شجاع تفکری رضایی

شجاع تفکری رضایی

مدرک تحصیلی: زبان و ادبیات انگلیسی، ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۲۴ مورد.
۱.

مشخص بودگی در کردی کرمانشاهی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دستور زایشی معرفگی مشخص بودگی کردی کرمانشاهی نکرگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۴ تعداد دانلود : ۶۲۷
اصطلاح مشخص­بودگی معمولاً برای اشاره به گروه­هــای اسمـی به کار می­رود. در این مقاله بر پایه تعریف اِنک (1991) و کریمی (1999, 2003) از مشخص­بودگی، تکواژ «ægæ» را در انتهای برخی اسم­های موجود در جایگاه های مختلف نحوی به عنوان علامت ساختواژی مشخص­بودگی در کردی کرمانشاهی بررسی کرده ایم و با استفاده از شواهد و داده­هایی مانند حـضور اجباری تکواژ مذکور، نه تنها در برخی از گروه­های اسمی معرفه، بلکه در بعضی از گروه­های اسمی نکره نشان داده­ایم که برخلاف نظر ادموندز (1955)، مکنزی (1961)، یارمرادی (1384) و بهادر (1390) این تکواژ در کردی کرمانشاهی نشانگر مشخص­بودگی است، نه معرفگی. در پایان، کردی کرمانشاهی را در تقسیم­بندی لاینز از زبان­ها (1999)، از ­نظر داشتن علامت­های معرفگی و نکرگی، جزو زبان­هایی قرار دادیم که تنها نشانه نکره دارند. با توجه به اینکه در دستور زایشی یکی از اصول بنیادین این است که آن بخش از دانش زبانی که در ذهن سخنگویان یک زبان قرار دارد یکسان است، داده ها از سخنان نگارندگان به عنوان سخنگویان بومی این زبان جمع­آوری و با استفاده از روش استدلالی بررسی شده اند. چارچوب نظری استفاده شده در این تحقیق، نظریات انک (1991) و کریمی (1999) در خصوص مشخص­بودگی است.
۲.

نقش ممیز عدد در گروه حرف تعریف کردی کلهری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گروه حرف تعریف ممیز عدد کردی کلهری مشخصه کمیت مشخصه انفراد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۳۶ تعداد دانلود : ۵۶۱
در این مقاله، نقش ممیز عدد در درون گروه حرف تعریف کردی کلهری را به عنوان یک زبان ممیزی بررسی می کنیم. ممیزها عناصری هستند که به عنوان متمم عدد با اسامی قابل شمارش به کار می روند. فرافکن حاصل از این هسته نقشی در درون گروه حرف تعریف پایین تر از گروه سوری ضعیف و بالاتر از گروه شمار جای می گیرد. برای تبیین نقش این عناصر ابتدا الگوهای چیرچیا (1998)، بورر (2005) و گبهارت (2009) را به عنوان سه مدل مسلط موجود در این زمینه ارائه کرده، همراه با توصیف ممیزهای عدد کردی کلهری از این سه دیدگاه کفایت آنها را دربرابر این داده های جدید می آزماییم. براساس مدل چیرچیا، در زبانهای ممیزی دلالت اسامی توده وار بوده و لذا به علت جمع بسته نشدن اسامی به تنهایی، از ممیزها برای جمع بستن اسامی استفاده می شود. وجود اسامی قابل شمارش و تکواژ جمع در زبان کردی و اختیاری بودن ممیزها حاکی از نادرستی این دیدگاه است. بورر (2005) براین عقیده است که تکواژ شمار و ممیزها نقش انفراد را داشته و در توزیع تکمیلی هستند. نظر به حضور همزمان ممیز و نشانه جمع در گروه حرف تعریف کردی کلهری، کارایی این دیدگاه در توصیف داده های این زبان نیز رد می شود. سرانجام نشان می دهیم که چنانچه به پیروی از گبهارت قائل به آن باشیم که ممیزهای عدد حاوی مشخصه هایی مانند [کمیّت] و [انفراد] بوده و درمقابل، تکواژهای جمع دارای مشخصه [گروه] باشند قادریم ضمن توصیف ممیزها در این زبان، توزیع آنها را نیز در درون گروه های حرف تعریف تبیین کنیم.
۳.

رویکردی کمینه گرا به توزیع نشانة نفی در جملات پرسشی بلی – خیر در گویش دشتستانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برنامه کمینه گرا مطابقه بازبینی مشخصه گویش دشتستانی نفی جمله

