جهانی شدن و مسئله فرسایش حاکمیت در عصر پساوستفالیا (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
مقاله پیش رو رابطه میان جهانی شدن و حاکمیت را مد نظر قرار داده و این پرسش اصلی را مطرح می سازد که فرایند جهانی شدن در عصر پساوستفالیا چه تأثیری برحاکمیت دولت ها گذاشته است؟ در پاسخ به سؤال مذکور، فرضیه مقاله از این قرار است که جهانی شدن منجر به فرسایش و زوال حاکمیت های ملی نگردیده و دولت های مستقلِ حاکم در یک آینده قابل پیش بینی همچنان مهم ترین کنشگران نظام جهانی باقی خواهند ماند، اما جهانی شدن حاکمیت ها را دستخوش تغییرات شگرفی ساخته و از میزان استقلال و ظرفیت خوداداره گری آنها به نفع حاکمیت های فراملی کاسته است. با این حساب دولت ها به رغم حفظ حاکمیت های ملی و تداوم ایفای نقش محوری خود ناگزیرند اقتضائات گذار از محیط بین الملل به محیط جهانی، و از نظم وستفالیایی به پساوستفالیایی را بپذیرند و با طیف متنوعی از کنشگران ذی نفوذ در چهارچوب ترتیبات اداره گری جهانی برای تدبیر مسائل دنیای امروز همکاری کنند؛ درنتیجه، به نظر می رسد که در عصر پساوستفالیا با توجه به حضور موازی حاکمیت های ملی و فراملی بیشتر می توان از مدیریت جهانی سخن گفت تا حکومت جهانی.Globalization and Erosion of Sovereignty in Post-Westphalian Age
The article focuses on the relationship between globalization and sovereignty and raises the question: What is the impact of globalization on the sovereignty of states in the post-Westphalian Age? It hypothesizes that globalization has not resulted in erosion and decline of national sovereignties and that independent sovereign states will continue to remain the most important actors of the world system in a foreseeable future. However, globalization has transformed the sovereign states and has reduced their independence and self-governance capacity to the benefit of trans-national sovereign states. It seems that in the post-Westphalian age, considering the parallel presence of national and transnational sovereignties, one can talk more of world management than world government.