فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۱۳٬۹۱۴ مورد.
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
452 - 467
حوزه های تخصصی:
هنگامی که ایمانوئل کانت در دقیقه سوم نقد قوه حکم از امر زیبا به مثابه امری که صورت و فرم آن از غایت مندی بدون غایت برخوردار باشد بحث نمود، راه برای طرح نظریات متعددی در قلمرو هنر گشوده شد. یکی از این نظریات فرمالیسم است که بر آموزه فرم هنری و طرح هارمونیک اثر هنری که به چیزی غیر از خود اشاره ندارد تاکید دارد. فرمالیست ها که بر پایه آراء کانت در حوزه کمپوزیسیون و طرح گشتالتی یک اثر هنری، آراء خود را طرح نمودند به زودی با سیر در صورت و فرم اثر هنری نظریات خود را مطرح ساختند. مفهوم فرم دلالتگر که توسط یکی از منتفذترین فرمالیست ها، کلایو بل، مطرح شد پایه و اساس تحلیل های فرمالیستی را شکل داده است. در مقاله پیش رو ضمن معرفی و تحلیل روش نگرش فرمالیستی به هنر، به نقد و آسیب شناسی چنین نگرشی به هنر پرداخته خواهد شد. از آنجا که در جهان معاصر حتی در کشور هایی با پیشینه فرهنگی قوی مانند ایران، در مواجهه با هنر، دیدگاه فرمالیستی به نحوی از انحاء خودنمایی می کند، ضرورت شناخت و نقد این روش در جهت آشنایی محققان حوزه هنر امری ضروری است.
مقایسه تطبیقی زمینه های فلسفی دو داستان «حی بن یقظان» و «رابینسون کروزو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
674 - 694
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، مقایسه زمینه های فلسفی موجود در داستان حی بن یقظان و رابینسون کروزو می باشد. روش پژوهش بصورت توصیفی- تحلیلی با بهره گیری از شیوه تحلیل محتوا همراه با رویکرد استقرایی است. در بررسی داستان ها، جمله بعنوان واحد تحلیل در نظر گرفته شد. در این راستا، جمله های همسو با نظام مقوله بندی مشخص و در فهرست وارسی ثبت شدند. مقوله های اصلی شامل هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و ارزش شناسی تعیین شدند. زیر مقوله ها در ذیل مقوله های اصلی با رویکردهای فکری و فلسفی مفهوم پردازی شدند. یافته های حاصل از پژوهش، وجوه اشتراک و افتراق در زمینه های فلسفی دو داستان را نشان می دهد. مهم ترین وجه اشتراک دو داستان در آگاهی رساندن و بیداری انسان از میزان قدرت و توانایی درونی خود در دستیابی به اهداف مادی و معنوی، حتی در صورت وجود مشکلات بسیار بر سر راه و در شرایط بحران است. مهمترین وجه افتراق دو داستان در بعد هستی شناسی قابل شناسایی است. در حالی که هدف غایی در داستان حی بن یقظان به شناخت خداوند واحد منتهی می گردد؛ اما در داستان رابینسون کروزو، خداوند هدف غایی نیست و هدف غایی در سطح زندگی مادی باقی می ماند. از اینرو زمینه های فلسفی در ارتباط با شناخت، انسان و ارزش ها در سایه هدف غایی یاد شده در دو داستان شکل می گیرد.
