سهم قابل توجهی از اشعار فارسی را گونه ادبی حماسه دربر می گیرد. دامنه این گونه تا قلمرو ادبیات شفاهی نیز کشیده شده است. جنگ نامه های محلی منظومه هایی هستند با حال و هوای حماسی که مشخصاً به تأثیر و تقلید از شاهنامه سروده شده اند. این شعرها در قالب مثنوی و بحر متقارب و گاه در بحر هزج هستند که با روایتی داستانی و توصیف مبالغه آمیز، دلاوری های فرد یا افرادی تاریخی از یک منطقه جغرافیایی را شرح می دهند و تا مدت ها پس از سروده شدن، میان مردمان آن منطقه مقبولیت دارند، و در اختلافات محلی و طایفه ای، کارکردهای تبلیغی دارند. جنگ نامه ها بسته به موضوع خود، گاه به جنگ میان سران طوایف و خوانین منطقه و در مواردی به نزاع یک گروه با حکومت مرکزی پرداخته و گاه نبرد گروهی از مردمان منطقه ای را با نیروهای بیگانه روایت کرده اند. عنصر «جنگ» و بزرگداشت یا خوارداشت شخصیت ها و حوادث محلی و منطقه ای، پایه و مایه اصلی این شعرها به شمار می رود. در این مقاله سه جنگ نامه محلی جنوب ایران، یعنی جنگ نامه رئیسعلی دلواری ، جنگ نامه حیات داود و شبانکاره و جنگ نامه بر تابناک لیراوی از جهت سبکی و گونه شناختی بررسی شده اند. این منظومه ها با آنکه از سبک زبانی و ادبی شاهنامه و دیگر متون حماسی و همچنین لحن و گفت وگوی آن ها تأثیر فراوانی پذیرفته اند، اما تفاوت های اساسی نیز با گونه حماسه دارند؛ مؤلفه هایی همچون زمینه اسطوره ای، داستانی، پهلوانی، صبغه ملی و خرق عادت در این سروده ها نیست. رنگ ملی ندارند؛ چراکه اهداف آن ها در راستای آرمان های یک ملت نیست و قهرمانانشان اغلب به دنبال رسیدن به آرمان ها و اهداف شخصی اند؛ بنابرین به باور ما، از منظر گونه شناسی این سروده ها را باید «شبه حماسه» نامید. با این همه جنگ نامه ها ازمنظر تأثیر شاهنامه بر فرهنگ ها و خرده فرهنگ های قلمرو زبان فارسی و نیز از لحاظ ثبت وقایع و حوادث محلی و به کارگیری برخی واژگان و اصطلاحات بومی در شعر شایسته توجه و درخور بررسی اند .