عبور از استبداد
آرشیو
چکیده
متن
رفتار انتخاباتی مردم، از مهمترین وجوهی است که نوع جامعه سیاسی را معلوم میسازد و چگونگی ساختار کلی آنرا تبیینمیکند. بهویژه در دنیای معاصر که گسترش ارتباطات و رشد و بهبود کمی و کیفی رسانههای ارتباطی، مناسبات مردم جوامع با یکدیگر و با دولتهایشان را متحول ساخته و دولت و ملت را در جریان ادغامگونهای قرار داده است. حکایت حزبگرایی در ایران معاصر و چگونگی روند رفتارهای انتخاباتی ایرانیان از نخستین سالهای استقرار نظام مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی تا به امروز، حکایتی نادر و شنیدنی است. با اینکه ایران در زمره پیشگامان مشروطهگرایی معاصر محسوب میشود؛ اما حزب و به تبع آن روند رفتار انتخاباتی در کشور همواره با مسیری دشوار و ناهموار روبهرو بوده و فراز و نشیبهای گوناگونی بهخود دیده است. حتی انقلاب بزرگ و شکوهمند اسلامی که با مشارکت وسیع مردم بهوقوع پیوست هم، با این فراز و نشیبها روبهروگشت و تحلیلگران انقلاب را با نظامی مردمی ولی فاقد تشکیلات حزبی گسترده و منسجم به شکل عرفی وعمومی آن مواجه ساخت. مقالهای را که پیش رو دارید، به منظور بررسی اجمالی سیر تاریخی حزب در ایران و تحول ساختار حزبی ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی تالیف شده است. از آنجا که رفتار انتخاباتی به عنوان یک روند در نظرگرفتهشدهاست؛ بنابراین، نمیتوان از سابقه موضوع، قبل از پیروزی انقلاب صرفنظر نمود. از همینرو، بصورتی بسیار مختصر بدان اشاره مینماییم و سپس، این روند را پس از پیروزی انقلاب دنبال میکنیم. در ایران آنچه بهعنوان سابقه تشکیل حزب سیاسی در اذهان مردم جایدارد، سابقهای تلخ و شکستخورده و در نهایت منفی است. مستوفی در کتاب تهران دمکرات مینویسد: «در زمان رضاشاه هر کس که واژه حزب را بر زبان میآورد، احتمال زندانیشدن خود را هم در نظرمیگرفت؛ در حالی که اکنون (سال 1322) هر سیاستمدار دارای آرزوهای بزرگ، دارودسته خود را جمع و تشکیل یک حزب سیاسی جدید را به جهان اعلام میکند».1 به نظر مستوفی باید این عصر را «عصر پارتیبازی»2 نامید. البته، این موضوع بیارتباط با نظام استبدادی شاهنشاهی در ایران و فرهنگ سیاسی متاثر از آن نیست. از آنجا که نظام استبدادی، انحصارطلب است و خواهان در اختیارگرفتن قدرت، امور و امکانات مربوط به آن میباشد، هیچ حقی برای دخالت و مشارکت مردم در امور سیاسی قایل نیست؛ بنابراین، رابطهای یکسویه میان مردم و نظام استبدادی برقرارمیشود که در نتیجه آن، مردم باید فرمانبردار و مطیع باشند نه تاثیرگذار و مشارکتجو. از اینرو، هرچند در آغاز دوران حکومت محمدرضا تا حدودی فضای سیاسی برای فعالیت تشکلها و گروههای سیاسی باز میشود؛ اما این جریانات، نمیتوانند بهعنوان جریاناتی فعال و موثر برای برانگیختن حس مشارکتجویی مردم در تصمیمگیریهای سیاسی مطرح باشند؛ بلکه برعکس، به جهت سرکوب و کنترل شدید از سوی حکومت وقت، ایرانیان به انزواطلبی و عدم دخالت در امور سیاسی رویآوردند. بر این اساس، اندیشه حکومت استبدادی رضاخانی در دوران سلطنت استبدادی محمدرضا نیز ادامهیافت و این طرز تلقی عمومی هرچه بیشتر رشد کرد که مشارکت درامور سیاسی باعث نابودی مشارکتکننده خواهدشد؛ مگر اینکه حافظ منافع مستبدان باشد. از مظاهر بارز کنترل و سرکوبی در زمینه فعالیت سیاسی در دوران محمدرضا، تشکیل سازمان «ساواک» و اعلام یک دولت تکحزبی ـــ حزب رستاخیز ـــ بود. محمدرضا اعلامکرد: «آنهایی که به این حزب نمیپیوندند، باید هواداران حزب توده باشند. این خائنان یا باید زندان بروند یا اینکه همین فردا کشور را ترک کنند… » وقتی روزنامهنگاران خارجی عنوان داشتند که چنین بیانی با پشتیبانی وی از نظام دوحزبی به شدت مغایر است، شاه پاسخ داد: «آزادی اندیشه! آزادی اندیشه! دمکراسی! دمکراسی! با پنج سال اعتصاب و راهپیماییهای خیابانی پشت هم… دمکراسی؟ آزادی؟ این حرفها یعنی چه؟ ما هیچکدام از آنها را نمیخواهیم.»3 ناگفته نماند که ایرانیان، در دوران پهلوی دوم بر اثر ضرورت زمان، تا حدودی فضای باز سیاسی را تجربه کردند و احزاب و تشکلهای سیاسی متعددی نیز شروع به فعالیت نمودند. به عنوان نمونه در کتاب تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران4 فهرست اسامی 62 حزب و تشکل سیاسی را که در سالهای 1320 ـــ 1357 فعالیت داشتند، مشاهده میکنیم. این در حالی است که در مجموعه دو جلدی احزاب سیاسی ایران 1320 ـــ 1330 به کوشش بهروز طیرانی5 ، 68 تشکل و حزب سیاسی مورد بررسی قرارگرفتهاست؛ البته، نویسنده یادآورمیشود که در این مجموعه برخی از احزاب مثل حزب کبود، پان ایرانیست، ملیون ایران و غیره که فاقد سند بوده را در کتاب نیاوردهاست. با این اوصاف، احتمال وجود تعداد بیشتر احزاب وبهعبارت صحیحتر تشکلهای سیاسی دراین دوران بعید بهنظر نمیرسد. بنا بر آنچه گفته شد، برخلاف اینکه شاهد رشد کمی احزاب و تشکلهای سیاسی در این دوران هستیم؛ اما این رشد هرگز جنبه کیفی به خود نگرفت و نتوانست به عنوان وسیلهای برای مشارکت مردم در روند فعالیت سیاسی ایفای نقش نماید؛ چرا که این احزاب با انگیزه جلب مشارکت مردمی تشکیل نشده بودند و بیشتر جنبه تقلیدی و صوری داشتند. حتی حزب توده که از سازماندهی بهتری نسبت به احزاب دیگر برخوردار بود، به دلیل بیتوجهی به فرهنگ ایرانی ـــ اسلامی مردم، مورد اقبال عمومی قرارنگرفت و تنها عنصر جذابیت آن برای مردم، مخالفت این حزب با رژیم شاه بود که باعث تداوم حیات و مطرحشدنش در صحنه سیاست آن روزگار بود. در مجموع، میتوان فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی تشکیلشده دراین دوره ـــ قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ـــ را به چند دلیل عقیم و ناموفق ارزیابی کرد: 1ـــ عدم سازگاری با شرایط فرهنگی ـــ اجتماعی جامعه 2ـــ تقلیدی بودن و وابستگی به قدرتهای خارجی 3ـــ سرکوبی از سوی رژیم 4ـــ انگیزه جاهطلبی و کسب قدرت صرف بهجای جلب مشارکت مردمی مجموعه این موارد، زمینهساز منافع مهمتری که همانا ضعف زمینههای فرهنگی ـــ اجتماعی مشارکت در امور سیاسی از طریق تشکیل حزب سیاسی است ـــ گردید.
