زبان فارسی و گویش های ایرانی
زبان فارسی و گویش های ایرانی سال ششم بهار و تابستان 1400 شماره 1 (شماره 11) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
براساس نظر هاینه گویشوران زبان با استفاده از منابع عینی مانند اندام واژه ها، طبیعت واژه ها و برخی افعال به رمزگذاری مفاهیم جهتی مانند بالا، پایین، جلو، عقب و ... می پردازند. در این پژوهش، فرایند تحول منابع واژگانی به واژگانی که به مفاهیم جهتی دلالت دارند، جهت شدگی نامیده می شود. پژوهش حاضر به چگونگی رمزگذاری جهت های نسبی و استعاری با استفاده از منبع واژگانی اندام واژه ها و براساس آرای هاینه پرداخته است. برای تعیین ابعاد جهت شدگی، یا میزان تحولات معنایی، تصریفی- نحوی و آوایی منابع واژگانی به مقاصد جهتی، مطالعه حاضر از انگاره داوری و نغزگوی کهن بهره جسته است. برای جمع آوری داده ها نیز از کتب نظم و نثر، ضرب المثل، رمان، فرهنگ های واژگان، کتب فارسی ابتدایی و متوسطه، تارنماها و گفت وگوهای تلویزیونی و روزمره استفاده شده است. بازه زمانی داده ها شامل داده های فارسی نو متقدم (قرن 4 تا 13هجری) و فارسی نو امروز (قرن 13 تا امروز) است. نتایج نشان می دهد زبان فارسی از اندام واژه های سر، پا، چشم، قلب و ... برای بیان جهت های نسبی و استعاری استفاده نموده و در نهایت این منابع واژگانی متحمل درجه دوم جهت شدگی گردیده اند
ترکیب درون مرکز غیر فعلی در لکی الشتری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرتکرارترین ساختارهایی که در ترکیب های درون مرکز غیرفعلی در زبان لکی یافت می شوند عبارت اند از: [اسم + اسم]، [اسم + صفت] و [صفت + اسم]. علاوه بر اینها، سه ساختار کم بسامدتر [اسم + حرف اضافه]، [حرف اضافه + اسم] و [عدد + اسم] نیز در این زبان یافت می شود. تحلیل معنایی این ساختارها نشان می دهد که برحسب نوع رابطه بین اجزای سازنده ترکیب، معانی متنوعی از آنها استنباط می شود و تنوع معنایی ترکیب های [اسم + اسم] بیش از سایر ترکیب های درون مرکز است. ترکیب های درون مرکز [اسم + اسم] به دو زیرطبقه هسته آغاز و هسته پایان تقسیم می شوند و در آنها مفاهیم متعددی را می توان یافت که عبارت اند از: منشأ، محتوا، کاربرد، شباهت، جنس، محل، وابستگی، آغشتگی، زمان، اختصاص، نوع، تغذیه، شیوه و هدف. ترکیب های درون مرکز [اسم + صفت] نیز از لحاظ معنایی تنوع قابل توجهی دارند و معانی متعددی شامل نحوه عملکرد، ابزار تولید، محتوا، نسبت، خصوصیت و ارتباط خاص در این نوع ترکیب ها یافت می شود.
