زنان تهرانی در محفل های زنانه و دور از چشم مردان به اجرای نمایش می پرداختند. به نظر می رسد می خواستند تصویری موقت از آرزوهای خود را به نمایش درآورند، زیرا شرایط زندگی آن ها توأم با سلطه ای نشئت گرفته از قوانین فرهنگی جامعه ضمن آنکه آزادی و قدرتشان را تهدید کرده بود نیازها و امیالشان را نیز در حیطه آرزو و رؤیاها از منظری دیگر تحدید کرده بود. در چنین شرایطی و تحت چنین فشاری اتفاقی که رخ می دهد عملکرد زنان در خفا و دور از نگاه سلطه گر جامعه است و این پرسش را در ذهن تولید می کند: نمایش ها یا آیین ها چه نسبتی با آرزوهای زنان از یک طرف و از طرفی چه نسبتی با موقعیت آن ها به منزله جنس دوم دارد؟ روش هایی که برای این پژوهش اتخاذ شده است روش های اسنادی و میدانی است. برای مصاحبه 27 زن تهرانی انتخاب شد که در رده سنی 60 تا 70 سال به بالا بودند و بازسازی خاطره آن ها صورت گرفت. همچنین، مصاحبه ها برای فهم بهتر موضوع از سوی روایت های زنده از این آیین ها انجام شد، در حالی که میدان مطالعه و بستر اصلی تحلیل همان داده های اسنادی است. تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده بر منطق روش تحلیل تماتیک انجام شد. ابتدا برای درک آیینی نمایش های موردمطالعه از رویکرد انسان شناسی نمادین ترنر و نظریه اجرای شکنر، سپس برای تجزیه و تحلیل تضاد و تناقضی که بین نقش های موجود در ساختار نمایشی بود از نظریه آیین های وارونگی گلاکمن استفاده شد. نتایج دال بر آرزوی داشتن فضای امن تر و قدرت بیشتر به مثابه قدرتی مردانه برای داشتن امنیتی بیشتر برای زنان بوده است.