روند تسریعی، فراگیر و غیرتصریحی رفتار انتخاباتی (سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی 1357 ـــ 1367)
بررسی وضعیت سیاسی جامعه بهعنوان زمینهای برای بروز رفتار انتخاباتی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 بزرگترین مانع سیاسی مشارکت مردمی درامور سیاسی و اجتماعی یعنی رژیم مستبد و خودکامه شاهنشاهی از میان برداشته شد و بسترهای مناسب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برای حضور مردم در صحنه با تاکیدات رهبر فرزانه انقلاب، امام خمینی (ره) تقویت گشت. ایشان در سخنرانی مورخه 10/10/57 میگویند: «قهرا وقتی مردم آزادهستند، یک نفر صالح را انتخابمیکنند و آرای عمومی نمیشود، خطابکند. یک وقت یکی میخواهد یک کاری بکند، اشتباهمیکند، یک وقت یک مملکت سی میلیونی، نمیشود اشتباهبکند.» همچنین در سخنرانی مورخه 27/5/58 گفتهاند: «اکثریت هرچه گفتند، آرایشان معتبر است، ولو به ضرر خودشان باشد.» بنابراین، مردمی که در زمان پیروزی اصل آزادی را در میان شعارهایشان گزینش کرده بودند، اکنون، سرشار از شور و هیجان، آماده شرکت و فعالیت در عرصههای مختلف اجتماع بودند. دکتر محمدحسین پناهی در مقالهای با عنوان «بررسی چگونگی مشارکت سیاسی مردم در نظام اسلامی با تجزیه و تحلیل شعارهای انقلاب اسلامی» ضمن جمعآوری و بررسی 4500 شعار انقلابی مینویسد: «شعارها به شکلهای مختلف تاکید بر مشارکتپذیربودن نظام سیاسی آرمانی دارند و نشان میدهند که انقلابیون و مردم انقلابی در جریان انقلاب، اهمیت قابل توجهی به ماهیت نظام سیاسی آرمانی خود میدادند و با امید و شوق و شور رسیدن به چنان نظامی با همه هستی خود به مبارزه با نظام غیرمشارکتی و ضدمشارکتی موجود پرداختند و آن را سرنگون نمودند… نظام سیاسی آرمانی انقلابیون و مردم، آنچنان که در شعارهای انقلاب اسلامی ایران منعکس گردیده است، نظامی بوده که ماهیت مشارکتی داشته و مردم برای خود در آن حد بالایی از مشارکت را در نظر داشتهاند.»6 شواهد نشان میدهد که هم مردم و هم رهبر انقلاب، خواهان تداوم مشارکت گسترده مردمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی درامور سیاسی ـــ اجتماعی مربوط به خود هستند؛ از اینرو، لذا به فرمان امام خمینی (ره) نهادها و ارگانهای انقلابی (مانند کمیته انقلاب اسلامی 23/11/57، جهاد سازندگی 27/3/58، بسیج مستضعفین 5/9/58 و…) درهمان نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای جلب و جذب نیروهای انسانی پر شور و انقلابی تشکیل شدند. همچنین با تاکید رهبر انقلاب تنها یک هفتهà پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی که از مدتها قبل با این عنوان، به سازماندهی و فعالیت سیاسی مشغول بود، اعلام موجودیت کرد و تعداد زیادی از مردم برای ثبت نام به دفاتر حزب در تهران و شهرستانها هجوم بردند. شرایط و وضعیت جامعه پس از پیروزی انقلاب اسلامی شامل درهمریختگی سامان اجتماعی و سیاسی، تشتت آرا میان مسوولین و عداوت دشمنان انقلاب که مبادرت به ترور شخصیتها میکردند و در نهایت، محاصره اقتصادی و شروع جنگ تحمیلی به اضافه بیتجربگی و کمتجربگی دستاندرکاران امور سیاسی، کمبود امکانات، کمبود نیروهای کارآمد و ضعف نیروهای برنامهریز و … مانع از به ثمررسیدن این فعالیتها گردید. به عنوان مثال در مورد حزب جمهوری اسلامی هرچند که فعالیتهایی از جمله انتشار روزنامه و موفقیت در چندین کار سیاسی بزرگ از قبیل تشکیل مجلس خبرگان و تهیه پیشنویس قانون اساسی، انتخابات مجلس شورای اسلامی و…7 وجود داشت؛ اما این فعالیتها، آن چیزی نبود که مورد نظر بنیانگذاران حزب باشد. دراین مورد مراجعه به سخنان شهید بهشتی برای روشنشدن اهداف و عملکردهای این حزب میتواند مفید باشد. شهید بهشتی در گفتوگویی با روزنامه کیهان میگوید: «حقیقت اینست که ما از همان روز اول که حزب را تاسیس کردیم و پیشنهاد تاسیس آن را به ملت کردیم، معتقد بودیم که گسترش سریع دامنه حزبی، آفتی برای حزب خواهد بود؛ چون هرچیز که رشدش، رشد سریع و غیرمتعارف شد، حتما در معرض آسیبهای گوناگون قرار میگیرد و آسیبپذیری آن بیشتر میشود. ما از روز اول، اصلا نمیخواستیم این حزب یک چنین فراگیری و وسعتی پیداکند و به عنوان حزب اکثریت تلقی شود… ولی شرایط خاص سیاسی سبب شد که تنها در روز اول هزاران نفر مراجعه کردند و ما را تحت فشار برای گسترش حزب قراردادند… و به علت اینکه ما در همان موقع در شورای انقلاب مسوولیت داشتیم و شرایط انقلابی ایجاب میکرد که ما در مسایل روزانه جامعه حضور داشته باشیم، امکان اینکه نیروهای کافی اختصاص به محکم کردن پایههای حزب دهیم و محتوای حزب را برای آموزش سیاسی و اجتماعی و طرح و برنامه گسترده بالاببریم، نبود… دراین یکسال گذشته، حزب به صورت یک مجموعهای که با هم پیوند عاطفی داشت، توانست در موارد معینی نقشهایی را ایفاکند؛ ولی هرگز اینها درحد نقش یک حزب سیاسی جاافتاده نبود، ما موفق به ایجاد تشکیلات منسجم نشدیم. در این مدت با اینکه چارت تشکیلاتی و شرح وظایف مدتهاست آماده شده است، توفیقی پیدانکردیم، نظر نهایی درباره آن [را] ابراز کنیم و برای ارسال به همه واحدها آماده کنیم… درباره روزنامه جمهوری اسلامی باید بگوییم که روزنامه به همه جا نمیرسد و ما برای شبکه توزیع روزنامه باید کار بیشتری انجام دهیم.»8 همه این اتفاقات در سالهایی رخ میدهد که موج ترورها بسیار گسترده است. هاشمی رفسنجانی در کتاب عبور از بحران پیرامون خاطرات روز 4/7/60 مینویسد: «تروریسم سبکتر شده است؛ ولی هنوز ریشههایش کنده نشده. هر روز تقریبا بیست مورد در سراسر کشور در سطح ترور پاسدار و بسیجی و پرتاب سرراهی و کوکتل … پیش میآید.»9 و همانطوریکه میدانیم، افرادی چون شهید مطهری، شهید بهشتی و 72 تن از مسوولان فرهنگی و سیاسی کشور، شهید رجایی و شهید باهنر و … توسط همین ترورها به شهادت رسیدند و این مسایل هرچند در میان عموم مردم، موج نفرت و خشم را نسبت به دشمن زنده نگاه میداشت و عاملی برای همبستگی هرچه بیشتر مردم انقلابی بود؛ اما به هرصورت تعدادی از نیروهای فعال و مفید برای انقلاب و اداره جریان آن را به شهادت رساند که ضربه سنگینی برای مردم و انقلاب اسلامی محسوب میشد. در مورد فعالیت دیگر گروههای سیاسی نیز فعالیت منسجم خاصی دراین دوره مشاهده نمیشود، بهعنوان مثال تا پیش از برکناری بنیصدر از ریاست جمهوری در تاریخ اول تیر 1360 گروههای سیاسی به جریانهای «اسلامی» و «ملی» تقسیم میشدند10 که فعالیت متشکل چندانی هم نداشتند؛ البته در تاریخ 7/6/60 مجلس شورای اسلامی حدود و شرایط فعالیت احزاب را تعیین کرد و قانونی با 19 ماده و 9 تبصره در مورد فعالیت احزاب، جمعیتها و انجمنها تدوین نمود. در صورتیکه ملاک شروع فعالیت احزاب را دریافت پروانه فعالیت آنها در نظر بگیریم، با توجه به گزارش وزارت کشور11 از سال 1368 به بعد گروههای سیاسی به تدریج، اقدام به دریافت مجوز فعالیت کردهاند. حتی گروهها و جمعیتهایی همچون موتلفه اسلامی و فداییان اسلام نیز که سابقه فعالیت آنها به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی میرسید تا قبل از سال 1368 اقدامی برای دریافت پروانه فعالیت نکرده بودند. در حقیقت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمعیت (موتلفه اسلامی) به