نوآوری های دستوری طنز آمیز در مطبوعات معاصر از دیدگاه دستور کاربرد بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در چارچوب دستور کاربردبنیاد به دگرگونی زبان به بررسی نوآوری های دستوری طنزآمیزِ سال های اخیر در مطبوعات طنز می پردازد. هدف پژوهش این است که با جمع آوری داده ها از مطبوعات طنز دریابد این نوآوری های براساس چه سازوکارهایی شکل گرفته، در چه ساخت هایی به کار رفته است و از میان آنها مواردی که در زبان بسامد بالایی دارند چه ویژگی هایی دارند. این نوآوری ها در سه بخش طبقه بندی و تجزیه و تحلیل شده اند: ساخت های اشتقاقی، ساخت فعل جعلی و ساخت های «ال»دار. با بررسی مشخص شد که بیشتر این نوآوری های براساس فرایندهای قیاسی در زبان شکل گرفته است که حاصل کاربرد زبان است. علاوه بر این، به نظر می رسد بیشتر نوآوری های دستوری طنزآمیز را می توان نشانه نیاز زبان فارسی به ساخت های جدید دانست، ساخت هایی که در زبان معیار قابل قبول نیستند اما در فضای طنز و شوخ طبعی می توان آنها را به کار برد
فعل «bu:n»، «بودن»، در کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی نمود ایستا در محمول های حاصل از ترکیب صفت و فعل ربطی «bu:n» در کردی سورانی، گونه اردلان، با استناد به تقسیم بندی دوبخشی اسمیت، موضوع این پژوهش است که داده های آن از گفتار روزمره گویشوران کردزبان جمع آوری شده است. نتایج حاصل از واکاوی داده ها نشان می دهد محمول های مذکور همواره ایستا نیستند و گاه دچار نمودگردانی می شوند که متأثر از دو عامل است. عامل اول در نمودگردانی این افعال، فعل ربطی «bu:n» است. بررسی داده ها نشان می دهد کردی سورانی دو فعل ربطی به معنای «بودن» و «شدن» دارد که مصدر آنها به صورت هم آوا-هم نویسه «bu:n» است. چنانچه محمول حاصل ترکیب صفت و فعل ربطی «bu:n» در معنای «شدن» باشد، نمود واژگانی غیرایستا است. از سوی دیگر، تمامی محمول های حاصل از ترکیب صفت و فعل ربطی «bu:n» به معنای «بودن» نیز ایستا نیستند. عامل دوم، ماهیت صفتی است که در ساختمان محمول به کار رفته است. با استناد به تقسیم بندی صفتی اشمیت و باخ دریافتیمچنانچه صفت در این محمول ها به دسته صفت های طبقه بندی تعلق داشته باشد، محمول همواره ایستا و پایدار خواهد بود، اما صفت های متعلق به دسته صفت های توصیفی محمول هایی غیرایستا و ناپایدار می سازند.
تحلیل و بررسی تنوع واژگانی در آبادی های شهرستان خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داده های این پژوهش از اطلس زبانی استان لرستان اقتباس شده که در قالبِ اصطلاحات خویشاوندی، واژه های مربوط به عینیت های طبیعی، واژه های مرتبط با بدن انسان، نام حیوانات، واژه های مربوط به گیاهان، واژه های مربوط به عینیت های انسان ساز، ضمیرها، قیدهای اشاری- مکانی و ادات پرسشی و عددها دسته بندی شده اند. گونه های زبانیِ آبادی هایی که داده های آنها بررسی و تحلیل شده اند، از زبان های لُری و لکی هستند که داده های هر یک به صورت جداگانه بررسی و تحلیل شده است. پیکره بررسی شده، هم تنوع دَرخورِتوجه زبانی شهرستان خرم آباد را نشان می دهد و هم تنوع واژگانیِ گونه های زبانی آبادی های این شهرستان را. یافته های پژوهش نشان می دهد که در هر دو زبان لری و لکی، مقوله واژگانی «عددها» کمترین ضریب تنوع، و مقوله واژگانیِ «عینیت های انسان ساز» بیشترین ضریب تنوع را در میان مقوله های واژگانی بررسی شده داشته اند. همچنین بررسی داده ها نشان می دهد که واژه هایی همچون «پدر»، «زبان»، «نان» و «خون» کم ترین تنوع را در گونه های زبانی بررسی شده داشته اند، و از این رو آنها را باید از بنیادی ترین واژه های این گونه های زبانی دانست.
وزن های دوری چندپاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عروض دانان به تفصیل درباره وزن های دوری در اشعار شاعران قدیم فارسی بحث کرده اند، اما در سروده های شاعران جدید، مخصوصا در آثار ترانه سرایان و نوحه پردازان، به اشعاری برمی خوریم که تمامی ویژگی های وزن های دوری را دارند جز اینکه هر مصراع آنها نه از دو نیم مصراع، بلکه از بیش از دو پاره مصراع تشکیل شده است. این قبیل وزن ها را وزن های دوری چندپاره نامیدیم و آنها را به دو دسته وزن های مساوی و وزن های نامساوی تقسیم کرده ایم. مصراع ها در این هر دو گونه وزن، بیش از دو پاره وزنی است، اما این پاره ها در وزن های دوری مساوی، عینا همانند هستند، درحالی که در وزن های نامساوی تغییراتی جزئی با هم دارند. در این مقاله تمام این قبیل وزن ها را از پیکره مفصل پناهی (1395 -1399) استخراج کرده ایم و سپس ویژگی های آنها را شرح داده ایم.