بررسی تطبیقی اشکال تسلسل در صورت های ذهنی و بازنمایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
29 - 56
حوزه های تخصصی:
برخی از اشکال هایی که اندیشمندان غربی به وجود ذهنی وارد کرده اند، ازجمله تسلسل در بازنمایی، نزد فیلسوفان مسلمان هنوز ناشناخته است: اگر دیدگاه وجود ذهنی پذیرفته شود، آنگاه صورت ذهنی دارای «بازنمایی» خواهد بود. ولی خودِ این «بازنمایی» نیز باید دارای «بازنماییِ» دیگری باشد و این «بازنماییِ» دوم نیز باید دارای «بازنماییِ» سوم دیگری باشد و به همین سان به تسلسل می انجامد. افزون بر این تسلسل، هوسرل تسلسل در صورت های ذهنی را نیز پیش کشیده است که همان اشکال تسلسل در وجود ذهنی و علم حصولی است. اینجا فیلسوفان مسلمان این پاسخ درست را پیش نهاده اند که ما به صورت های ذهنیِ خود بی واسطه و به علم حضوری علم داریم نه با علم حصولی و ازراهِ صورت های ذهنی دیگر. پس، تسلسلی در پی نخواهد داشت. برخی گمان کرده اند تسلسل در بازنمایی را نیز با همین راه حل می توان پاسخ داد و حال آنکه چنین نیست. ما می کوشیم برپایه برخی از مبادی فلسفه اسلامی، به ویژه فلسفه سینوی، راه حلی برای این اشکال بیابیم. بااین همه، خواهیم دید که نوعی اشکال تسلسل در صورت های ذهنی و بازنمایی به اندکی از اندیشمندان مسلمان وارد است.
تأملی دوباره در «حکایت ذاتی» و «حکایت شأنی»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۶
71 - 102
حوزه های تخصصی:
بسیاری از فلاسفه بر این باورند که در علم حصولی، حکایت مفهوم یا صورت ذهنی از محکی خود، ذاتیِ صورت ذهنی است؛ به این معنا که اولا خاصیت حکایت گری را نمی توان از مفهوم یا صورت ذهنی جدا کرد و ثانیا هر مفهومی صرفا با یک محکی خاص ارتباط دارد، و به اصطلاح، هر چیزی را نشان نمی دهد. اما برخی بر این باورند که نظریه «حکایت ذاتی» صحیح نیست و نظریة درست در زمینة حکایت گری علوم حصولی، دیدگاه مرحوم علامه مصباح یزدی (ره) است که با عنوان «حکایت شأنی» شناخته می شود. در این نوشتار، با بررسی دو دیدگاه مزبور نشان داده ایم که اولا اشکالاتی که نسبت به «حکایت ذاتی» مطرح شده-اند، صحیح نیستند، ثانیا نظریة «حکایت شأنی» - دست کم بر اساس برخی خوانش های ارائه شده – نه قابل دفاع است و نه با مبانی دیگر علامه مصباح یزدی (ره) سازگار است.
تحلیل و واکاوی جایگاه بعد عملی وجود انسان در دیدگاه فارابی و علامه محمدتقی جعفری تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
751 - 765
حوزه های تخصصی:
بعد عملی وجود انسان مرتبط با اعمال و افعال وی است؛ اعمال و افعالی که شکل دهندۀ شخصیت وی هستند و با هدایت حکمت عملی می توانند به عملی حکیمانه مبدل شوند و سبب سعادت انسان گردند. یافته های تحقیق که مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ای صورت گرفته نشان می دهد که فارابی توجه خاصی به بعد عملی وجود انسان در دیدگاه خویش در حوزۀ مدینۀ فاضله داشته است؛ به طوری که عمل اهالی مدینه در کنار معرفت از جمله مؤلفه هایی است که سبب فاضله شدن مدینه می شوند و در صورتی که اهالی مدینه معرفت داشته باشند؛ اما در عمل آن ها ضعف وجود داشته باشد، چنین مدینه ای فاضله نخواهد بود و به تعبیر خود فارابی، مدینۀ فاسقه است؛ یعنی مدینه ای که اهالی آن به خداوند و نیکی ها اعتقاد و شناخت دارند؛ اما در عمل پایبند به شناخت خویش نیستند. همین طور بررسی آثار علامه محمدتقی جعفری نشان می دهد که ایشان عمل را مؤلفۀ اصلی بعد از آگاهی و معرفت برای رسیدن به حیات معقول مطرح می کند و حتی معتقد است معقول بودن حیات معقول صرفا به وسیله عقل نظری نیست بلکه شامل عقل نظری وعقل عملی تواما است. بررسی دیدگاه دو متفکر نشان می دهد که هر دو به عمل حکیمانه به عنوان مؤلفۀ اصلی توجه دارند و به نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی اذعان می کنند.