حزب جمهوری اسلامی پیوست و کموبیش تشکیلات و فعالیت آن رو به افول گذاشت؛ اما در سالهای 67 و 68 جمعیت به عنوان یک تشکل مستقل، فعالیت مجدد خود را آغاز کرد.12 در میان دیگر گروههای سیاسی که در همان سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی نامی از آنها برده شده است، نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جامعه روحانیت مبارز به چشم میخورند؛ اما این گروهها نیز در دوره مورد بحث یعنی فاصله سالهای 1357 ـــ 1367 نتوانستند بهعنوان یک حزب سیاسی شروع به فعالیت کنند. نهضت آزادی که از سال 1340 به بعد فعالیت خود را آغاز کرده بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تشکیل دولت موقت به ریاست مهدی بازرگان وارد عرصه حکومت شد. در نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نهضت آزادی فعالیت منسجم حزبی نداشت؛ هرچند که نوشتهاند: «این تشکل از سال 59 تا 69 مرتبا کنگرههای سالیانه خود را برگزار میکرد، (اما در واقع) فعالیت نهضت آزادی پس از عزل بنیصدر در سال 60 در عرصه سیاست بهصورت منفعل درآمد تا اینکه در سالهای بعد از جنگ … فعالیت سیاسی و مطبوعاتی خود را با استراتژیی جدید آغاز نمود…»13 تشکل سیاسی دیگر، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که به گفته خودشان متشکل از 7 گروه چریکیـــ مذهبی بود که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نبرد مسلحانه را سرمشق خود قرار داده بودند و پس از پیروزی، سران این هفت گروه به دلیل وجوه مشترک با یکدیگر متحد شده و در تاریخ 16/1/58 اعلام موجودیت کردند؛ اما پس از بروز اختلافاتی میان اعضای آن سرانجام، در مهرماه 1365 سازمان منحل گردید تا آغاز دهه 70 که با دریافت مجوز فعالیت از وزارت کشور و تغییرنام به سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران فعالیت خود را از سرگرفت14 و در نهایت به جامعه روحانیت مبارز میرسیم که به عنوان تشکل سیاسی این دوران مطرح میباشد. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، نیروهای مذهبی خط امام به تاسیس جامعه روحانیت در مشهد و دیگر شهرها دستزدند که این جامعه ایفاگر نقشی بسزا در مدیریت اعتراضات سیاسی در زمان انقلاب و همچنین مدیریت کمیته استقبال و شورای انقلاب بود.15 جامعه روحانیت مبارز در همان سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی، شروع به فعالیتکرد، این گروه دارای اساسنامه است؛ اما از وزارت کشور پروانه فعالیت سیاسی دریافت نکرده و اعضای آن به ظاهر قصد فعالیت سیاسی در قالب حزب و تشکل را نداشتهاند. در آستانه انتخابات سومین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1367 مجمع روحانیون مبارز به عنوان گروهی مستقل از جامعه روحانیت مبارز جداشد. در این انتخابات، جامعه روحانیت مبارز تنها در تهران نامزد انتخاباتی معرفیکرد و سه نفر از 30 نامزد تهران از این گروه بودند16 ؛ بنابراین، شرایط اجتماعی ـــ سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال آن شروع جنگ تحمیلی باعث شد که با وجود زمینههای کموبیش مناسب برای مشارکت و فعالیت سیاسی در قالب احزاب، جامعه ایران نتواند در این زمینه رشد قابل ملاحظهای داشتهباشد. آنچه در این دوران (1357 ـــ 1367) بر رفتار انتخاباتی رایدهندگان تاثیرمیگذارد، فعالیت احزاب و گروههای سیاسی نیست؛ بلکه بیشتر، شرایط و موقعیتهای اجتماعی ـــ سیاسی آن روز ایران است که تا حدودی در مورد آن توضیح دادهشد؛ بنابراین، روند رفتار انتخاباتی در این دوره را بیشتر تسریعی و کمتر آگاهانه و تعمیقی میدانیم. خصلت رفتار انتخاباتی در این دوران، عمومی و فراگیربودن در کنار غیرتصریحیبودن است. غیرتصریحیبودن سببمیشد، تقاضا در زمینههای اجتماعی برای تعیین و بیان منافع ایجادنشود و به عبارت دیگر، تقاضا برای تشکیل حزب به معنای امروزی آن وجود نداشت. مرزهای کشور مورد تعرض بیگانگان قرارگرفتهبود و دشمنان و متعرضین داخلی قصد نابودی انقلاب اسلامی را داشتند؛ از اینرو، افراد ترجیحمیدادند در مورد منافع شخصی خود بیشتر سکوت اختیار کنند و منافع خود را در جمع و حفظ نظام معناکنند، بنابراین، همه هزینهها از تعلق خاطرها گرفته تا مسایل مالی کشور، مصروف جنگ و مشکلات داخلی ناشی از آن میشود. در اینجا دیگر، فرصت و احساس نیازی برای طرح تقاضاها در قالب احزاب باقینمیماند. بررسی روند رشد آگاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
روند رشد آگاهی در ایران به عواملی چون جوانبودن جمعیت، تاثیرپذیری جامعه از ویژگیهای آگاهیبخش دینی، رشد میزان تحصیلات، افزایش شهرنشینی و ... مربوطاست که در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامهداشته؛ اما تحت تاثیر شرایط اجتماعی ـــ سیاسی سالهای پس از پیروزی از جمله وضعیت جامعه انقلابی و شروع جنگ تحمیلی قرارگرفتهاست. به عبارت دیگر، این عوامل به گونهای که متناسب با شرایط جامعه ایران است بر رشد آگاهی تاثیرگذاردهاند. همانطوریکه آمارها نشانمیدهند، جمعیت ایران در فاصله سالهای 1335 ـــ 1370 افزایشیافته و جوانتر شدهاست17 که با شروع جنگ تحمیلی تعداد زیادی از این جوانان برای حراست از کیان انقلاب و ملت به جبههها میروند. جبهههای نبرد خود عرصهای بسیار گسترده و فراگیر برای جلب مشارکت فعال جوانان است. مقابله با دشمن آشکار، در جوانان روحیه خاصی را ایجادکردهبود که همراه با آگاهی و حضور فعال در عرصههای اجتماعی ـــ سیاسی میشد. جوانان ایرانی خود را در مقابلهای مستمر و جدی با استکبار جهانی و مظهر بارز آن رژیم بعثی میدیدند و چنانکه در تاریخ جنگ تحمیلی مشاهدهمیکنیم، خلاقیتها، حضور و فعالیت خالصانه جوانان در این مقطع زبانزد عموم است. همه این عوامل، نشان از مشارکتی دارد که بیشتر فراگیر و تسریعی است وکمتر تعمیقی و تصریحی میباشد. به بیان دیگر، جوان ایرانی در دوران جنگ، به امور خرد در سطح کشور مانند تشکیل حزب یا گروه سیاسی برای بیان نظرات شخصی، تعلقات گروهی و ارضای نیاز به فعالیت دستهجمعی توجهی نمیکند و به جهت غلبه نگاه کلگرا، درحقیقت، از این بابت نیازی در خود احساسنمیکند. او فعال و پویاست و جنگ، پاسخگوی این نیاز به فعالیت و پویایی است. او باید حافظ نظام، ملت و انقلاب باشد و شرکت درجبهههای جنگ، این حفاظت را برایش به ارمغانمیآورد. از سوی دیگر تا قبل از پیروزی انقلاب، ما با روند رشد میزان تحصیلات روبهروبودیم؛ اما پس از پیروزی این رشد، آهنگ آرامتری را به خود میگیرد. در تاریخ 15/3/59 دانشگاهها تعطیل میشوند، تا تاریخ 28/6/1362 که سال بازگشایی مجدد دانشگاههاست، فعالیتهایی از این دست متوقفمیگردند. در ضمن، بسیاری از تحصیلکردگان و بعدها دانشجویان، کلاس درس و تحصیل را رهاکرده و روانه جبههها میشوند. در این سالها حتی نوجوانان مقاطع پایینتر هم اگر امکانمییافتند به جبهه میرفتند. در اینجا باز هم مراجعه به آمارها نشانمیدهد که در سالهای 1357 ـــ 1367 شاهد رکود نسبی در زمینه فعالیتهای تحقیقاتی و پژوهشی نیز هستیم. در دوره 6 ساله بعد از پیروزی انقلاب، شروع جنگ، انقلاب فرهنگی و اوج سالهای جنگ، عملکرد تحقیقات دانشگاهی کشور، به شدت سقوطمیکند و به حداقل میرسد.18 همانطوریکه پیشتر نیز گفتیم، روند رشد آگاهی هرگز متوقف نشده و در این