تأثیر و تأثّر زبان ها از همدیگر و ارتباطات فرهنگی اقوام، امری اجتناب ناپذیر است، در این میان قصه ها نیز از سرزمینی به سرزمینی دیگر مهاجرت کرده و رنگ و بوی قوم مقصد را گرفته اند، اما گاه شباهت قصه ها نه از تأثیر و تأثّر بلکه در نتیجه وجوه مشترک ادراک هستند که در زمان های مختلف و حوزه جغرافیایی متفاوت ظهور یافته اند. بررسی شباهت بن مایه های اساطیری پاره ای از این داستان ها در بین اقوام مختلف، گاه نشان از وحدت فطرت و وجوه مشترک ادراک دارد که اسطوره قهرمان یکی از آن هاست، اگرچه گاه این کهن الگوها دارای تفاوت هایی هستند که این تفاوت ها به فرهنگ و دین و مذهب قوم راوی ارتباط دارد. این مقاله با بررسی 24 داستان از داستان های «عاشیقلار» به الگوی «قهرمان» داستان های «عاشیقلار» و تفاوت های آن با الگوهای غربی و داستان های کلاسیک فارسی پرداخته و وجوه تمایز آن ها را از دیگر داستان ها بیان کرده است. در این داستان ها دو عنصر متفاوت نمود می یابد که وجه ممیّزه داستان های «عاشیقلار» از دیگر داستان های غنایی است: یکی درویش یاریگر و سیب اکرامی اوست که تولد قهرمان را رقم می زند و دیگری نمود پیر خرد به همراه جام بوتا (باده) در رؤیای قهرمان که او را به فردانیّت فرا می خواند و قهرمانی که به او بوتا داده شده است بعد از بیدار شدن از رؤیا به «عاشیق» عارف (حق عاشیقی) تبدیل می شود.