بررسی و مطالعۀ تطبیقی تفکر نیچه و دیلتای دربارۀ تاریخ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۱ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
185 - 202
حوزه های تخصصی:
«تاریخ» تحت تأثیر تفکرات هگل در قرن نوزدهم، جایگاه رفیعی به خود اختصاص داد. سپس برخی از تاریخ نگاران با طرز تفکری پوزیتیویستی، ایدۀ تاریخ نگاری علمی را مطرح کردند تا بر مبنای آن، تاریخ به علمی یقینی تبدیل شود و همانند علوم طبیعی جدا از ذهنیات پژوهشگر قرار گیرد. مسئلۀ اساسی که در این مقاله سعی داریم تا به بررسی آن بپردازیم چگونگی رابطۀ میان فلسفه و تاریخ است. مسئلۀ از اینجا آغاز می شود که تاریخ گرایی آلمان با اعتقاد به نیروی هنجاری تاریخ، بر این مهم تأکید داشت که مورخ باید با کشف واقعیت های محض و آشکارکردن معنای تاریخی آنها، جهت گیری ای برای جامعه و فرهنگ فراهم کند. براساس این تصور از تاریخ، عملکرد اجتماعی و فرهنگی فلسفه به چالش کشیده شد. در این اوضاع نابسامان که فلسفه را با بحران هویت روبه رو ساخته بود، طرح های نیچه و دیلتای، یعنی جنبش گسترده و متنوع «فلسفۀ حیات» به نیروی محرکۀ تجدید فلسفه در قرن 19 تبدیل شدند. نیچه و دیلتای در این موضوع اتفاق نظر داشتند که تاریخ نگاری جامع در درک خود از انسان، مسئلۀ نسبیت گرایی را به وجود آورده است که موجب «انحلال» و «بدبینی» می شود و نمی تواند آیندۀ فرهنگ بشریت را پیش بینی کند؛ ازاین رو، خواستار فلسفۀ جدیدی شدند که باید هدف فرهنگ بشری را آشکار و از پیشرفت آن در جهت رسیدن به هدفش حمایت کند. آنها با اینکه در برابر نتایج نقد تاریخی، مسیری مشابه برای تأیید اقتدار فرهنگی فلسفه انتخاب کردند، اما به یک راه حل کاملاً متفاوت رسیدند. نیچه پادزهرها علیه تاریخ گرایی را «فوق تاریخی» می خواند که شامل هنرِ نحوۀ فراموش کردن تاریخ و زندگی در افقی محصور و تعین شده است؛ یعنی داشتن این استعداد که چه وقت باید تاریخ را حس کند و چه وقت باید آن را کنار بگذارد. به عقیدۀ وی این هر دو روش به صورت همسان برای تندرستی فرد، سلامت یک ملت و فرهنگ لازم اند. دیلتای برخلاف نیچه، تاریخ را پادزهر و درمان شکست های فلسفۀ زندگی می داند: تاریخ اگر زخم ایجاد کند، باید آن را نیز درمان کند.
رورتی در مقابل دیویدسن: نظریه ای معناشناختی براساس صدق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
۱۱۹-۱۰۱
حوزه های تخصصی:
نمونه ای از تقابل رورتی با فلسفه تحلیلی، مخالفت او با کوشش دیویدسن برای طرح نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق است. رورتی، طبق رویکردی ضدمتافیزیکی به صدق، عقیده دارد عبارت «p صادق است» صرفاً تأیید ادعایی است که ما خود یا دیگران را در بیان آن موجه می دانیم. اگرچه دیویدسن مخالف رویکرد متافیزیکی به صدق است، اما به تأسی از تعریفی تارسکیایی در باب صدق، تصوری قوی تر از آنچه رورتی درباره صدق می پذیرد را برای طرح نظریه ای در باب معنا لازم می داند. پاسخِ ویتگنشتاینیِ رورتی به دیویدسن این است که نه تنها مراوادت گفتاریِ گوینده و مفسر، متوقف بر دانستن نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق نیست، بلکه کوشش برای گفتن چیزی بیشتر از آنچه در باب صدق می توانیم بگوییم، ما را دچار سردرگمی های سنت متافیزیکی می کند. این مقاله، با استناد به نوشته های دیویدسن، نشان می دهد کوشش دیویدسن برای طرح نظریه ای معناشناختی بر اساس صدق، او را ناگزیر به بیان تفاسیری متافیزیکی سوق می دهد.