دوران، رشد آن همراه با نوسان و البته، با آهنگ کندتر و به اشکال متفاوتتری بروزکردهاست. در مورد عامل کتابخوانی در ابتدا، شاهد افزایش کتابخوانی در سطوح مختلف جامعه هستیم، به یک معنا تسریعیبودن و فراگیری در اینجا نیز مشاهده میشود که خود ناشی از مشارکت و حضور بیشتر مردم در تمامی صحنههاست و پس از آن به جهت شرایط و مقتضیات جامعه که پیش از آن نیز دربارهاش صحبت کردیم، شاهد رکود در این عرصه میباشیم؛ بنابراین، بسترهای کموبیش مناسب تازهای که در زمینه افزایش آگاهیها بهوجود آمدهبود و میتوانست باعث تشکیل سازمان سیاسی منسجم (احزاب سیاسی) نیز بشود، تحت شرایط اجتماعی ـــ سیاسی جامعه کمتاثیر شد. فرخامیر فریار در مقالهای با عنوان «نگاهی اجمالی به تحول بازار کتاب» مینویسد: «... حدود 6 ماه پیش از پیروزی انقلاب تا اوایل بهار 1358 ... دوره افزایش عنوانهای انتشاریافته، بالارفتن تیراژ، گسترش محدوده جغرافیایی فروش کتاب در تهران، ورود گروه وسیع خریداران تازه به بازار کتاب، تجدید چاپیبودن بیشتر کتابهای منتشرشده، محدودیت موضوعی کتابها و شکل نامرغوب آنهاست که ناشی از شتابزدگی ناشران برای هرچه زودتر عرضهکردن کتاب به بازار بوده است... خریداران کتاب تا پیش از انقلاب گروه محدودی از روشنفکران، شامل دانشجویان، معلمان، استادان دانشگاهها و بعضی از کارمندان دولت بودند؛ اما در دوره پس از انقلاب گروه زیادی از مردم با تحصیلات متفاوت و علایق مختلف به جرگه خریدارن کتاب پیوستند. پارهای از آنان شاید نخستین بار بود که کتاب میخریدند... از بهار 1358 تا زمستان 1359 ... پس از آن رونق چشمگیر، رکود و کسادی، دامنگیر بازار کتاب شد. موثرترین عامل این رکود، خروج گروه خریداران تازهوارد از بازار کتاب بود. این گروه به همان سرعتی که وارد بازار کتاب شدهبودند از آن خارجشدند. تعطیلشدن دانشگاهها، نخریدن کتاب از سوی کتابخانههای عمومی و دانشگاهی، جنگ تحمیلی عراق با ایران (که در اوایل آن شرایط ویژهای در کشور پدیدآورد) از جمله عوامل دیگری بودند که رکود بازار کتاب را در این دوره باعث شدند.»19 البته، ایشان معتقدند که از بهار 1360 ـــ 1362 ـــ که سال نشر این مقاله است ـــ دوره تعادل نسبی در زمینه انتشار کتاب میباشد. موضوع دیگری که در زمینه کتابخوانی و ارتباط آن با رشد آگاهی میتواند مدنظر باشد، موضوعاتی است که بیشتر مورد توجه خوانندگان قرارمیگیرد. از آنجا که ماهیت انقلاب ایران، اسلامی است و در صفحات پیشین گفتیم که شاهد رشد و تحولی در زمینه مسایل اسلامی و دینی هستیم که نشانههای آن از دوره قبل از پیروزی انقلاب اسلامی قابل مشاهده است و در این دوره یعنی سالهای نخستین پس از پیروزی نیز ادامهدارد. نصرالله پورجوادی در این زمینه مینویسد: «پس از اینکه در سالهای 59 ـــ 60 بازار کتابهای شریعتی از تب و تاب افتاد، کتابهای مرحوم مطهری و کتابهای مذهبی بهطور کلی از لحاظ تیراژ جایگزین کتابهای شریعتی شد.»20 همچنین فرخامیر فریار مینویسد: «موضوعات آنها [کتابها] بیشتر در دو مقوله اسلام و مارکسیسم قرارمیگرفت. حتی داستانهای منتشرشده نیز بار ایدئولوژیک داشتند.»21 بنابراین، میبینیم که احساس نیاز به دانستن و فراهمآوردن زمینههای تغییر دراین دوره به چشممیخورد؛ اما تداوم آن به جهت شرایط موجود کند شده و به تعویق میافتد. عامل شهرنشینی نیز در این دوره هرچند همچون دوران گذشته روبه رشد است؛ ولی این رشد تا حدودی کندتر شدهاست که باز هم معلول شرایط و مقتضیات موجود میباشد. رشد جمعیت شهری در سال 1355، 8/4% و در سال 1365، 4/4% و در سال 1370، 5/3% بودهاست. در حالی که رشد طبیعی جمعیت در سال 1355، 77/2% و در سال 1365، 8/3% و در سال 1370، 4/2% بودهاست، بنابراین، ما در دهههای اخیر شاهد انفجار جمعیت شهری در ایران بودهایم که باعث تغییر و دگرگونی چهره شهرها شدهاست.22 ناگفته پیداست که رشد شهرنشینی از یک طرف با بهوجود آوردن زمینههای جدید برای مهاجران و از طرف دیگر، ایجاد مشکلاتی برای کل جامعه میتواند بر رفتار انتخاباتی شهروندان تاثیرگذارد. زیاده از حد شهریشدن، بیکاری مهاجران شهری، زاغهنشینی و آلونکنشینی، کمبود تسهیلات در زمینه مسکن، بهداشت، آموزش، درکنار آلودگی شدید محیط زیست23 از جمله مشکلات شهرنشینی بیرویه است که البته، در این دوران نسبت به دورههای بعد این عامل هم رشد کندتری داشته و هم تاثیر کمتری بر روند رفتار انتخاباتی داشتهاست. همه این عوامل، شاهدی بر این ادعاست که روند رشد آگاهی، تحت تاثیر شرایط اجتماعی ـــ سیاسی ایران بعد از انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی قرارگرفتهاست و رفتار انتخاباتی که همواره از رشد آگاهی تاثیرمیپذیرد، روندی تسریعی و فراگیر داشته و به بیانی دیگر، در امتداد محور افقی قرارگرفتهاست. انتخابات و روند رفتار انتخاباتی (1357 ـــ 1367)
در جامعه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انتخابات به معنای واقعی برگزارشد که به خودی خود حامل تجربیاتی برای مردم است که بر روند رفتار انتخاباتی آنان تاثیرمیگذارد. در این دوران (1357 ـــ 1367) یعنی در فاصله 10 سال، 11 مرتبه انتخابات برگزارشدهاست. با توجه به جدول ارایهشده، در مجموع میزان مشارکت مردمی در انتخابات، بالای 50% و در مواردی نیز بسیار چشمگیر بوده و بالای 70% میباشد.
علامت à در جدول به معنی وجود درصد بالای 70 برای شرکتکنندگان در انتخابات است.
با توجه به شرایط اجتماعی ـــ سیاسی این دوره که بیشتر حول محور پیروزی انقلاب اسلامی، تغییر ساختار سیاسی کشور و وقوع جنگ تحمیلی میگردد، اشتراک منافع میان رایدهندگان بسیار بارز است و آنچه بهعنوان منفعت همگانی برای مردم انقلابی و درگیر جنگ مطرح است، حفظ انقلاب و نظام میباشد. در نتیجه، در این دوران منفعت همگانی بر منفعت فردی تقدم یافته و با وجود مشکلات فراوان، مردم حضوری فعال، مستمر و گسترده در صحنه انتخابات از خود نشانمیدهند. این حضور یکپارچه مردم که منجر به تجربه شیرین پیروزی انقلاب اسلامی شدهبود، بار دیگر، در صحنه انتخابات و بهطور بینظیر در جبهههای جنگ ادامهپیدامیکند. روحیه ملت ایران در این دوره روحیه همبستگی، همدلی و مسوولیتپذیری است. روحیهای که بیشترین تاثیر را بر رفتار انتخاباتی ایرانیان خلال سالهای 1357 ـــ 1367 گذاشتهاست. شرکت در انتخابات، تکلیف شرعی و عرفی هر ایرانی است که علاقمند به نظام و مملکت خود میباشد. وجود دشمنان مشترک برای ایرانیان شامل وابستگان رژیم شاه که سعی در ایجاد اختلال در اداره امور کشور داشتند و منافقین و دشمن متجاوز بعثی باعث شدهاست که هر کس، هرقدر که در توان دارد، در طبق اخلاص گذاشته و وارد میدان مبارزه شود؛ البته، این میدان عرصههای گوناگونی را شاملمیشود و انتخابات نیز یکی از این عرصهها به حساب میآمد. به عنوان نمونه انتخابات ریاست جمهوری دوره دوم در حالی برگزارشد که چهار استان کشور درگیر جنگ با عراق بود و انتخابات دوره سوم ریاست جمهوری که با گذشت کمتر از سه ماه از دوره قبل برگزارگردید و مقارن با شهادت شهید رجایی، رییسجمهور دوره دوم بود، درصد بالایی از مردم (59/74%) در انتخابات شرکت کردند و نشاندادند که به نظام جمهوری اسلامی علاقه واعتقاد دارند و خواهان حفظ آن میباشند. انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز