پژوهشگران در سال های اخیر تلاش کرده اند میان رشتگی را در چارچوب نظریه های مختلفی بازنمایی کنند. با این وجود، ابعاد و زوایای آن در جامعه علمی به نیکویی مورد واکاوی قرار نگرفته است. این پژوهش با هدف مفهوم پردازی توسعه برنامه های میان رشته ای از منظر نظریه سیستم های پیچیده به انجام رسیده است. این پژوهش از نوع کیفی و در آن از روش «گروه کانونی» استفاده شده است. نمونه آماری این پژوهش شامل؛ 7 نفر از اعضاء هیات علمی که در زمینه پژوهش دارای تجربه و فعالیت پژوهشی بوده اند، می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش تحلیل محتوای کیفی، و بطور مشخص تحلیل تم(مضمون)، کد گذاری باز، و محوری انجام شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که از بعد کارکردی، عواملی همچون؛ 1- تفکر میان رشته ای، 2- بلوغ رشته ای، 3- توجه رسمی، 4- نیاز سنجی و مسئله یابی، 5- تولید دانش تلفیقی، و 6- شبکه سازی در توسعه برنامه های میان رشته ای موثرند. همچنین از بعد ساختاری؛ 1- نهاد سازی، 2- ساختار برنامه درسی 3- عوامل سازمانی و 4- ساختار ذهنی افراد، بر توسعه برنامه های میان رشته ای تاثیر گذارند. با اجرای این پژوهش این نتیجه حاصل شد که؛ میان رشتگی نه تنها خود حاصل پیچیدگی است، بلکه توسعه و تداوم بخشی فعالیت های میان رشته ای در فراهم سازی ظرفیت های پیچیده در سیستم دانشگاه، نقشی بسیار اساسی ایفا می کند.