گسترش همکاری های فرامنطقه ای اسرائیل با قدرت های نوظهور در دهه دوم قرن بیست و یکم (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
سیاست خارجی اسراییل تحت تأثیر نحوه شکل گیری این رژیم، تلاش آن برای بقا و جبران خلأهای ناشی از فقدان روابط منطقه ای متوازن و معمول به ویژه با همسایگان مهم ترین حوزه سیاست گذاری این کشور از بدو شکل گیری تاکنون بوده است. بر همین مبنا نیز یکی از ویژگی های مهم سیاست خارجی اسرائیل در سده جدید تلاش برای توسعه روابط با قدرت-های نوظهور ازجمله اعضای گروه بریکس بوده است. پژوهش حاضر، ضمن توصیف و تبیین ابعاد مختلف روابط اسرائیل با قدرت های نوظهور و توضیح سیاست خارجی فرا منطقه ای اسرائیل در چارچوب روابط آن با این دسته از قدرت ها به این پرسش پاسخ می دهد که چرا بعد از سال 2010 نقش قدرت های نوظهور در سیاست خارجی فرا منطقه ای اسرائیل رو به افزایش بوده است؟ در قالب فرضیه و با بهره گیری از روش توصیفی-تبیینی این اعتقاد وجود دارد که افزایش نقش قدرت های نوظهور در سیاست خارجی فرامنطقه ای اسرائیل متأثر از مجموعه ای از عوامل در سطوح گوناگون داخلی، منطقه ای و بین المللی است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در سطح داخلی عواملی مانند اهمیت رشد و توسعه اقتصادی به عنوان منبع نوین امنیت و ذهنیت تاریخی رهبران اسرائیل مبنی بر لزوم کسب حمایت قدرت ها؛ در سطح منطقه ای مؤلفه هایی همچون معمای انزوای محیطی در خاورمیانه و ناکارآمدی دکترین پیرامونی و درنهایت در سطح جهانی، اهمیت نقش و جایگاه قدرت های نوظهور در نظام بین الملل از یک سو و نا اطمینانی تل آویو از حمایت قدرت های غربی در اتخاذ این رویکرد در سیاست خارجی اسرائیل مؤثر بوده است.Emerging Powers and Israel's Trans-Regional Foreign Policy
The most important feature of Israel foreign policy is an attempt to survive, ensure national security and compensation for deficiencies due to the lack balanced and normal regional relations, especially with the neighbours. An Important Feature of Israeli Foreign Policy in the new century has been the attempt to develop relations with emerging powers, including members of the BRICS. The present study, while describing and explaining the various dimensions of Israel's relations with the emerging powers in the political, military and economic fields and explaining Israel's trans-regional foreign policy in the framework of its relations with the emerging powers, answers the question why the role of emerging powers in Israel's trans-regional foreign policy has been increasing since 2010? This Study with using a descriptive-explanatory method, seeks to examine the hypothesis that the growing role of emerging powers in Israel’s foreign policy is affected by a set of factors at the internal, regional and international levels. The findings of this study show that at the domestic level, factors such as the importance of growth and economic development and historical mentality of Israeli leaders to gain support of powers; at the regional level, factors such as The dilemma of regional isolation in the Middle East and the inefficiency of periphery doctrine; at global level factors such as the importance of the role emerging powers in the international system and Tel Aviv's uncertainty about the support of western powers, has been effective in adopting this approach in Israeli foreign policy.