همین ویژگیهای ذکرشده را دارد، به عنوان مثال دومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی همزمان با حمله موشکی عراق به بسیاری از شهرها و از جمله تهران بود؛ اما این مشکلات نتوانست باعث شود که مردم از اعتقاد خود به نظام و شرکت در انتخابات ـــ که در این دوره مظهر این اعتقاد به حساب میآمد ـــ دست بردارند. از موارد دیگری که در جدول نشان داده شده است و درصد بالای شرکت مردم در انتخابات را شامل میشود، انتخابات دوره اول خبرگان رهبری است (درصد شرکتکنندگان 93/77%) دراین انتخابات، برخلاف اینکه منافعی که در انتخابات ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی میتوان سراغ گرفت، به جهت تفاوت ماهیت و فلسفه وجودی آن یافت نمیشود، شاهد شرکت بسیار گسترده مردم هستیم که همه اینها نشان از فراگیربودن روحیه انقلابی و شرایط خاص دوران انقلاب و جنگ دارد. تاکید بر تقدم جمع و منافع آن بر فرد و منافع شخصی بر این فراگیربودن دامن میزند و ما شاهد شرکت گسترده مردم در انتخابات این دوران هستیم. دراین دوران «شرایط سیاسی ـــ اجتماعی» جامعه بیش از هر چیز بر روند رفتار انتخاباتی تاثیرگذاردهاست، همانطور که پیش از این نیز گفتیم، احزاب و گروههای سیاسی خاصی در این دوران فعالیت انتخاباتی نداشتند؛ اما تبلیغات انجامشدهاست که آن نیز بنا بر شواهد، تاثیر چندانی بر رفتار رایدهندگان ندارد. دکتر محسنیان راد، در تحقیقی که در زمینه انتخابات و تبلیغات انجامداده مینویسد: «هنگامی که در زمستان 1358، پس از 2500 سال شاهنشاهی در ایران، نخستین انتخابات ریاستجمهوری برگزارشد، پژوهشگران با شگفتی مشاهدهکردند، نامزدی که بیش از همه ـــ یعنی 5362، ستون سانتیمتر ـــ آگهی تبلیغاتی در چهار روزنامه پرتیراژ آن زمان چاپکردهبود، 16 درصد آرای صندوقها را بهدستآورد؛ ولی نامزدی که فقط 240 ستون سانتیمتر آگهی تبلیغاتی در آن روزنامهها داشت، با 77 درصد آرا به ریاستجمهوری انتخابشد. در واقع، سهم تبلیغات مستقیم رسانهای بازنده، بیست و دو برابر سهم آگهیهای برنده انتخابات بود! … این پدیده در زمانی رویمیداد که جامعه پس از پیروزی انقلاب به نظام همراه با تبلیغات بازرگانی گسترده کالاهای مصرفی به شیوه غرب پشتکردهبود و به مستضعف به عنوان ارزشی مثبت و به مستکبر و طاغوتی به عنوان ارزشهایی منفی نگاهمیکرد.»24 عدم پیشینه ذهنی در زمینه انتخابات و فعالیتهای انتخاباتی در کنار نداشتن سازمانهای منسجم و گروههای متشکلی مانند احزاب سیاسی برای کمک به رشد آگاهیها و آموزش سیاسی دراین سالها باعث شد که آنچه برای رایدهندگان به عنوان ملاک و معیار ارزیابی نامزدهای انتخاباتی درنظرگرفتهشود، از یک سوداشتن سوابق مبارزاتی آنان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و از سوی دیگر نزدیکی و ارادت به امام خمینی (ره) ـــ به مثابه رهبر انقلاب که امین راستین ملت ایران بود ـــ باشد. البته، طبیعی است که در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی سوابق خدمتی و مدیریتی نامزدها نمیتوانست معنای چندانی داشتهباشد؛ بنابراین، توجه به سوابق مبارزاتی، انقلابی و دینی برای مردم در زمان رایدادن مطرحشدهبود. این موضوعات در تبلیغات قبل از انتخابات دومین دوره ریاستجمهوری بارز و مشخص است، چنانکه در روزنامه جمهوری اسلامی مورخه 23/4/60 علت انتخاب شهید رجایی به عنوان رییسجمهور، از جانب فرهنگیان، معلمان و دانشآموزان چنین بیانشدهاست: «عمل و نتیجه کار برادر رجایی و رضایت امام و امت از کابینه انقلابی و صدیق و مکتبی او بهترین معرف وی میباشد. برخی از ارزشهای مکتبی رجایی از این قرار است: 1ـــ تقوا و پارسایی 2ـــ سابقه مبارزاتی وی قبل از سال 42 3ـــ بودن در زیر شکنجههای رژیم شاه در زمانیکه خیلی از روشنفکران غربی در خارج از کشور بودند 4ـــ از میان مردم بودن 5ـــ سابقه مدیریتی در آموزش و پرورش 6ـــ موفقیت کابینه وی در سختترین شرایط (محاصره اقتصادی، جنگ تحمیلی و توطئههای گسترده ضدانقلاب و ستون پنجم آمریکا) 7ـــ اعتقاد قلبی و عملی به ولایت فقیه 8ـــ تایید و تشویق نهادهای انقلابی 9ـــ عدم سازش با نیروهای انحرافی در داخل و خارج 10ـــ خالیبودن از کبر و غرور بهخاطر تربیت اسلامی 11ـــ اعتقاد به کابینه 35 میلیونی ملت و سهیمشدن همه امت در امور مربوط به خودشان. این ارزشها با ضمانت عملی و اجرایی ایشان در گذشته باعثمیشود که ما به وی رایدهیم.»25 آنچه مسلم است، با بیشترشدن عمر انقلاب اسلامی، داشتن سابقه مدیریتی و خدمتی نامزدها میتواند به تدریج به عنوان یک متغیر مستقل بر انتخابها تاثیرگذارد؛ اما ویژگیهای انتخابات دوران انقلاب و جنگ یعنی تسریعی و غیرتصریحیبودن، این متغیر را تا پایان جنگ تحت تاثیر ارزشهایی موسوم به مکتبی قرارداد. این وضعیت، باعثشد که منافع افراد در راستای منافع عمومی و در جهت حفظ وحدت ملت، کمتر به صورت مستقل از جمع مطرحشود. دراین زمان حتی روحانیبودن نامزدها نیز میتوانست در جلب اعتماد مردم و مشارکت بیشتر آنان موثرباشد. طرح یک سوال اساسی
در اینجا سوال اصلیای مطرحمیشود که پاسخ به آن راهنمای روند رفتار انتخاباتی در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی میباشد. با وجود ضعف در زمینههای فرهنگی ـــ اجتماعی مشارکت سیاسی در دوران پهلوی، انقلاب اسلامی رخمیدهد، انقلابی که مشارکت مردمی در آن بسیار چشمگیر و بارز است. به عبارت دیگر، چگونه مردمی که مشارکت سیاسی را نیاموختهاند، چنین با عظمت و فراگیر برای سقوط سلطنت شاهنشاهی مشارکت میکنند؟ در بروز چنین حادثهای عواملی چند دخیل هستند که همه آنها نشان از رشد آگاهیهای ایرانیان دارد. در اینجا به ذکر چند عامل که به اعتقاد ما باعث شدهاست، ایرانیان از نظر آگاهیهای سیاسی و اجتماعی به سمت رشد گام بردارند، میپردازیم. یکی از این عوامل ایجاد تغییراتی در هرم سنی جمعیت ایران است که نشانمیدهد، جمعیت ایران، جوان و دارای رشد بالایی است. بر اساس آمارهای موجود، جمعیت ایران از دهه 1330 ـــ 1370 جوانتر شدهاست.26 بیتردید مساله «جوانبودن جمعیت ایران» در حیات سیاسی و بهطور کلی میزان مشارکت مردم درتوسعه سیاسی و میزان مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی تاثیر بسزایی داشته و دارد؛ بنابراین، نحوه برخورد با مسایل جوانان به مثابه سرنوشتی است که نظام سیاسی برای آینده خود رقممیزند. همچنانکه پیشتر نیز گفتهشد از دهه 1330 به بعد با تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی، «سرکوب» خواستهها بهتدریج بهصورت یکی از شیوههای رایج رفتار حکومت درآمد؛ اما با تغییراتی که اندک اندک و به شکلی اجتنابناپذیر رخمیداد، نتیجه سرکوب نه انزوا، بلکه رویش جوانههای اعتراض و پرخاشگری نسبت به نظام شاهنشاهی بود. به نوشته مهدی بازرگان ایجاد احزاب و فعالیت تشکلها و انجمنهای سیاسی پس از شهریور 1320 بیش از هر چیز حاصل ضرورت و نیاز فعالیت اجتماعی و سیاسی نسل جوان و تحصیلکرده بود.27 نیروهای جوانی دراین دوران وجودداشتند که با وجود شرایط اختناق و سرکوب از سوی رژیم شاه با خواستهها و سوالاتی بیپاسخ روبهروبودند، این جمعیت جوان، دیگر تاب تحمل نظام استبدادی را نداشت و مانند کوه آتشفشانی آماده طغیان شدهبود. در واقع، شرایط انقلابی در جامعه بهوجود