هدف از انجام تحقیق پیش رو ، تبیین رابطه بین مصرف رسانه ، محتوای مصرف رسانه و طلاق عاطفی در میان زنان متأهل شیراز بوده است. شبکه های اجتماعی آنلاین، سهم بسزایی در انتقال انواع فرهنگ های گوناگون به درون ساختار خانواده دارند که ارتباطات انسانی ازجمله ارتباط میان زوج ها را تحت الشعاع قرار داده است؛ به گونه ای که شاید بتوان بیان کرد اگر از این فناوری های ارتباطی استفاده مطلوب صورت نگیرد، موجب طلاق عاطفی میان زوج ها می شود. از طرفی پیام ها و متونی که در فضای مجازی منتشر می شود، حاوی موضوعاتی با محوریت زنان و حقوق آن هاست که می تواند به صورت غیرمستقیم بر طلاق عاطفی تأثیرگذار باشد. در این پژوهش از نظریه عشق سیال زیگمونت باومن و نظریه رسانه ای کاشت گربنر استفاده شده است. روش پژوهش، پیمایش و جمعیت آماری تحقیق شامل زنان متأهل 18 تا 45ساله شهر شیراز است. بر اساس فرمول کوکران، حجم کل نمونه 400 نفر محاسبه شده است. جامعه آماری با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به دست آمده است. یافته ها نشان می دهد متغیر مستقل مصرف رسانه ای با بتای 13 درصد به صورت مستقیم توانسته متغیر وابسته یعنی طلاق عاطفی را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین متغیر مصرف رسانه ای به طور مستقیم با بتای 24 درصد بر محتوای رسانه تأثیر داشته و محتوای رسانه با بتای 4 درصد به صورت غیرمستقیم بر طلاق عاطفی تأثیرگذار بوده است. نتایج این پژوهش بیانگر آن است که بین مصرف رسانه، محتوای رسانه و طلاق عاطفی رابطه وجود دارد