توضیح نسبت وضع حقوقی-سیاسی با نظام اخلاقی در اندیشه فیشته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۶
105 - 124
حوزه های تخصصی:
نسبت قانون حقوقی-سیاسی با قانون اخلاق از مسائل مهم در طول تاریخ اندیشه بشری محسوب می شود. نسبت این دو مفهوم در ایدئالیسم آلمانی از کانت تا فیشته و هگل نیز از اهمیت فراوانی برخودار است. بررسی دیدگاه فیشته، ازآنجاکه میان دو فیلسوف مهم یعنی کانت و هگل قرار گرفته است، دارای اهمیت فراوانی است. در این نوشتار، نگارنده سعی می کند که با روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر دو اثر مهم آموزه اخلاق و بنیاد حق طبیعی نسبت اخلاق را با حق و سیاست در اندیشه فیشته بررسی کند. برای توضیح این موضوع، نگارنده می کوشد ابتدا دلایل فیشته دربابِ عدم استنتاج اخلاق از قانون حقوق را توضیح دهد و تمایز اجتماع اخلاقی با جامعه حقوقی را آشکار سازد. همچنین در ادامه، نگارنده با اختصاص دادنِ اجبار بیرونی به قلمرو حقوق و نفی آن از قلمرو اخلاق، چگونگی محدودشدنِ دولت سیاسی به سپهر حقوقی را در اندیشه فیشته آشکار می سازد و، درنهایت، با اظهار اینکه فیشته ایده اخلاقی را مقوم جهان آگاهی تصور می کند، برای جهان اخلاق حیثی هستی شناختی قائل می شود و کل جهان آگاهی را در غایت جهان اخلاقی قابلِ توضیح می داند.
زمان به مثابه دالّ مرکزی در اندیشه داریوش شایگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
57 - 86
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر بر مبنای روش تحقیق توصیفی- تحلیلی می کوشد جایگاه زمان را در نظام فکری داریوش شایگان به خصوص ظهور و بروز آن در قلمرو فرهنگ سنتی و مدرن، شعر، نقاشی و رمان مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج به دست آمده حاکی از این است که او دالّ مرکزی یا هسته مرکزی فرهنگ را زمان می داند. این هسته مرکزی در فرهنگ های سنتی مشرق زمین، زمان اسطوره ای و در فرهنگ مدرن غرب، زمان خطی است. او با تعلق خاطری عمیق که به زمان اسطوره ای و تجلیات آن دارد می-کوشد با نقب زدن به اندیشه های گوناگون آن را بیابد. از نظر شایگان، هرچند با ظهور مدرنیته در فرهنگ غرب، زمان اسطوره ای به محاق رفت و زمان خطی به جای آن قرار گرفت، اما در پایان قرن بیستم در پی انقلاب الکترونیک، زمان خطی جای خود را به زمانِ حالی جهانی داد که قرابت زیادی با زمان اسطوره ای دارد. البته که نباید از اختلاف هستی شناسانه آنها غافل بود. سرانجام، این سعی و تلاش شایگان او را به سوی رمان سوق می دهد و زمان اسطوره ای آغازین را در رمان « در جستجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست می یابد.
