برای ابوسعیدابوالخیر در فرهنگِ ایرانی، جایگاهی همانند سقراط در فرهنگِ یونانی در نظر گرفته شده است. این دو، به رغمِ آن که هیچ تألیفی از خود به یادگار نگذاشته اند، امّا در تعدادی کثیر از کتاب ها حضوری پُررنگ دارند. نقش آفرینیِ ابوسعید در متونِ کهنِ ادب فارسی را به سه شکلِ مختلف می توان دید. یادکردها از او، یا دارای منبعی شناخته شده هستند و با مأخذِ اصلی خود از نظر محتوا هیچ مغایرتی را نشان نمی دهند. یا هیچ مأخذی مشخص برای آن ها نمی توان در نظر گرفت. یا این که به رغم مشخص بودنِ مأخذ، مضمونِ آن ها در مقایسه با منبعِ اصلی، مغایرتی فاحش دارد. هدف از جستارِ حاضر، معرفی این مغایرت ها و توضیح در بابِ علل متصوّر بر چگونگی پدید آمدنِ آن هاست. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد از میانِ چندین عامل مهم، که سبب سازِ بروز این لغزش ها بوده ، خَبط و خَلطِ زندگانی اشخاصِ مختلف با یک دیگر، نقلِ مسموعات به جای استناد به مآخذِ مکتوب، و هم چنین استفاده از منابعِ واسطه در عوضِ رجوع به منابعِ اصلی، بیش ترین نقش را در شکل گیری این سهوها ایفا کرده است.