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی زبان شناسی زبان شناسی نظری کاربرد شناسی و تحلیل گفتمان
  2. حوزه‌های تخصصی زبان شناسی زبان شناسی کاربردی گویش شناسی
تعداد بازدید : ۱۰۵۲ تعداد دانلود : ۵۶۳
پژوهش توصیفی - تحلیلی حاضر حاضر به بررسی توزیع نحوی نشانة نفی جمله در جملات پرسشی بلی خیر در گویش دشتستانی می پردازد. در این گویش، نشانة نفیِ جمله علاوه بر جایگاه منضم به فعل، در جایگاه ماقبل متمم های گروهی جمله و همچنین ابتدای جملات پرسشی بلی خیر قرار می گیرد. بر این اساس، با ارائة شواهدی چند، رفتار انتخابی این نشانه و نیز سازوکارهای حاکم بر توزیع آن در سلسله مراتب جمله در دو جایگاه منضم به فعل و غیرمنضم به فعل از منظر برنامة کمینه گرای چامسکی (1995؛ 2001) تببین می گردد. یافته های پژوهش نشان می دهد که نشانة نفی در جایگاه ماقبل فعل، «پیشوند منفی» و در جایگاه ماقبل متمم های گروهی، «جزء قیدی منفی» است که هر یک در گروه های جداگانه ای تولید شده و با فعل در رابطة مطابقه شرکت می کنند. در جملات پرسشی بلی خیر، نشانة نفی به عنوان جزء قیدی منفی از جایگاه هستة گروه نفیِ غیرمنضم به فعل حرکت می کند و در جایگاه هستة گروه متمم نما قرار می گیرد تا ضمن اقناع معیار نفی، تعبیر پرسشی جمله را فراهم سازد. عدم تحقق این حرکت، ساختی غیردستوری تولید می کند.
۴.

بازنمایی کنش گران اجتماعی داستان آب بید با بهره گیری از الگوی جامعه شناختی - معنایی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل گفتمان انتقادی الگوی ون لیوون کنش گران اجتماعی بهمن بیگی آب بید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۶ تعداد دانلود : ۷۶۹
در پژوهش حاضر، داستان آب بید اثر محمّد بهمن بیگی در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و با بهره گیری از الگوی ون لیوون (2008) بررسی می شود تا مشخّص شود که نویسنده چگونه از بازنمایی کنش گران اجتماعی برای بیان دیدگاه ها و ایدئولوژی خود استفاده کرده است. نویسنده هویت کنش گران مربوط به حکومت پهلوی را کتمان کرده و هم زمان با فعّال نمایی و نام بری مستقیم، بر فعّالیّت های آموزشی معلّمان عشایری و سازمان آموزش عشایری تأکید کرده است. مردم آب بید به شکلی کاملاً آگاهانه منفعل نمایی شده اند تا بی توجّهی حکومت نسبت به آن ها و فقر فرهنگی مردم نمود بیشتری داشته باشد. نویسنده با انبوه نمایی و استفاده از عدد و آمار، کنش معلّمان عشایری را مهم و تأثیرگذار جلوه داده و با استفاده از مؤلّفه زمان درهمی، هم زمان با طرح مسئله ایران نوین، پرده از چهره مردمان بخشی از ایران که هنوز به شیوه پیش از تاریخی زندگی می کنند، برداشته است و به این وسیله سیاست های حکومت را به چالش کشیده است. بهمن بیگی با بهره گیری از مؤلّفه نمادین شدگی، کنش گران مربوط به آموزش عشایری را در قالب افرادی تأثیرگذار در جامعه عشایری بازنمایی کرده است. به طور کلّی، بازنمایی ها بازتابی از ایدئولوژی و دیدگاه های اجتماعی نویسنده است.
۵.

نام دهی و طبقه بندی کنشگران اجتماعی در داستان «آل» بر اساس الگوی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل گفتمان انتقادی الگوی کنشگران اجتماعی ون لیوون بهمن بیگی آل نام دهی و طبقه بندی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳۱ تعداد دانلود : ۵۶۱
الگوی ون لیوون (2008) تحت عنوان «بازنمایی کنشگران اجتماعی»، الگویی در چهارچوب تحلیل گفتمان انتقادی، و ابزاری برای پژوهشگران است تا کشف کنند کارکردهای اجتماعی که در لایه های زیرین گفتمان لانه گرفته اند، چگونه در لایه های زبرین بازنمایی می شوند. در این پژوهش، داستان «آل» نوشته محمد بهمن بیگی، به عنوان گفتمانی مربوط به عشایر کشورمان، در چهارچوب الگوی یاد شده بررسی می شود. در این مسیر معلوم می شود که نویسنده چگونه از نام دهی و طبقه بندی کنشگران اجتماعی برای بیان دیدگاه های خود استفاده کرده و آیا نام دهی و طبقه بندی کنشگران می تواند دیدگاه عشایر را در دوره ای که هنوز سواد آموزی به ایل راه نیافته بود، نسبت به آنان روشن کند؟ نتایج پژوهش نشان داد که بازنمایی کنشگران در داستان «آل» هدفمند و در جهت کنترل دیدگاه های اجتماعی است. نویسنده با استفاده از مؤلفه های نام دهی و طبقه بندی، دیدگاه خود را با شیوه ای پوشیده بیان کرده و ستم جامعه به زن را به تصویر کشیده است. نویسنده از طرفی با بازنمایی های عام، زنان ایل را به عنوان کنشگرانی درگیر در معضلات اجتماعی یکسان بازنمایی می کند و از طرف دیگر با بازنمایی خاص، آن ها را با هویتی مستقل و متمایز نشان می دهد. ارزش دهی مردان ایل مثبت و بیانگر دیدگاه عشایر نسبت به جنس مذکر است، اما ارزش گذاری زنان با توجه به موقعیت اجتماعی حاکم بر متن، سیال است. نویسنده با استفاده از مؤلفه هویت درهمی، شخصیت اصلی داستان را زنی درگیر در فعالیت های متضاد معرفی می کند تا هنجارهای اجتماعی را به چالش کشد.
۶.

