شعر حافظ از قرن هشتم به این سو با ذهن و زبان فارسی زبانان ارتباط برقرار کرده؛ به همین سبب، برخی از ساخت های تاریخی زبان شعری او با زبان فارسی رایج امروز انطباق یافته و توجیه و تفسیر شده است. عبارت «هیچ کاره نیست» که حافظ آن را در بیتی به کار برده (ما را ز منع عقل مترسان و می بیار/ کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست)، ذهن شارحان شعر او را به خود مشغول کرده و آنان برای حلِّ تناقضی که در معنای این بیت به نظر می آمده است، بدون ذکر شاهدی از متون نظم و نثر قدیم، کوشیده اند آن را با برخی مثال ها از فارسی امروز تطبیق دهند. شارحان «هیچ کاره نیست» در این بیت حافظ را به دو صورت توجیه کرده اند: «همه کاره است» یا «کاره ای نیست» که با توجه به معنای کلی بیت، تنها یک صورت آن پذیرفتنی است. در این مقاله برای گشودن دشواری این عبارت، به کارکرد «هیچ» در تاریخ زبان فارسی در محور همنشینی و کارکردهای دستوری متفاوت آن توجه شده است که بیشتر دستوریان و فرهنگ نویسان به آن نپرداخته اند. برخلاف نظر شارحان، با ذکر برخی شواهد از کاربرد «هیچ» در متون نظم و نثر، نشان داده شده است که با آگاهی از نکته ای دستوری می توان این ساخت زبانی حافظ را توجیه و تبیین کرد.