این مقاله درصدد تحلیل دو مدل مدیریت آموزشی شامل؛ سنت انضباط محور و دانش محور با تأکید بر تفاوت ساختاری و ماهوی دانشسراهای تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان با توجه به دیدگاه میشل فوکو در خصوص امر انضباطی و سیاست های تأدیبی است. در مقاله حاضر با استفاده از روش کیفی و به کارگیری روش نظریه زمینه ای و از طریق مصاحبه های عمیق و متمرکز به بررسی تجربیات انضباطی 43 فارغ التحصیل دانشسرا و تربیت معلم پرداخته شده است. یافته های تحقیق حاضر ازیک طرف، ضمن تأکید بر ضرورت فرهنگی، اجتماعی، تاریخی و آکادمیک، گذار از سنت دانشسرایی به سنت نوین دانشگاهی، برنامه ریزان آموزشی و دست اندرکاران سیاست های تربیت معلم را به نقد و واکاوی علمی گفتمان تاریخی سنت دانشسرایی دعوت می نماید و از طرف دیگر مسئولان دانشگاه تازه تأسیس فرهنگیان را به تلاش برای برساختن و نهادینه کردن سنت دانشگاهی دانش محور ترغیب نموده، خصوصاً در مورد تداوم سنت دانشسرایی در قالب جدید دانشگاه هشدار می دهد. این تحقیق درنهایت تأسیس دانشگاه فرهنگیان را نوعی گریز و گذر از ساخت انضباط محور دانشسرایی دانسته که خود ریشه در تحولات زیستی و هستی شناختی انسان معاصر ایرانی به خصوص نسل جدید معلمان دارد.