بررسی فرایند ترکیب و دسته بندی آن از نظر معنایی و رابطه بین عناصر سازنده آن در زبان مازندرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر کلمات مرکب مازندرانی برگرفته از فرهنگ تبری (نصری اشرفی، 1381)، از نظر معنایی و رابطه بین عناصر سازنده بررسی شده است. برمبنای دسته بندی بیستو و اسکالیز (2005)، به عنوان چارچوب نظری پژوهش، ترکیب سه دسته اصلی همپایگی، اسنادی/ توصیفی و وابستگی را در بر می گیرد. این دسته بندی مبتنی بر روابط دستوری ممکن بین دو سازه در ساختارهای نحوی است. از نظر رابطه بین عناصر سازنده، ترکیب دو دسته فعلی و غیرفعلی را شامل می شود. تأکید مقاله حاضر عمدتا بر ترکیب فعلی و دسته بندی آن است. ترکیب فعلی نوعی ترکیب وابسته است که در ساختار آن سازه غیرفعلی، متمم سازه فعلی است. ترکیب های فعلی از نظر معنایی به چهار دسته موضوعی، غیرموضوعی، گروهی و مکرر تقسیم بندی می شوند. شواهد نشان می دهدکه انطباق نسبتا کاملی بین مازندرانی و دسته بندی بیستو و اسکالیز وجود دارد.
بررسی وضعیت حیات زبانی مازندرانی در مناطق شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سال 2003 یونسکو دستورالعملی را برای برآورد حیات زبان ها و میزان در معرض خطر بودن آنها ارائه داد. مزیت برآورد این است که با شناخت حوزه های کاربرد زبان و وضعیت موجود زبان در هر یک از عوامل نه گانه معرفی شده یونسکو می توان راهکارهایی برای گسترش کاربرد، ثبت و مستندسازی و در نتیجه پیشگیری از انقراض زبان اندیشید. هرچند مهم ترین عامل در زنده ماندن هر زبانی انتقال زبان از والدین به فرزندان و به عبارتی دیگر، انتقال بین نسلی است، اما عوامل دیگری نیز بر حیات زبانی تأثیرگذار هستند و برای برآورد وضعیت حیات زبانی باید همه این عوامل را درکنار هم سنجید. هدف این پژوهش بررسی وضعیت حیات زبانی مازندرانی و برآورد نقاط ضعف و قوت آن با به کارگیری شیوه های یونسکو است. مازندرانی از زبان های ایرانی کرانه جنوبی دریای کاسپین است و حدود 3 میلیون گویشور دارد. این زبان نیز همانند دیگر زبان ها و گویش های محلی و منطقه ای ایران به دلایلی که تا حدودی در مقاله به آنها پرداخته شده در حال از دست دادن گویشوران خود است.
بررسی جایگاه و کاربرد گویش گنابادی از منظر جامعه شناسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف شناسایی موقعیت اجتماعی گویش گنابادی، از گویش های کهن ایرانی، با بررسی تأثیر مؤلفه های اجتماعی مانند سن، تحصیلات، جنسیت و شهرنشینی بر کاربرد گونه گنابادی در حوزه های مختلف مانند خانواده، مدرسه، هنر، اماکن اداری، کوچه و خیابان، مذهب و سرگرمی انجام پذیرفت. روش، تحلیل حوزه ای و ابزار، پرسش نامه و مصاحبه است. روش نمونه گیری، تصادفی بود که برمبنای آن، حجم نمونه ای متشکل از 240 آزمودنی، از سه رده سنی به تفکیک هر گروه جنسیتی و به صورت مساوی از دو جامعه روستایی و شهری گناباد انتخاب گردید. نتایج پژوهش نشان داد که گنابادی، زبان غالب حوزه های غیر رسمی و به ویژه خانواده است؛ هرچند در حوزه های رسمی تر مانند مدرسه و اداره، فارسی معیار، زبان غالب است. گرایش به استفاده از زبان فارسی در بین زنان بیشتر از مردان، گروه سنی جوانان بیشتر از دیگر گروه های سنی، تحصیل کردگان بیشتر از غیرتحصیل کردگان، شهر نشینان بیش از روستاییان در تمامی حوزه هاست. پس می توان گفت که گنابادی روند تدریجی زوال را در پهنه خراسان بزرگ طی می کند.