نقد و بررسی مبانی فلسفی نظریۀ «اِم» بر اساس فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استیون هاوکینگ، فیزیکدان انگلیسی معاصر، با انتشار کتاب طرح بزرگ و ارائه نظریه «اِم»، نزاع دیرین علم و دین را وارد مرحله جدیدی کرد. به رغم ادعای هاوکینگ، مبنی بر «مرگ فلسفه»، او در نظریه اش از برخی مبانی فلسفی بهره برده که این مقاله در صدد ارزیابی و نقد آنها است. مهم ترین مبانی فلسفی ای که نظریۀ اِم بر آنها استوار است عبارت اند از (1) علم گرایی، که بنیادی ترین مبنای نظریۀ اِم تلقی می شود، و در آن مراد از علم به طور خاص علم جدید یا علم تجربی است؛ (2) ابزارگرایی، که مطابق آن قوانین و نظریه ها صرفاً ابزارهایی برای پیش بینی پدیده ها هستند و اساساً واقعیت فیزیکی موضوعیت ندارد؛ (3) نفی اصل علیت، که با استفاده از «اصل عدم قطعیت» و «اصل تصادف» صورت گرفته است. در این مقاله، که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده است، پس از تبیین مبانی فوق نشان داده می شود که بر هر یک از این مبانی نقدهای جدی وارد است. علم گرایی، بدون توجه به محدودیت های روش تجربی، سایر منابع معرفتی و از جمله عقل را نادیده می گیرد. ابزارگرایی نهایتاً منجر به پذیرش نظریات متناقض می گردد و واقع گرایی علمی را نفی می کند. انکار اصل علیت نیز، که ریشه در فهم نادرست این مفهوم فلسفی دارد، مستلزم نفی هر گونه ارتباط واقعی میان موجودات جهان است. این نقدهای مبنایی در کنار اشکالات دیگری که در مقاله به آنها پرداخته شده حاکی از ضعف و بی اعتباری نظریه اِم است.
مابعدالطبیعۀ عوام: پژوهشی در باب نقش دین در فلسفۀ شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آرتور شوپنهاور معمولاً فیلسوفی ملحد و پوچ انگار دانسته شده است. این نظر گرچه نادرست نیست، تأکید بیش از حد بر آن موجب غفلت از بحث های دینی در فلسفۀ او شده است. در این مقاله، خواهیم کوشید تا جنبه های گوناگون دین شناسی شوپنهاور را بررسی کنیم. بدین منظور، پس از ذکر نکات مقدماتی، به خاستگاه های دین نزد وی می پردازیم و خواهیم دید که شوپنهاور منکر منشأیی فراطبیعی برای دین است و ریشه های دین را در ملال انسان و میل او به جاودانگی جستجو می کند. سپس پیدایش ادیان تاریخی را بررسی می کنیم و روشن می سازیم که از نظر شوپنهاور همۀ ادیان در یک روند تدریجی از دو دین برهمایی و بودایی منبعث شده اند و هر چه بهرۀ بیشتری از این دو داشته باشند معقول تر هستند. در بحث از تقسیم بندی ادیان بزرگ خواهیم دید که شوپنهاور ادیان را به خوش بین و بدبین تقسیم می کند و علت گرایش او به ادیان هندی بدبین بودن آنها است. در ادامه جنبه های مثبت و منفی دین از نگاه شوپنهاور مد نظر قرار می گیرد. او اموری مانند تحجر را از معایب دین و مواردی مانند تسلی بخشی را از محاسن آن برمی شمارد. در پایان برخی انتقادها به دیدگاه های او در خصوص دین، از جمله عرفی سازی دین، مطرح می شود. مقالۀ حاضر نشان می دهد که به رغم ناسازگاری فلسفۀ شوپنهاور با آموزه های دینی، نظام فلسفی او، تا اندازه ای، متأثر از ادیان شرقی و مسیحیت زاهدانه است.
تأملی در فلسفۀ تحلیلی و قاره ای؛ نهیلیسم، میراثی از عصر روشنگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
717 - 735
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار تلاش بر آن داریم تا با تأکید بر زمینه و زمانه ای که منجر به پیدایش دو نحلة تحلیلی و قاره ای گردید به بررسی خاستگاه های اصلی و بنیادیِ پیدایش آن ها در فلسفة کانت و چالش ها و نقاط ضعف و قوت آن ها نزدیک شویم تا هم به وجوه ایجابی و سازنده و هم به وجوه سلبی میراث فلسفی کانت بپردازیم. در راه نیل به این مقصود ابتدا از شرح اجمالی برخی ویژگی ها و افتراقات این دو نحلة فلسفی آغازیده و سپس با پرداختن به برخی مقدمات لازم، سراغ کلیت فلسفة کانت رفته تا از مدخل عمارت مستحکم فلسفی او به دو خروجی کلانِ تحلیلی و قاره ای برسیم. بدین سیاق از نزاع حکمت و شناخت در تعریف «فلسفه» تا دوالیسم «نومن-فنومن» کانت پیش خواهیم رفت و به میراث ناخواندة فلسفة او یعنی «نهیلیسم» نزدیک می شویم تا مواجهة دو نحلة بزرگ تحلیلی و قاره ای را به بوتة بررسی و آزمون بگذاریم. در پایان نیز تلاش می کنیم گمانه هایی چند را در خصوص ضرورت همراهی و هم یاری دستاوردهای هر دو نحله، مطرح سازیم.
