اسکندرنامه نقالی، آخرین روایت منثور زندگی اسکندر بوده که در عصر صفوی نگارش و در دوران قاجار به شیوه چاپ سنگی، چاپ و تصویرگری شده است. توصیف جهان گشایی ها و فتوحات مافوق تصورِ اسکندر که با نفوذ به ایران و تأثیرپذیری از منابع گوناگون در هاله ای از خرافات و افسانه ها پوشانده می شود، ماهیت التقاطی و در عین حال منحصر به فردی را نشان داده که از تغییر و استحاله آن در گذر زمان خبر می دهد. به این ترتیب، بررسی یکی از آخرین تحریرهای این داستان مربوط به عصر صفوی که به دلایل گوناگون به عنوان یکی از محبوب ترین داستان های عامیانه دوران قاجار بارها تجدید چاپ شده، می تواند اطلاعات ارزنده ای در خصوص دو بازه زمانی خلق و بازنشر و تصویرسازی آن به شیوه چاپ سنگی، ارائه کند. در نخستین و یکی از نفیس ترین چاپ های اسکندرنامه های نقالی به تاریخ 74-1273 ﻫ.ق.، پدیده دگرریخت شده ای از منظر اسطوره شناسی به تصویر کشیده شده که به دلیل داشتنِ هفت دست و پاهای فیل مانند، شاپورِ هفت دست فیل پا خوانده شده است. چنین فردی که با توجه به متن، ارتباطی با شاپور ساسانی ندارد، در هیچ یک از اسکندرنامه های پیشین دیده نمی شود. از این رو، این مقاله در جستجوی یافتن پرسش های زیر است: 1. اسلاف اسطوره ای، ادبی و تصویریِ شاپور هفت دست فیل پا چه هستند؟ 2. تغییر شکل و ماهیتِ این پدیده دگرریخت شده در طول زمان، به چه صورت بوده است؟ از این رو، هدف از این پژوهش، توصیف، تحلیل و تفسیرِ چنین نقش مایه ای در نسخه چاپ سنگی اسکندرنامه نقالی مذکور به تاریخ 74-1273 ﻫ.ق. و سایر اسکندرنامه های نقالی، شناسایی شده است. داده های این پژوهشِ توصیفی و تحلیلی، به شیوه کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری شده و با استفاده از رویکرد آیکونوگرافی پانوفسکی، بررسی شده اند. نتایج حاصل از این پژوهش، علاوه بر ریشه یابی مضمونی و تصویری نگاره مورد بحث، به تطبیق و بررسی سیر دگرریختی نقش مایه های مرتبط و مشابه آن در طول زمان می پردازند. استفاده از بازنمود زحل در آیکونوگرافی ستاره بینانه ایرانی-اسلامی به منظور خلق شخصیت فوق توسط منوچهرخان حکیم، مهم ترین نتیجه این پژوهش به شمار می رود.