قلب نحوی در کردی کلهری براساس برنامه کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: قلب نحوی کردی کلهری کمینه گرایی بازبینی مشخصه تأکید تقابلی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۱ تعداد دانلود : ۳۶۲
قلب نحوی در کردی کلهری حرکتی مشخّصه مبنا با انگیزه بازبینی مشخّصه تأکید است. انواع مختلف قلب نزدیک، قلب دور، قلب چندگانه نزدیک و دور و قلب به سمت چپ در کردی کلهری رایج است. مفعول مشخّص، گروه فعلی، گروه پرسش واژه و فاعل درونه برخلاف مفعول نامشخّص سازه های مقلوب شدنی در این زبان هستند. قلب نزدیک و دور مفعول مشخّص در کردی کلهری، منجر به ایجاد روابط ارجاعی و مرجع گزینی جدید می شود که ضمن ردّ نظر میاگاوا (2001) و ماهاجان (1990) که موردی از تناقض ویبلهوت نیز است. با ارائه استدلال هایی ازقبیل جایگاه قید جمله و قید گروه و همچنین، ضرورت وجود فاعل در پاسخ کوتاه اثبات شد که برخلاف برخی مطالعات (میاگاوا، 2001؛ ماهاجان، 1994 و کریمی، 2005)، مشخّصه اصل فرافکنی گسترده را نمی توان به مثابه انگیزه قلب نزدیک در کردی کلهری فرض کرد. داده های بررسی شده در این مقاله بیان گر آن است که قلب نزدیک در کردی کلهری حرکتی غیر موضوعی به مشخّص گر گروه تأکید است. یکپارچگی ارائه شده در تبیین قلب نزدیک و دور از دستاوردهای دیگر این مطالعه است که شواهدی برای ردّ ماهاجان (1994)؛ میاگاوا (2001) و کریمی (2005) محسوب می شود. این یکپارچگی در تبیین قلب نزدیک و دور هم سو با اصول اقتصادی موجود در کمینه گرایی مبنی بر استفاده حداقلی از ابزارها در تحلیل داده ها نیز است.
۷.

مجهول در زبان فارسی از منظر صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: صرف توزیعی کم مشخص بودگی واژگان گرا وجه وصفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۵ تعداد دانلود : ۴۴۹
در مقاله توصیفی تحلیلی حاضر، ساخت های موسوم به مجهول ِزبان فارسی را در چارچوب رویکرد صرف توزیعی ( Halle & Marantz , 1993 )، رویکردی غیر واژگان گرا که ساخت تمام واحدهای غیر بسیط را به تنها حوزه زایای دستور، یعنی نحو می سپارد از منظر تعامل نحو و معنا، با تمرکز بر دیدگاه امبیک ( 2004 )، بررسی می کنیم. از آنجا که مجهول های فعلی و صفتیِ زبان فارسی، جملگی غیر بسیط اند؛ لذا در رویکرد حاضر، خلاف پژوهش های پیشین در ساخت مجهول، با قواعد نحوی یکسان توصیف و تبیین می شوند و تفاوت آن ها به جایگاه های متفاوتِ ادغام هسته نمود (بالا یا پایین گروه فعلی) نسبت داده می شود. همچنین، با استناد به شواهد تعبیری و زبانی، چون برخی وجه های وصفی واحد (گداخته، بسته و آراسته)، در ترکیب « اسم مفعول + شدن»، هم تعبیر رخداد و هم تعبیر رخدادِ نتیجه ای دارند؛ بنابراین، نوع دیگری از مجهول صفتی، یعنی «نتیجه ای» را در زبان فارسی معرفی می کنیم و مشخصه های نحوی آن را در چارچوب صرف توزیعی نشان می دهیم. دلیل چنین تفاوت تعبیری، کاربرد دوگانه فعل «شدن»، به عنوان فعل کمکی در ساخت رخدادی و فعل ربطی یا عملگرِ «شدن» به تعبیر امبیک ( 2004 ) در ساخت نتیجه ای است.
۸.