The Dēnkard VI: ‘Consequentialism’ and ‘Capitalism’ as Well as Paymān (The ancient Iranian ‘golden mean’)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
250 - 266
حوزه های تخصصی:
Dēnkard (Acts of the religion), written in Pahlavi, is a summary of 10th-century knowledge of the Mazdean religion and is described by Jean de Menasce on the title page of his translation as a ‘Mazdean encyclopedia.’ The Dēnkard VI (Book VI of the Dēnkard ) is representative of late antique and early medieval Zoroastrian ethical ideas. This article analyzes Book VI of the Dēnkard based on modern moral philosophy and introduces it as a candidate for early consequentialism and capitalism. The first generation of Iranian studies scholars in the late 19 th and early 20 th centuries such as Buch, Darmesteter, and Menant were aware of these concepts and even explained some of them, but the next generation did not take them seriously. This article also analyzes paymān (the ‘right measure’), that is the ancient Iranian ‘golden mean,’ in Book VI of the Dēnkard and shows the similarities and differences between paymān and the Aristotelian ‘golden mean.’ Probably, due to the biblical tradition in the interpretation of ancient religious texts or the anti-utilitarianism and anti-capitalism atmosphere in the second half of the 20 th century, many scholars like Shaked inclined to the view that paymān is the main ethical principle of the Dēnkard VI and neglected its consequentialist and capitalist concepts.
ارتباط حدوث و کثرت نفوس؛ چالش های سینوی پاسخ های صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
5 - 24
حوزه های تخصصی:
دیدگاه قدم نفس گاه بر مبنای عکس نقیض قاعدۀ «کل حادث مسبوق بقوة و مادة» تبیین شده و گاه بر مبنای آن بر وحدتِ نفوس استدلال شده است.اصل این قاعده مورد اشکالاتی در فلسفه اسلامی قرار گرفته و زمینه ای برای معرفی بدن به عنوان وجه ترجیح حدوث روحانی نفس و ماده کثرت نفوس نزد ابن سینا بوده است.وی با اشاره به ویژگی های نفسانی نشان می دهد که جز با ارجاع به کثرتِ نفوس که خود مقدمه لازم برای اثبات حدوث نفس است قابل تبیین نیستند.امکانِ دفاع از مدعیات سینوی بر مبنای بنیان های فلسفی وی ناممکن و نیازمند تجدید نظرند. حکمت صدرایی در پی بازسازی مدعیات سینوی برمی آید. پژوهش حاضر تلاش می کند تا ضمن بیان دلایل وحدت یا کثرتِ نفوس بر مبنای قاعده عقلی مورد اشاره، اشکالات وارد بر دلایل قاعده و پاسخ های طرح شده بیان شود و راهی نو در حل چالش های سینوی در مسئلۀ حدوث نفس پیموده شود.