میآمد که مملو از «پرسش» و «تقاضا» بود. البته، آنچه این جمعیت جوان را شعلهورتر میکرد، افزایش تحصیلات درمیان این قشر از جامعه بود؛ یعنی «تحصیلات» برای این جمعیت جوان برخلاف دورههای پیشین اهمیت و ضرورت بیشتری داشت. از یک طرف، تعداد مراکز آموزشی شامل دبیرستانها و دانشگاهها افزایش یافته بود و از طرف دیگر، جریان اعزام دانشجو به خارج از کشور که از دوران قاجاریه درایران شروع شدهبود، به صورت گستردهتری در دوران پهلوی دنبال میشد؛ بنابراین، در دوران محمدرضا با تعداد زیادی از فارغالتحصیلان داخل و خارج از کشور روبهرو هستیم که درنهایت، منشا تغییرات و تحولات فکری و سیاسی عظیمی در جامعه ایران گردیدند. بدینترتیب که فضای زیستی و اندیشهای دانشآموختگان در کشورهای غربی، آنها را آشنا و در حد توان خود مجهز به روشها و شیوههای نو در حوزههای اندیشه و سیاست کرد که به نوبه خود میتوانست ماهیت ضداستبدادی داشته باشد و در مجموع، سبب ایجاد نوعی تقابل میان تحصیلکردگان اعزامی و دانشآموختگان داخلی گردید. این رابطه تقابلی توانست زمینه را برای «نقد» در زمینههای مختلف علمی و حوزههای سیاسی بازکند. بر این اساس، هر چند که در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، جمعیت بیسواد در کشور درصد بالایی را به خود اختصاص دادهبود؛ اما از این نکته هم نمیتوان غفلتکرد که زمینههایی برای ایجاد انگیزه در افراد جهت رشد و افزایش توان و آگاهیهای علمی، سیاسی و اجتماعی بهوجود آمدهبود.28 به همه این مسایل میتوان مساله مهاجرت روستاییان به شهرها را افزود که با رشد بالای جمعیت در ارتباط است. در واقع، با افزایش جمعیت در ایران میزان پراکندگی و تراکم جمعیت در کشور نیز افزایش یافتهاست و تمرکز شدید جمعیت در شهرها بهچشممیخورد. به عبارت دیگر، برخلاف اینکه جمعیت روستانشین در 37 سال سلطنت محمدرضا پیوسته رشدیافته و همیشه باروری عمومی در روستا بالاتر از شهر بودهاست؛ اما در پانزده سال آخر سلطنت محمدرضا جمعیت روستایی بیشتر به دلیل اجرای اصلاحات ارضی و مهاجرت به شهرها سهم کمتری از کل جمعیت را داشتهاست.29 در حقیقت، مهاجرت روستاییان به شهرها علاوه بر اینکه مشکلات شهرها را اضافه مینمود، روستاییان را بیشتر با مظاهر زندگی شهری و جدید آشنامیکرد و نیازهای جدیدی را در آنان بهوجودمیآورد؛ بنابراین، آنان با افزایش ارتباط و آگاهی، خواستار تغییر وضعیت خود و دستیابی به امکانات بهتر شده بودند. از جمله عواملی که میتوان به عنوان ملاک رشد آگاهی در نظرگرفت، افزایش تعداد کتابخوانها در جامعه است، این عامل را بهوسیله افزایش آمار نشر کتاب میتوان سنجید. از این منظر، افزایش تقاضا برای مطالعه موجب افزایش عرضه و نشر کتاب گردیده است. با مراجعه به آمار مربوط، مشاهدهمیشود که این رشد در دو مقطع دارای تورم است: نخست، مقطع قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی حدود سالهای 1330 ـــ 1357 و دیگری، سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی. دکتر نصرالله پورجوادی در مقالهای با عنوان «بلوغ کتابخوانی در ایران» آوردهاست: «مجموع کتابهایی که طی ده سال (از سال 1333 ـــ 1342) در کشور منتشرشدهاست، 5602 عنوان بودهاست؛ یعنی هر سال به طور متوسط 560 عنوان تولید میشدهاست، آمار سال 1342 نشانمیدهد که در این سال 751 عنوان تولید شدهاست؛ ولی ناگهان در سال بعد این رقم به 1048 عنوان و در سال 1344 به 1752 و همینطور هر ساله این رقم بالاتر میرود تا در سال 1349 به 4359 عنوان میرسد؛ بنابراین، سال 1343 از حیث عنوانهای منتشره سالی مهم در تاریخ نشر کتاب در ایران است.»30 پس در مجموع، تحولاتی در جامعه ایران رخدادهبود که تا حدودی نتیجه اصلاحات و توسعه اقتصادی ـــ اجتماعی زمان محمدرضا بود. به بیان دیگر، شاه توسعه اقتصادی را ـــ که توسعهای وابسته بود ـــ در جامعه ایران دنبال میکرد؛ اما وی از این مطلب مهم غافل بود که نوسازی در زمینههای اقتصادی و اجتماعی، افراد جامعه را به سمت احساس نیاز به توسعه سیاسی نیز خواهد برد و این عدم توازن میان رشد اقتصادی ـــ اجتماعی و رشد سیاسی برای رژیم شاه مشکلآفرین شد. عامل دیگری که لازم است در اینجا به آن اشارهشود، بعد اسلامی انقلاب ایران است. در جامعه قبل از انقلاب اسلامی در زمینه آگاهیهای دینی نیز تحولاتی ایجادشدهبود. مردم ایران در سالهای 30 ـــ 40 به مراتب مذهبیتر از دهه 50 بودند. به بیان دیگر، روند توسعه و اصلاحات، نزدیکی به غرب و فرهنگ آن، واردات از کشورهای غربی، حضور نیروهای خارجی به صورت توریست یا مستشار نظامی و مملوشدن برنامههای تلویزیون و سینما از تجلیات فرهنگ غرب، همه و همه براین امر دلالت دارند که هر چند جامعه ما به اواخر دهه 50 نزدیک میشد، اصالت فرهنگی، سنتی و مذهبی خود را به طور نسبی از دستمیداد.31 اینگونه تحولات در زمینههای اجتماعی و دینی باعثشدهبود که نوعی تقابل فکری، تجدیدنظر و علاقه برای عمقبخشیدن به آگاهیهای دینی، ایجاد و پیگیریشود. در پاسخ به این خواستهها بود که در کنار نیروهای دانشگاهی، حوزههای علمیه نیز دستخوش تغییرات مثبت و عمیقی شدند و گذر زمان، تلاشهای پنهان و ناپیدای آنها را آشکارنمود و درنهایت، نیروهای پرورده شده حوزهها توانستند نقش بینظیری در خروش ملت ایران و احیای اعتماد به نفس آنها برای بازپسگیری حقوقشان ایفا نمایند. یکی از نمونههای این تلاشها در مورد تالیف کتابهای تعلیمات دینی برای دوره متوسطه در زمان رژیم شاه بود. این کتابها با تلاش فراوان شهید دکتر باهنر و آقای دکتر غفوری در زمان خفقان و اختناق آن دوران نوشتهشد. شهید باهنر در این مورد میگوید: «مساله بدان صورت نبود که آنها از ما بخواهند که این کار را انجام دهیم، ما خودمان بودیم که با زحمات و طی مراحل فراوان به تدریج توانستیم در این بخش از آموزش و پرورش نفوذکنیم و این ما بودیم که در واقع، تحمیل کردیم، نظر اسلامی را [و] این بحثها را در آموزش و پرورش و همانطور که اشاره کردم در هر مرحله هم درگیریهای فراوانی داشتیم که از راههای مختلفی با این مشکلات مقابله میکردیم … بسیاری از بحثهایی را که در کتابهای درسی ارایه میکردیم، چه بسا اگر در کتابهای آزاد میخواستیم ارایه بکنیم جزو کتب ممنوعه میشد … تلاشی فراوان به عمل آمده بود که به هیچوجه در تنظیم مطالب، دست رژیم نتواند دخالت بکند و حتی یک جمله از آنچه که در کتابها هست، ما الهام از رژیم نگرفتیم و آنها نتوانستند ضرر سرانه جملهای را اضافه یا کم کنند … محتوای این کتاب ـــ کتاب دینی سال چهارم دبیرستان با نام فلسفه دین ـــ بیشتر جنبههای ایدئولوژیک دارد و بر مسایل عقلی و فکری و اندیشهای و فلسفی مبتنی است؛ یعنی سطح بحث و حوزه بحث میتوانیم بگوییم یک سطح فکری، فلسفی است و بدین ترتیب، کلمه فلسفه دین میتواند با سطح بحثها مناسب باشد.»32 نمونه دیگر، فعالیتهای دکتر شریعتی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب است که در احیای تفکر دینی و تمایل جوانان به دین نقش موثری داشتهاست. در این زمینه شهید بهشتی میگوید: «آنچه درباره دکتر باید همیشه منصفانه داوری شود، نقش موثر او بود در بازگشت نسل جوان به خویشتن و «اسلام خویشتن» و اینکه این نسل بار دیگر هویت خودش را در اسلام بازبیابد. کارها و آثار دکتر در بازگشت نسل