فعل «bu:n»، «بودن»، در کردی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نمود واژگانی نمود ایستا کردی سورانی محمول ناپایدار محمول پایدار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۲ تعداد دانلود : ۲۰۸
بررسی نمود ایستا در محمول های حاصل از ترکیب صفت و فعل ربطی «bu:n» در کردی سورانی، گونه اردلان، با استناد به تقسیم بندی دوبخشی اسمیت، موضوع این پژوهش است که داده های آن از گفتار روزمره گویشوران کردزبان جمع آوری شده است. نتایج حاصل از واکاوی داده ها نشان می دهد محمول های مذکور همواره ایستا نیستند و گاه دچار نمودگردانی می شوند که متأثر از دو عامل است. عامل اول در نمودگردانی این افعال، فعل ربطی «bu:n» است. بررسی داده ها نشان می دهد کردی سورانی دو فعل ربطی به معنای «بودن» و «شدن» دارد که مصدر آنها به صورت هم آوا-هم نویسه «bu:n» است. چنانچه محمول حاصل ترکیب صفت و فعل ربطی «bu:n» در معنای «شدن» باشد، نمود واژگانی غیرایستا است. از سوی دیگر، تمامی محمول های حاصل از ترکیب صفت و فعل ربطی «bu:n» به معنای «بودن» نیز ایستا نیستند. عامل دوم، ماهیت صفتی است که در ساختمان محمول به کار رفته است. با استناد به تقسیم بندی صفتی اشمیت و باخ دریافتیمچنانچه صفت در این محمول ها به دسته صفت های طبقه بندی تعلق داشته باشد، محمول همواره ایستا و پایدار خواهد بود، اما صفت های متعلق به دسته صفت های توصیفی محمول هایی غیرایستا و ناپایدار می سازند.
۹.

توزیع نشانه نفی جمله در گویش دشتستانی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برنامه کمینه گرا گویش دشتستانی سلسله مراتب دستوری بازبینی مشخصه نشانه نفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۴ تعداد دانلود : ۴۱۹
در پژوهش پیش رو، توزیع نشانه نفی در سطح جمله در گویش دشتستانی در چارچوب برنامه کمینه گرای چامسکی (1995؛ 2001) مورد بررسی قرار گرفته است. در این گویش، نشانه نفی جمله علاوه بر انضمام به فعل خودایستا و فعل کمکی زماندار، در جایگاه قبل از متمم های فعل نیز به کار می رود. بدین منظور، در این مقاله با الگوگیری از زانوتینی (1997؛ 2001)، هگمن (1995)، هگمن و زانوتینی (1991)، پاین (1985)، اوهالا (1990)، هاله و مارانتز (1993) و  لاکا (1991)، ماهیت نشانه نفی جمله در این گویش بررسی شده، شیوه توزیع جایگاه(های) آن در سلسله مراتب نحوی جمله تبیین می گردد. یافته های پژوهش حاکی است که این نشانه در جایگاه منضم به فعل اصلی و فعل کمکی زماندار، یک «پیشوند منفی» و در جایگاه قبل از متمم های فعل، یک «جزء قیدی منفی» محسوب می شود. نشانه نفی به عنوان پیشوند منفی پس از تولید در جایگاه هسته گروه نفی، با فعل مطابقه می یابد. در این مطابقه، مشخصه های تعبیرناپذیر نشانه نفی، بازبینی و ارزش گذاری می شود و این نشانه بعد از سطح نحو توسط قواعد واژ واجی بر روی فعل تظاهر می یابد. در جملاتی که نشانه نفی قبل از متمم های فعل قرار دارد، نشانه نفی به عنوان جزء قیدی در جایگاه هسته یک گروه نفی متفاوت تولید می شود.
۱۰.

وضعیت سازه بودگی زنجیره های شبه خرده جمله در گونه موکریانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گونه موکریانی خرده جمله آزمون تشخیصی سازه بودگی زنجیره [NP XP]

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۹ تعداد دانلود : ۲۸۱
خرده جمله سازه ای با ساختار [NP XP] است که متمم افعال خاصی همچون «پنداشتن» و دیگر افعال هم معنی آن واقع می شود. زنجیره مذکور در برخی زبان ها همچون سوئدی، انگلیسی، عربی، فرانسوی و فارسی سازه ای تحت عنوان «بند کوچک» یا «خرده جمله» تشکیل می دهد. در توصیف این بندها، خرده جمله ها بندی فاقد فعل خودایستا، متمّم ساز و تصریف معرّفی می شوند که ساختار آنها به صورت [NP XP] است. (XP) در این بندها می تواند گروه اسمی، گروه صفتی و یا گروه حرف اضافه باشد. به لحاظ معنایی نیز خرده جمله ها دارای معنای گزاره ای هستند که معنای یک جمله کامل را در خود دارند. پژوهش حاضر در چارچوب نظریه حاکمیت و مرجع گزینی و به منظور بررسی سازه بودگی زنجیره [NP XP] در زبان کردی، گویش سورانی، گونه موکریانی انجام شده است. در این راستا، با استناد به شواهدی از زبان کردی که به صورت میدانی گردآوری شده اند، به بررسی داده ها می پردازیم. یافته های حاصل از پژوهش نشان می دهد زنجیره [NP XP] به عنوان متمم افعالی همچونfærz» «kerden ʼفرض کردنʻ، «zanin» ʼدانستنʻ، «bæ hesew henan» ʼبه حساب آوردنʻ، «new nenan» ʼنامیدنʻ، و bæ» «næzær haten ʼبه نظرآمدنʻ به تمامی آزمون ها پاسخِ سازه ای می دهد. همچنین استدلال های ارائه شده نیز سازه بودن زنجیره را اثبات می کنند. در نتیجه، زنجیره [NP XP] در این گونه از زبان کردی یک سازه تشکیل می دهد؛ سازه حاصل خرده جمله است.
۱۱.

