نویسندگان: علی گل محمدی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

متن

تجربه بهترین استاد است، اما گویا که آمریکاییها شاگردان چندان خوبی برای فراگرفتن درسهای تاریخی نیستند. همچنان که پیش‏بینی شده بود، آمریکاییها در عراق با وضعیتی مشابه با آنچه که در ویتنام رخ داد مواجه هستند و در شرایط بندبازی سیاسی قرار گرفته‏اند. سازماندهی یا عدم سازماندهی مجدد ارتش عراق، هر دو به یک اندازه مخاطره‏آمیز است. ماندن یا رفتن از عراق هر دو برای آمریکاییها گران است و اعترافات ضمنی مقامات آمریکایی در مورد تردید در رسیدن پیروزمندانه به اهداف از پیش مطرح شده، حاکی از روحیه‏ای نومیدانه در مورد آینده عراق است. آنچه که می‏خوانید نظر گابریل کلکو در مورد مشابهتهای موقعیت آمریکا در عراق و ویتنام است. وی سالهای پیش در یکی از کتابهایش به کالبدشکافی جنگ در ویتنام پرداخته بود.

تفاوتهای فاحش فرهنگی، سیاسی و اقلیمی و نیز شرایط ژئوپلتیک متفاوت ویتنام و عراق غیر قابل انکار است؛ اما آمریکا بدون توجه به تجربههای تکان‏دهنده ویتنام، در حال تکرار خطاهای بسیاری می‏باشد که زمینهساز شکستش خواهد شد. دولتهای بعدی آمریکا درباره هر دو کشور یادشده، به نصایح خبرهترین کارشناسان آگاه خود بی‏توجهی نشان دادند. در مورد ویتنام، از تصمیم‏گیران دولت واشنگتن خواسته شد که اشتباهات فرانسه را تکرار نکنند و شروط پیمان ژنو را در مورد اتحاد مجدد این کشور در سال 1955 بپذیرند.

آنها همچنین نسبت به دستکمگرفتن تعداد کمونیستها، انگیزه‏ها و روابط مستقلشان با چین و شوروی هشدار دادند؛ اما دوباره برای زمامداران آمریکا فرصتی پیش آمده است و باز هم آنها به جای پذیرش توصیه عقلای قوم، به خواسته‏های خود فکر می‏کنند.

در دهه 1960، دولت آمریکا، بر شکلی نسنجیده بر قدرت آتش کوبنده، تجهیزات مدرن، قدرت مانور و سلطه‏ خویش در آسمانها می‏بالید. هنوز هم وضع به همین صورت است و دونالد رامسفلد بر این باور می‏باشد که ارتش، فناوری لازم را جهت ایجاد «شوکت و وحشت» در میان دشمنان دارد؛ اما جنگ در ویتنام همچون عراق، در سطحی گسترده نامتمرکز شده و حتی برخلاف افزایش قدرت آتش، تعداد سربازان مورد نیاز نیز افزایش پیدا کرده است. وقتی تعداد سربازان آمریکایی در ویتنام به نیم میلیون نفر رسید، افکار عمومی بر ضد رییس‏جمهور برانگیخته شد و مردم خواهان شکست حزب متبوعش گردیدند.

پیروزی در جنگها تنها در سطوح سیاسی حاصل می‏شود. رهبران واشنگتن تفاسیر ارایهشده از وقایع ویتنام را شگفت‏آور و عجیب می‏دانستند و هرگاه کارشناسان، محدودیت قدرت نظامی را به آنها یادآوری می‏کردند، بی‏توجه از کنار آن می‏گذشتند.

در مورد هر دو کشور عراق و ویتنام، سوءظن به دروغ‏پردازیها موجب بسیج افکار عمومی و در نهایت، منجر به «گسست اطمینان» آنها شد.

همانگونه که بعدها، تحلیلگر ارشد سازمان سیا در خاطرات خود اشاره می‏کند، در آگست 1964 بحران خلیج تانکین2 به این دلیل به وجود آمد که «دولت در پی یافتن بهانه‏ای برای جنگافروزی بیشتر بود.» در جنگ ویتنام، دروغهای بی‏شماری گفته شد؛ اما در نهایت کسانی که بیش از دیگران دروغ‏پردازی کرده بودند، خود نیز از تشخیص میان واقعیت و تخیلات درماندند.

بسیاری از رهبران آمریکا بر این باور بودند که در صورت پیروزی کمونیستها در ویتنام، نخستین مهره دومینو فروخواهد افتاد و تمام کشورهای جنوب شرق آسیا زیر سلطه چین و شوروی قرار خواهند گرفت. توجیه جنگ عراق بر این ادعا استوار بود که صدام سلاحهای کشتار جمعی در اختیار دارد و با القاعده در ارتباط است.

