ﺗﻌﺪاد زیادی از زﻧﺎن مهاجر افغان در شهر کرمان زندگی می کنند. پژوهش حاضر، با تأکید بر این زنان و مشکلاتشان، به قابلیت های آنان در تولید صنایع دستی اهمیت داده است. در این پژوهش، از روش موردپژوهی جهت مستندکردن وضعیت این زنان و روش پژوهش عملی مشارکتی در قالب جلسه های آموزشی با هدف افزایش توانمندی آنان در قالب سه طرح استفاده شده است. جهت تعیین شاخص ها، از نظریه توانمندی لانگه (1991) و نظریات کبیر (2003) استفاده شد. شاخص های گوناگونی جهت سنجش توانمندی زنان به کار رفته است. نتایج نشان داد که مشاغل خانگی به افزایش توانمندی زنان در شاخص ها کمک کرده، اما تأثیری در بهبود کیفیت غذا و افزایش سلامت نسبی زنان و خانواده آنان نداشته است. نتایج جلسه های آموزشی برگزارشده در مرکز دوست دار کودک مشتاق کرمان، نقش مفید سازمان های غیررسمی را در توانمندسازی زنان نشان می دهد.