مقاله حاضر به نقش و کاربرد چارچوب ها و مدل ها در فرایند نظریه پردازی حوزه ی علوم انسانی می پردازد. نحوه ی به کارگیری چارچوب ها و مدل ها در تلاش های نظریه پردازی چالش مهمی است که درعین حال تا حدود زیادی در رویکردها کیفی و معنامحور در فرایندهای خلق دانش نظریه پردازی نادیده گرفته شده است. ازاین رو، این مقاله ضمن قائل شدن تمایز میان چارچوب های راهنمای پژوهش و چارچوب ها در فرایند نظریه پردازی، به بررسی رویکردهای مختلف در به کارگیری چارچوب ها، مقایسه ی آ ن ها از منظر چگونگی و زمان کاربرد آ ن ها در فرایند نظریه پردازی و همچنین بحث درباره ی تمایز آ ن ها از حیث مبانی فلسفی و منطق حاکم بر آ ن ها می پردازد. بدین منظور از روش" فراترکیب مبتنی بر چارچوب با بهترین تناسب" بهره گرفته است. درمجموع، شش رویکرد کلی در این رابطه شناسایی شد که حاصل ترکیب مباحث ایجاد، آزمون و توسعه ی نظریه با منطق های مختلف استقرایی، قیاسی و استفهامی، به همراه درنظرگرفتن مبانی فلسفی بنیادی آ ن ها می باشد. الگوی یکپارچه نهایی ارائه شده در این پژوهش با رفع چالش ها و سردرگمی ها در رابطه با چارچوب ها و مدل ها، به محققان حوزه های علوم انسانی کمک می کند تا با درک نظری دقیق با توجه به مواضع پارادایمی خود، در به کارگیری آ ن ها در پژوهش های خود، اهتمام ورزند.