راهبرد امنیت ملی چین: تداوم و تغییر امنیتی سازی و امنیتی زدایی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
موضوع تحول در راهبرد امنیت ملی چین و اینکه رشد آن چگونه در آیین امنیتی این کشور در بازتعریف تهدیدها امنیت ملی تبلور یافته است، در دهه های اخیر بحث های بسیاری را میان سیاست گذاران و جامعه محققان برانگیخته است. بررسی و ارزیابی تحول راهبرد امنیت ملی چین در چهارچوب آیین امنیتی «امنیت فراگیر» طی چهار نسل رهبری آن کشور، هدف این مقاله است. پرسشی که جست وجوی پاسخ آن در کانون توجه این مقاله قرار دارد، این است که چگونه راهبرد امنیت ملی چین در چهار نسل رهبری چین تعریف و بازتعریف شده است؟ در پاسخ به این پرسش، از روش تبیینی تحلیلی و چهارچوب نظری «امنیت فراگیر» باری بوزان و ویور در مکتب کپنهاگ استفاده می شود تا قدرت تبیین و پیش بینی اصول و گزاره های مکتب مزبور با واقعیت بیرونی تحول راهبرد امنیت ملی چین سنجیده شود. فرضیه اصلی این است که امنیتی سازی و امنیتی زدایی مورد نظر ویور و مؤلفه های امنیت فراگیر، در بسیاری مواقع توان ارزیابی تحولات امنیتی چین را ندارد.China's National Security Strategy: Continuance and Change in Securitizing and De-securitizing
The issue of transformation in China's national security strategy has fueled many debates among policymakers and research communities in the past decades. Additionally, the fact that China's growth is now considered a security threat to the Country's security procedures is also the source of many debates. The main objective of this article is to evaluate changes in China's national security strategy considering the Country's four generations of rulers, in the framework of China's security traditions and “comprehensive security. The main question posed in this article considers the ways in which China's national security Strategy has been defined and/or re-defined under the four generations of China's rulers. The answer to this question is sought in an explanatory-analytical method, with due consideration of the “comprehensive security” theoretical framework of Barry Buzan and Ole Weaver of the Copenhagen School of thought (COPRI). This is done to evaluate the power of the principles of the Copenhagen School of thought to explain and predict the changes taken place in China's national security strategy. The main hypothesis studied here is that securitizing and de-securitizing from Weaver's viewpoint and the constituents of comprehensive security are not, in most cases, able to evaluate China's security transformations