شاهنامه در منظر فردوسی و معاصران او صرفاً یک اثر ادبی و منظوم نبوده است. این اثر درحقیقت، یک گزارش علمی و تاریخی از سلسله های پادشاهی و روایات تاریخ واقعی ایران بود. با شکل گیری مدون علم باستان شناسی، تاریخ واقعی ایران راه خود را از گزارش های حماسی و اساطیری جدا کرد تا اینکه امروزه تاریخ ارائه شده در شاهنامه ها و هم تایانش غیرواقعی نامیده می شود و همواره این پرسش را در ذهن جوامع ایرانی باقی می گذارد که آیا این همه واقعیت دارد یا سراسر خیال است و وهم؟ به گواهی تاریخ، در پاسخ به این پرسش یکی از بهترین نشانه ها از سوی جامعه، وجود و یافتن آن چیزی بود که قابل لمس، رؤیت و درک باشد. به عبارت بهتر، کشف مکان ها یا بناهایی که به شاهنامه و اسطوره مربوط و منسوب می شوند. چه بسا در طول این هزاره ها بسیار اماکن دیگر نیز بوده و هستند که اکنون ما آن ها را از یاد بردیم یا نمی شناسیم؛ مناطقی که پیش تر و بیش تر از آنکه تاریخی یا طبیعی باشند از باورهای اساطیری و حماسی بر آمده اند. در ادامه، ضمن معرفی بیش از 25 مورد از این گونه اماکن، با بررسی منابع شفاهی و عامیانه به چگونگی اعتقادات و باورهای مردم درخصوص آن ها می پردازیم و در پایان، به نتیجه ای جالب و قابل توجه می رسیم.