فقر یکی از مهم ترین مراحل سیر و سلوک عرفانی است. سالک در این مرحله با نفی ماسوی الله و اظهار نیازمندی محض به آستان غنی مطلق، به فنای فی الله دست می یابد که غایت عرفان است. افزون بر حقیقت فقر، رسم فقر نیز با تأثیر از قرآن کریم و روایات به سبب اهمیتی که در هدایت انسان و دوری او از انحرافات دارد بارها در سخنان مشایخ و متون متصوفه مطرح شده است که بیان کننده اهمیت این موضوع در سیر و سلوک و رسیدن به آستان الهی است. نگارنده در این مقاله با شیوه توصیفی تحلیلی مبتنی بر متون منثور عرفانی تا قرن هفتم می کوشد با پاسخ دادن به این پرسش که مشایخ و نویسندگان متون عرفانی درباره رسم فقر چه دیدگاه هایی دارند و نظر ایشان درباره برتری فقر بر غنا یا تقدم غنا بر فقر در سلوک الی الله چیست؟ ثابت کند توجه به رسم فقر و ثمرات و شرایط آن، لازمه سیر و سلوک و رسیدن به حق است. پرداختن به این موضوع همراه با تأکید بر اهمیت فقر و استغنای عرفانی در منابع وحیانی، سخنان مشایخ و عارفان و دیدگاه های ایشان درباره رسم فقر، خود تأییدکننده این موضوع است. همچنین توجه به دوگانگی مفهوم فقر در متون عرفانی و اهمیت هر دو مفهوم آن در سیر و سلوک، به درک صحیح تری از اصطلاح فقر در این متون و دیدگاه های مشایخ می انجامد.