نفی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان ها در بازنمایی مفهوم نفی از امکانات مختلفی استفاده می کنند. پاین با نگاهی رده شناختی، به مفهوم نفی پرداخته و آن را به دو گروه «نفی جمله ای» و «نفی غیرجمله ای» تقسیم کرده است. در نفی جمله ای که سیطره عملکرد آن بر کل بند است، امکانات مختلفی چون وندافزایی، استفاده از ادات نفی، فعل اصلی و کمکی منفی ساز، اسم منفی ساز، قیدهای منفی ساز و کمّی نماهای منفی ساز مطرح می شود. نفی غیرجمله ای دو زیربخش دارد که شامل نفی اشتقاقی و نفی در بند پیرو است. در این پژوهش، تلاش می کنیم با رویکردی داده بنیاد و براساس نمونه های موجود در «پیکره گزاره های معنایی زبان فارسی» و در صفحات وب، امکانات نفی را در زبان فارسی معرفی کنیم. بررسی داده ها نشان داد که الگوی غالب منفی سازی در زبان فارسی وندافزایی است اما دیگر امکانات نفی جمله ایِ معرفی شده پاین را هم می توان در زبان فارسی مشاهده کرد. ادات «نه»، فعل های اصلی مانند «خودداری کردن»، فعل کمکی «نکرد»، قیدی مانند «ابدا» و کمّی نمای «هیچ»، نمونه ای از امکانات منفی سازی در زبان فارسی هستند. همچنین بررسی داده ها علاوه بر صحه گذاشتن بر وجود امکانات نفی تحلیلی در زبان فارسی، نشان داد که لزوما با حضور کمّی نما و قیدهای معرف مفهوم نفی، فعل جمله منفی نمی شود.
بررسی افراشتگی واکه در گویش سبزواری در چارچوب واج شناسی زایشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش انواع فرایند افراشتگی واکه در گویش سبزواری با توجه به بافت های مختلف آن در چارچوب واج شناسی زایشی تحلیل می شوند. مسأله اصلی نگارنده در این مقاله مطالعه انواع بافت های واجی ای است که فرایند افراشتگی واکه را در این گویش ایجاد می کند. داده های این پژوهش به دو روش گردآوری شده اند: منابع مکتوب درباره گویش سبزواری و ضبط گفتار چند گویشور سبزواری. در بررسی داده ها صورت های واجی و آوایی در گویش سبزواری با هم مقایسه و سپس تحلیل شده اند. در این پژوهش، داده های فارسی معیار به عنوان شاهد استفاده شده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که دو بافت واجی عمده وجود دارد که در آنها فرایند افراشتگی واکه رخ می دهد: در اثر هم نشینی واکه های افتاده یا میانی با همخوان های افراشته لثوی-کامی، کامی و نرمکامی و نیز در اثر هم نشینی واکه های افتاده یا میانی با همخوان های خیشومی. در مجموع نُه نمونه فرایند افراشتگی واکه در گویش سبزواری روی می دهد.
تعبیر کنایه در زبان فارسی بر مبنای دیدگاهی ادراکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کنایه در سنت مطالعه بلاغت به سخنی اطلاق می شود که دارای دو معنی است و مخاطب با توجه به شرایط از مفهوم صریح آن به مفهوم ضمنی اش پی می برد. نگاهی به پیشینه مطالعه کنایه نشان می دهد که این صنعت که امروزه دیگر صرفاً محدود به حوزه ادب نیست و در گفت وگوهای روزمره سخنگویان کاربرد عام دارد، همواره با فرایندهای دیگری نظیر استعاره، مجاز، معنی ضمنی و جز آن خلط شده است. در مقاله حاضر، ضمن اشاره به این همپوشی ها به دنبال آنیم تا تعریف مشخص و مستقلی از کنایه به دست دهیم. به ویژه می کوشیم تا از منظری تحلیلی توصیفی و به کمک داده های متعدد از جملات روزمره سخنگویان زبان در چارچوب نگرشی ادراکی به بررسی چگونگی درک و تعبیر کنایه بپردازیم. این پژوهش نشان می دهد که سخنگویان با تکیه بر اطلاعات بافت های ادراکی، اعم از بافت زبانی یا بافت A، بافت موقعیتی یا B و اطلاعات از پیش موجود در حافظه یا بافت C کنایه را تعبیر می کنند. در این میان، وجود اطلاعی خاص در بافت C نقشی عمده ایفا می کند که براساس آن، هر جمله ای را می توان در معنی متناقضش تعبیر کرد.