آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۹

چکیده

تأملی در مختصات مفهومی نظریه سرمایه سیاسی در مقایسه با سایر اشکال سرمایه، تداخل و هم پوشانی های مفهومی به نسبت بالایی را آشکار می سازد. این امر سبب ایجاد تردید در ماهیت نظری و یافته های برآمده از مطالعات این حوزه، می شود. بر همین مبنا، پژوهش حاضر با نگرشی انتقادی، به روش توصیفی - تبیینی و بر پایه رویکرد تاریخ نظریه ها، در پی پاسخ به این پرسش است: سیر تکوین و تعیّن نظری مستقل مفهوم سرمایه سیاسی و مختصات مفهومی آن، به چه صورت است؟ یافته ها حاکی است که انسجام نظریه سرمایه سیاسی، عمدتاً درنتیجه ی وقوع سلسله تحولات اجتماعی - سیاسی ( له یا علیه نظام سرمایه داری) و تحولات نظری (ظرفیت های تحلیلی سرشار مفهوم سرمایه در علوم اجتماعی - سیاسی سوداندیش و عملگرایانه آمریکا و انتقادی فرانسه) به خصوص در ربع آخر قرن بیستم و به ویژه متأثر از مطالعات اصحاب سرمایه و در رأس آنان نوآوری های نظری بوردیو و به علاوه تضارب آراء محققان متأخر حوزه های علمی مختلف در عرصه ی سرمایه سیاسی (متأثر از سه خاستگاه نظری مبتنی بر سرمایه های اجتماعی، نمادین و کل)، پی ریزی شده است. اساساً هیچ گاه این سرمایه به صورت خالص وجود ندارد و لذا نمی توان تعریفی یکّه برای آن در نظر گرفت. با این حال، هسته اصلی معرّف این سرمایه به صورت استعاره ای از انباشت قدرت با هدف غایی مشروعیت سیاسی، قابل تبیین است.

تبلیغات