ساختار نحوی محمولِ ثانویه در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برنامه کمینه گرایی زبان فارسی محمول ثانویه پیامدی محمول ثانویه همایندی محمول مرکب

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۵ تعداد دانلود : ۲۸۳
برخی از جملات، علاوه بر محمولِ اصلی، حاوی نوعی محمولِ دیگر معروف به محمولِ ثانویه هستند. محمولِ ثانویه وضعیت فاعل یا مفعول را در هنگامِ وقوعِ عملِ فعل یا پس از آن توصیف می کند. در این پژوهش تلاش شده است تا با استفاده از شیوه توصیفی-تحلیلی و ازمنظرِ رویکرد کمینه گرا برخی مفاهیمِ مرتبط با محمولِ ثانویه در زبان فارسی، ازجمله مقوله نحوی محمول های ثانویه و همچنین نحوه اطلاق حالت به گروه تعریف مورد توصیف این محمول ها واکاویده شود. در مورد مقوله نحویِ محمولِ ثانویه، با بهره گیری از برخی معیارها نشان دادیم که محمولِ ثانویه در زبان فارسی دارای هسته نقشِی محمول و مقوله نحویِ گروه محمول است. درخصوصِ حالتِ نحویِ گروه های تعریفِ موردِ توصیفِ محمولِ ثانویه نیز، با تکیه بر ملاحظات نظری و شواهد تجربی، استدلال می شود که در ساختارِ این جملات، گروهِ محمول در جایگاهِ اداتِ فرافکنِ بیشینه گروه فعلیِ بزرگ قرار داشته و گروه تعریفِ موردِ توصیفِ محمولِ ثانویه برای بازبینیِ مشخصه حالتِ خود، به اقتضای نوع محمولِ ثانویه، از جایگاهِ شاخصِ گروهِ محمول به جایگاهِ شاخصِ گروهِ فعلیِ کوچک یا به صورتِ جانبی به شاخصِ گروهِ فعلیِ بزرگ حرکت کند.
۱۲.

بررسی ساخت نحوی خرده جمله در کردی (گونه موکریانی) رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: گونه موکریانی برنامه کمینه گرا خرده جمله مطابقه چندگانه حالت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۴ تعداد دانلود : ۱۸۸
پژوهش پیش رو با هدف بررسی مقوله نحوی خرده جمله و شیوه اعطای حالت به گروه های اسمی درون آن در زبان کردی، گونه موکریانی، در چارچوب برنامه کمینه گرا صورت گرفته است. در این مقاله، به بررسی سه فرضیه در باب مقوله نحوی خرده جمله پرداخته ایم که مطابق آن ها سازه مذکور فرافکنی واژگانی از محمول آن، گروه تصریف و گروه زمان در نظر گرفته شده است. تحلیل های ارائه شده در این مقاله نشان می دهند که فرضیه اول سبب بروز مشکلاتی در اصل فرافکنی گسترده، شیوه اعطای حالت و نظریه ایکس تیره می شود. در فرضیه دوم، به منظور برآورده شدن الزامات گروه تصریف، قائل به وجود فرافکن هایی فاقد تجلی آوایی شدیم. در نظرگرفتن عناصر تهی در ساخت های زبانی همسو با ماهیت اصلی برنامه کمینه گرا مبنی بر بهینه بودن ساخت های زبانی نیست و با اصل اقتصاد مغایرت دارد. در تحلیل آخر، با استناد به «مطابقه چندگانه» هیرایوا (2001) و «وراثت مشخصه» چامسکی (2005; 2006)، مقوله نحوی خرده جمله در این گونه، گروه زمان در نظر گرفته می شود.
۱۳.

بازنمایی کنش گران اجتماعی در داستان «در بویراحمد»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تحلیل گفتمان انتقادی ون لیوون بهمن بیگی در بویراحمد کنش گران اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۵ تعداد دانلود : ۶۷۹
این تحقیق بر آن است تا در چارچوب تحلیل گفتمان انتقادی و با بهره گیری از الگوی ون لیوون (2008) تحت عنوان بازنمایی کنش گران اجتماعی، گفتمانی مربوط به عشایر کشورمان را بررسی کند. برای این منظور، داستان «در بویراحمد» نوشته محمد بهمن بیگی مورد بررسی قرار گرفته تا معلوم شود نویسنده چگونه از بازنمایی کنش گران اجتماعی برای بیان ایدئولوژی و دیدگاه های خود استفاده کرده است. بررسی داده های تحقیق نشان داد که بازنمایی کنش گران اجتماعی در داستان «در بویراحمد» هدفمند و متأثر از دیدگاه های فکری- اجتماعی نویسنده است. بهمن بیگی با مکان نمایی به تمامی طغیان های رخ داده در بویراحمد، مشروعیت می بخشد و اتحاد مردم بویراحمد را به تصویر می کشد. وی همه کنش گران بویراحمد -از بچه های مدرسه گرفته تا یاغیان- را فعال نمایی کرده و با منفعل نمایی کنش گران مؤنث، ظلم وجوری را که نسبت به آن ها روا می شود، برجسته می کند. نویسنده از طرفی با بازنمایی های عام، مردم بویراحمد را به عنوان کنش گرانی درگیر در معضلات اجتماعی یکسان بازنمایی می کند و از طرف دیگر، با نام دهی خاص، هم فرهنگ نام دهی فرزندان در جوامع عشایری را به تصویر می کشد و هم کنش گران را به عنوان افرادی دارای هویت متمایز بازنمایی می کند. عدم نام بری کنش گران مؤنث، منعکس کننده دیدگاه جوامع عشایری نسبت به حفظ حرمت زنان است و ارزش دهی ها و نمادین شدگی های متن در خدمت بازنمایی کنش گران بویراحمدی در قالب افرادی شجاع، با اصل ونسب و دارای سابقه تاریخی است.
۱۴.

