آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۴

چکیده

در نوشتار حاضر سعی بر این است که توضیح دهیم اگرچه رنسانس یک نوزایی و تحولی بود که مطلوب نظر کلیسا نبوده و نیست، اما مقدمات این تحول به صورت تدریجی دست کم از قرن سیزدهم میلادی در درون خود مجموعه کلیسا فراهم آمده است. در این میان مسلمات خود کلیسا از قبیل اعتقاد به تثلیث، عصمت پاپ، برداشت ارسطویی از دین، قرائت های گوناگون، که در رأس همه آن ها، ظهور مارتین لوتر، که منجر به تأسیس کلیسای پروتستان شد، ترجمه هایی که از فرهنگ اسلامی با محوریت ابن سینا و ابن رشد به زبان لاتین صورت گرفت و در خود مجموعه کلیسا نیز تدریس شد موردنظر است. پیامدهای این تحولات در قرون منتهی به رنسانس از قبیل انسان محوری، اصالت عقل، مناقشه در حقانیت کلیسا و سکولاریسم، دقیقاً در مقابل جهان بینی قرون وسطایی قرار می گیرند. آنچه در رنسانس در تقابل با سنت فلسفی_اسکولاستیکی قرار گرفت در خود الهی دانان و فلاسفه قرون وسطایی کاشته و پروریده شد و در رنسانس، در زمینه های مختلف که بعد فلسفی اش را در این نوشتار برجسته کرده ایم، به ثمر نشست. بسترسازی طبیعت گرایی در الهیات توسط کلیسای کاتولیک تنها یک نمونه از این موارد است. سایر موارد را سعی کرده ایم در مقاله حاضر به اختصار توضیح دهیم. در آخر ریشه برخی مؤلفه های مدرنیته را باید در خود همان مجموعه کاملاً درهم تنیده الهیاتی فلسفی در سنت مدرسی جست وجو نمود.

The Process of Transformation in the Philosophical-Theological Space of the West in the Context and Time of the Renaissance

In this article, we try to explain that although the Renaissance was a renaissance and a transformation that was not and is not desirable to the church, the preparations for this transformation have been gradually provided at least since the 13th century AD within the church itself. Certainties of the church itself, such as the belief in the Trinity, the infallibility of the Pope, the Aristotelian view of religion, various readings, at the top of all of them, the appearance of Martin Luther, which led to the establishment of the Protestant Church, translations from Islamic culture centered on Avicenna and Averroes was taught in Latin and was taught in the church itself. The consequences of these developments in the centuries leading to the Renaissance, such as anthropocentrism, the originality of reason, the controversy over the truth of the church and secularism, are exactly opposite to the medieval worldview. Medieval philosophers were planted and nurtured, and in the Renaissance, in various contexts that we have highlighted the philosophical dimension in this writing, it bore fruit. The establishment of naturalism in theology by the Catholic Church is only one example of these cases. Other cases we have tried to briefly explain in this article. In the end, the roots of some components of modernity should be sought in the same completely intertwined theological-philosophical complex in seminary tradition.

تبلیغات