آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

یکی از موضوعات و مضامین مکرر در مجموعه متون عرفانی جهانی، تبیین راه و راه های رهایی انسان از ماده و تبیین دلایل و عوامل هبوط و اسارت انسان در جهان زیرین است. این موضوع، مورد توجه مکتب سانکهیه در سنت دینی، عرفانی هندوئیسم بوده و در متون مختلف این مکتب بازتاب یافته است، البته این امر، اندیشه مشترک همه مکاتب هند است. این موضوع، در آثار مولوی نیز مطرح و او نیز اسارت و رهایی انسان را به عنوان مهم ترین تم های اصلی خود قرار داده است. میان این دو نگرش، تقارب های قابل توجهی وجود دارد؛ زیرا در سانکهیه برای رهایی انسان، بیشتر بر کوشش های انسان تأکید می شود. درحالی که در اندیشه مولوی، خدا جایگاه ویژه ای در رهایی دارد. در باب تشابه های آن دو باید گفت: در هر دو اسارت انسان امری جهانی و انسان شناختی است؛ زیرا سرشت انسان و جهان زیست او قرین غفلت اند. همین امر موجب اسارت او می شود. راهزنی گونة پرکریتی و معرفت خیالی، دچار شدن به جهل و پیروی از هوا و هوس، به عنوان عوامل عینی این اسارت و ریاضت، برای کسب معرفت از راه های رهایی در سانکهیه اند. سلوک برای رهایی در هر دو مطرح است، اما در مثنوی با کلی نگری و در سانکهیه، با برنامه معین مانند یوگا مواجه هستیم.

تبلیغات