اندیشه تاریخی عنصر اصلی تاریخ نویسی جدید است. تحول تاریخی نیز نگرش ها را نسبت به گذشته تغییر می دهد و مسائل تاریخی جدیدی را مطرح می کند. در پی پاسخ به این پرسش که میان ماهیت و شیوه تصمیم گیری در روابط خارجی ایران دوره ناصری چه ناهمانندی هایی وجود داشته و چرا چنان بوده است، نگارنده با توجه به قرارداد رویتر کوشیده است با پذیرش دو فرضیه، پاسخی فراهم آورد که گمان می رود کمتر به آن پرداخته شده است. روابط خارجی ایران عصر ناصری، از یک سو بر نفوذپذیری و رخنه پذیری مبتنی بوده و از دیگر سو، تصمیم های دیگران را می پذیرفته، زیرا محیط بین المللی یک سویه تصمیم گیرنده بوده است. نگارنده بدون پرداختن به روند تاریخی انعقاد معاهده رویتر و بدون در نظر گرفتن محتوای آن، کوشش کرده است با بهره گیری از مدل تصمیم گیری جیمز روزنا، به شناخت ضرورت هایی بپردازد که نخبگان عصر قاجار را وادار کرده است به کاری دست زنند که سبب مسخره و نفرین کردن آنها شده است. پنج مؤلفه شخصیت تصمیم گیرنده، نقش و اختیارات تصمیم گیرنده، ساختار درونی دولت و دستگاه های حاکم، درون مایه های رفتاری و ارزش های سیاسی و اجتماعی و نظام بین المللی در این تحلیل به کار خواهند رفت.