بریکس به عنوان مجموعه ای از قدرت های نوظهور، تجلی سیاست تجدیدنظرطلبانه نسبت به یک جانبه گرایی آمریکا در روابط بین الملل است. آن ها با تقویت قابلیت های اقتصادی، سیاسی و جمعیتی خود می توانند قطب های اصلی ساختار چندقطبی جهان در آینده باشند. در این میان، تلاش این گروه برای ایجاد نظام چندجانبه، رویه ای معمول در نظام بین الملل اما بر پایه ی مقدورات فعلی است. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که سیاست خارجی بریکس نسبت به رویه یک جانبه گرایی آمریکا در نظام بین الملل چگونه است؟ و در پاسخ این فرضیه مطرح می شود که بریکس نوعی سیاست تجدیدنظرطلبانه مبتنی بر موازنه ی گری نرم را در مقابل رویه یک جانبه گرایی آمریکا در پیش گرفته است. در آزمون این فرضیه، از رهیافت موازنه ی نرم استفاده می شود که از رهگذر دو متغیر «اختلاف قدرت» و «وابستگی اقتصادی» به این پژوهش کمک می کند. در این جستار ضمن توضیح چرایی و چگونگی موازنه ی نرم بریکس با یک جانبه گرایی آمریکا، به چالش های پیش روی این گروه می پردازیم. یافته های پژوهش حاکی از تلاش غیرمستقیم بریکس برای تقویت رویه چندجانبه گرایی در نظام بین الملل است.