جوان به خویشتن اسلامی خویش، بسیار موثر بود و بسیاری از گروهها و قشرها از مجرای گفتهها و نوشتهها و دیدهای او موفق شدند که به خویشتن اسلامی خویش بازگردند.»33 ایشان در مورد تاثیر دکتر شریعتی در انقلاب میگوید: «دکتر در توسعه و تقویت شور انقلابی جامعه ما، به خصوص نسل جوان، تاثیر بسزایی داشت و توانست قلب و احساس و ذهن جوانهای ما را برای درک پیامهای امام آمادهتر و به فهم و پذیرش این پیامهای انقلابی نزدیکتر بکند. توانست پیوند میان نسل جوان و روحانیت مسوول و متعهد را در یک راستای انقلابی برای نسل جوان قابل فهمتر کند. به هر حال، کار دکتر، بهخصوص در آن سالهای 49 ،50 ـــ 57 چه در داخل ایران و چه در خارج ایران، روی جوانهای ما اثر مثبت داشت.»34 اهمیت این فعالیتها وقتی بیشتر آشکارمیشود که دو موضوع مطرحشده در همین فصل یعنی جوانبودن جمعیت ایران و رشد کتابخوانی را یادآورشویم. دکتر نصرالله پورجوادی در مقاله «بلوغ کتابخوانی در ایران» مینویسد: «پرفروشترین کتابها در آستانه انقلاب و اندکی بعد از انقلاب کتابهای دکتر علی شریعتی بود. تیراژ این کتابها هر یک از صدهزار نیز تجاوز میکرد و هر کتاب چندین بار در فاصلههای کوتاه تجدید چاپ میشد.»35 و به نقل از کریم امامی در آن ایام شنیده میشد که نسخ به فروش رفته بعضی از کتابهای شریعتی از مرز یک میلیون گذشتهاست. ایشان به طور تخمینی مجموع نسخههایی را که از کتابهای شریعتی به چاپ رسیده است، بالغ بر 8 میلیون میداند.36 در یک جمعبندی کلی باید بگوییم، با وجود ضعف در زمینههای فرهنگی ـــ اجتماعی مشارکت سیاسی سالهای قبل از پیروزی انقلاب، سالهایی است که رشد و تحولی در جامعه ایران در حال رخدادنمیباشد، رشدی که منجر به افزایش آگاهیهای مردم ایران در زمینههای اجتماعی، سیاسی و دینی شده است؛ البته، فقدان یا ضعف زمینههای رشد و توسعه سیاسی باعث شدهبود، احزاب نتوانند به شکل مفید و موثر در جامعه بهوجود آیند؛ اما از این نکته نیز نباید غافل بود که فقدان آگاهی هرگز مطلق نبوده و بهصورت نسبی میباشد و اصلیترین علت آن نیز پیدایش تغییر و تحولاتی در ایران از حدود سه دهه قبل از انقلاب است که درمجموع، زمینههای رشد آگاهی و بروز آن را فراهمآورد. رشد این آگاهیها در ایران در کنار وجود رهبری فرزانه، منجر به بروز انقلاب اسلامی شد که توانست بزرگترین مانع سیاسی مشارکت مردمی را ـــ که همانا استبداد و رژیم شاهنشاهی بود ـــ از میان برداشته و زمینههایی برای ادامه این رشد فراهم آورد. با پیروزی انقلاب اسلامی برای ایرانیان فرصتی فراهم آمد تا وارد عرصههای مشارکت سیاسی شده و آگاهیهای بهدستآمده را عمق و معنایی تازه بخشند و در عرصهای جدید آن را به محک آزمایش گذارند. تجربه مشارکت گسترده مردمی در ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، تجربهای نو و جوان بوده و همانند نهالی است که تازه جوانه زدهاست؛ بنابراین، میبینیم که تحلیلگران، پیروزی انقلاب اسلامی را متفاوت از دیگر کشورهایی که در آنها سرنگونی یک رژیم اتفاق افتادهاست، نتیجه فعالیت یک حزب یا گروه مشخص نمیدانند و متحیر از این حرکت عظیم مردمی، آن را پدیده عظیم اجتماعی ـــ سیاسی که در ضمن تنها احساسی و آشفته نیست و عنصر «آگاهی» نیز در آن وجوددارد، به حساب میآورند. پرفسور حمید مولانا در کتاب ما را کجا میبرند، مینویسد: «جالب است یادآوری شود، در حالی که انقلاب فرانسه، روسیه، چین و کوبا توسط احزاب یا حزب سیاسی مشخصی رهبری شد، انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران از آغاز تا پیروزی آن تحت کنترل رهبری حزبی نبوده است …»37 همچنین میشل فوکو در تحلیلی مشابه نوشته است: «انقلاب اسلامی 1357 متضمن امتناع کل یک فرهنگ و کل یک ملت، از رفتن زیر بارگونهای نوسازی است که در نفس خود کهنهگرایی است. چنین انقلابی به مثابه انقلابی بدون تشکیلات و غیرحزبی، در نوع خود بینظیر است … [درانقلاب اسلامی] نه نشانی از چین، نه کوبا، نه ویتنام میبینیم؛ بلکه زلزلهای دریایی بدون دستگاه نظامی، بدون پیشرو، بدون حزب.»38 روند مشارکت سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان دورهای جدید برای شکلگیری نوع خاصی از رفتار سیاسی ـــ رفتار انتخاباتی ـــ در سه مقطع و به سه شکل بروز کردهاست که اکنون به بررسی این سه مقطع میپردازیم: 1ـــ روند تسریعی، فراگیرà و غیرتصریحی رفتار انتخاباتی (سالهای نخستین پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان جنگ تحمیلی 1357 ـــ 1367). 2ـــ روند تعمیقی، فراگیر و تصریحی رفتار انتخاباتی (پایان جنگ تحمیلی و شروع دوران بازسازی تا دوم خرداد 1368 ـــ 1376). 3ـــ روند تعمیقی، کمتر فراگیر و بیشتر تصریحی رفتار انتخاباتی (دوم خرداد و پس از آن تا سال 1380، 1376 ـــ 1380). لازم به یادآوری است، مشخصات ذکرشده برای هر دوره شامل ویژگیهایی است که جنبه غالب داشته و به معنای تفکیک مطلق و رشد خطی نمیباشد.
پینوشتها:
1ـــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چاپ دوم 1377، ص231. 2ـــ در اینجا منظور از پارتی همان واژه انگلیسی Party به معنی خوب است. 3ـــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، 1377، 542. 4ـــ علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، جلد دوم، انتشارات سمت، چاپ اول 1379، صص 113 و 114. 5ـــ اسناد احزاب سیاسی در ایران (1330 ـــ 1320)، 2 جلد به کوشش: بهروز طیرانی، چاپ اول، سازمان اسناد ملی ایران، پژوهشکده اسناد، 1376. à متاسفانه با وجودیکه تاریخ اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی طبق اسناد معتبر، 29/11/57 میباشد، در کتاب کالبدشکافی جناحهای سیاسی ایران( 1358 تا 1378)نوشته حمیدرضا ظریفینیا، تاریخ تشکیل حزب جمهوری اسلامی سال 1360 ذکرشدهاست. 6ـــ محمد حسین پناهی، بررسی چگونگی مشارکت سیاسی مردم در نظام اسلامی با تجزیه و تحلیل شعارهای انقلاب اسلامی، جمهوریت و انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات) سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، شماره 197، تابستان 1377، صص 187 و 188. 7ـــ واحد فرهنگی بنیاد شهید، بهشتی اسطورهای بر جاودانه تاریخ (دفتر سوم)، انتشارات واحد فرهنگی بنیاد شهید، چاپ اول، 1361، صص 972 و 973. 8ـــ همان. 9ـــ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 1360، عبور از بحران، دفتر نشر معارف انقلاب، به اهتمام یاسر هاشمی، چاپ اول 1378، ص 302. 10ـــ حجت مرتجی، جناحهای سیاسی در ایران امروز، انتشارات نقش و نگار ـــ شفیعی، چاپ اول 1377، ص 9. 11ـــ روزنامه همشهری 10/11/79، ساختار نیروی انسانی احزاب سیاسی. 12ـــ حمیدرضا ظریفینیا، کالیدشکافی جناحهای سیاسی ایران 1358 تا 1378، انتشارات آزادی اندیشه، چاپ اول 1378، ص 94. 13ـــ همان، ص 48. 14ـــ برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به، روزنامه همشهری، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، 20/12/80 و حمیدرضا ظریفینیا، همان، صص 60 ـــ 63. 15ـــ میرقاسم بنیهاشمی، سنجش و کارایی ابزارهای مشارکت سیاسی، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره چهارم، تابستان 1378، ص 201. 16ـــ برای مطالعه بیشتر ر.ک، حمیدرضا ظریفینیا، همان، صص 88 ـــ 92. 