تاثیر هم زمان تمرین استقامتی جسمانی و مغزی بر میزان خستگی و تحمل ورزشی افراد فعال (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
زمینه و هدف: به نظر می رسد ترکیب تمرین مغزی و تمرین جسمانی بدلیل کاهش میزان درک تلاش در حین عملکرد استقامتی، از تمرین جسمانی تنها موثرتر است. بر همین اساس هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرین استقامتی جسمانی به همراه تمرین مغزی بر میزان خستگی تحمل ورزشی افراد فعال بود. روش تحقیق: تعداد 20 داوطلب سالم (14 مرد و 6 زن) به دو گروه تمرین استقامتی جسمانی+تمرین استقامتی مغزی و تمرین استقامتی جسمانی تقسیم شدند. دو گروه در هر جلسه 60 دقیقه با شدت 75-60 درصد ضربان قلب ذخیره بر روی چرخ کارسنج رکاب زدند. گروه تمرین مغزی در حین رکاب زدن یک تلاش ذهنی را نیز انجام دادند. دو گروه هر هفته 3 تا 4 جلسه به مدت 24 جلسه تمرین کردند. حداکثر اکسیژن مصرفی با استفاده از یک آزمون فزآینده و تحمل ورزشی افراد با استفاده از یک آزمون وامانده ساز با بار ثابت، قبل و بعد از دوره تمرین اندازه گیری شد. درک تلاش و ضربان قلب در طول آزمون زمان رسیدن به واماندگی ثبت شد. داده ها با روش آماری تحلیل واریانس با عامل بین گروهی تجزیه و تحلیل شدند (p˂0/05). یافته ها: حداکثر اکسیژن مصرفی در هر دو گروه به طور معنی داری افزایش یافت (p =0/01). با این وجود، زمان رسیدن به واماندگی در گروه تمرین استقامتی جسمانی + تمرین استقامتی مغزی نسبت به گروه تمرین استقامتی جسمانی به طور معنی داری افزایش یافت(p =0/01)هم چنین تمرین استقامتی جسمانی + تمرین استقامتی مغزی نسبت به تمرین استقامتی جسمانی میزان درک تلاش را در آزمون وامانده ساز به طور معنی داری کاهش داد (P˂0/05)نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد ترکیب تمرین مغزی و جسمانی از طریق کاهش درک تلاش بیشتر، کارآیی بهتری برای افزایش عملکرد استقامتی نسبت به تمرین جسمانی دارد.The effect of simultaneous physical and brain endurance training on fatigue and exercise tolerance inactive people
Background and Aim : It seems that the combination of brain endurance training and physical endurance training can increases endurance exercise performance throughout reducing rating of perceived exertion more than solely physical endurance training. The aim of this research was to study the effect of physical endurance training, and brain endurance training on fatigue and exercise tolerance in active people. Materials and Methods : 20 healthy volunteers (14 men and 6 women) were assigned into two groups as: physical endurance training + brain endurance training and physical endurance training. Both groups trained on a cycle ergometer for 60 minutes at 60-75 heart rate reserve. Whilst cycling, the brain endurance training group performed a mental exertion on a computer. Both groups trained 3-4 times a week for 24 sessions. Maximal oxygen consumption during an incremental test and exercise tolerance with constant load exhausting test were measured at pre and post training. Rating of perceived exertion and heart rate were recorded every two minutes during time to exhaustion test. Data were analyzed using mixed model analyze of variance and significant level was set as p˂0.05. Results : Maximal oxygen consumption increased in both groups (p=0.01); however, for time to exhaustion variable it showed more increasing in the brain endurance training and physical endurance training group than in the physical endurance training group (p=0.01). Brain endurance training and physical endurance training group compared to the physical endurance training group indicated significantly reduction on the rating of perceived exertion during time to exhaustion test (p=0.01). Conclusion : The results of this study provide evidence that the combination of the brain endurance training and physical endurance training than physical endurance training can increased more endurance exercise performance throughout decrease rating of perceived exertion.