عیسایِ توماس: نگاهی به تصویر عیسی در انجیل توماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
101 - 124
حوزه های تخصصی:
انجیل توماس یکی از مهم ترین متون کشف شده در کتابخانه نجع حمادی مصر است که در حدود هفتاد سال پیش به دست آمد و به لطف این یافته ارزشمند، اکنون متن کامل آن در اختیار ماست. به نظر بسیاری از پژوهشگران حوزه مسیحیت نخستین، این نوشته غیررسمی مربوط به قرون اوّلیه میلادی و حاوی تعالیم و آموزه های اصیل عیسی است. به غیر از اطلاعاتی که درباره عیسای تاریخی می توان به دست آورد تصویر عیسایِ توماس با آنچه که در سایر نوشته های رسمی مسیحیت ترسیم شده است متفاوت می نُماید. برخلاف سایر اناجیل رسمی، عیسایِ توماس «فقط» عیسی است، فردی غیرعادی مطرح نمی شود و خود را ربّ کسی نمی داند، برای گناهان هیچ کس به صلیب کشیده نشده و نمی میرد و در عید پاک نیز از گور برنخاسته و قیام نمی کند و به همه نوید می دهد که در صورت پیروی از او، مانند او خواهند شد.
استدلال برآمده از کژنمایی و استدلال برآمده از توهّم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
229 - 254
حوزه های تخصصی:
استدلال برآمده از کژنمایی و استدلال برآمده از توهّم بی واسطه گی تجربۀ ادراک بصری را رد می کنند. اگرچه استدلال نخست شامل دو مقدّمۀ مناقشه برانگیز است (اصل پدیداری و فرض نوع مشترک)، استدلال دوم تنها شامل فرض نوع مشترک است. نشان می دهم که این دو استدلال، علاوه بر مقدّمات متفاوت، ناظر بر دو موضوع متفاوت هستند. استدلال برآمده از کژنمایی ناظر بر عین تجربۀ ادراکی است، در حالی که استدلال برآمده از توهّم ناظر بر چیستی تجربۀ ادراکی است. بر این اساس، دو معنا را از بی واسطه گی تجربۀ ادراک بصری پیشنهاد می دهم. بنا به معنای اول، تجربه بی واسطه است، اگر آنچه تجربه دربارۀ آن است، خود جهان خارج باشد. اما بنا به معنای دوم، تجربه بی واسطه است، اگر خود جهان خارج، نه واسطه یا بازنمودی از آن، تجربه را قوام دهد.
تبیین نظریه نمادین پل تیلیخ و واکاوی کارایی آن در ساحت قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال بیستم پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۵۶)
203 - 216
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهمّ امروزی فلسفه دین که با دانش های زبان شناسی، کلام و تفسیر گره خورده است، مسئله ی «زبان دین» یا «زبان دینی» است. در عصر حاضر متفکران غربی نوعاً با طرح نظریه هایی چون نمادانگاری، کارکردگرایی، تمثیل انگاری، و اسطوره پنداری زبان دینی را غیر شناختاری و فاقد بار معرفتی دانسته اند. در این میان، پل تیلیخ (1886 1965)، متکلم مسیحی آلمانی امریکایی، زبان دین را نمادین می داند. از نگاه وی، دین همان شناخت امر متعالی و پیوند قلبی با اوست و چون امر متعالی نامحدود و دست نایافتنی است گزاره های دینی نمی توانند با زبان عادی از آن سخن بگویند و ناچار زبان دین زبان نمادین خواهد بود. در مقالۀ حاضر، پس از تبیین و تحلیل دقیق نظریۀ نمادین پل تیلیخ، از چالش های فراوان این نظریه سخن گفته شده است؛ ابهام مفهومی، ابهام در نتایج، تناقض میان نظریه و عملکرد صاحب آن، خلط میان نماد و زبان نمادین، خلط مفهوم و مصداق وجود الهی، و به ویژه غیر معرفت بخش بودن گزاره های دینی از جملۀ این چالش هاست. افزون بر این، تفاوت ها به لحاظ بستر، آموزه ها، چالش ها، و راهکارها میان فضای «کتاب مقدس» و «الهیات مسیحی» از یک سو و «قرآن» و «الهیات اسلامی» از سوی دیگر چنان عمیق و اساسی است که به فرض کارآمدی نظریۀ تیلیخ در الهیات مسیحی نمی تواند در ساحت قرآن کارایی داشته باشد.