17ـــ برای اطلاعات بیشتر ر.ک، ابراهیم رزاقی، آشنایی با اقتصاد ایران، نشر نی، چاپ اول، 1376، صص 39 و 40. 18ـــ شاپور اعتمادی، ساختار علم و تکنولوژی در ایران و جهان، انتشارات نشر مرکز، چاپ اول، 1378، ص 44. 19ـــ فرخامیر فریار، نگاهی اجمالی به تحول بازار کتاب، نشر دانش، سال سوم، شماره سوم فروردین و اردیبهشت 1362، صص 94 و 95. 20ـــ نصرالله پورجوادی، «بلوغ کتابخوانی در ایران» مجله نشر دانش، سال چهارم، شماره ششم، مهر و آبان 1363، ص 3. 21ـــ فرخامیر فریار، همان، ص 95. 22ـــ فریده ممتاز، جامعهشناسی شهری، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول 1379، صص 101 و 102. 23ـــ همان، ص 104. 24ـــ مهدی محسنیان راد، «انتخابات و تبلیغات انتخاباتی در ایران»، مشارکت سیاسی ، احزاب، انتخابات (مجموعه مقاومت) نشر سفیر، چاپ اول 1378، صص 189 و 191. 25ـــ روزنامه جمهوری اسلامی، 23/4/60. 26ـــ برای اطلاع بیشتر مراجعهشود به: ابراهیم رزاقی، آشنایی با اقتصاد ایران، نشر نی، چاپ اول 1376، صص 40 ـــ 42 و غلامعباس توسلی، جامعهشناسی کار و شغل، انتشارات سمت، چاپ اول 1375، صص 199 ـــ 205. 27ـــ علیرضا ازغندی، همان، صص 105 ـــ 106. 28ـــ برای اطلاع بیشتر از رشد شاخصهای آموزش عالی و آموزشهای پیشدانشگاهی، رشد در زمینههای عملکرد و ظرفیت تحقیقاتی موسسات و مراکز دانشگاهی و سیاست اعزام دانشجو به خارج از کشور قبل از پیروزی انقلاب به ترتیب به کتابهای زیر مراجعهشود: 1 ـــ 28 ــ رضا منصوری، ایران 1427، انتشارات طرح نو، چاپ اول 1377، ص 141. 2 ـــ 28ـــ شاپور اعتماد، ساختار علم و تکنولوژی در ایران و جهان، انتشارات نشر مرکز، چاپ اول 1378، ص 43 شکل 20. 3 ـــ 28 ـــ تقی آزاد ارمکی، جامعهشناسی و جامعهشناسی ایران، انتشارات نشر کلمه، چاپ اول 1378، صص 31 ـــ 34. 29ـــ علیرضا ازغندی، همان، جلد اول ، ص 8. 30ـــ نصرالله پورجوادی، «بلوغ کتابخوانی در ایران»، مجله نشر دانش، سال چهارم، شماره ششم، مهر و آبان 1363، صص 2 ـــ 3. 31ـــ سید صادق حقیقت، علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی، انتشارات معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، چاپ اول 1377، ص 25. 32ـــ مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، فروغ اندیشه مجموعه سخنرانیها، مصاحبهها و برنامه دولت: شهید دکتر باهنر، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی چاپ اول 1362، صص 149 ــــ 151. 33ـــ آیتالله دکتر شهید بهشتی، دکتر شریعتی جستوجوگری در مسیرشدن، تهیه و تنظیم بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید بهشتی، چاپ اول 1378، ص 94. 34ـــ آیتالله دکتر شهید بهشتی، همان، ص 95. 35ـــ نصرالله پورجوادی، همان. 36ـــ کریم امامی، «آینده نشر کتاب در ایران»، مجله آینده، سال پنجم، شماره 6 ـــ 4، تابستان 58، ص 191. 37ـــ حمید مولانا، ما را کجا میبرند، انتشارات کیهان، چاپ دوم 1380، ص 62. 38ـــ محمدرضا تاجیک، میشل فوکو و انقلاب اسلامی، موسسه توسعه دانش و پژوهش در ایران، چاپ اول 1378، صص 13 و 14. à در برخی از نوشتهها بهجای کاربرد کلمات «عمومی و فراگیر» ا ز کلماتی چون «بسیجی» یا «تودهای» استفاده میشود، ما کاربرد چنین کلماتی را به دلیل وجود ابهاماتی در معنی و مفهوم آنها درست نمیدانیم.
سوتیترها
مستوفی در کتاب تهران دمکرات مینویسد: «در زمان رضاشاه هر کس که واژه حزب را بر زبان میآورد، احتمال زندانیشدن خود را هم در نظرمیگرفت. اندیشه حکومت استبدادی رضاخانی در دوران سلطنت استبدادی محمدرضا نیز ادامهیافت و این طرز تلقی عمومی هرچه بیشتر رشد کرد که مشارکت درامور سیاسی باعث نابودی مشارکتکننده خواهدشد؛ مگر اینکه حافظ منافع مستبدان باشد.
محمدرضا اعلامکرد: «آنهایی که به این حزب نمیپیوندند، باید هواداران حزب توده باشند. این خائنان یا باید زندان بروند یا اینکه همین فردا کشور را ترک کنند… »
شاه پاسخ داد: «آزادی اندیشه! آزادی اندیشه! دمکراسی! دمکراسی! با پنج سال اعتصاب و راهپیماییهای خیابانی پشت هم… دمکراسی؟ آزادی؟ این حرفها یعنی چه؟ ما هیچکدام از آنها را نمیخواهیم.»
«اکثریت هرچه گفتند، آرایشان معتبر است، ولو به ضرر خودشان باشد.»
با تاکید رهبر انقلاب تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی که از مدتها قبل با این عنوان، به سازماندهی و فعالیت سیاسی مشغول بود، اعلام موجودیت کرد و تعداد زیادی از مردم برای ثبت نام به دفاتر حزب در تهران و شهرستانها هجوم بردند.
حقیقت اینست که ما از همان روز اول که حزب را تاسیس کردیم و پیشنهاد تاسیس آن را به ملت کردیم، معتقد بودیم که گسترش سریع دامنه حزبی، آفتی برای حزب خواهد بود؛ چون هرچیز که رشدش، رشد سریع و غیرمتعارف شد، حتما در معرض آسیبهای گوناگون قرار میگیرد و آسیبپذیری آن بیشتر میشود. ما از روز اول، اصلا نمیخواستیم این حزب یک چنین فراگیری و وسعتی پیداکند و به عنوان حزب اکثریت تلقی شود.
جوان ایرانی در دوران جنگ، به امور خرد در سطح کشور مانند تشکیل حزب یا گروه سیاسی برای بیان نظرات شخصی، تعلقات گروهی و ارضای نیاز به فعالیت دستهجمعی توجهی نمیکند و به جهت غلبه نگاه کلگرا، درحقیقت، از این بابت نیازی در خود احساسنمیکند. او فعال و پویاست و جنگ، پاسخگوی این نیاز به فعالیت و پویایی است. او باید حافظ نظام، ملت و انقلاب باشد و شرکت درجبهههای جنگ، این حفاظت را برایش به ارمغانمیآورد.
در دوره پس از انقلاب گروه زیادی از مردم با تحصیلات متفاوت و علایق مختلف به جرگه خریدارن کتاب پیوستند. پارهای از آنان شاید نخستین بار بود که کتاب میخریدند... از بهار 1358 تا زمستان 1359 ... پس از آن رونق چشمگیر، رکود و کسادی، دامنگیر بازار کتاب شد. موثرترین عامل این رکود، خروج گروه خریداران تازهوارد از بازار کتاب بود. این گروه به همان سرعتی که وارد بازار کتاب شدهبودند از آن خارجشدند. تعطیلشدن دانشگاهها، نخریدن کتاب از سوی کتابخانههای عمومی و دانشگاهی، جنگ تحمیلی عراق با ایران از جمله عوامل دیگری بودند که رکود بازار کتاب را در این دوره باعث شدند.
انتخابات ریاست جمهوری دوره دوم در حالی برگزارشد که چهار استان کشور درگیر جنگ با عراق بود و انتخابات دوره سوم ریاست جمهوری که با گذشت کمتر از سه ماه از دوره قبل برگزارگردید و مقارن با شهادت شهید رجایی، رییسجمهور دوره دوم بود، درصد بالایی از مردم (59/74%) در انتخابات شرکت کردند و نشاندادند که به نظام جمهوری اسلامی علاقه واعتقاد دارند و خواهان حفظ آن میباشند.
رشد این آگاهیها در ایران در کنار وجود رهبری فرزانه، منجر به بروز انقلاب اسلامی شد که توانست بزرگترین مانع سیاسی مشارکت مردمی را ـــ که همانا استبداد و رژیم شاهنشاهی بود ـــ از میان برداشته و زمینههایی برای ادامه این رشد فراهم آورد.
میشل فوکو در تحلیلی مشابه نوشته است: «انقلاب اسلامی 1357 متضمن امتناع کل یک فرهنگ و کل یک ملت، از رفتن زیر بارگونهای نوسازی است که در نفس خود کهنهگرایی است. چنین انقلابی به مثابه انقلابی بدون تشکیلات و غیرحزبی، در نوع خود بینظیر است … [درانقلاب اسلامی] نه نشانی از چین، نه کوبا، نه ویتنام میبینیم؛ بلکه زلزلهای دریایی بدون دستگاه نظامی، بدون پیشرو، بدون حزب.»
|