در حال حاضر، 130 هزار سرباز آمریکایی یعنی دوبرابر میزان پیش‏بینی‏ جرج بوش تا این ماه در عراق مستقر هستند که روحیه آنها بیش از پیش تحلیل رفته است. آمار نظرسنجیها حکایت از سقوط شگفت‏آور میزان  محبوبیت بوش دارد. او نومیدانه خواستار گسیل سربازان بیشتر به عراق است و کشورهای دیگر از تامین این نیروها خودداری می‏کنند.

نیکسون در ویتنام سعی داشت تا با «ویتنامیزه‏کردن» جنگ در این کشور، هزینه لشگرکشی را به گردن ارتش بزرگ نگوین وان تیو3 بیندازد؛ اما این عمل، یک اقدام انحرافی بود؛ چرا که در عمل نه تنها پیروزی گریزان از نیروهای آمریکایی را به همراه نداشت؛ بلکه موجب تحکیم قدرت «تیو» نیز گردید.

«عراقیزهکردن‏»‏ جنگ با کمک نیروهای نظامی، مستلزم سرکوب نیروهای دگراندیش است و این عمل باعث جبران فرصتهای ازدست‏رفته برای آمریکاییها نمیشود. هم در ویتنام و هم در عراق، آمریکا در محاسبه قدرت زمان مورد نیاز برای حضور در این دو کشور و نیز عملی ساختن ذهنیات و تصورات خود برای تقویت دوستانش، دچار اشتباه گردید.

در حال حاضر با انحلال ارتش عراق و با به‏کارگیری افسران صدام و مردانی که برای خدمت وظیفه ثبت‏نام کرده‏اند، ارتش این کشور در حال سازماندهی مجدد است. ملت عراق نیز همچون ویتنام که بودیستها با رهبران کاتولیک مورد حمایت آمریکا مخالف بودند، دچار تفرق منطقه‏ای و مذهبی هستند و در این میان، واشنگتن در انتخاب خطر بی‏نظمی که شاید به دلیل کمبود نیرو به وجود آمده و بروز جنگ داخلی در صورت مسلح‏کردن عراقیها، چاره‏ دیگری ندارد.

دولت بوش برخلاف نظرات هشداردهنده بسیاری از کارشناسان، دولت بوش در فهم پیچیدگی اوضاع سیاسی عراق کوتاهی کرده است. کشور افغانستان یادآور آن است که در نهایت، موفقیتهای سیاسی تا چه حد متکی به سیاست می‏باشد و بدون تدابیر سیاسی، روند امور دچار مشکل خواهد شد.

اعتراف ضمنی رامسفلد در یادداشت 16 اکتبر مبنی بر اینکه «ما ابزارهای اندازه‏گیری لازم را در اختیار نداریم تا بدانیم در مبارزه جهانی با تروریسم برنده‏ایم یا بازنده» حاکی از آن است که اعضای دولت بوش در مقایسه با اوایل سال 2003 نسبت به آنچه که انجام می‏دهند از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند.

اما همانطور که در ویتنام رابرت مک نامارا ـــ وزیر دفاع ـــ مجبور شد تا از این باور دست بکشد که رسیدن به پیروزی امری غیرقابل اجتناب است، در حال حاضر نیز برای بازگرداندن اوضاع بسیار دیر شده و قدرت نظامی آمریکا در معرض خطر است.

سرانجام اینکه سیاستهای داخلی بر هر موضوع دیگری برتری دارد. در ویتنام وضع بدین منوال بوده، در عراق نیز همانگونه خواهد بود.

در سال 1968، روند نظرسنجیها، ضد دمکراتها بود. اقدام تهاجمی تت در فوریه آن سال باعث حیرت رییسجمهور لیندون جانسون شد؛ زیرا او و ژنرالهایش از پذیرش این موضوع طفره می‏رفتند که سازمان سیا تخمین زده به جای 300 هزار نفر، 600 هزار نفر عضو نیروهای کمونیست هستند. نیکسون در انتخابات پیروز شد؛ چون به مردم خسته از جنگ قول داده بود که صلح و افتخار را برایشان به ارمغان بیاورد.

بوش در 28 اکتبر اعلام کرد که به این زودیها «قصد نداریم از عراق خارج شویم»؛ اما شاید حزب متبوع و مشاورین سیاسی او همزمان با افزایش تعداد مجروحین آمریکا و کاهش پیوسته محبوبیت بوش، حرف آخر را بزنند.

ماجرای ویتنام ثابت کرد که شکیبایی افکار عمومی آمریکا محدود است و این موضوع، همچنان به قوت خود باقی است. هنوز، باید از درسهای واقعی ویتنام، عبرت گرفت.

پی‏نوشتها

1 ـــ گابریل کلکو استاد بازنشسته تاریخ در دانشگاه یورک (York) کانادا و نویسنده کتاب کالبدشکافی جنگ؛ تاریخچه ویتنام است.

2 ___ Tonkin

3___ Nguyen Van Thieu

تبلیغات