شاخص های معنوی در برنامه های پیشرفت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
137 - 170
حوزه های تخصصی:
از وظایف اساسی حکمرانی برنامه ریزی و اجرای برنامه های پیشرفت همه جانبه در جامعه است که دارای ابعاد متعددی چون پیشرفت در فکر، علم، اقتصاد، امنیت، و ... می باشد. یکی از ابعاد اساسی آن، پیشرفت در عرصه معنویت است. از جمله مسائل مهم در برنامه ریزی، ارائه شاخص های لازم در راستای اجرا و نیز ارزیابی میزان موفقیت آن پس از اتمام دوره های موردنظر می باشد. این پژوهش در صدد پاسخ به چیستی شاخص های معنوی در برنامه های پیشرفت کشور است. یکی از روش های معتبر برای این منظور، استفاده از روش سیکارن می باشد که براساس آن، تدوین شاخص، مستلزم طی چهار مرحله: مفهوم سازی عملیاتی از پدیده مورد نظر، استخراج ابعاد، استخراج مؤلفه ها و در نهایت طراحی شاخص ها و نماگرها است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بر اساس آموزه های اسلامی مهمترین مفهوم عملیاتی ناظر به پدیده موردسنجش، مفهوم پیشرفت همه جانبه در مقابل مفاهیمی چون رشد و توسعه اقتصادی، انسانی و ... است که دارای بار معنایی وسیع تری شامل زندگی مادی و معنوی می شود. مطابق این مفهوم، معنویت مهم ترین بُعد آن تشکیل می دهد به طوری که روح حاکم بر سایر ابعاد می باشد. بر اساس استفاده ای که از آیات قرآن می شود، این بُعد از پیشرفت، دارای مؤلفه هایی چون ایمان، اخلاص، توکل و ایثار است. این پژوهش با بهره مندی از روش یادشده، برای هرکدام از این مؤلفه ها شاخص ها و نماگرهای متعدد طراحی نموده که تفصیل آن در متن مقاله ارائه می شود.
شهود مراتب نفس سالک یا تجلّیات أسماء الهی در آرای فیض کاشانی و علامه حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۷
203 - 209
حوزه های تخصصی:
مسئله رؤیت الهی یکی از پرچالش ترین مباحث کلامی در تاریخ ادیان به ویژه اسلام بوده است. متکلمان شیعه تحت تأثیر روایات اهل بیت و بر خلاف برخی متکلمان اهل سنت، رؤیت خدا با چشم سر را قاطعانه رد نموده و آیات مربوطه قرآن را با بیان های عقلی و عرفانی تفسیر نمودند. در این مقاله دیدگاه دو حکیم صدرائی که چهار قرن با یکدیگر فاصله زمانی دارند، مقایسه و تحلیل شده است؛ یکی فیض کاشانی شاگرد مستقیم و داماد ملاصدرا و دیگری آیت الله حسن زاده آملی. جنبه نوآورانه در مقاله آن است که اثبات شده است علی رغم فاصله زمانی هیچ تفاوت مبنایی در دیدگاه دو فیلسوف وجود ندارد. فیض کاشانی با تکیه بر سیر آفاقی، حقیقت رؤیت و شهود را تفسیر نموده و آیت الله حسن زاده با تکیه بر سیر انفسی این موضوع را شرح نموده؛ ولی باطن کلام هر دو یکی است. با توجه به تعالی فلسفی در شارحان ملاصدرا می توان دیدگاه آیت الله حسن زاده را تکمیل شده دیدگاه فیض کاشانی دانست.
Pragmatic Rationalism: Popper, Bartley and varieties of rationalism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۲
140 - 150
حوزه های تخصصی:
Rational discussion guides, but does not compel individual decisions, and the best process of inquiry and decision should vary with a person’s goals and situation. Sir Karl Popper noted that after a result of observation or experiment has been obtained by independent researchers, scientists agree to reject as false theories that are contradicted by accepted facts. Popper, though, wrongly assumed this consensus also applies to acceptance for purposes of research. In reality researchers develop competing theories about which evidence is currently in conflict, and sometimes even refuting the theories in their current form. Further, Popper asserted that only negative arguments should be used in rational inquiry. In reality, productive inquiry involves also positive arguments, even in science. Positive considerations such as which basic theories are justified by the researcher’s preferred metaphysics, or what theories in applied science are justified by existing accepted basic theories, are also used productively