تبیین اختیاری بودن حرکت فعل در جملات پرسشی آری نه در زبان فارسی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جملات پرسشی آری نه پیش گذاری فعل اختیاری بودن کمینه گرا مشخصه [اصل فرافکنی گسترده]

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۹ تعداد دانلود : ۴۶۹
مقاله حاضر می کوشد تا در چارچوب برنامه کمینه گرا (Chomsky, 1995, 2000, 2001a-b)، اختیاری بودن فرایندی را در فارسی تبیین نماید که به موجب آن، فعل در جملات پرسشی آری نه، ضمن ابقا در جای اصلی خود، قادراست به جایگاه آغازین جمله نیز جابه جا شود تا تعبیر پرسشی جمله را فراهم سازد. در این راستا، نخست تصریح می شود که اختیاری بودن پیش گذاری فعل در جملات پرسشی آری نه در زبان فارسی متضمن نوعی تناقض در زمینه قدرت دو ارزشی مشخصه ها در برنامه کمینه گرا است. در ادامه، با ارائه یک راهکار جایگزین، انگیزه پیش گذاری فعل در ساخت های مذکور را بازبینی مشخصه [- تأکید] و نیز مشخصه قوی [اصل فرافکنی گسترده](Chomsky, 2000, 2001a-b) در جایگاه هسته گروه تأکید قلمداد می کنیم.در تحلیل اخیر، پیش گذاری فعل در جملات مورد بحث از یک طرف و ابقای آن در جای خود، ازطرف دیگر، به ترتیب حاصل گزینش و عدم گزینش مشخصه [اصل فرافکنی گسترده] از واژگان توسط هسته گروه تأکید است. بدین ترتیب، در ساخت های گروه نخست، پس از بازبینی مشخصه قوی [اصل فرافکنی گسترده] در جایگاه هسته گروه تأکید، به دلیل عدم امکان حرکت فعل به هسته گروه متمم نما جهت بازبینی مشخصه [- پرسشی] به علت حضور متمم نمای «که» در این جایگاه، مشخصه [- پرسشی] هسته گروه متمم نما و مشخصه [+ پرسشی] فعل در جایگاه هسته گروه تأکید از طریق سازوکار مطابقه همدیگر را بازبینی می کنند. در مقابل، در ساخت های گروه دوم، این مطابقه و بازبینی میان مشخصه [- پرسشی] هسته گروه متمم نما و مشخصه [+ پرسشی] فعل در جای خود در هسته گروه فعلی انجام می شود.  
۱۵.

مقایسه ساخت نحوی و ترتیب خطی مقوله های تصریفی فعل در زبان فارسی از منظر صرف توزیعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: صرف توزیعی حرکت پسانحوی جایگاه خطی مقوله تصریفی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۵ تعداد دانلود : ۱۶۶
پژوهش توصیفی - تحلیلی حاضر، جایگاه نحوی و جایگاه خطی مقوله های تصریفی در ترکیب های فعلی زبان فارسی را در چارچوب نظریه صرف توزیعیِ هله و مارانتز (1993) بررسی و مقایسه کرده است. ابتدا جایگاه سلسله مراتبی نحوی مقوله های صرفی در زبان فارسی براساس آنچه طالقانی (2008) پیشنهاد کرده و جایگاه خطی آن ها با استناد به روش پیشنهادی امبیک (2015) برای خطی شدن سازه ها، درنظر گرفته شده است؛ سپس از رهگذر فرایندهای پسانحوی مانند «حرکت روبه پایین» و «جابه جایی موضعی» در چارچوب رویکرد صرف توزیعی، به تبیین آن ها پرداخته شد. یافته های پژوهش بیان گر عدم انطباق بین ساخت نحوی و ساخت خطی مقوله های تصریفی در ترکیب های فعلی زبان فارسی است؛ همچنین در هر سه زمان گذشته، حال ساده و حال کامل و همچنین ترکیب فعلی با فعل وجهی، تکواژ «نفی» پس از بازنمونِ نحوی و پیش از درج واژه، «حرکت روبه پایین» به «فعل اصلی» و در برخی موارد به تکواژ «نمود» دارد. حرکت آن برای پیوستن به فعل اصلی از روی گره های «زمان» و «نمود» و برای پیوستن به گره «نمود» از روی گره «زمان» است. به طور کلّی تکواژ «نفی» نسبت به سایر تکواژها در دو ساخت نحوی و ساخت خطی از عدم انطباق بیشتری برخوردار است. این تکواژ در مرحله پسانحوی برای پیوستن به «فعل اصلی» و در برخی موارد به «نمود» و «فعل کمکی» و سرانجام پیشوندشدن به آن ها «حرکت روبه پایین» دارد.
۱۶.

