نقدی بر نادیده انگاری پیروانِ کاریزما در کتاب جامعه شناسی کاریزمای ملی؛ فروپاشی ساختارهای اجتماعی و ظهور کاریزما(مقاله علمی وزارت علوم)
جامعه شناسی کاریزمای ملی، کتابی است به قلم مجید فولادیان که طی آن فروپاشی ساختارهای اجتماعی و ظهور کاریزمای ملی را تجزیه و تحلیل می کند. نویسنده با روش ساختاری تاریخی به بررسی تحولات ساختاری در آستانه دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی می پردازد و به این نتیجه می رسد که در دوره قاجار، ساخت شبکه ای جامعه مانع از شکل گیری همبستگی های فراگیر بوده است و در چنین ساختی در شرایط بحرانی صرفاً امکان ظهور کاریزماهای خُرد محله ای، قومی، مذهب ی و صنفی وج ود دارد و ظهور کاریزمای مل ی بع ید بنظر می رسد. اما در اواخر حکومت پهلوی به دلیل فروپاشی ساخت سنتی و بروز بحران های اجتماعی در جامعه ای که به سطحی از انسجام ملی رسیده بود، و با ظهور ایدئولوژی مبتنی بر فرهنگ جامعه امکان شکل گیری اجتماع ملی و ظهور کاریزمای ملی فراهم شد. در این مقاله بر آن شده ایم تا کتاب جامعه شناسی کاریزمای ملی را در چارچوب تحلیلی تلفیقی (ساختار-کارگزار) مورد نقد و بررسی قرار دهیم. نتایج نشان می دهد که فولادیان چگونگی ارتباط و نقش پیروان در ظهورکاریزما را توضیح نمی دهد. در واقع نویسنده صرفاً به توضیح ساختارها و تأثیر آنها برظهور کاریزما پرداخته و نسبت به عاملیت و کارگزاری پیروانِ کاریزما در ظهور کاریزما بی توجه بوده است.