگی های مدرنیستی و گاهی مشخصه های پسامدرنیستی آن جلوه بیشتری پیدا می کنند. رمان همچون آونگی، بینابین این ویژگی های متضادِ هم نشین نوسان می کند و پویایی هردو-هیچکدام را به نمایش می گذارد.