حذف هم پایگی و خلأ نحوی در زبان فارسی از منظر دستور ساختاری شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: حذف خلأ نحوی دستور ساختاری شناختی تمایزگذار ضدتمایزگذار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۱ تعداد دانلود : ۲۱۷
ساختارهای حذف، الگوهایی هستند که در آن ها بخشی از ساختار نحوی که به طور طبیعی بیان می شود تا محتوایی را انتقال دهد، حذف می شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ساختار حدف هم پایگی و خلأ نحوی در چارچوب دستور ساختاری شناختی است. بنابراین، پژوهش پیش رو مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی است و از آنجا که فرایند حذف هم در گونه نوشتاری و هم گونه گفتاری زبان فارسی کاربرد گسترده ای دارد، پیکره مورد بررسی ما هر دو گونه را شامل خواهد شد و از لحاظ نظری (یعنی روش و چارچوب تحلیل) مبتنی بر رویکرد شناختی و ساختاربنیاد است. یافته های پژوهش نشان می دهد که با توجه به مفهوم دسترسی و فعال سازی که از سوی لانگاکر (2012) معرفی شد، داده های زبان فارسی نیز در چارچوب این نظریه قابل توصیف هستند. همچنین، ملاحظه شد که هم پایگی غیرسازه ای در بافت انواع دیگری از «کاهش» بندی تحلیل می شود، از جمله در کاهش تکیه ای در عناصر فاقد تمرکز و همین طور در حذف در مواقعی که محتوای هم پوشانی بیان ناشده باقی می ماند. مفهوم توصیفی محوری در اینجا تمایزگذار بود بدین معنی که این محتوا در یک پنجره بندی ظاهر می شود که در پنجره متقدم آن ظاهر نمی شود. همچنین، این یافته ها بیانگر آن است که جایگاه تمایزگذار در این ساختارها در زمانی که بند پایه را وقفه دار می کند، دارای اهمیت است. از این رو، به آسانی می توان بیان کرد که تمایزگذار مستقیماً پس از ضدتمایزگذار می آید.
۱۷.

تبیین جایگاه قید در زبان فارسی بر اساس دو رهیافت «افزوده بنیاد» سنتی و «شاخص بنیاد» چینکوئه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رهیافت افزوده بنیاد رهیافت شاخص بنیاد فارسی فراقید فروقید

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۵ تعداد دانلود : ۲۴۷
در پژوهش حاضر جایگاه قید در زبان فارسی از منظر دو رهیافت «شاخص بنیاد» چینکوئه (1999) و «افزوده بنیاد» سنتی توصیف و تبیین شده است. در این زمینه با پذیرش تقسیم بندی قید به دو نوع قید جمله و قید فعل، ملاحظه شد که قید در این زبان در جایگاه های آغاز جمله، بلافاصله پس از فاعل و بلافاصله قبل از فعل حضور دارد. بررسی داده ها همچنین نشان داد که قیدهای حالت در جایگاه بلافاصله پس از فاعل به صورت قید فاعل محور تعبیر می شوند و تنها هنگامی که بلافاصله قبل از فعل باشند، خوانش قید حالت دارند. علاوه بر این، داده ها حاکی از آن بود که وقتی قید زبان فارسی مؤکد می شود، در ابتدای جمله تظاهر می یابد، گر چه به همراه درنگ در پایان جمله نیز به کار می رود. جایگاه های پایان جمله، قبل و بعد از فعل نیز محل حضور قید مکان تشخیص داده شد و همپایگی دو قید در درون جمله در زبان فارسی نیز ملاحظه گردید. نتیجه حاصل از تحلیل داده ها، گویای آن است که علی رغم تأیید نشدن ترتیب نسبی مورد تأکید چینکوئه بین فرا قید و فرو قید در زبان فارسی، رهیافت «شاخص بنیاد» وی نسبت به رهیافت «افزوده بنیاد» سنتی تبیین بهتری از جایگاه قید در زبان فارسی ارائه می دهد.
۱۸.

تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری در زبان فارسی؛ رویکردی نقش گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: افعال ایستا نمود نمود دستوری دستور نقش و ارجاع زبان فارسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۴ تعداد دانلود : ۱۶۱
افعال ایستا در بسیاری از موارد، از مهم ترین طبقات فعل و گاهی نیز معیاری برای طبقه بندی افعال دیگر بوده اند؛ مهم ترین مشخصه افعال ایستا، عدم تغییر است. این افعال دربردارنده کنشی نیستند و معمولاً به احساسات درونی، مالکیت و موقعیت مکانی اشاره می کنند. علاوه بر این، برای تحقق به مدت زمانی کوتاه یا طولانی نیاز دارند. افعال ایستا فاقد ساختار درونی هستند و این بدان معناست که برای آن ها نمی توان زیررویدادهایی درنظرگرفت که نشان دهنده مرحله آغاز، تداوم و پایان باشد. این افعال محدودیت زمانی و نقطه پایان ذاتی ندارند و گستره زمانیِ شمول آن ها مشخص نیست. پژوهش حاضر با رویکرد نقش گرایانه به بررسی تعامل افعال ایستا و نمودهای دستوری پرداخته است. داده ها از وبگاه های اینترنت، روزنامه، کتاب و مکالمات روزانه گردآوری شده اند. در این پژوهش، به منظور بررسی جامع تر، افعال ایستا به پنج زیرگروه افعال وجودی، شناختی، عاطفی، ملکی و ادراکی تقسیم و رفتار هرکدام از نظر باهم آیی با نمودهای دستوری مختلف بررسی شده است. بررسی داده ها حاکی از این است که رفتار زیرگروه های افعال ایستا با نمودهای دستوری در تمامی موارد یکسان نیست. این افعال می توانند بدون محدودیت با نمود تام استفاده شوند، در این صورت، تحقق رویداد مدنظر است. هرچند تعامل افعال ایستا با نمود استمراری غالباً غیرممکن انگاشته می شود، در مواردی ازجمله قرارگرفتن در «موقعیت فراز و فرود، اشاره به کنشگری فاعل و موقعیت های موقت»، برخی افعال ایستا می توانند در نمود استمراری به کار روند. این افعال در نمود کامل می توانند کارکردهایی از جمله کارکرد نتیجه ای، تجربی، خبر داغ و گواه نمایی داشته باشند. علاوه بر این، وجود قید زمان دال بر آینده و مثبت بودن جمله، شرایط را برای دلالت برخی افعال ایستا به نمود آینده نگر هموار می سازد.
۱۹.

نمود مستمردر کردی سورانی: رویکردی کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نمود دستوری نمود ناقص نمود مستمر کردی سورانی برنامه کمینه گرا افعال پیاپی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۵ تعداد دانلود : ۲۳۷
پژوهش پیش رو، نمود ناقص مستمر در کردی سورانی را از منظر برنامه کمینه گرا بررسی کرده است. مسئله اصلی جستار حاضر، تعیین ماهیت زنجیره «χæri:k bu:n» به مثابه ابزار نمایش نمود مستمر و چگونگی ترکیب آن با فعل اصلی در ساختمان جمله است. بررسی داده های مربوط بیان گر آن است که عنصر «æχri:k» به مقوله صفت تعلّق دارد، اگرچه قادر به توصیف مستقیم اسم نیست. به پیروی از بیکر (2003) نبود مشخّصه فای عامل اصلی این ویژگی صفتی تلقّی شد. زنجیره صفت «æχri:k» و فعل ربطی «bu:n»، برخلاف باور دبیرمقدم (1392) نه یک فعل ربطی، بلکه همچون زبان پنجابی (گیل و گلیسن، 1969)، فعلی الحاقی است که همواره برای بیان نمود مستمر و تقریب به کار می رود. درخصوص نحوه ترکیب زنجیره پیش گفته با فعل اصلی جمله، نیز نشان داده شد که نمود مستمر در زبان کردی ساختی مانند افعال پیاپی دارد. در این زمینه به پیروی از میوسکن و وینسترا (2006) نشان دادیم که فعل « bu:næχri:k» درون یک گروه نمودی فرعی قرار دارد که این گروه به صورت ادات به گروه نمود ناقص اصلی متّصل می شود و موجب تکرار سطح می شود.
۲۰.

فرایند جابه جایی موضعی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: صرف توزیعی واژگان گرایی واژه بست ضمیری جابه جایی موضعی فرانحو

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۳ تعداد دانلود : ۱۱۲
واژه بست های ضمیری زبان فارسی غالباً در دورترین فاصله از پایه واقع می شوند؛ اما در برخی ساختارها قادرند به صورت بلافصل به پایه متصل شوند. توان تبیین این رفتار دوگانه می تواند محکی برای بررسی کارآمدی رویکردهای مختلف باشد. این جستار درپی آن است که مشخص کند آیا برای تعیین جایگاه تکواژها در سطح واژه، در زبان فارسی، به نظریه غیرواژگان گرای صرف توزیعی و حضور بخشی پسانحوی به نام صرف نیاز است؟ یا آنکه می توان با استفاده از سازوکارهای رایج در واژگان گرایی به تبیینی کارآمد دست یافت؟ برای این منظور، پس از معرفی مبانی نظری و آرای پژوهشگران پیشین، به تحلیل داده ها می پردازیم. تحلیل ها نشان می دهد که فرضیه های واژگان گرا توان تبیین این مسئله را ندارند که چرا واژه بست «-شون» در «خودشونی ها» و «خودی هاشون» دو جایگاه دارد؛ اما چنین امری در سایر ساختارها مجاز نیست. با تحلیل ساختارهای فوق در چارچوب صرف توزیعی مشخص شد که وجود عملیات های فرانحوی همچون جابه جایی موضعی و نوع مشخصه های موجود در هسته واژه بست و واژه پایه در تبیین رفتار واژه بست ضمیری موثر است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان